درود بر همسفران قدیمی
برای یک سفر جدید به شما ل پرتقال خیز برداشته بودم که اخبار موج جدید کرونا نقشه ام را برآب کرد! ودوباره برای مدتی خانه نشین شدم .
از آنجا که در یکی از ستون های سایت “راه” تاریخ تمدن بشر را دنبال می کنم و در آن مسیر بزودی به خراسان خواهم رسید ، بی راه ندیدم که از هم اکنون مقدمات آنرا با حکایت سفری که چند سال پیش به جنوب خراسان کرده بودم ، آغاز نمایم.
این سفر مجازی را هفته آینده شروع می کنیم. کاروان ما ابتدا به بیرجند می رود و از آنجا رهسپار خواف ، قهستان ،گناوه، قائن، فردوس و طبس می شود . در طول راه نشانی از محل های یاد شده در شاهنامه می گیرم ، حکایت یعقوب لیث سیسانی و شعوبیه را می شنویم ، به دیدن قلعه های اسماعلیه در قهستان می رویم و البته  مزارع زعفران و زرشک و عناب را، که با قنات های کهن ابیاری می شود ،سیر می کنیم.
اگر همسفران عکس ، اطلاعات و یا خاطراتی از این مناطق دارند، لطفا برای من بفرستند تا با هم کاروانان به شراکت بگذاریم .

نوایی با دوتار استاد عثمان و سیما بینا.

https://www.dideo.ir/v/yt/wCzuIXk1_SI/maestra-sima-bina

 


سفر به خراسان  جنوبی پاییز 97
برای آغاز سفر به خراسان جنوبی ، قهستان قدیمی ، به کتاب جغرافیای تاریخی نوشته لسترینج و ترجمه محود عرفان شرکت انتشارات علمی و فرهنگی مراجعه کردم”
“خراسان در زبان قدیم فارسی بمعنی خاور زمین است.این اسم در اوائل قرون وسطی یطور کلی بر تمام ایالات اسلامی که در سمت خاور کویر لوت تا کوه های هند واقع بودند اطلاق می گردید و به این ترتیب تمام بلاد ماورا النهر را در شمال خاوری به استثنای سیسان و قهستان در جتوب شامل می گردد.
…..جغرافیا نویسان عرب ایالت قهستان را مثل سیستان از توابع خراسان شمرده اند .فهستان به معنی کوهستان است و به مناسبت وضع طبیعی آن به این نام موسوم گردیده…..ابن حوقل گوید اکثر شهر های قهستان سردسیر است و نخل در آنجا نمیروید مگر در طبس در حاشیه کویر . ساکنین قهستان در قرن چهارم کردها و شترداران و گوسفند چرانان بودند. این ایالت همان است که مارکوپولو آن را “تونوکاین” نامیده و این اسم از دو شهر بزرگ آن ایالت که تون و قاین باشد ترکیب شده و مقصود تمامی آن بلاد است.”]

 

 

فیلم “پ مثل پلیکان”

https://youtu.be/CEnskw2skdk

 

 

بیرجند
این شهر مرکز استان خراسان جنوبی است و جمعیت آن در سال های 50 بیش از 81هزار و در سرشماری سال 95 بیش از 216 هزار اعلام شده است . شهر اولیه در دوره ساسانی بنا شده و محلات دستگرد و چاه گند/ در اطراف بیرجند نامشان در اسناد ساسانی آماده است
بیرجند نخستین شهر در ایران است که دارای سازمان آبرسانی بوده و در سال 1302 و پیش از تهران از آب لوله کشی برخوردار گردید. بیرجند همچنین از نخستین شهر های ایران بود که صاحب مدرسه به سبک نوین شد ، شوکت الدوله اعلم با الهام از دارالفنون این مدرسه را در سال 1284 بنا نمود که به نام شوکتیه خوانده می شود . در اواخر دوره قاجاریه سینمایی هم در این شهر بنا شد.قلعه خشتی بیرجند مرکز شهر قدیمی است که به منظور دفاع از شهر در مقابل حمله قبایل ترکمن و ازبک بنا شده بود

محله سنتی شهر از باروی قلعه بیرجند

آفتاب پاییزی بر دیوار خشتی در نزدیکی مدرسه شوکتیه بیرجند دو عکس بعدی مدرسه شوکتیه در قدیمی

