بازبینی مقاله نگاشته در آوریل 2020

فهرست

زمینه پیدایش مانویت

سده سوم میلادی ، گسترش بازرگانی و گام اول ” جهانی شدن”:

در سده های آغازین  میلادی شهرهای بزرگ  آن روزگار در گستره جغرافیایی ای بود که امروزه خاورمیانه نامیده می شود: اسکندریه، آنتیوش، قسطنطنیه، بابل ،تیسفون. در این شهر ها بازرگانی رواج داشت و ساکنان آن مردمانی با فرهنگ های متفاوت و آیین های مذهبی گوناگون بودند.  شکوفایی بازرگانی در راه ابریشم  و گسترش فرهنگ هلنیستی موجب توسعه   فرد گرایی در شهر ها شرق مدیترانه شد. حتی در مباحث فلسفی نیز کمتر از واژه  شهروندی  سخنی به میان می آمد و نیک بختی در چار چوب فردی تعریف و جستجو می شد .

در این میان گوناگونی اندیشه  افزایش یافته و خود را در آیین های متفاوت نمایان می کرد. در  صحنه رقابت های فکری ، حوزه آیین های بومی و قومی هر روز  تنگ تر می شد*[1]. انسان در جستجوی پاسخ هایی از جنس کیهانی بود . از یک سو مسیحیت گسترش می یافت ، اما آنچه به  نام مسیحیت خوانده میشد در هر شهر و دیاری و گاهی در هر حلقه و جمعی رنگ و بوی خودش را داشت و تلفیقی بود از یهودیت ، میترائیسم  و خرده آیین های دیگر. از سوی دیگر در زمینه فلسفه نیز نوافلاطونی ها با امتزاج   افکار فیلسوفان کلاسیک یونان  پاسخ های خود را به شرایط “جهانی شدن” زمانه خود ارائه می کردند .

عکس العمل به این شرایط نوین ابعاد و اشکال بسیار متنوعی داشت و در این میان افکار گنوستیک هم پاسخ های خود را عرضه می نمود: اگر نو افلاطونی ها و ادیان یکتاپرست  بر نیروی برتری که جهان را اداره میکرد پا می فشردند ، آیین های  گنویستی هم جهان هستی را بر پایه دو بنی /  نبرد نور و ظلمت/  تبیین می نمودند. اینان خود طیف وسیعی را شامل می شدند که آمیزه یهودی- مسیحی ، تا بودایی- زرتشتی را در بر میگرفت

مانی در چنین فضایی به تنظیم دستگاه فکری اش دست یازید که سنتزی از اصلی ترین جریانات فکری زمانش بود . او با  آگاهی شگرفی از آیین های موجود و نیاز های زمانه خود، پاسخی بر پایه  رواداری با همه ادیان،احترام به طبیعت ، پرهیز از خشونت  و کوشش فردی برای رستگاری را به بشریت تقدیم نمود.

زندگی مانی [2]*

محمد ابن اسحاق گوید:”  مانی پسر فتک ، بابک و از خانواده حسکانیه بود . نام مادرش میس بود و او را مرمریم هم می نامیدند…..گویند پدرش اهل همدان بود و به سرزمین بابل آمد و در مدائن -محلی به نام تیسفون که بتخانه بود  اقامت گزید…..روزی در بتخانه  صدای رسایی شنید که به او می گفت : ای فتک، گوشت مخور ، شراب ننوش و با زنان میامیز…….فتک به گروهی پیوست که در نواحی دشت میسان و معروف به مغتسله بود… بعد ها کسی را فرستاد تا مانی را نزد او ببرد و سپس او را تربیت کرد و به کیش خود درآورد . مانی از همان گاه که کودک بود سخنان حکیمانه می گفت.”  ابن ندیم.

تاریخ زادروز مانی را چهار سال پس از آغاز  پادشاهی اردوان شاه اشکانی گفته اند و این روز چهاردهم آوریل  سال 216 میلادی بود.  ….این پیشوای ارتداد  در میان فرقه مغتسله*[3] پرورش یافت  که ارنست رنان  آنها را گروهی از مندائیان می داند.  “آنها تعلیم می دهند که همه باید شست و شو کنند و نیز هر چه را که خود به مصرف می رسانند می شویند”. آنها از پیروان یحیی تعمیددهنده بودند.****

او در آیین مغتسله نوآوری فراوانی کرد  و آیین گنوسی آنها را شکلی نو داد .. از خواندن دستنویس های یونانی روشن می شود که در دوره جوانی دایم در حال مشاجره و گفتگو با عالمان دینی این فرقه بود.او  ” کتاب مقدس” مسیحیان را خوب خوانده بود و به عقاید سنت پل نزدیک بود و تغسیل/ غسل دادن/ تن و خوراکی ها را هم نمی پذیرفت . خوردن نان غیر فطیر کافران را هم مجاز می دانست.

