فهرست
ترکیب حاکمیت
“همه حکومت های ایران تا پیش از قرن بیستم (به جز سلوکیان ) از کنفدراسیون های متشکل از قبایل شبانی به قدرت رسیدند”1
امپراتوری ساسانی بر پایه اتحاد قبایل پارس بدست اردشیر پاپگان شکل گرفت . او ابتدا سرزمین های اطراف تختگاه خود – استخر- را به زیر فرمان آورد و پس از شکست دادن پادشاه اشکانی ،درراس هفت خانواده بزرگ زمان اشکانی قرار گرفت . این خاندان ها که هریک بر سرزمین پهناوری در فلات ایران فرمانروایی می کردند به همراه موبدان زرتشتی شالوده طبقه حاکمه را تشکیل داده و با بکارگیری دیوانسالاری در سطح منطقه ای و امپراتوری جامعه را اداره می کردند. در چهار چوب چنین ساختاری ،شورایی از روسای خاندان های بزرگ و موبد موبدان پادشاه جدید را از میان شاهزادگان دودمان
ساسانی بر می گزید .
امپراتوری ساسانی که به زور شمشیر اردشیر پاپکان بدست آمده بود برای ایجاد مشروعیتش می بایست چهار چوب سنتی را محترم شمرده و جامعه را همانگونه که هست بپذیرد، با اینهمه ساسانیان تغییرات اساسی در توازن قوا میان گروه های حاکمیت و همچنین در سطح جامعه ایجاد نمودند. یکی از این تحولات افزایش نقش دین در دستگاه حکومتی بود که در ادامه به پیدایش یک سلسله مراتب در دستگاه روحانیت انجامید وبه تمرکز قدرت سلطنت یاری رساند. موبد موبدان که در راس این ساختار و در کنار شاهنشاه قرار داشت هم اتحاد “تخت” و “محراب” را تامین می کرد و هم مشروعیت مضاعفی به پادشاه می بخشید .” تا پیش از ساسانیان هر یک از شاهان کوچک آتشی مخصوص به خود داشتند ، اما اردشیر( سر دودمان ساسانیان) که به پادشاهی رسید آن آتش ها را از آتشکده ایشان بیرون کرده خاموش کرد.” 2ص135 نفیسی
شاهنشاه فرمانروای توامان بود:”اوبیانگر چهره های چند گانه فرمانروایی در وجود یک فرد سیاسی بود که در بستر فرهنگ کیهان شناختی (آسمانی ، روحانی و معنوی) به لحاظ داشتن جایگاه مذهبی ، سیاسی ، اداری،نظامی و فرهنگی اش نماینده و مظهر این گروه ها بشمار می آمد “.1 این تمرکز قدرت بیاری سیستم جاسوسی در سراسر امپراتوری کارایی زیادی داشت طوری که “در بیش از چهار سده حاکمیت ساسانی کمتر شورشی در نزد حاکمان محلی دیده شد” 2نفیسی. با اینهمه طبقه حاکمه در دوره ساسانی شاهد کشمکش های بسیار جدی میان گروه های مختلف بود : نخستین پادشاه ساسانی اردشیر، دو نماد (تخت و محراب)را در شخص خودش تجلی میداد اما جانشینان او با اهمیت بخشیدن به جایگاه موبد موبدان ، عنصر دین را بعنوان دستگاهی مستقل و حامی سلطنت به رسمیت شناختند. پادشاهان با کمک موبد موبدان تا حدود زیادی قدرت خاندان های محلی را محدود نمودند ، اما از آنجا که حاکمیت بر یک امپراتوری ملزوماتی داشت که فراتر از منافع صاحبان دین رسمی و خاندان های بزرگ زمیندار بود ، گاه بگاه کشمکش در میان گروه های قدرت بالا می گرفت . نمود این تنشها در چارچوب حاکمیت گاهی به برکناری پادشاه می انجامید(عزل یزدگرد اول و قباد)* و زمانی بستری می شد برای اوج گیری جنبش ها و تنش های اجتماعی.
*یزدگرد اول در اوایل سده پنجم م به جرم تلاش برای مهار قدرت روحانیون زرتشتی ، گجسته (گناهکار)خوانده شد و قباد که خواهان تغییر قوانین مالیاتی به نفع روستائیان تهیدست بود ، توسط شورایی مرکب از زمینداران بزرگ و روحانیون از پادشاهی خلع شد.
تنش های اجتماعی*
در دوره حکومت ساسانیان شهرهای جدیدی بنا شد و بدلیل پیشرفت صنایع دستی و تجارت شرایط اقتصادی نسبت به گذشته بهبود یافت . همچنین در زمینه کشاورزی تاسیس و گسترش شبکه آبیاری تولید کشاورزی موجب رشد چشمگیر شد .
