فهرست

در اسارت جغرافیا:

بیابانی که از باختر رود فرات تا به اقیانوس هند دامن می گستراند و از سه سوی به دریا می رسد،” بزرگترین بیابان ماسه ای پیوسته جهان با وسعتی برابر فرانسه است*”، با شهر های تجاری**در حاشیه و بادیه نشینان در صحرایِ بی آب و علف و اقیانوسِ مواج ریگِ سوزان در میانه. بیابانی سوزان “که جسته و گریخته جزیره های کوچک دارای آب و گیاه(واحه) در آن پراکنده است***”. بادیه نشین هایِ گرفتارِ خشکدستیِ طبیعت، زندگی شان از راهزنی کاروان ها تامین می شد. هر زمان که اقتصادِ تجاری /و بعضا کشاورزی/ شهرها شکوفا بود، دولت هایِ حاشیه ای توان اداره بادیه نشین ها و بکارگیری آنها در رفت و آمد کاروان ها را داشتند، اما زمانی که دولت های حاشیه ای ناتوان می شدند چپاول نه تنها بیابان ها، بلکه سرزمین آنسوی دریا ها را هم دربر می گرفت. امنیت راه های دریایی و سرزمین های کرانه ایرانی خلیج فارس هم به خطر می افتاد*****. ساختار اجتماعی و سیاسی در شبه جزیره نتیجهِ بی میانجیِ تنگدستیِ طبیعت بود که به پایداریِ پراکندگیِ جمعیت، تهیدستی گسترده و نهادینه شدن خشونت می انجامید. در این جوامع درمانده نهاد های مدیریت اجتماعی تا نیمه دوم سده بیستم ، همان روابط عشیرتی دنیای کهن بود.

…………………….

*در اسارت جغرافیاص171 **/پترا و پالمیر در شمال ،صنعا و حضرموت در جنوب و بحرین در باختر شبه جزیره./ص16 تاریخ عربستان/ ****در زمان داریوش، شاپور دوم، صفویه،نادر…. توضیحات بیشتر در پایان همین نوشتار./ *****نحستین گزارش از خلیج فارس و زندگی مردمان آن بدست نئارخوس در بازگشت اسکندر از هند نگاشته شده و همو این نام را بر این دریا نهاد.

تنگنای تاریخ

از سوی دیگر تمرکز جمعیت در جنوب شبه جزیره بود و یمن همواره به عنوان ریه (موتور) افزایش جمعیت عمل می کرد: در هر دوره تاریخی که امکان کشورگشایی دست می داد، قبایل یمنی اصلی ترین ستون سپاه را تشکیل می دادند که در سرزمین های بیگانه مستقر می شدند، نمونه ها تاریخی فراوانند: مهاجرت قبایل یمنی به میانرودان و هلال سبز در هزاره دوم و اول پیش از میلاد، یک هزاره بعد استقرار قبایل یمنی در شهر بخارا در آسیای مرکزی تا کوردوبا در اسپانیا. حتی در داخل شبه جزیره هم قبایلی که در اطراف شهر های بزرگ جاگیر شدند اغلب تبار یمنی داشتند.

جنوب شبه جزیره عربستان در دوره باستان محل درگیری امپراتوری های ایران ، رم و حبشه بود، به ویژه از جهت امنیت راه های تجاری میان شرق و غرب. خاک حاصلخیز جنوب و دور افتادگی این منطقه، محل مناسبی برای اقوام و ادیان رانده شده از دوران باستان بوده است: قوم یهود در سه دوره تاریخی متفاوت* به این سرزمین پناه آورد ، مسیحیان رانده شده توسط رمی هم به دنبال موج سوم یهودیان به این منطقه روانه شدند. در میان این دو گروه مذهبی جنگ در گرفت و یهودیان به کشتار مسیحیان دست زدند ، سپاه حبشه به سرداری (ابرهه) به پشتیبانی مسیحیان به جنوب عربستان لشکر کشید و تا به نزدیکی مکه هم رسید ، اما در میان راه گرفتار طوفان شن شد. پس از مرگ آبرهه (سردار حبشی) پادشاهِ یهودیِ دودمان حمیر، با پشتیبانی ساسانیان، تا آمدن سپاه مسلمانان به منطقه حکمرانی می کرد سال 629)* تاریخ تمدن اسلام جرجی زیدان

