6 کشور ،5 ملت،4 زبان،3 دین ،2 الفبا،یک رهبر با شعار “برادری و وحدت” . مرگ رهبر: برادری به دشمنی و وحدت به پراکندگی بدل شد. بازگشت به نقطه صفر همراه با کینه بیشتر

فهرست

پایان کار تیتو

پس از تغییر چند باره شیوه های مدیریت مناسبات اجتماعی و مدل های اقتصادی در دهه هشتاد بحران های اجتماعی و اقتصادی در یوگسلاوی شدت گرفت و تیتو برای رفع این تنش ها به ساز و کار های بلوک شرق دست یازید: رهبر حزبی که چنددهه هر رقیبی را در داخل و خارج حزب به بند کشیده و بر کشور بزرگی چون یوگسلاوی فرمانروائی کرده بود، در دهه آخر حکومتش نقشی هم طراز همه دیکتاتور های منطقه را بکار گرفت و زمانیکه بلوک شرق از هم پاشید ، سیستم حکومتی یوگسلاوی و آلبانی هم سرنگون شدند، هر چند که این دو کشور از جهت سیاسی اقمار شوروی نبودند.

در مورد چرائی و چگونگی از هم گسیختن نظام حاکم بر یوگسلاوی پژوهشگران دلایل متفاوتی را ارائه داده اند: برخی عامل اصلی را سرمایه داری غرب میدانند که با پشتیبانی از ناسونالیسم محلی موجب سرنگونی حکومت مرکزی در یوگسلاوی شد . برخی دیگر اما، رویا های غیرعملی( اتحاد صرب ها و کروات ها یا اتحادمردم اسلوانی و کوزوو در یک کشور) را زمینه از هم پاشیدن یوگسلاوی می دانند. به ویژه اینکه این رویا ها از سوی جریان های سیاسی قدرت طلب به عنوان ابزری بکار گرفته شد تا آنها از طریق مهندسی اجتماعی با شیوه استبدادی ، برای پیاده کردن ایدئولوژی خود بکوشند. غافل از اینکه اتحاد میان اقوام یا ملت ها تا از جهاز هاضمه یک ملت عبور نکرده باشد و به یک خواست با پشتوانه محکم اجتماعی مبدل نشده باشد امکان پذیر نیست به ویژه اگر آن ملت ها تجربه مثبت در همزیستی با یکدیگر نداشته باشند .

تیتو و یوگسلاوی

اگر چه پروژه اتحاد کشورهای بالکان در یک دولت فراگیر به پیش از جنگ دوم باز می گردد ، اما جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی ، پروژه کمونیست های منطقه با پشیبانی کمینترن بود. برنامه ای برای سازماندهی مردم منطقه در گرد اسلاو های جنوب در برابر هجوم آلمان نازی به منظور گسترش بلوک شرق . در گذشته اسلاو های شرقی در روسیه و اسلاو های غربی در لهستان برای خود کشوری ایجاد کرده بودند. پروژه کمونیست ها به رهبری تیتو هم این بود ابتدا یوگسلاوی و اگر شد بلغارستان، رومانی و حتی آلبانی را به این مجموعه پیوند دهند.

اما گذشته تاریخی اسلاو ها در روسیه و لهستان به سده ها پیش باز میگردد . اقوام مختلف اسلاو در این مناطق ، علاوه بر زبان ،دین،فرهنگ و الفبا،تجربیات تاریخی مشترکی داشتند، چنین اشترکاتی در میان اسلاو های جنوب وجود نداشت و به طریق اولی با باشندگان غیر اسلاو. تیتو کوشید از طریق ایجاد سیستم فدارالی میان جمهوری ها توازن قوا را بر قرار ساحته انسجام کشور را تقویت کند، او در دهه هفتاد به خواست آلبانی تباران و مسلمانان در کوزوو رسمیت بخشید . اقدامات تیتو در این زمینه هر چند بر محبوبیت او در میان مسلمانان افزود ، اما صرب های کوزو و جمهوری همسایه بوسنی را نگران کرد. این تغییرات در تقسیمات کشوری کمکی به نزدیکی میان صرب ها و دیگر ملیت ها نکرد چرا که محور اصلی این تلاش ها حفظ قدرت فردی رهبر بود.

یوگسلاوی بدون تیتو

با مرگ تیتو ، رهبری فردی جای خود را به شورایی مرکب از رهبران جمهوری های تشکیل دهنده یوگسلاوی داد ، که با افزوده شدن دو منطقه مستقل از صربستان( ووبودنیا و کوزوو ) حال شمار جمهوری ها به هشت رسیده بود. ریاست شورا دوره ای به یکی از هشت نماینده سپرده می شد.