مانی از  نوجوانی  به گفته ابن ندیم   ندای از درون می شنید که او را جسارت می بخشید تا پیام اش را بگوش دیگران برساند و همان ندای درونی  زمانی که او جوانی بیست و چهار ساله بود او را به ظاهر شدن دعوت می کرد. به نظر می آمد  این “یونانی”  دیگر جایی در خانواده مغتسله ندارد. مانی با سه تن از همراهانش  سفر های تبلیغی اش را آغاز نمود.

مانی آیین خویش را بر فیروز ، برادر شاه ، پسر اردشیر  آشکار ساخت …شاپور نیز ملاقاتهای بسیاری با او داشت. که در جریان آنها شاه به آیین او گروید…..شاید او به دلایلی می پنداشت که کیش مانی برای اجرای طرح هایش مزایایی  بیش از دین مزدایی دارد . آیین مانی چون دین مرکب( مختلط) می نمود که بر تمام ادیان بزرگ گشوده بود ، می توانست وسیله ای صلح آمیز برای نفوذ در امپراتوری های همسایه باشد. نه تنها شاپور  برای پیامبر  راه را هموار کرد  بلکه در زمره ملتزمان خود جایی به او اختصاص داد. در جنگ پیروزمندانه شاپور در مقابل امپراتور رم  مانی هم همراه شاه بود . همانگونه که در  طرف مقابل ،فلوطین ( نامی ترین فیلسوف نوافلاطونی) همراه امپراتور رم بود. /دریغ که این دو نماینده فرهنگ شرق و غرب نتوانستند یکدیگر را ملاقات کنند!/ …..سفر های مانی  به هند و گفتگو با بزرگان بودایی ، هم چنین سفر به اسکندریه مصر او را بیشتر با افکار نوافلاطونی ها و گنوسی های یهودی اسکندریه آشنا کرد .

اما پس از مرگ شاپور اول ، پسر بزرگ او به روایتی به دستور بزرگان زرتشتی مسموم شد و شاهزاده کوچکتر که دست آموز  موبدان بود به شاهی رسید . دار و دسته مغان که با خشم فراوان نگران  خوشرفتاری شاهان با این مرتد بودند  از فرصت استفاده کردند  و او را اسب تروای رمی ها نزد شاه جوان معرفی کرده و موجبات کشتن پیامبر را آماده  نمودند. او را به زنجیر کشیدند و پس از مدتی از زندان  بیرونش آوردند ، سرش را بریدند  و به روایت ابو منصور ثعالبی  بدن او را پوست کندند و پوستش را از گاه پر کردند . کالبدش را دو نیم کردند و بر دو دروازه شهر گندی شاپور به صلیب کشیدند. عابران می توانستند او را از پای معیوبش بشناسند.( پای مانی از کودکی معیوب بود)

در روزی چون تمام روز ها ، روزی بدون هیچ ویژگی  در خور ملاحظه، شاید 26 مارس  سال 277 میلادی ، مانی فریاد بر آوردن در جهان را به پایان برد.

باور های مانی

نظریه اصلی مانی بر دو پایه ستیز نیکی و بدی /نور و تاریکی/بنا شده است .این دو نیرو در سه زمان با هم در نبرد هستند . در زمان پیشین : آنها از یکدیگر جدا بودند  و هر یک قلمرو خود را داشت. پس از آفرینش: زمان حال فرا می رسد . تاریکی هم  وارد دنیای زیرین می شود و ماده و انسان را به خود آلوده می کند. از این پس انسان همچون بازیگر این فاجعه باید نقش خود را در همان جایی که مقرر شده است بازی کند  در عین حال که خود او هم در عرصه نبرد است و پیکار در درون او نیز جریان دارد.انسان در این “خانه شعله ور” می زید.