*گفته می شود موج نخست در عهد عتیق( ملکه سبا) ، بار دوم در سده نخست میلادی پس از ویرانی معبد دوم بدست تیتوس امپراتور رم. و بار سوم در سده سوم و چهارم میلادی …… برای اگاهی از پادشاهی حیمر در یمن و نقش ساسانیان به پیوند زیر نگاه کنید:https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%B1

جایگاه شبه جزیره عربستان در امپراتوری های اسلامی

بدون شک پیدایش اسلام نه تنها موجب یگانگی قدرت مذهبی-سیاسی شبه جزیره عربستان شد بلکه توازن قوا و ساختار سیاسی جوامع گوناگون از چین تا اسپانیا را دگرگون ساخت.

نخستین امپراتوری اسلامی را معاویه و جانشین او بر پایه الگوی شاهنشاهی ساسانی و بیزانس استوار کرده به کشور گشایی روی آوردند. هرچند تبار امویان از قبیله قریش در عربستان بود اما مرکز امپراتوری به دمشق در شامات منتقل شد. آنها با رقبای خود برای چیرگی به مکه و مدینه، شهر های مقدس مسلمان،جنگیدند و حتی از ویران کردن مکه برای به دست آوردن فرمانروایی بر آن پرهیزی نداشتند. در راستای همان سیاست، امپراتوری عباسیان هم با اینکه مرکز حکومت خود را در بغداد قرار دادند ، اما به عنوان خلیفه مسلمانان اداره مکه را از وظایف حود میدانستند. با اینهمه همواره شبه جزیره عربستان در حاشیه “جهان امپراتوری” آنها قرار داشت و راه های تجاری، شهر ها و دولتهای محلی شبه جزیره جایگاه و شکوفایی گذاشته را نداشتند. تنها شهر های مکه و مدینه به عنوان قبله مسلمانان هرساله در ایام حج شمار فراوانی از مومنان را به سوی خود فرا می خواند. بنابراین تامین امنیت راه ها و اداره برگزاری مناسک حج برای خلفا به ناچار امری ضروری برای مشروعیت آنها و منبع مهمی برای کسب درآمد بود . رهبری جامعه مسلمانان و پرده داری مکه بر پایه سنت می بایست در دست خانواده پیامبر و قبیله قریش باشد ، اما با قدرت گرفتن ترکان،سلطان عثمانی یکی از بازماندگان خلفای عباسی را بر آن داشت تا خلافت را به او واگذار نماید و از آن پس بر مشروعیت سلطان افزوده شد و خلافت پس از نه سده از اعراب به یک غیر عرب واگذار شد. در سده نوزدهم خدیو مصر، محمدعلی پاشا با تسخیر مکه در صدد بر آمد خلافت را از دست عثمانی ها به در آورد ، اما توفیق او دیری نپایید . حکومت عثمانی در نیمه دوم سده نوزدهم برای پایدار کردن حکومت لرزان خود دست به دامان پان اسلامیسم شده و به اقداماتی در راستای بسیج مسلمانان دست یازید، از آن جمله ایجاد راه آهن دمشق به مکه بود (1901 تا 1909) که با مخالفت شریف مکه روبرو شد و راه آهن تا مدینه بیشتر پیش نرفت . تا جنگ نخست جهانی پیش آمد و امپراتوری عثمانی از هم پاشید و از جمله نتایج آن دگرگونی جغرافیای سیاسی شبه جزیره عربستان بود. /عکس محمد علی پاشا + ص33 یا 39 اطلس

+البته در گذشته قرمطیان با تسخیر مکه “حجرالاسود” را به پایتخت خود در بحرین منتقل کرده بودند که به دست …به مکه برگردانده شد .عبدالملک بن مروان (۲۶-۸۶ق)، پنجمین خلیفه اموی که در روزگار وی، خانه خدا توسط منجنیق تخریب شد.

پیدایش دولت های جدید در شبه جزیره

عربستان سعودی : به مقاله (پیدایش خاورمیانه از دل جنگ در “میانه دنیا”) در سایت راه نگاه کنید.

کشور های کرانه جنوبی خلیج فارس : این بخش از ” اطلس مردمان شرق” گرته برداری شده ص 44 تا 85 .