ارگ یا قلعه فورک

قلعه  فورک در 90 کیلومتری جنوب شرقی شهر بیرجند قرار دارد و در دوره سلطنت نادر شاه با کاربرد نظامی بنا شده است . قلعه فورک از گزند روزگار نسبتا جان سالم به در برده و از زیباترین قلعه های شرق ایران است که بر تارک تپه ای مشرف بر دشت بنا شده . پایه های این بنا از سنگ و دیوارها با آجر پخته می باشد و بیش از شانزده برج نگهبانی مستحکم دارد . در میان ارگ بخش حاکم نشین قرار گرفته که از محل زیست نظامیان و انبار جداست.امروزه ویرانه های این بنای با شکوه دید بسیار زیبایی بر دشتی از باغ های پهناور زرشک دارد به ویژه در فصل پاییز . در این منطقه زعفران کاری هم رواج فراوانی دارد.

خواف ،

منطقه خواف در جنوب خاوری خراسان و هم مرز بادغیس افغانستان است . مردم این سامان سنی مذهب هستند .آب ایشان از کاریز است .درخت بسیار دارد و ابریشم فراوان از آن حاصل می شود . حمدالله مستوفی مورخ قرن هشتم می گوید که مویز و انار این سرزمین شهرت داشته است. آسیاب های بادی هم نشان غله فراوان این منطقه می باشد. بادهای 120 روزه مداوم و شدید سیستان محرک این آسیاب ها ست.
شهرستان خواف استادان بی نظیری را در زمینه موسیقی مقامی به هنر ایران معرفی نموده‌است. سازهای مهم این منطقه را دف و دوتار تشکیلمی‌دهند. استادعثمان از بزرگترین استادان دوتار ایران می‌باشد . حافظ ابرو مورخ به نام دوره تیموری نیز از این خطه می باشد.

دو فرزند برومند خراسان :

چند روستای زیبای جنوب بیرجند: روستای خور،ماخونیک،دوعکس از کوشک سلامی و درخت های کاج آن و روستای نشتیفان

 

 

سه ترانه خراسانی از شجریان

https://youtu.be/VN3sN-Y6PEQ

گناباد

حمدالله مستوفی نویسد : “جنابذ را در تلفظ گنابد گویند شهری کوچک است …که او را قلعه ایست که پسر گودرز(گیو)ساخته است ..و آبش از کاریز است و چهار فرسنگ درازی کاریز است و چاه آن تخمینا هفت صد گز باشد ….حاصلش غله و میوه وابریشم نیکو و فراوان باشد” محصولات امروز گناباد : زعفران، انگور ،کشمش، انار، زیره سبز، گندم، جو، زرشک، انجیر، عناب، پسته، پنبه.

فردوسی آوردگاه جنگ سرنوشت ساز میان ایران و توران را گناباد یاد کرده است ، همچنین یزدگرد سوم در این محل به جمع آوری سپاه برای مقابله با اعراب پرداخت.در دوره اسلامی هم جنگ‌های مهم تاریخی علیه اسماعیلیان بنام جنگ ملاحده در قلعه‌های اسماعیلی گنابادو قاین روی داده‌است. پایاب طولانی ترین کاریز جهان در گناباد قرار دارد که در بنای آن مهارت بسیار بکار رفته است.


جنگ سرنوشت ساز یازده رخ میان ایران و توران در هامون گناباد: در این جنگ یازده تن از بزرگان دو لشکر با یکدیگر تن بتن نبرد می کنند و سردار نامی توران ، “پیران “در نبرد با گودرز سپهسالار ایران کشته می شود . فردوسی حماسه سرای نامی ایران در زمینه سازی این داستان نقش مزورانه شاه ایران را در تبعید سیاوش به روشنی بیان می کند .سیاوش به توران می رود و مورد حمایت پیران ویسه وزیر کاردان افراسیاب قرار می گیرد ، پس از ریختن خون سیاوش در بخارا به فرمان افراسیاب ، باز هم این پیران است که نجات دهنده کیخسرو از کینه افراسیاب است . آنگاه که دست سرنوشت پیران را در مقابل سپاه ایران قرار می دهد و او در جنگ هلاک می گردد ، ایرانیان پیکرش را با احترام در گناباد دفن می کنند.آمدن سپاه ایران به کوه زیبد در حاشیه گناباد: بی‌آزار لشکربه فرمان شاه همی رفت منزل به منزل سپاه چو گودرز نزدیک زیبّد رسید سران را ز لشکر همی برگزید. جنگ در هامون گناباد: چو پیران سپاه ازگنابد براند بروز اندرون روشنایی نماند چو دانست گودرزکآمد سپاه بزد کووس و آمد ز زیبّد براه ز کوه اندر آمدبه هامون گذشت کشیدند لشکر برآن پهن دشت ز زیبَد همی تا گُنابد سپاه در و دشت ازیشان کبود و سیاه ز گَرد سپه روز روشن نماند ز نیزه هوا جز بجوشن نماند وز آواز اسبان وگَرد سپاه بشد روشنایی ز خورشید و ماه