اما طبقه حاکمه که شامل زمینداران بزرگ ، روحانیون و بزرگان لشکری و کشوری می شد سهم عمده را از این شکوفایی اقتصادی می برد و به نابرابری ها میان طبقات اجتماعی دامن میزد .از آنجا که در ایران ” از عهد باستان به موازات بقایای سازمان عشیرتی و جماعت های روستائیان بردگی نیز وجود داشت”، طبقه حاکمه به منظور سهم بری بیشتر از ثروت جامعه با هر تحولی در این مناسبات مخالفت می ورزید .
طبقه حاکم برای دائمی کردن امتیازات خود، حفظ “سنت های گذشته” را لازم دانسته و متحد طبیعی روحانیون زرتشتی بود که آنها نیز در جهت حفظ شرایط موجود به نفع دین رسمی فعالیت می کردند. این دو گروه پست های کلیدی اداره کشور را در اختیار داشتند . در مقابل مردم تهیدست از هر گونه امکانی برای بهبود وضع معیشتی خود محروم بودند .بخش مهمی از این مردم در روستا های دور افتاده با کمبود آب ودر زمین های نه چندان حاصلخیز یک سال زحمت می کشیدند و در زمان برداشت محصول کارگزاران مالیاتی زمینداران بزرگ حاصل کار آنها بصورت مالیات از چنگ آنها در می آوردند . این روستائیان هیچگاه امکان ارتباط با دنیای بیرون از روستای خود را نداشتند مگر در زمان جنگ که می بایست به عنوان پیاده نظام خدمت کنند . بخش مهم آنچه که فرهنگ عمومی را شکل می داد از طریق آموزه های موبدان سنتی شکل می گرفت که فرودستان را به صیانت از نظام نیمه کاستی تشویق میکرد . در جامعه تک صدایی آن روزگار، تمام خواسته های اجتماعی نیز رنگ و بوی مذهبی بخود می گرفت. پیدایش مانویت و گسترش و عمق جنبش مزدکی برزمینه همین نیاز به تغییر در مناسبات اجتماعی شکل گرفت.
مانی در بابل ، مرکز جوشان فرهنگ شرق در سده سوم میلادی پرورش یافت و با فلسفه ادیان زمان خود آشنا بود و در علم و ادب نیز دستی داشت ، پیام او جهانی بود و به قوم خاصی محدود نمیشد .او خود را”فارقلیط”، پیامبری که عیسی مسیح وعده داده بود اعلام کرد و به روشنی دلبستگی خود را به آموزه های بودا و به ویژه زرتشت بیان نمود. پیام او دشمنی با دیگر ادیان نداشت و خواهان همبستگی بشریت در مقابله با نیروهای اهریمنی بود. پیام او با خواسته پادشاه ایران ، شاپور نخست که در پی استحکام امپراتوری خود در میان ملت های ایرانی و انیرانی بود سازگاری داشت . مانی بزودی نیروی تحول خواه جامعه را در شهر های بزرگ جذب کرد و پیامش توسط بازرگان و سپس فرستادگان او در گوشه و کنار شهرهای جهان آنروز پخش شد و در میان پیشه وران و صنعتگران و بازرگانان پیروانی یافت . پادشاهانی که از او حمایت کردند ، شاپور اول …هرمز هر دو زرتشتی بودند و در گرد آوری نسخه های اوستا نقش مهمی داشتند ،اما موبدان سنتی، آزادی مانی را برای گسترش پیامش تاب نیاوردند و با همدستی زمین داران در دادگاهی که با همکاری روحانیون مسیحی تشکیل شد بر قتل مانی و سر کوبی پیروانش رای دادند.
