پان اسلامیسم با مفهوم اتحاد اسلام در یک امپراتوری و قرار گرفتن یک خلیفه در راس آن ، اگر برای عثمانی راه نجاتی بود در برابر خطر فرو پاشی، در کشور های دیگر خاورمیانه “اتحاد اسلام”به مثابه ابزاری برای بدست آوردن هدف های سیاسی دیگر عمل کرد: در اواخر قرن نوزدهم در هند در کنار رشد استقلال طلبی از بریتانیا، نغمه دیگری هم برای جدا سری مسلمانان در یک کشور نوپا( پاکستان) برخاست.در حالیکه پان اسلامیسم در قفقاز و سرزمینهای میان دریای کاسپین و دریای سیاه هم شدیدا ضد اشغال و حاکمیت روس ها بود و شکل جهادی داشت و در شهر هایی چون تفلیس وبادکوبه، گرایش پروتستانتیسم اسلامی بیشتر خودنمایی میکرد. ایده اصلاح دینی در مصر و به ویژه در دانشگاه الازهر هوا خواهان زیادی داشت، اما بزودی پان اسلامیسم در چهره های جدیدی هویدا شد که ” اخوان المسلمین ” از مهمترین آنها بود. پاناسلامیسم در ایران نیز هوادارانی در میان شیعیان داشت که در دوره پیش ازمشروطه بیشتر تجدد خواه بود ، اما هرچه به زمان حال نزدیک ترمی شویم هواخواهان “اتحاد اسلام” بیشتر بر جنبه دشمنی با غرب تاکید دارد.
“سید جمال الدین از پایه گذاران پان اسلامیسم بود .او در مکه یک انجمن پان اسلامی سنی تشکیل داد که هدف آن دعوت از مسلمانان جهان برای انتخاب خلیفه کل بود که مقر آن باید در استانبول و یا کوفه باشد.” افکار او چند نسل از فعالان اسلام سیاسی را متاثر نمود.
فهرست
پان اسلامیسم در هندوستان
از سده 16 تا نیمه 19 ، نوادگان تیمور لنگ ، گورکانیان، برهند حکوکت میکردند . در سده نخست پیدایش اسلام لشکریان عرب چند بار در زمان بنی امیه برای فتح هند از رود سند گذشتند اما کاری از پیش نبرند. اسلام از طریق تجار عرب که در جنوب هند در رفت و آمد بودند پیروانی میان اهالی پیدا کرد و در پی آن مهاجرت های گسترده اعراب شمار مسلمان افزوده شد. اما اسلام عمدتا از سمت افغانستان به ضرب شمشیر سپاهیان محمود غزنوی که هر سال برای غارت به شمال و مرکز هند یورش می بردند ، به این سرزمین ها گسترش یافت و سپس این گورکانیان بودند که توانستند یک امپراتوری درهند پایه گذاری کنند و با انتقال دستاورد کشورداری و فرهنگ و زبان فارسی و آمیختن با تمدن دیر پای بودایی و هندو بر بخش گسترده ای از هند حکمروایی نمایند، پس از استیلای هند توسط بریتانیا ، مقاومت مردمان بومی به اشکال گوناگون خود نمایی کرد.درمیان مسلمانان گرایش های وهابی گری که پیروانش ” مجاهدین “خوانده می شدند توسعه یافت، فعالیت آنها در مقابله با تاثیراتی که آداب و اعمال هندوان در روستا ها بر زندگی مسلمانان بر جای نهاده بود،و در رفع و دفع این تاثیرات ،حائز اهمیت بسیار است پیشوای این فرقه سید احمد خان از روشنفکران مسلمان ، آشکارا با موضوع خلافت عثمانی مخالفت داشت و در عین حال، متابعت از حکومت امپراتوری انگلیس را تبلیغ میکرد.او از یک طرف ضعف و نا بسانی دستگاه خلافت عثمانی و مشکلات سیاسی خارجی و داخلی آن را می دید و میدانست که اینگونه پندار ها با واقعیات جاری زمان سازگار نیست و به هیچ وجه در احوال و شرایط خطرناک جامعه مسلمان هند تاثیری نخواهد داشت. عقاید سید احمد خان در آنزمان با شیوه تفکر عموم مسلمانان هند، خصوصا بانظر گاه علمای دینی و سنت گرا سازگار نبود. وی نگرشی تعقلی و از بسیاری جهات به اندیشه معتزلی نزدیک بود.” ص577 ج 8.، ..مخالفان سید احمد خان به او و همفکرانش لقب “نیچری یا طبیعت پرست “دادند. مخالفان هم دست به تاسیس مدارس دینی در شهر های بزرگ و ترویج علوم قدیمه به روش سنتی از یک سو و پشتیانی از نظریه خلافت از سوی دیگر، واکنش این جناح بود که طبعا در میان عامه مردم نیز طرفداران بسیار داشت.” همانجا