در دو  قلمرو آغازین  دو نیروی ستیزه گر ، روشنی و تاریکی، به یکسان ابدی و هم توانند. دو پادشاهند. تمام عناصر آن دو قلمرو همتراز اما بکلی رودر رو هستند .در سوی “قلمرو آرام” پدر است- که با شخص اول تثلیث مسیحیت، یا زروان ایرانی تطبیق می کند*[4]– که با  عضوهایش با پنج درخت درخشانش : هوش ، اندیشه،تامل، اراده، خرد……..نسیم ملایمی در  اینجا می وزد و ….رایحه عطر ها در دشتها می تراود….و شهدی گوارا تا ابد جاریست. …در برابر برهوت تاریکی است با پنج عنصر خود.پنج درخت مرگ……….

….انسان ازلی نیز خود را به عناصر پنجگانه که پنج خدای نسیم، باد، نور، آب و آتش است آراست و آنها را چون سلاح بکار گرفت.نخستین چیزی که به تن کرد ، نسیم بود……در زمان میانی، ابلیسان تاریکی  “عناصر” روشنی را بلعیدند  و به جوهر تاریکی آلودند . اما این شکست نخستین روشنایی  آغاز نبرد این دو جوهر است : ابلیسان ناگریزند که آن روشنی را که بلعیده اند باز پس دهند چرا که نمی توانند جذب کنند…… ندای رستگاری از سوی خدا فرا می رسد و انسان مخلوق، از نا آگاهی در می آید. -پایان نقل قول.

در زمان میانی این نبرد در درون و بیرون از انسان ادامه دارد  و سالکان راه که جانشان به پیام نیکی آگاه شده  با مناسک و کوشش و گذار از مقامات گوناگون  بسوی شناخت کامل معرفت” گنوس”  رهسپار می شود. مانی از  واژگان مسیحیت بهره ای کلان برده است  ،از مناسک و سازماندهی آنان نیز وام گرفته است ./  او هم چون مسیح 12 حواری دارد و 72 داعی/.*[5] تناسخ و پالودگی جان را نیز از آیین بودا به ودیعه گرفته است  اما گوهره فکر او زروانی ایرانیست.

سرنوشت مانویت پس از مرگ او

گر چه پیکر دو نیم شده مانی بر دو دروازه جندی شاپور را، روحانیون زرتشتی چون پرچم پیروزی خود  افراشتند، اما افکار مانی  از چین تا  اقیانوس اطلس  پیروان پیگیری یافت. چرا که آیین او بر خلاف زرتشتیگری دوره ساسانیان دینی فرا قومی بود .هر چند بن مایه اش ایرانی بود ولی پیامبر با افتخار آن را آمیزه از همه ادیان و افکار روزگار خود  می خواند.  تفکر مانی شهری بود و قصد بال گستردن بر فراز کیهان را داشت و از همین روی  شاپور یکم به آیین او گروید چون با هدف او خوانایی داشت و  با امپراتوری ساسانی که از اقوام گوناگونی تشکیل شده بود همسازی داشت.  ساسانیان مدعی حاکمیت بر راه ابریشم را داشتند ، این راه یکسرش چین و سر دیگرش به رم و از آنجا به اسپانیا میرسید. دین قومی پاسخگوی چنین دنیایی نبود. اما بر خلاف شاپور ، نجبای دربار که زمینداران بزرگ بودند و دست در دست روحانیون زرتشتی بر طبل دین قومی شان می کوبیدند*[6] و بالاخره موفق شدند شاه را با خود همداستان کنند که در جنگ با انیران  به آنها احتیاج داشت . اما آنها سنت رواداری دینی که از روزگاران پیش از هخامنشی یکی بن مایه های همزیستی اجتماعی در ایران بود قربانی کردند. مرگ مانی ، پایان شیوه رواداری حکومتی در ایران بود، اعدام پیامبر مرتد سرکوب و مهاجرت  پیروان او را بهمراه داشت .

پیروان مانی هر کجا رفتند، آیین شان گسترش یافت ، آنها  تنها با تکیه بر عقایدشان که  در کتاب ارژنگ مانی  استادانه درج  و هنرمندانه نقاشی شده بود  نظراتشان را تبلیغ می کردند. مانی   خود بر ترجمه  کتابش پافشاری کرده بود ، چون از توانایی و پویایی فکری خود آگاه بود و می دانست که آیین او توانایی هماهنگی با  فرهنگ های دیگر را دارد ، چرا که بنیاد فکری او بر رواداری و همزیستی با دیگران بود.   پیروان مانی از سوی هیچ قدرت امپراتوری و هیچ شمشیری حمایت نمی شدند، بلکه برعکس  همه جا دین رسمی که اغلب قدرت تبلیغی و نظامی حاکمان  را در پشت سر داشت، در پی ریشه کردن پیروان مانی بود .رومی ها و مسیحیان  چنان ترس و نفرتی  از کلام مانی داشتند که از هیچ توحشی در مقابل آنها خودداری نمی کردند. پیروان مانی که از زادگاه خود در سرزمین های امپراتوری  ساسانی رانده شده بودند ، در سرزمین های امپراتوری رومی به جرم تبلیغ دین دشمنان سرکوب می شدند. ، بعد ها اعراب نیز آن ها را زندیق خواندند و ابومسلم خراسانی و ابن مقفع در فارس و بابک در آذربایجان به همین اتهام  از سوی سربازان خلیفه کشته شدند.