“آئین مانی با وجود مفاهیم اخلاقی و اجتماعی که داشت فقط یک مکتب دینی محسوب می شد.دو قرن بعد در سال 488 میلادی قباد به سلطنت رسید و در عصر این شاه آئین مذهبی جدیدی که بیشتر از هر مذهب دیگر جسورانه بود به ظهور رسید این مذهب،مذهب مزدک است…..او در شهر نیشابور خراسان بدنیا آمد و نخست به آیین مانی گروید ولی بعد ها آن را به آخرین حدود خود کشاند. ” 3رفیع ص103 جلد اول . “جنبش مزدکیان از سال 494 میلادی آغاز شد و سی سال ادامه داشت و در مدت کوتاهی دامنه های شگرف یافت و در عمق نفوذ و گسترش خویش در کلیه شئون کشور رسوخ کرد”3ص109. مزدک یک موبد زرتشتی بود و قشر پایین موبدان از او به عنوان یک مصلح زرتشتی حمایت می کردند . قباد پادشاه ساسانی هم از این فریاد دادخواهی برای عدالت و برابری به نفع اصلاحات مورد نظرش در مقابل زمین داران بزرگ پشتیبانی می کرد . بزودی این جنبش در میان تهیدستان روستایی ، بردگان و مردمان شهری و حتی برخی از هیئت حاکمه پیروانی یافت .محتوی این نهضت بر علیه نابرابری هائی بود که در تصاحب بی رویه ثروت و امکانات از سوی طبقه حاکمه جلوه گر می شد.فوران خشم فرو خورده ستمدیدگان موجب اغتشاش و به لرزه در آمدن مناسبات اجتماعی شد و زمینداران بزرگ و مقامات زرتشتی ابتدا قباد را از پادشاهی خلع نمودند و پس از چند سال به اجبار او را در مقام خود جایگزین نمایند .قباد در این مرحله که سی سال به درازا کشید از حمایت مردم ناراضی دست کشید . در اواخر عمر قباد ، مزدک را در دادگاه مذهبی محکوم کردند و اجرای حکم به جانشین او ، خسرو سپرده شد . خسرو انوشیروان با یک توطئه در یک روز شمار زیادی( سی هزار گفته اند) از مزدکیان را زنده بگور کرد .
انوشیروان سپس به قتل عام تمام شاهزادگانی که می توانستند مدعی سلطنت باشند اقدام نمود. با این حال خسرو اصلاحات مالیاتی را که از زمان پدر بزرگش پیروز آغاز شده بود به اجرا گذاشت و دست زمینداران بزرگ و مقامات زرتشتی را کوتاه کرد و زمینه رشد سریع دهقانان خرده پا را فراهم نمود.او با رسیدگی به شبکه آبیاری ، کشاورزی را رونق بخشید و با گسترش امنیت موجب رشد صنعتگران ، پیشه وران و بازرگانان شد. خسرو با پذیرش فیلسوفان و دانشمندان رانده شده از بیزانس موجب شکوفایی علمی و فرهنگی در ایران گردید. در عهد او روابط فرهنگی با هند نیز گسترش یافت و جندی شاپور مرکز علم و دانش امپراتوری ساسانی شد. هرچند که این دستاوردها در زمان او رخ داد ، اما نتیجه مبارزه مردم برای تغییر مناسبات اجتماعی بود ، اصلاحاتی که در خون آنها نیمه کاره باقی ماند ومجددا با قدرت گیری همان”نجبای” سابق ، زمینه سقوط دودمان ساسانی آماده شد و بسیاری از دستاوردهای گذشته ایران از میان رفت . “نه از تاک نشان ماند و نه از تاکنشان!”
*در این بخش کوتاه، به کشمکش های اجتماعی در خارج فلات ایران اشاره نشده : از جمله در بخش های مسیحی نشین امپراتوری و سرزمین های تسخیر شده عربی .
پایان ساسانیان
نواده خسروانوشیروان ، خسروپرویز، که با یاری سپاه بیزانس ، بهرام چوبینه را شکست داده و به سلطنت رسِیده بود ، پس از مدتی مماشات با حامیانش در پی جهانگشایی برآمد و توانست در دهه دوم سده هفتم میلادی کلیه سرزمین های عهد داریوش هخامنشی را تسخیر نماید و ثروت هنگفتی را به خزانه شاهی وارد نماید . این کشور گشایی ها که برای او غرور آفرین که بر وجاهت و مشروعیت او می افزود ، فقر و بیچارگی مردم را بهمراه داشت و در عرض کمتر از بیست سال ، تار و پود امپراتوری از هم پاشید و ایران بدست قبایل بدوی از پا درآمد .
برخی از علل فروپاشی ساسانیان:
– الف-افزایش نقش دین در ساختار قدرت سیاسی ، بویژه قدرت یافتن دین قومی به عنوان دین رسمی حکومتی که هر زمان فرصت می یافت به از میان بردن رقبای خود دست می آزید،و در نتیجه همبستگی مردم مناطق مختلف سست می کرد. آنهم در کشوری که مسیحیان در ارمنستان و گرجستان و آسیای صغیر اکثریت داشتند و شمار بسیاری از آن ها در میانرودان و غرب فلات ایران می زیستند و نقش فراوانی در سپاه ایران داشتند ،یهودیان نیز در میانرودان و بودائیان در شرق ایران دارای جایگاه مهمی بودند و مانویان و مزدکیان هم علیرغم سرکوب شدید هنوز پیروان زیادی داشتند ، کنار گذاشتن مدارای دینی ، از هم پاشیدگی انسجام اجتماعی را بدنبال داشت.