کویت، بحرین، قطر، امارات متحده و عمان از بسیاری نکات همسان اند، شیوه زندگی ساحلی همگون ، تجربه تاریخی مشترک در پیوند با بریتانیا در چند دهه گذشته، دارا بودن منابع نفت و ساختار و رژیم های همسان. این کشورها از سال 1981 در شورای همکاری عرب خلیج(فارس) گرد آمده اند. مردم این سرزمین ها تا سده نوزدهم اکثرا از ماهیگیری و صید مروارید روزگار می گذرانند. در سده نوزده انگلستان برای نگهداری اصلی ترین مستعمره اش، هند به خلیج فارس دست انداخت و برای نگهبانی از امنیت دریا ها در برابر دزدان دریایی، با شیوخ قبایل عرب کرانه خلیج فارس توافق نمود که در برابر رسمیت شناختن جایگاه آنها، این شیوخ هم امنیت دریا و کرانه های جنوبی را تامین نمایند. این همکاری به استوار کردن قدرت بومی شیوخ در برابر عثمانی و حکومت عربستان یاری رساند و موروثی بودن قدرت سیاسی موجب پایداری بیشتر آنها شد.

نفت و استقلال : استخراج نفت در به میزان گسترده برای کویت و قطر از دهه 1940 و برای امارات متحده عربی و عمان از دهه 1960 آغاز شد. ثروت سرشار حاصله از درآمد نفت موجب استواری ساختار سیاسی ، بهبود زندگی مردم بومی و سرازیر شدن نیروی کار از سرزمین های همسایه به این کشور ها شد که خود موجب رشد گسترده شهرنشینی گردید( به جز در عمان). کویت در سال 1961 به .استقلال دست یافت .انگلستان خروجش از خلیج فارس را برای سال 1968 اعلام نمود.. در سال 1971 سه کشور بحرین ، قطر و امارت متحده عربی به استقلال دست یافت. در دهه های گذشته این کشور های تازه پا گرفته، کوشیده اند اقتصادِ برپایه نفت خود را خود را به زمینه های جدیدی گسترش دهند، از جمله اینکه جنوب خلیج فارس را به یک مرکز تجاری میان شرق و غرب بدل نمایند.

 کویت : جمعیت 2/5 میلیون نفر، که سه چهارم آن سنی و مانده شیعه هستند/ سرشماری 2003/. بیشترین شمار خارجیان ساکن این کشور را فلسطینی ها(300 تا 400 هزار نفر) و هندی ها و دیگر آسیایی تبارها تشکیل می دهند.

بحرین: جمعیت (700 هزار-سرشماری 2003) ، 60% شیعه، هیئت حاکمه سنی، با مهاجرین فراوان آسیایی تبار.

در پی کاوش های باستانشناسی در بحرین، کارشناسان معابدی را کشف کرده اند که “از سویی به معبدهای سومری در دوران های ابتدایی شبیه است و از سوی دیگر ، با داشتن حوض و حمام مانند پرستشگاه های دره سند می باشد” این بنا نشانگر پیوند تجاری-فرهنگی میان تمدن های این سرزمین ها در هزار سوم پیش از مسیح است.

قطر: جمعیت بیش از 600 هزار نفر / 2003/. با 20%تا25% وهابی . دو سوم مهاجران از هند و پاکستان و یک سوم باقیمانده بیشتر عرب هستند.

امارت متحده عربی:300 هزار نفر /2003/ که دو سو مآنان، بومیان سنی مذهب اند . سه چهارم مهاجر آسیایی و باقیمانده عرب هستند. امارت شامل هفت منطقه می باشد که از جهت گستره و منابع نفتی بسیار نا همگون هستند. ابوظبی که ناداراترین امارت بود، با استخراج نفت در سال 1962، توانست در چند دهه به یکی از ثروتمندترین سرزمین های جهان بدل شد. اما اگر ابوظبی به ناگهان از زمین سر برآورد، دبی از گذشته در تجارت طلا نامدار بود . افزودن بر ابوظبی و دبی ، شارجه هم دارای منابع نفتی می باشد.