 

 


قلاع اسماعیلیه در قهستان : منطقه سیستان و قهستان از ابتدای حمله اعراب پناهگاه مخالفان بنی امیه و عباسیان و از آن جمله خوارج بود که دراین مناطق قدرت زیادی یافتند . حکومت خلفا در دمشق نژاد پرست و ضد ایرانی بود و ماموران حکومتی برای دریافت باج و خراج از ایرانیان از هیچ جنایتی کوتاهی نمی کردند . اما خوارج میان مسلمانان فرقی نمی گذاشتند و مالیاتی که از مردم می گرفتند در حد گذران زندگی شان بود . مردم منطقه نیز با آنان همدستان شدند و حمزه پسر آذرک در اواخر سده دوم هجری به ریاست آنها رسید و بر ضد هارون الرشید شورید و پس از فتح سیستان ، قهستان را نیز آزاد نمود. حکایت پهلوانی های او در حمزه نامه آمده است که طی سده ها از داستان های مورد علاقه ایرانیان بود .از دیگر عیاران سیستانی، یعقوب لیث است که قهستان و کرمان و فارس و خوزستان را از چنگ حکومت بنی عباس آزاد کرد و قصد حمله به بغداد داشت که در نزدیکی دزفول در جندی شاپور درگذشت.برای آگاهی بیشتر به نقش عیاران به این پیوند مراجعه کنید.


چند سده پس از آن شیعیان اسماعیلی ایران بسرکردگی حسن صباح بر ضد عباسیان شوریدند و در مناطق دورافتاده و کوهستانی قلعه های زیادی ساختند . قهستان پس از الموت مهمترین منطقه تحت نفوذ آن ها بود.اسماعیلیان در ستیغ کوه های قهستان دژهای خود را بنا نمودند و از این پایگاه ها تمام مناطق اطراف را زیر نگین خود داشتند. پیروان حسن صباح تا زمان حمله مغول نفوذ خود را حفظ کردند و گفته می شود که مغولان بیش از چهل هزار از آنان را در شهر تون از دم تیغ گذراندند. و از کشته شدگان تپه ساختند و هلاکو خان مغول بر آن تپه به تخت نشست و این محل را” تخت هلاکو “خوانند. چنانکه گفته اند سپاهیان او هفتاد دژ اسماعیلیه را درقهستان فتح کردند.

قائن

قائن مرکز قهستان کهن و از شهر های بزرگ جنوب خراسان است. این شهر در گذشته به دلیل اینکه در مسیر راه‌های مهم تجاری سیستان و کرمان و سواحل دریای عمان به (سنگ بست) بوده، همواره اهمیت داشته‌است ،مقدسی در قرن چهارم هجری آن را (دروازه عمان و بارانداز کرمان و انبار خراسان) نامیده‌است. این شهر در دوره اسلامی دارای بارویی با دروازه‌های مختلف بوده و خندقی بر گرداگرد آن احاطه داشته که هنوز بخش اندکی از بقایای این خندق باقی است زعفران مرغوب این شهر را طلای سرخ می نامند .اما خشکسالی های طولانی مدت مایه ویرانی روستا های این منطقه مهاجرت روستائیان شده است.به گفته یک اقلیم شناس ” از روی روی ولایت قهستان می توان تصور کرد که ایران بعد از چند هزار دیگر به دلیل خشکسالی و باد خوردن اجسام کوهی چه شکلی خواهد گرفت.” جغرافیای تاریخی ایران ص160

 