ب کشمکش فزاینده در میان طبقه حاکم .علیرغم اصلاحاتی قوانین مالیاتی در عهد خسرو انوشیروان ، زمینداران و خاندان های سرشناس همچنان قدرتمند بودند و از تغییرات ساختاری مناسبات اجتماعی جلوگیری می کردند و بر نابرابری های اجتماعی می افزودند.
د- جنگ های بی پایان با بیزانس (امپراتوری رم شرقی) هر چند که گه گاه بر ثروت طبقه حاکمه می افزود اما بارش بر گرده مردم بود . در اواخر عهد ساسانی با تضعیف سلطنت، بر شدت کشمکش میان جناح های هیئت حاکمه افزوده شد و در کمتر از دو دهه بیش از 10پادشاه بر تخت نشستند. در جایی که پادشاهان ساسانی در سده های گذشته دوره های طولانی حکومت کردند( شاپور دوم 79 سال و چندین پادشاه 30 سال).
ج- گسترش نارضایتی میان مردم شهر و روستا:”نهضت مزدک و سرکوبی شدید آن ، جامعه ایرانی را هم نسبت به موبدان و هم نسبت به طبقات نجبا کینه توز و بد گمان و ناخرسند کرده بود .تولید کشاورزی به خاطر استمرار جنگ ها و داد و ستد بازرگانی به علت ناامنی راهها هر روز نقصان یافته بود … الزام روستائیان و پیشه وران به خدمات نظامی ، کشاورزی و صنعت را از توسعه و تولید بازداشته بود.”زرین کوب ص258
ه- بلایای طبیعی : ” بعض اسباب و عوامل طبیعی نیز که در همان اوقات دست به هم داده و مزید بر علت شدند. طاعون هولناکی که در سال 628 م (سال هفتم هجری) در ایران مخصوصا در حوزه پایتخت چنان کشتاری کرد که به قولی نصف و به قولی دیگر ثلث نفوس مملکت را فانی کرد و همچنین طغیان عظیم دجله و فرات در سال 627م که در خطه نظیر نداشته و پس از شکستن سدها خاک عراق را چنان فرو گرفت که اکثر اراضی مملکت زیر آب رفت…این سیل خرابی زیاد به مملکت وارد آورد و رخنه حاصل از آن به قدری بزرگ بود که دولت از تدارک آن و احداث سد های جدید عاجز ماند”11تقی زاده از پرویز تا چنگیز ص 23. “زلزله نیز از راه رسید و در ایوان مدائن شکست افتاد”13دانشنامه کوچک ایران ص142
و- اهمیت یافتن راه تجاری شرق و غرب از مسیر شبه جزیره عربستان .جنگ های طولانی میان ساسانیان و امپراتوری رم شرقی موجب ناامنی راه قاره ای شرق و غرب(جاده ابریشم) بود. شبه جزیره عربستان بعلت دوری از این مجادلات امن تر بود ، بویژه اینکه مهاجرت یهودیان و مسیحیان به عربستان بازرگانی این منطقه را رونق بخشیده بود.
ز – پیدایش اسلام و بسیج و اتحاد قبایل بدوی عربستان برای کشور گشایی، همزمان با کاهش حضور نظامی دو امپراتوری در عراق و شام و شرق مدیترانه و شمال مصر ،ثروتمندترین سرزمین های هلال سبز را طعمه آسانی برای سپاه نامجهز و فقیر اعراب بدوی کرد.ثروت حاصل از این جنگ ها ، سکوی پرشی شد برای حمله نهایی برای سرنگونی امپراتوری ساسانی و تسخیر ایران.
مراجع:
1-تاریخ سیاسی ایران نویسنده؟
2 -تاریخ تمدن ساسانی نسعید نفیسی
3 -جنبش های مذهبی در ایران رفیع جلد نخست.
4 روزگاران زرین کوب
5 تاریخ ایران باستان یوزف ویسهوفر ترجمه مرتضی ثاقب فر
6- پایان ساسانیان . فریدون خنجی
7 -تاگفته های ساسانیان تورج دریایی
8-
9-سلطنت قباد و ظهور مزدک کریستین سن ترجه بیرشک
10- مانی و سنت مانوی فرانسوا دکره ترجمه عباس باقری
11-از پرویز نت چنگیز حسن تقی زاده