عمان: با جمعیت نزدیک 3 میلیون نفر /2003/. شمار عمانی ها به بیش از 75% باشندگان میرسد که بیش از سه چهارم آنها عبادی مذهب اند و مابقی سنی هستند. (عبادی شاخه ای غیر افراطی از خوارج است). بیشتر مهاجران هم هندی و پاکستانی می باشند . بخش مهمی از جمعیت در سرزمین های داخلی می زیند و شیوه زندگیشان با دیگر سرزمین های کرانه خلیج فارس متفاوت است، در سده دوم هجری / هشتم میلادی بخشی از مردم به شاخه عبادی اسلام گرویدند…..در سده 14 و 15 میلادی عمان شکوفایی تجارت درخشانی را تجربه کرد که تا تسخیر مسقط بدست پرتغالی ها در سال 1650 ادامه داشت . در سال 1744 ، احمد ابن سعید یورش ایرانی ها (نادرشاه؟) را پس زد و از آن تاریخ خاندان بن سعید در مقام سلطان مسقط و عمان پا بر جا ست .

تسخیر زنگبار و تجارت برده برای عمانی ها در سده نوزدهم ، ثروت زیادی به همراه داشت. عمان یکی از مراکز فروش برده به ایران بود. با ممنوعیت تجارت برده در اقیانوس هند و خلیج فارس (از سوی انگلستان)، اقتصاد برده داری عمان تضعیف شد.

رخداد مهم دیگر این سرزمین جنگ ظفار در دهه 1970 بود: حکومت مرکزی در برابر شورشیان ظفارِ برخوردار از پشتیبانی حکومت کمونیستی یمن جنوبی قرار گرفت. این جنگ با دخالت ارتش ایران( 1971-1975) و پشتیبانی انگلستان به نفع حکومت مرکزی پایان یافت. ار سال 1970 شاهزاده قابوس با یک کودتای بدون خونریزی جانشین پدر شد و سیاست در های باز و مدارا جویانه را در روابط بین المللی در پیش گرفته و درآمدهای نفتی کشور را در راستای نوسازی کشور به کار گرفت.

یمن: جمعیت 20 میلیون /2003/ .بیش از نیمی از جمعیت ، زیدیهستند و به ویژه در کوهستان زندگی می کنند و نیمی از مردمان هم سنی مذهب اند. زبان بومیان شاخه ای از زبان سامی است. حکمرانی دولت سبا شناخته شده ترین دوره تاریخی یمن می باشد که ملکه نامدار آن بنا به روایت تورات با حضرت سلیمان دیدار داشت*. ( خاستگاه این دولت منطقه مارب می باشد . شکسته شدن سد مشهور آن در قرآن آمده است. امروزه مآرب با منابع نفتی خود شناخته می شود). شمار بیشتر جمعیت عرب این سرزمین در زمان حیات پیامبر به اسلام گرویدند. یمن در دوره گسترش امپراتوری های اسلام به یک ناحیه حاشیه مبدل شد و در پایان سده نهم شاخه زیدی شیعه در این سرزمین گسترش یافت که امامی منتخب، فرمانروائی آنها را در دست داشت. در 1530 عثمانی این سرزمین را تسخیر نمود اما اداره آنرا به امام زیدی سپرد. دیری نپایید که حکومت های گوناگون امیران محلی، جانشین حکومت متمرکز شد.کشاکش میان امپراتوری عثمانی و بریتانیا در یمن، با گشایش کانال سوئز در سال 1869 فزونی گرفت . عثمانی با بهره گیری از گشایش کانال سوئز سربازان خود را از بندر حدیده به داخل یمن فرستاد . از سوی دیگر بریتانیا با شیوخ عدن به توافق رسیدو برای استواری این پیمان، چند جزیره در نزدیکی یمن را تحت اختیار آنها گذاشت.

از امام یحیی تا جنگ داخلی :پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ نخست جهانی امام یمن نفوذ خود را در دیگر مناطق گسترش داد ، و در مرز های شمالی(نجران ، عصیر) با عربستان سعودی وارد درگیری شد، که با یک پیمان سیاسی به پایان رسید و امام یحیی بر سریر قدرت ماند. نزدیکی امام یحیی به مصر و آموزش افسران ارتش یمن در قاهره به یک کودتا هوادار ناصر و تشکیل جمهوری در سال 1962 انجامید. با خروج بریتانیا از یمن، به زودی با پشتیبانی شوروی، جمهوری خلق یمن در جنوب بقدرت رسید/ سال 1970/ و حزب واحد دولتی خود را هوادار مارکسیسم لنینیسم خواند. جنگ داخلی ادامه یافت در حالی که دو طرف خواستار یگانگی یمن بودند. گفتگو میان دو دولت و اکتشاف نفت موجب خوش بینی یمنی ها بود تا اینکه نا آرامی های جنگ کویت در سال 1990 و موضع گیری متفاوت یمن و عربستان سعودی زمینه ساز سختگیری سعودی ها بر شمار زیادی از مهاجران یمنی گردید و کشمکش های کهنه مرزی بهانه ای برای درگیری نظامی دو کشور شد، اختلافاتی که کنون چند جزیره در دریای سرخ را هم دربر می گرفت .