فردوس/نون 

هر فردوس ( تون) بنای شهر تون را به اشکانیان نسبت می دهند. مارکوپولو در سفرش از این منطقه عبور کرده و نام آن را “تونوکین” ، ذکر کرده است ( ترکیبی از تون و قاین ) . نام این شهر در سال 1308 به فردوس تغییر نمود . محصولات عمده : شهرستان فردوس، یکی از قطب‌های تولید زعفران در ایران است. در سال 1384 میزان تولید زعفران خشک این شهرستان۱۱ تن بوده‌است. “ویکی پدیا”. پسته هم یکی دیگر از محصولات کشاورزی قاین است. ناصر خسرو در سفرنامه خود تعداد کارگاه های این شهر چهارصد نوشته است. ا

همسفری این اطلاعات را در باره “فردوس فرستاده ، ممنون از ایشان. فردوس و بشرویه/زادگاه استاد فروزانفر/ از امن ترین شهر های ایران است.در این شهر ها در اکثر خانه ها و ماشین ها باز گذاشته می شود . مردمی مطمئن و قابل اطمینان دارد”

 

 

طبس :بیشتر راه هایی که از کویر عبور می کرد به طبس منتهی می گردید و از این جهت بلا ذری آنرا دروازه خراسان نامیده است .مسافران در سایه درختان و هوای خوش طبس رنج سفر از تن به در کرده و از خرما و مرکبات آن برای ادامه سفر ره توشه می گرفتند.در طبس حتی برنج هم بعمل می آید. از کوه های شرق طبس آب گوارا به شهر منتقل می شود و در آب انبار ها ذخیره می گردد. باغ گلش با همین آب به بهشت کویر تبدیل شد .حاکم محلی در دوره نادر شاه این باغ را بنا کرد و لطفعلی خان زند نیز در دوره اقامتش در طبس در تعمیر آن کوشید.

YouTube (https://www.youtube.com/watch?v=nmDo0EeFL3Y)
Begoo be Baran/بگو به باران
ترانه « بگو به باران » خواننده روح انگیز، شعر ترانه :

 

عبور از کدکن و کاشمر/ترشیز.
نمیدانم که کدکن بخشی از قهستان است یا خیر ، اما می دانم که اینجا شهر شاعر خراسانی ما شفیعی کدکنی است .پس یادی از او کنیم .و یادی از سرو بریده کاشمر که به زادگاه او نزدیک است .حمدالله مستوفی گوید در دهستان کشمیر “در قدیم درختی سرو بوده است که چنانچه در عالم هیچ درختی از آن بلند تر نبود چنین گویند که جاماسب حکیم نشانده بود و در شاهنامه ذکر درخت کشمر بسیار آمده چنانکه گفته است :یکی سرو شاخ سرو آورید از بهشت به پیش در کشمر اندر بکشت بگفته قزوینی در سال 247 به فرمان متوکل خلیفه عباس سرو معروف کشمر را انداختند و آن را قطعه قطعه کرده بار بر شتران نموده برای بکار بردن در ساختمان قصر جدید خلیفه در سامره از ایران عبور دادند و اعتراض و خواهش و تضرع مجوسان در جلوگیری از این عمل فایدتی نبخشید . اما وقتی سرو به کنار دجله رسید که متوکل خلیفه عباسی بدست پسرش کشته شده بود.”

سفر ما به قهستان به پایان رسید.

سفر به خیر

به کجا چنین شتابان ؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان ؟
همه آرزویم
اما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان ؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر !‌ اما تو دوستی خدا را
چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را.

سرو کاشمر در سروده‌ای از استاد محمدرضا شفیعی‌کدکنی

آسمان تیره شد آن سبز چو بر خاک افتاد

شیون و همهمه در گنبدِ افلاک افتاد

باغ بیمار شد و لاله درآمد به کسوف

لرز در ناربُن و تب به تنِ تاک افتاد

«مویه‌ی زال» شد آن زمزمه‌ی «سرو سهی»

و آتشِ صاعقه در بیشه‌ی ادراک افتاد

مطربان، «کین سیاووش» سرودند به کوی

کان قد و قامتِ افراخته بر خاک افتاد

موبدان، ‌زمزمه‌گر بر دَرِ آتشکده‌ها

کاتَشی در جگر خلق شررناک افتاد

مادرانْ مویه‌کُنان، موی‌کَنان، جامه‌دران

کاین چه شومی است که مان کار به ضحاک افتاد؟

برج و بارویِ نشابور کهن یافت خَلَل

زان زلازل که ازین واقعه در خاک افتاد