مسلمانان در هند اقلیت بودند.هندوستان از سوی مجاهدین دارالحرب خوانده می شد .اما در میان جامعه هند احساست ملی گرایی و تجدد طلبی و آزادیخواهی به شدت بیدار شده بود و”گروهی از روشنفکران و متفکران هند که همگی با افکار جدید فرهنگ اروپایی و موازین عامی جامعه شناسی آن روزگار آشنایی داشتند ….سرانجام در1885 کنگره ملی هند را تاسیس کرده و یک روشنفکر هندی مسلمان را به ریاست آن برگزیدند، سید احمد خان با شرکت مسلما نان در آن به مخالفت برخاست و صریحا اعلام کرد که هند دارای دو ملت مسلمان و هندوست که جدا از یکدیگرند و استقرار حکومتی که مبتنی بر آرا مردم باشد با مصالح اقلیت مسلمان مغایر است” ص579 همانجا هرچند این ایده مخالفان سرشناسی مسلمانی چون ابوالکلام آزاد داشت ، اما محمد علی جناح و محمد اقبال لاهوری از مدافعان این نظر بودند. اقبال در سخنرانی افتتاحیه اجلاس مسلم لیگ در سال 1930 صریحا از تشکیل دولت اسلامی مستقل وجداگانه در شبه قاره سخن گفت و بر اینکه نظام دینی اسلام از نظام سیاسی و اجتماعی آن جدا نیست و از لحاظ أصول اعتقادی مسلمانان نمی توانند تابع حکومت غیر اسلامی باشند تاکید نمود”، این ایده راه خود برای تاسیس کشور نو پای پاکستان ( شامل بنگلادش و پا کستان غربی) گشود: کشوری که بر أساس دین اسلام موجودیت و هویت خود را تعریف می کرد . مسلم لیگ درمارس بطور رسمی ۱۹۴۰خواستار استقلال پاکستان شد و با آغاز جنگ دوم در حمایت از بریتانیا وارد جنگ شد ، در صورتیکه سیاست گنگره ملی هند حفظ بیطرفی بود. نتیجه اینکه در سال 1947 استقلال پاکستان اجرایی شد و در پی آن بیش از 16 میلیون از باشندگان هند و پاکستان مجبور به ترک سرزمین خود شدند ،مهاجرتی که رخدادی مرگبار برای هر دو سو رقم زد. اما در دهه های بعد مسلمانان پاکستان شرقی/بنگلادش/ از پاکستان غربی جدا شدند
مصر
هرچند که ایده اتحاد اسلام از طریق عثمانی وارد مصر شده بود اما اقامت و فعالیت سیدجمال به مدت هشت سال و نیم از سال 1871 تا زمان اخراجش در 1879 موجب گسترش دامنه این جریان سیاسی شد سید جمال که ید طولائی در ایجاد ارتباط با مقامات دربار و سفرای خارجی و مراکز فراماسونری داشت، از جمله اینکه “توفیق پاشا، خدیو مصر که خود فراماسون ورئیس افتخاری لژهای فراماسونی بود” از دوستداران سید جمال الدین بود. سید که گمان می برد دست باز تری در مصر پیدا کرده است اعضای لژ فراماسونی خود را برای اصلاح دستگاه حکومتی ترغیب کرد و بر پایی نظام پارلمانی در مصر پای فشرد. اما توفیق پاشا دخالت سید را تاب نیاورد واو را از مصر اخراج نمود.” ص 605 ایران و عثمانی ج1.* با این حال چند نسل از تئوریسین های اسلامی از سید جمال تاثیر گرفته اند: محمد عبده که ارادتی خاص به سید جمال داشت و در انتشار عروه الوثقی چه در مصر و چه در پاریس همکار اوبود . از شاگردان معلمان عبده ، رشید رضا بود حسن البنا ، بنیانگذار ” اخوان المسلمین” در سال 1928 بود .او نیز همچون سید جمال ناطقی پر شور بود که زبان توده های مسلمان را میدانست و توانست شمار فراوانی را گرد ” اخوان المسلمین” جمع نماید. او اخوان المسلمین را بخشی از حرکت جهانی اسلامی میدانست و در صدد گسترش تشکیلات خود به کشور های دیگر خاورمیانه بر آمد و از کشور های عربی گذشته دامنه اش تا پاکستان حتی اندونزی هم کشیده شد. این جریان صریحا در پی کسب قدرت سیاسی بود واز نخستین احزاب اسلام سیاسی در جهان است. این حزب در مقاطعی خواستار جهاد در برابر کفار مستعمرات چی بود. از جمله و اجزا این جریان سید قطب بود که جان در پی این حزب نهاد. این جریان سیاسی در درازای سده بیستم حتی بیست ویکم زمینه ساز جنبش های دیگری اسلامی در خاور میانه بود.