*بنا شده (در 1500 سال پیش از هجرت )در حاشیه و نزدیکی دریا . در این دوره عربستان جنوبی میانجی پیوند تجاری میان هند و مدیترانه بود و ثرونمند شد و از همین روی در روایت های باستانی از “عربستان خوشبخت” سخن گفته شده است. اطلس خاورمیانه ص33 برای آگاهی بیشتر به پیوست نگاه کنید

ایرانیان عرب تبار*

خوزستان از زمان اعیلامیان محل آمیزش اقوام بومی،عرب و لر و پارسی بود. ایرانیان عرب تبار خوزستان در بزنگاه های تاریخی دلبستگی شان را به همزیستی با دیگر اقوام ایرانی را نشان داده اند. هر چند که برای شماری واژه “ایرانیان عرب تبار” تکیه بر “واگرایی” قومی در سپهر سیاسی “ملت ایران” انگاشته می شود، اما تجربیات جوامع گوناگون به روشنی نشان داده است که پذیرش “هویت دیگری” به همگرایی همزیستیِ همدلانهِ اجتماعی یاری می رساند. برای اگاهی بیشتر به این پیوند نگاه کنید

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%B1%D8%A8%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C

عرب تباران بیشتر در استان های جنوبی ایران زندگی می کنند .

ایرانیان آفریقایی تبار

توجه به این گروه اجتماعی امری جدید در فرهنگ اجتماعی ایران است. مهاجرت گسترده سال های گذشته و تجربه زیستی ایرانیان برون مرزی و افزایش آگاهی های فرهنگی ، موجب دیده شدن هموطنانی است که تاکنون در تاریکی سده های بی توجهی میزیستند. گزارش تاریخچه زندگی این گروه و شیوه زیست آنها را در شبکه های اجتماعی موجود است. بخش کوتاهی از آن را مرور می کنیم:

“در متون فارسی دوره اسلامی مانند قابوس‌نامه از بردگان حبشی سخن به میان آمده که در بازارهای ایران فروخته می‌شدند. شمار زیادی از این مردم بازماندگان بردگانی هستند که توسط تاجران برده دار به خلیج فارس آورده می‌شدند. همچنین در دوره‌های بعدی پرتغالی‌ها در سواحل ایران دست به تجارت برده می‌زدند.[۱] این سیاهپوستان عمدتاً بانتو زبان و متعلق به شرق آفریقا و از کشورهای تانزانیا به ویژه زنگبار، مالاوی و موزامبیک بوده‌اند. در نهایت در سال ۱۸۴۸ محمدشاه قاجار تحت فشار بریتانیا فرمان لغو برده‌داری را صادر نمود.[۲]امروزه بازماندگان این آفریقایی‌ها در ایران به‌ویژه در استان‌های هرمزگان، جزایر ایرانی خلیج فارس، استان بوشهر، خوزستان، سیستان و بلوچستان، جنوب کرمان و تا میزان اندکی در استان فارس به سر می‌برند. زبان ایشان در گذشته متعلق به خانواده زبانی بانتو بوده اما امروزه زبان‌های بومی ایران را پذیرفته‌اند. شماری از ایشان فارسی‌زبان هستند و گروهی دیگر نیز به زبان عربی تکلم می‌کنند. همچنین میان بلوچ‌های ایران نیز اقوام و خاندان‌های سیاهپوست وجود دارد. در استان فارس به ویژه حوالی فسا و داراب آفریقایی‌تباران به نام کولوها شناخته می‌شوند.