افکار مانی جز در دوره کوتاهی که در سغد در آسیای مرکزی دین  حکومتی بود هیچگاه در خدمت هیچ قدرتی نبود ، با اینهمه در واکاوهای  استانشناسی سده بیستم  آثار نوشتاری فراوانی در چین ، آسیای مرکزی، مصر و افریقای شمالی  یافت شده است که برخی از آن در سال 2019 در موزه ….به نمایش گذاشته شد.  که بخش کوچکی از توانایی های هنری مانویت در خط نگاری و نقاشی را نیز به نمایش گذاشت.

جایگاه “بدی و شر”

خاستگاه  شرارت و بدی هموار از موضوعات مرکزی فلسفه و  ادیان بوده است . خالق بدی  و مسئول  زشتی های جهان کیست؟ ادیان یکتا پرست اغلب شیطان را مسئول می دانند، اما چون شیطان هم مخلوق است باز مسئله اصلی باقی می ماند. در افکار گنوستی مبدا آفرینش نیکی و بدی/ روشنایی و تاریکی / از یکدیگر جداست.این موضوع جدل تاریخی میان مکتب های فکری است ، اما آنچه بگمان من در اندیشه مانی بی همتاست نه ریشه یابی فلسفی  جایگاه “شر” بلکه بسیاری از رهنمود های در مبارزه با  این پدیده است:  مانویت برای مقابله با بدی از فرد آغاز می کند و بزرگترین آوردگاه را در این نبرد فرد آدمی می داند ، هموست که با انتخاب شیوه زندگی  خود را پالایش می دهد  و او مسئول زندگی خویش است. مانویت عامل و حامل بدی را  جسم می دادند و از همین رو برای پرو بال دادن به  روح انسان بسیار از لذتها جسمانی را  نفی میکند.

بن مایه ها اندیشه مانی

چند پرنسیپ مانویت که در افکار سنت آگوستین -نامدار ترین متفکر مسیحیت قرون وسطی- و جنبش کاتارهای جنوب فرانسه نیز انعکاس یافته است.

جستجوی حقیقت

مبارزه با شر  به صورت فردی .از طریق بی ارزش کردن وابستگی های مادی و جسمی  ، پاک کردن روان ، خلوص  .

مبارزه با شر در اجتماع . نگاه منفی بر ثروت اندوزی  و تبلیغ برادری و تقسیم ثروت. پرهیز از جنگ.

مبارزه با شر در طبیعت: پرهیز از کشتار حیوانات و  از میان بردن درختان

عدم پذیرش دستگاه عریض و طویل  روحانیت.

آنها از جهت مناسک نیز مشترکات زیادی دارند.

فلسفه تاریخ . تاریخ زندگی با مبارزه  شر و خیر آغاز شد و با پیروزی  نیکی پایان می یابد.

به بهانه زادروز مانی.  این  شهسوار عالم نیکی که هبوط اش پیام آور رواداری ، دوستی طبیعت و پرهیز از خشونت بود  و پیروانش بدون پشتوانه  قدرت حکومتی و شمشیر سپاهی ، تنها با تکیه بر  پویایی اندیشه  خود مرز های سه امپراتوری جهان روزگار خود / ایران و چین و رم/ را   در نوردیدند و برفراز زمان  تا بیش از 14 سده مقاومت کردند. باشد که از  خاکستر این سیمرغ ایرانی “این بودای غربی و مسیح شرقی” سنت  دیرپای رواداری ایرانی بار دیگر جانی تازه بیابد.  [7]

*************************************************************

پانوشته

-*” با استقرار سلوکیان خدایان سامی و ایرانی و یونانی با هم در آمیختند …بدین گونه اهورامزدا با بعل ، میترا با شمس  و اناهیتا با ایشتار یا نانای برابر گشتند . آپولون در سرود های شوش به نام -مارا- که عنوانی سریانی داشت خوانده شده.”  اشکانیان ” مالکوم کالج ص 121 . تاریخ  ایران کمبریج جلد سوم قسمت دوم.