قفقاز و سرزمین های میان دو دریا
تسخیر این سرزمین ها با مقاومت شدید مسلمان ها روبرو شد و آنها که همچون اقوام ترک آسیای میانه بیشتر به طریقت صوفیه و به ویژه به صوفیان نقشبندی پایبند بودند با فرمان جهاد رهبران مذهبی شان به جنگ ارتش روس رفتند و شیخ شامل سومین امام نقشبندی بیش از سه دهه در کوه و بیابان با روس ها جنگید. این مبارزات پایه اجتماعی صوفیه را در قفقاز استوار تر نمود. شورش ها به سده نوزدهم محدود نشد و در طول جنگ اول جهانی و انقلاب بلشویکی مجددا جریانات مذهبی سر کوب شدند و به ویژه در آستانه جنگ جهانی دوم، حزب کمونیست دستور تخلیه تاتار های کریمه و چچن ها و اینگوش ها بسیاری از مسلمانان قفقاز را به جرم هواداری از آلمان صادر کرد که شمار فراوانی از آنها به کشور های آسیای میانه و عده ای به سیبری تبعید شدند.
ایران
ایده “اتحاد اسلام” از طریق سید جمال اسد آبادی و هواخواهانش در ایران ترویج شد او پس از رفتن به هند واقامت در چهار ساله درهند و هشت ساله در مصر به لندن و پاریس استانبول رفت، دو بار هم به ایران دعوت شد. بار نخست که به ایران آمد، به نوشته شاهزاده عباس میرزا ملک آرا ” و قتی به حضور ناصرالدین شاه رسید، عرض نمود مرا آوردید. من مانند شمشیری برنده هستم در دست شما. مرا عاطل وباطل نگذارید…” ص612 “ایران و عثمانی” . اما پس از چهارماه اقامت در تهران ،شاه عذر او را خواست واخراجش کرد. او از راه تفلیس به مسکو وسپس به اروپا رفت ومجددا در مونیخ به دیدن ناصرالدین شاه رفت و به بازگشت به ایران دعوت شد. اما سال آتی زمانی که به تهران رسید، هر چند ابتدا مورد استقبال قرار گرفت اما پس از سه ماه “ناگزیر از تحصن در شاه عبدالعظیم شد.” او به مردمی که به دیدنش میرفتند “از محاسن سلطنت مشروطه وجمهوری” داد سحن می داد. بالاخره پس از هشت ماه او را به دستور شاه از بست بیرون کشیدند واز راه عتبات راهی عثمانی کردند.
سید جمال الدین در ایران با دیوانسا لاران متجدد وروشنفکران ازلی حتی سکولار روابط بسیار نزدیکی داشت همچنان که حاجی سیاح برای پیشواز او تا جنوب ایران رفت در تهران در خانه امین الضرب مدتی اقامت نمود وشمار زیادی از بزرگان مملکتی را ملاقات نمود. روابطی که پس از اخراج او همچنان ادامه یافت.
پان اسلامیسم وهمنوائی روشنفکران سکولار **
در نیمه دوم سده نوزدهم گفتمان تجدد خواهی در میان دولتمردان وروشنفکران همه کشور های خاورمیانه بشدت رایج شده بود. جانمایه این تجدد، تاسیس مدارس مدرن وسیستم آموزشی نوین، ایجاد دادگستری، حکومت قانون وبیک کلام ایجاد دولت مدرن وبکار گیری سازوکار های جدید برای اداره جامعه بود. اما بزرگترین کمبود برای دستیابی به چنین هدفی، نبود ویا ضعف طبقه اقتصادئی بود که می بایست از این تغییرات اجتماعی – سیاسی دفاع نماید. در نتیجه هواداران تحول مجبور بودند از طریق زدو بند با گروه های درون حاکمیت سعی در پیشبرد اهداف خود داشتند.