پانوشته

با وجود شهرهای تجاری در جنوب و شمال، نام ونشانی عربستان در دنیای خارج کمتر شنیده می شد. ” اما پیدایش و گسترش برق آسای اسلام و فتوحات عرب و مسلمین داستان این صحرای بی آب علف یا اقیانوس مواج ریگ سوزان را که جسنه و گریخته جزیره های کوچکی دارای آب و گیاه (واحه)در آن پراکنده بود بر سر زبان ها انداخت”**تاریخ عربستان.تقی زاده

*4 موقعیت خلیج فارس : پیشزفتگی آب در سرزمینی که تا محور 1000 کیلومتر (از شط العرب تا تنگه هرمز) ادامه دارد.مدخل در تنگه هرمز ، با حدود 85 و بیشترین عرض آن 325 کیلومتر می باشد، ژرفای متوسط آن 35 کا در پاره نقاط به 100 متر هم میرسد. ص 11″خلیج فارس” تکمیل همایون

جمعیت کشور های شبه جزیره عربستان جمعیت  سرشماری سال 2000 عربستان‌ سعودی‌ با 000 ، 600 ، 21 تن‌ جمعیت‌، یمن‌ با 000 ، 100 ، 18 تن‌ جمعیت‌ در جنوب‌، عمان‌ با 000 ، 500 ، 2 تن‌ جمعیت‌ در مشرق‌، امارات‌ متحده ‌ عربی‌ با 000 ، 400 ، 2 تن‌ جمعیت‌ در مشرق‌، کویت‌ با 000 ، 000 ، 2 تن‌ جمعیت‌ در شمال‌ و قطر با 000 ، 599تن‌ جمعیت‌ (همه‌ بر اساس‌ آمار 1379 ش‌/ 2000)جغرافیا.

***راه های تجاری عربستان راه  ادویه : تجار یونانی و رمی از سده نخست پیش از میلاد از طریق  دریای سرخ و دریای عمان برای تجارت ادویه به هند می رفتند راه عود :  ارتباط میان کناره شمالی و جنوبی  دریای مدیترانه تا پیش از سده هفتم میلادی  توسط امپراتوری های ایرانی (هخامنشی، پارت ها و ساسانیان ) اداره می شد .  راه عود در شبه جزیره عربستان و  بکارگیری راه آبی دریای سرخ   برای رفع این مشکل بود.

منابع

پیوست

برگرفته از سامانه ای با شناسهِ آفریقایی-ایرانیان (Afro- Iranian) ،

آفریقایی-ایرانیان (Afro- Iranian)، ایرانیانی هستند از نژاد آفریقایی. آن‌ها در جنوبی‌ترین نقاط ایران و در مجاورت خلیج‌فارس در استان‌های سیستان و بلوچستان، هرمزگان، خوزستان و شهرهای بند عباس و آبادان زندگی می‌کنند. تاریخچه‌ی حضور سیاهان در ایران از زمان باستان تا سال 1600 به صورت ادواری بوده است. برده‌های سیاه در قرون ابتدای ظهور اسلام، از کشورهای کنیا و تانزانیا برای کار در مزارع نیشکر به خوزستان وارد شدند. علاوه بر بردگی، از آن‌ها به عنوان سرباز، جهت حمایت از بزرگ زاده‌های ایرانی استفاده می‌شد. برخی از این سیاهان را در کودکی اخته می‌کردند و آن‌هایی که از این کار جان سالم به در می‌بردند را به عنوان خواجه در دربارها و خانه‌های اعیان، به کار وا می‌داشتند. به عنوان مثال در سال 1600، این خواجگان در دربار صفویه فراوان بودند. البته در این میان افرادی نیز به عنوانین بالا دست می‌یافتند؛ مانند سلطان یعقوب که در سال 1717 به حکمرانی بندرعباس گماشته شد تیم فوتبال آبادان، با عضویت ایرانیان آفریقایی تبار

در اواسط 1800، واردات این برده‌ها رو به فزونی گذاشت. در 1828، ایران مجبور به عقد معاهده ترکمانچای شد و با واگذار کردن ارمنستان و گرجستان، واردات برده‌های مسیحی از این دو کشور قطع شد. به دلیل کم شدن نیروی کار انسانی، ورود برده‌های سیاه از آفریقا بیشتر شد. بیشتر این برده‌ها از شرق آفریقا و کشورهای سودان، اتیوپی و تانزانیا می‌آمدند. برده‌ها به دسته‌های بامباسی ها یا زنگی‌ها از زنگبار و مناطق اطراف آن (دریاچه نیاسا)، نوبی ها از سودان و هابشی ها از اتیوپی تقسیم می‌شدند. شیراز، شهری بود که این برده‌ها به آن وارد و سپس فروخته می‌شدند. در سال 1847 و در طول یک سال 3488 برده به ایران وارد شدند. نه تنها در جنوب ایران، که در تهران هم، این برده‌های آفریقایی به کار گرفته می‌شدند، به‌طوری که در ۱۸۶۸، ۱۲ درصد کل آن‌ها در تهران بوده و به مردها به عنوان غلام و زن‌ها به عنوان کنیز در خانه‌ها خدمت می‌کردند. شیراز و بندرعباس اما پذیرای جمعیت بیشتری از این سیاهان بودند. حتی در بندرعباس، اسم برخی از محله‌ها به نام آن‌ها، نام گذاری می‌شد؛ مانند منبر سیاهان، زنگار آباد، ده زنگیان. با این وجود، کم کم فعالیت‌های ضد برده‌داری در ایران آغاز شد و درنهایت در سال ۱۸۲۱، با فشار انگلستان، ایران نیز تجارت برده‌داری را ملغی کرد. با افزایش فشارهای طرفداران الغای برده‌داری، برخی از این برده‌ها نیز طغیان کرده و از محل سکونت خود فرار کردند. در ابتدای قرن بیستم، آن‌ها توانستند جوامع کوچکی را در جزایر جنوب کشور تشکیل دهند که تا امروز نیز پا برجاست. بازماندگان این آفریقایی-ایرانی ها اکنون در شهرهای جنوبی کشورمان زندگی می‌کنند و به گویش‌های بومی ایرانی تکلم می‌کنند. اما آداب و رسوم باستانی خود را همچنان حفظ کرده‌اند که در موسیقی و نیایش‌های «شمنی» آن‌ها به نام زار خوانی مشهود است. مهدی احصایی، عکاس جوان آلمانی-ایرانی، به سراغ این هم‌میهنان آفریقایی-ایرانی مان رفته و زندگی آن‌ها را به تصویر کشیده است. در نهایت چهار قبیله در محله سیاهان بندرعباس باقی ماند، اما همین چهار قبیله هم با یکدیگر عهد و پیمان بسته و یک قبیله واحد تشکیل دادند. در کل می خواهم بگویم اتحادیه یا انجمن به معنای مرسوم آن وجود نداشت، اگر هم اتحادیه ای بود به ترتیبی که توضیح دادم شکل گرفت و عمده ترین نماد اتحاد هم از طریق ازدواج و موسیقی مشترک به چشم می خورد. https://www.radiozamaneh.com/302809/ «نقشه اصطخری به جای آنکه خلیج فارس را مجزا به تصویر بکشد، آن را با اقیانوس هند در هم می‌آمیزد، و به ما نشان می‌دهد که این دو کرانه‌ ساحلی و مردمانش چقدر به هم نزدیک بوده‌اند.» سیاه پوستان یا همان آفریقایی تبارهای ایرانی در امتداد خط ساحلی جنوب در استان های سیستان و بلوچستان؛ هرمزگان و بوشهر و خوزستان و جزایر جنوبی زندگی میکنند. ایی می‌گوید از آنجا که در ادبیات اسلامی قدیمی، به اتیوپی حبشه می‌گویند، بسیاری از بردگان پس از ورود به ایران نام‌خانوادگی حبشی را برای خود برگزیدند تا منشاء اتیوپیایی خود را نشان دهند. بردگانی هم که از زنگبار آمده بودند، نام‌خانوادگی زنگباری را انتخاب کردند. بردگان، که بخش عمده‌ی آنها در ساحل جنوبی ایران ساکن بودند، عمدتاً به ماهیگیری و کشاورزی اشتغال داشتند، یا خدمتکار، دایه، یا حتی سرباز ارتش بودند. «مردم دوست ندارند چیزهای بد گذشته را به یاد بیاورند، که از جهاتی می‌توان آن را درک کرد. اما از طرف دیگر، وقتی نژادپرستی همچنان ادامه دارد، باید این واقعیت را پذیرفت و آن را متوقف کرد. راه متوقف کردن نژادپرستی، نه نادیده‌گرفتن گذشته، بلکه فهم علت وقوع رویدادها در گذشته و درک این امر است که دلیلی برای حفظ تصورات قالبی و موهوم وجود ندارد». «باید بر بیان حقیقت پافشاری کنیم، حتی وقتی حقیقت خوشایند نیست، و این همان کاری است که بهناز انجام می‌دهد. او شجاع است.

پر رنگ شدن نقش دین در سپهر سیاسی

یکتا پرستی و همجواری با بت پرستی برگرفته از “دانشنامه بزرگ اسلامی”

“یهودیان‌ در سه‌ دوره‌ وارد جزیرة ‌العرب‌ شدند و به‌ نشر یکتاپرستی‌ پرداختند: مهاجرت‌ قبیله ‌ شمعون‌ از فلسطین‌ به‌ شمال‌ حجاز در زمان‌ داوود پیامبر، کوچ‌ یهودیان‌ به‌ حجاز در پی‌ فتوحات‌ بابلیان‌ و آشوریان‌ در سرزمین‌ شام‌، و کوچ‌ دیگر یهودیان‌ در سده ‌ اول‌ میلادی‌ به‌ جزیرة ‌العرب‌ و سکونت‌ آنان‌ در کنار دیگر یهودیان‌ (حمزه‌، ص‌ 258ـ259). در سده‌های‌ بعد، مبلّغان‌ مسیحی‌ دین‌ خود را در جزیرة ‌العرب‌، به‌ویژه‌ در یمن‌ و نجران‌، رواج‌ دادند. گسترش‌ مسیحیت‌ و سکونت‌ پیروان‌ این‌ دین‌ در سرزمینهای‌ مجاور یهودیان‌ و نیز در کنار بت‌پرستان‌ بدوی‌، ترکیب‌ دینی‌ جدیدی‌ در جزیرة ‌العرب‌ در سده‌های‌ پس‌ از میلاد پدید آورده‌ بود که‌ بعضاً به‌ درگیری‌ می‌انجامید. مثلاً، ذونواس‌ * (پادشاه‌ حِمْیری‌ جنوب‌ جزیرة ‌العرب‌؛ حک : 515ـ525 میلادی‌) پس‌ از آنکه‌ در حدود 521 میلادی‌ یهودی‌ شد، با مسیحیان‌ نجران‌ جنگید و بسیاری‌ از آنان‌ را کشت‌. وی‌ سپس‌ در جنوب‌ جزیرة ‌العرب‌ به‌ تبلیغ‌ یهودیت‌ پرداخت‌ و در صورت‌ نپذیرفتن‌ مردم‌، آنان‌ را می‌کشت‌. این‌ اقدامات‌ سریعاً به‌ لشکرکشی‌ حبشیها به‌ جزیرة ‌العرب‌ و تصرف‌ بخشهایی‌ از حجاز، تهامه‌ و یمن‌ و نیز پایان‌ دادن‌ به‌ حکومت‌ ذونواس‌ انجامید (ابن‌حبیب‌، ص‌ 368؛ ابن‌حائک‌، 1931، ج‌ 8، ص‌ 294؛ دینوری‌، ص‌ 61ـ63). در جزیره ‌العرب‌ پیش‌ از دوره ‌ جاهلیت‌، علاوه‌ بر منازعاتی‌ که‌ منشأ دینی‌ داشت‌ یا تهدیداتی‌ که‌ قبایل‌ و حکومتهای‌ خارج‌ از جزیرة ‌العرب‌ می‌کردند، جنگهای‌ قبیله‌ای‌ داخلی‌، مانند جنگ‌ میان‌ دولتهای‌ کنده‌ و حضرموت‌، نیز روی‌ می‌داد مسیحیت‌ (به‌ویژه‌ در یمن‌) و یهودیت‌ (در یثرب‌ و پیرامون‌ آن‌) شایع‌ بود و زردشتیان‌ و پیروان‌ برخی‌ مذاهب‌ دیگر حضور پراکنده‌ داشتند (دینوری‌، ص‌ 64؛ شامی‌، ص‌ 57 60). به‌ گفته ‌ ابن‌رسته‌ (ص‌ 217)، مسیحیت‌ در میان‌ غسانیان‌ و ربیعه‌ و برخی‌ قبایل‌ قضاعه‌، یهودیت‌ در میان‌ حِمْیریان‌ ( رجوع کنید به تُبَّع‌* ) و بنی‌کنانه‌ و بنی‌حارثه‌ و کنده‌، و بت‌پرستی‌ در میان‌ قریش‌ پیروانِ فراوانی‌ داشت”