“خدایان مشرکین ، خدایان تنگ نظری نبودند و امپراتوری جهانی را میان خود تقسیم می کردند، موسی و عبرانیان نیز بر این اندیشه بودند..هر مذهب به قانون و دولتی وابسته بود . زیرا که خدا آن را توصیه می کرد…. اما عیسی کره زمین را ملکوت روحانی اعلام کرد و با این عمل نظام الهیاتی موسوی را از نظام سیاسی جدا ساخت-و سیاست برابر با مذهب و بالعکس از میان رفت-….با پیدایش اسلام  ، یگانگی دیانت و سیاست دوباره جان گرفت….” روسو قراردادهای اجتماعی  کتاب چهارم فصل هشتم -در مذهب مدنی.

**   نقل قول از تقی زاده[1]

[2] برگرفته از کتاب  مانی و سنت مانوی  فرانسوا دکره  عباس باقری  نشر فروزان

[3] اکثر گنوسی‌ها که از طریقهٔ آن‌ها کم و بیش آگاهی داریم، از مردم ولایات شرقی ممالک روم بوده‌اند. یکی از فرقه‌های گنوسی بین‌النهرین و بابل فرقهٔ مندائی یا ماندائی است و دیگر فرقه که در کتب عرب آن‌ها را مغتسله نامیده‌اند و یکی از مأخذ کیش مانوی محسوب است. عرب همهٔ فرقه‌های گنوسی مشرق را که افکارشان در زمان اسلام هم رواج داشته‌است، به نام حنیف یا صابئین خوانده‌است.” ایران در زمان ساسانیان ” کریستین سن .

[4]

فرانسوا دکره که بسیار از او نقل کردیم  جایی گفته است که اگر پیرایه های مسیحیت و بودایی هم از مانویت حذف گردد ، باز هم گوهره آن  باقی می ماند. در کتاب مانی شناسی استاد نامدار  حسن تقی زاده جزییات آیین مانی بیان شده است . بویژه در نسخه ای که آقای ایرج افشار تنظیم کرده است .  تقی زاده با اشرافی که بر متون عربی و فارسی داشته است و با دانش کم نظیرش نکاتی را دیده است که شاید متخصصین غربی  به آن توجه زیادی نداشته اند.[5]

… در غرب عادت رایج بر این است که مانی را، اگر نگوییم زایده که شاخه ای از مسیحیت بداند. در جنجال امروز جهان، اروپا محوران مسیحیت را پرچم تمدن خود میخوانند وفراموش کرده اند، که مسیحیت هم در دامان فرهنگ شرق مدیترانه رشد کرده است. بسیاری عادت کرده اند که داستان را از آخرش  بخوانند. تاریخ را بر جای خودش بگذاریم !   “جهان و کار جهان” گونه دیگری به چشم خواهد آمد.

تاریخ  به آخر نرسیده ، شاید ندای  رواداری و طبیعت دوستی و صلح طلبی که مانی راوی آن بود ، پژواک نوی در آتیه جهانیان بیابد.

[6] در مقاله  ………کشاکش روحانیت زرتشتی عصر ساسانی و نجبا ی زمین  با  آیین مانی  موشکافانه بررسی شده است این مقاله در کتاب با عنوان از زرتشت تا مانی   با ترجمه    از سوی نشر مرکز به چاپ رسیده است.

[7] سرکوب مذهبی بزودی دامن پیروان مسیحیت و یهودیان که در غرب امپراتوری زندگی میکردند را هم گرفت از دیگر ادیان ایرانی چون آیین مزدک هم غافل نماند.با ریشه کن  شدن همزیستی روادارانه جامعه  بشدت طبقاتی /کاستی/ بیش از پیش شکننده شد و سرزمین ایران در مقابل دشمن خارجی بی دفاع ماند.

………………………………..

منابع

منابع.   -“مانی و سنت مانوی ” فرانسوا دکره  عباس باقری  نشر فروزان.

–“مانی شناسی” حسن تقی زاده  انتشارات افشار

–“رازوری در آیین زرتشت “شیوا کاویانی انتشارات ققنوس

— “از زردشت تا مانی” جرادو مانلی  ترجمه        نشر مرکز

Les Racines du ciel : « Mani » , Prophète et « Bouddha de Lumière » avec François Favre