روشنفکران سکولار ،به پیش گامی ملکم خان ومیرزا آقاخان کرمانی در پی نزدیکی با علما مقیم عتبات بر آمدند وبرای روشنگری آنها به ارسال مقالات و نامه های فراوانی دست یازیدند تا بتوانند از پایه اجتماعی روحانیون در کشاکش اجتماعی بهره ببرند که نمونه بارز این همیاری را در رخداد تحریم تنباکو می توان دید. اما این گفتگوی راستینی میان مدرنیته و سنت نبود و ملکم خان ارمنی گاها خود را چنان مسلمان دو آتیشه نشان میداد و بر سر هر مسله کلاه شرعی می گذاشت که بسیاری از مفاهیم سیاسی و اجتماعی این دوره بی محتوی شده و بسیاری أوقات موجب گمراهی هواخواهان تجدد و فریب سنت گرایان می شد. او در نشریه قانون می نویسد:
.. برای اینکه ” بعد از این دیگر هیچ ظالم، هیچ نامرد وهیچ بی دین نتواند بدون حکم قانون هیچ یک از ما را حبس یا جریمه ویا تنبیه نماید. واز برای این طلب هیچ لازم نیست که قوانین تفلیس یا رسوم پاریس را به ایران بیاوریم. همان أصول که در اسلام موجود، همان ترتیب که در استانبول ودر مکه معظمه معمول است، برای ما کافی است … مبادا فریب لغو دیوانیان را بخورید واز دور مجتهدین متفرق بشوید.”ص عثمانی700
او در شماره دیگری از” قانون” می نویسد: ” … این علمای اسلام که ما دشمن ترقی می دانستیم حال می بینیم اولین واعط ترقی شده اند …موافق مذهب شیعه سلطنت حالیه ایران خلاف أصول اسلام وشاه غاصب است…حتی آن مسلمانان که داخل نوکری سلطنت شاهی شده اند، مواجب خود را حرام وخدمت این سلطنت را گناه می دانند …عموم شیعیان با همه فقر خود علاوه بر آن مالیات که دستگاه ظلمه جبر کی گیرد، چند فقره مالیات دیگربه اسم ذکات وخمس وثلث بدون هیج اجباری ومحض ادای فریضه دین به مجتهدین می دهند.” قانون ش17 ص4… در برابر پرسش میرزاآقا خان کرمانی که میگوید ” اگر علما دخالت کنند می ترسم کسی از عهده أمور مملکنت و سیاست و پولیتیک با خارج بر نیاید و اجانب مسلط شوند” ملکم پاسخ میدهد ” ….اگر هر یک از ذوات محترم( علما) دو ماه در أمور سیاسی داخل شوند ، هر یکی به مراتب با این استعداد و کمالات شخصی ، از پرنس بیسمارک و سالسبوری هم گوی سبقت خواهند برد” باقی حل مشکلات و رموز بسته به صریر کلک و رقم آن حضرا است.ص709 ایران و عثمانی ص701
……………………………
پا نویس: در زمینه ارتباط سید جمال الدین با لژهای فراماسونی در مصر، پاریس، لندن وآستانبول به ص 704 تا 608 نگاه کنید سید جمالالدین از هر ابزاری برای پیشبرد ایده هایش استفاده می کرد، برای مثال در پاریس وبا پول مسلمانان هند 18 شماره نشریه عروه الوثقی را به زبان عربی با کمک محمد عبده منتشر کرد. که آوازه اش به روزنامه ونشریات غربی هم رسید واز جمله همکاری با ارنست رنان در پاریس او را در جامعه روشنفکری اروپا پر آوازه کرد. ارتباط نزدیکی که با دیپلمات های انگلیسی وفرانسوی داشت، گاها او را از خطرات اقدامات تنبیهی حکومتهای استبدادی کشور های اسلامی رهانید.
در إستانبول میرزا آقاخان کرمانی وشیخ احمد روحی وخبیرالملک به تشویق او به نشر مطالب علیه شاه واتابک پرداختند. پس از کشته شدن ناصرالدینشاه به دست میرزا رضای کرمانی که از مریدان او بود، دولت ایران خواستار تحویل او شد ولی مقامات عثمانی نپذیرفتند. اما برخی از شایعات خبراز مسموم شدن سید جمالدین می دهد. باز خوانی یک روایت:
منابع: