پی نوشته سفر کرت

 

طبیعت زیبای کرت
شماری از گردشگران در پی دین مناظر زیبای طبیعی هستند
                    گفتگویی داشتم با یکی از خویشان در رابطه با زیرساخت های گردشگری در جزیره کرت. از سر تمجید کار های انجام شده این چند دهه را بر میشمردم  و مخاطبم با حوصله گوش میکرد ، در پایان حرفهایم گفت “یادت هست که در در اوایل سال های 50 بیش از 400 مهمانسرا گردشگری در دست ساختمان بود و امثال شما گردشگری را بخش زائد و غیر مولد میدانستید؟”
کوه هایبرفی کرت در میانه دریای مدیترانه پذیرای علاقمندان به ورزش های زمستانی است

 

 

    یادآوری دردناکی بود ! چه منطق عقب افتاده ای داشتیم، یادم آمد که در آن زمان راندن گردشگران اروپایی و امریکایی برای عده ای، کاری میهن دوستانه به حساب می آمد.  امروز نیز برخی گردشگری را از منظر مصرف زدگی و خسارات بر منابع طبیعی  ، زیر سئوال می برند . هر چند این انتقادات  اخیر ریشه در واقعیت دارد و می بایست  در فرایند توسعه توریسم به آن توجه کرد ، اما هرگز نمی توان  بر دستاوردهایی که از گسترش گردشگری حاصل فرهنگ بشری میشود چشم بست . امروزه گردشگری  در بسیاری از  کشور های جهان نقش اقتصادی چشمگیری یافته و نیروی کار  مهمی در این بخش  و زیر مجموعه های آن بکار گرفته شده است که اهمیت آن بر کسی پوشیده نیست.اما گردشگری از دید گسترش روابط انسان ها شاید بسیار فراتر از دستاوردهای اقتصادی آن باشد .

       

دیدار از اماکن مذهبی برای ارتدکس ها و آشنایی با دین مردم کرت برای شمار ی از گردشگران جالب است
آشپزی کرت جذابیت فراوانی برای گردشگران دارد
     
               “غریبه”،”خارجی” و”دیگری”  در جوامع بسته  به عنوان یک خطر ظاهر می شده است  که می بایست از او پرهیز نمود . این ترس از ناشناس راه را  برای همه گونه خیال پردازی  و بد اندیشی باز می گذارد.  در دورانی نه چندان دور در کشور خودمان  که هنوز جاده سازی گسترش نیافته بود،  مرز های این ترس در داخل کشور و میان مردم شهر و روستا  بود .  آنها  اغلب در مورد  فرهنگ و آداب یکدیگر نظرات بسیار منفی داشتند و گاها از یکدیگر متنفر بودند.  توسعه راه های ارتباطی، چه از طریق جاده و چه به وسیله رسانه های همگانی  ، موجب آشنایی  و پیوند هایی شد که جوامع بسته آن دوره را متحول کرد .هرچند این تغییرات به شیوه ای خودبخودی بود و آسیب های کلانی به بافت جامعه زد ، اما پیوستگی و همبستگی  به دنبال داشت که لازمه تشکیل یک “ملت” واقعی است .ملتی که سرنوشت مشترکی دارند و و باید در به کمک هم در ساختمان کشور شرکت داشته باشند،وگرنه  کشور تنها  به جنبه اداری و حقوقی  مرزهایش محدود می شود.  مرزهایی که “خط ترس” در آن پر رنگ تر است و خاطره جنگ ها و دشمنی ها گذشته، مردم دو سوی آن را  بیشتر نسبت به یکدیگر بدبین می کند . به ویژه اینکه اغلب حاکمان محلی این ترس را در جهت منافع خود دامن می زدند . اما کارکرد گردشگری در جهت کاهش این ترس می تواند کارساز باشد.

         

تاتر یونانی مربوط به سده ششم پیش از میلاد. آثار تاریخی هم برای برخی اهمیت دارد
     اگر در سده های  گذشته سیر و سیاحت به عده بسیار کمی که یا ثروتمند بودند و یا ماجراجو ، محدود می شد ، در روزگار ما با دموکراتیزه شدن امکانات سفر ،  پدیده گردشگری در جوامع  گوناگون بشری جا افتاده است و هواخواهان فراوانی در جهان امروز یافته است .  اگر در ده های نخست سده بیستم تنها ثروتمندان اروپایی بودند که برای تفریح به سواحل گرم دریای مدیترانه و یا قمار خانه های شهر های بزرگ میرفتند ، در دهه شصت  همان قرن بسیاری از جوانان طبقه میانی و تهیدست  همین جوامع برای آشنایی با فرهنگ های دیگر عازم چهار گوشه جهان شدند . ساز و کار هایی که در این زمینه ایجاد شد دسترسی به مسافرت را روز بروز افزایش  داد .به زودی  اقوام دیگر به خیل عظیم گردشگران غربی افزوده شدند ، ژاپنی های دوربین بدست و به دنبال آنها چینی ها و در سال های پیش از کرونا هندی هم به آنها افزوده شدند.گردشگری به موتور اقتصاد بسیاری از مناطق ، به ویژه نواحی در حال گسترش بدل شد.  و آماده کردن زیرساخت ها و آموزش زبان های بین المللی بسیار رواج یافت. تبلیغات فراوانی هم در حول و حوش مسافرت با انگیزه های گردشگری ، تفریحی ،ورزشی، فرهنگی و…به راه افتاد.
        بسیاری توسعه گردشگری را از منظر منافع سرمایه داری حاکم  می دانند . هرچند که این نظریه ریشه در واقعیت دارد اما  پدیده گردشگری، افق هایی را در رابطه انسانها گشوده است که نمیتوان آن را به منافع “سرمایه” محدود کرد: آشنایی با دیگری هرچند به شکل سطحی  و محدود  در زمینه تغذیه ، موسیقی و آداب و رسوم رایج مردم دیگر هم باشد ، ضربه محکمی  به این تصور نابجای جوامع سنتی بسته است که گویی تنها “من” و “ما” در این جهان  زندگی میکنیم . کشف دیگری که از جهت رنگ پوست ، زبان ، دین و آیین  و آداب و اخلاق  با من متفاوت است ، اما  با من در یک کره خاکی زندگی می کند ، پایه های آن بخش از اعتقادات ما را  که در جامعه بسته شکل گرفته ،متزلزل می کند و ما را به فکر وا میدارد. از این منظر گسترش روابط میان ملت ها موجب تبادل دستاورد های بشری است و به ویژه فاکتور مهمی در جهت تفاهم و برقراری صلح است . نمونه بارز چنین پدیده ای  شکل گیری اتحادیه اروپاست که رفت و آمد شهروندان در این کادر آزاد شده است .در قاره ای که تنها در نیمه نخست سده پیش دو جنگ جهانی از آنجا آغاز شده و تا چند دهه پیش مردمان  آن اغلب با چشم دشمن به همسایگانشان می نگریستند ،اکنون خود را هم سرنوشت می انگارند.  حتی منتقدان “اروپای متحد” نیز به سختی می توانند نقش همبستگی و حمایت افکار عمومی اروپایی را در میان بردن دیکتاتور های نظامی در اسپانیا و پرتغال و یونان نادیده بگیرند و یا جلوگیری از ادامه قتل عام مسلمانان در بوسنی را نفی کنند. امروز رابطه میان مردم اروپا چنان گستردگی یافته است و همبستگی میان جوامع مدنی بر پایه ای قرار دارد که کار سیاستمداران “بیگانه ستیز” و جنگ افروز بسیار مشکل تر از سده نوزدهم و نیمه سده بیستم است . کوتاه سخن اینکه   گردشگری موجب آشنایی می شود و خاطره خوبی در ذهن گردشگر به یاد می نماید که در ادامه به  نوعی همبستگی میان این”آشنایان” می انجامد :رابطه ای که  به تبادل دستاورد های بشر و ایجاد زمینه  صلح و دوستی یاری می رساند.