صرب ها از گاهش جایگاه برتر خود در سیستم اداره کشور، در اقلیت قرار گرفتن در بوسنی و به ویژه واگذاری قدرت در کوزوو به آلبانی تباران سخت ناخشنود بودند . این نارضایتی را در موضعگیری اکادمی علمی صربستان در سال 1988می توان مشاهد نمود که در آن رژیم تیتو به کوشش در کاهش جایگاه صرب ها متهم شده بود.

بیداری اژدها

سر آغاز کشمکش :مناقشات کوزوو ، به رسمیت شناخته شدن کوزوو به عنوان منطقه مستقل ، از همان ابتدا به مذاق صرب های این منطقه خوش نیامده بود ، چرا که آنها شمارشان از آلبانی تباران غالبا مسلمان ، کمتر بود. این کشمکش های دیرینه در اواخر دهه 80 به قطبی شدن فضا انجامید و دو طرف یکدیگر را به خشونت و آزار و اذیت ساکنان برای پاکسازی محلات شان از گروه رقیب متهم می کردند. رئیس جمهور یوگسلاوی ، مشاور خود میلوسویچ را برای کاهش تشنج میان گروه های متخاصم به کوزوو فرستاد. میلوسویچ در ابتدا در سخنرانی های خود با تکیه بر آرمان مشترک مردم یوگسلاوی در پی فراهم نمودن زمینه گفتگو میان دو گروه بر آمد . اما صرب ها از حضور یک مقام عایرتبه دولتی که از تبار خودشان بود استفاده نموده تظاهرات بزرگی را تدارک دیدند که در آن درگیری با پلیس آلبانی تبار هم پیشبینی شده بود. تظاهر کنندگان ، آلبانی تباران را به تجاوز به زنان و خشونت به کودکان خود متهم میکردند و ادعا داشتند که همچون دوره گذشته مسلمانان در پی بیرون کردن آنها از کوزوو هستند. میلو سویچ به شدت تحت تاثیر تظاهر کنندگان قرار گرفته بود و به آنها قول داد که دیگر از “دست کسی کتک نخواهند خورد”.

دز بازگشت میلوسویچ به بلگراد ، صرب های بلگراد هم به پشتیبانی هم تباران خود در کوزوو پیوستند. این رخداد موجب شکاف در میان رئیس دولت و مشاورش میلوسویچ شد که حالا او خود را نماینده صرب های تحقیر شده میدانست . بزودی تظاهرات میلیونی صرب ها میلوسویچ را در جایگاه رهبر بلا منازع صرب های افراطی قرار دادکه خواستار برتری خود در چارچوب یوگسلاوی بودند . میلوسویچ جانشین رهبر پیشین دولت شد و با تکیه برفشار خیابان از پارلمان اجازه دخالت ارتش در کوزوو را گرفت . این رخداد از یک سو موجب بسیج ناسیونالیست های افراطی صرب و از طرف دیگر ترس مردمان غیر صرب درجمهوری های دیگر شد بدینگونه از دو سو زمینه برای رشد ناسیونالیسم افراطی فراهم شده بود.

یوگسلاوی میلوسویچ ، رهبر محبوب صرب ها

دستیابی به قدرت برای ناسیونالیست های افراطی صرب کار چندان آسانی نبود: ایدئولوژی حزبی، ناسیونالیسم را به رسمیت نمشناخت و ساختار سیاسی دولتی منانعی برای حاکمیت صرب ها بودمیلو سویچ که خود از رهبران حزب کمونیست بود و ساختار سیاسی دولت را می شناخت ، تصمیم گرفت ابتدا دو منطقه مستقل وویونیا و گوزوو را ضمیمه جمهوری صربستان کند و بدین ترتیب دو رای مزاحم از شورای رهبری را کاهش داد . مجموعه این اقدامات موجب ترس دیگر جمهوری های مستقل شد و در هنگام برگزاری جلسه عمومی نمایندگان جمهوری ها ، نمایندگان جمهوری اسلونی به عنوان اعتراض به صرب ها جلسه را ترک نمودند . نمایندگان کرواسی هم پس از تردید بسیار به اسلونی پیوست .

رودرویی غرب کشور با بلگراد.

جمهوری اسلونی صنعتی ترین جمهوری یوگسلاوی، منطقه ای ثروتمند با فرهنگی مشابه با مردم آلمان و اتیالیا بود. مردم ناحیه از نقسیم ثروت خود با جمهوری های دیگر ناراضی بودند و حال اگر قرار می بود که صرب ها قدرت را قبضه کنند،این شرایط قابل پذیرش آنهانبود. زمانیکه مردم اسلوانی به یک رفراندم اعلام استقلال کردند، دولت مرکزی در بلگراد به پادگان های نظامی در اسلوانی دستور دخالت نظامی داد ، اما این اقدامات به سرعت خاتمه یافت .

از سوی دیگر جمهوری کرواسی هم با گسترش توریسم در دهه هفاد و هشتاد، وضعیت اقتصادش بهبود یافته بود و از واگذاری ارزهای به دست آورده به دولت مرکزی ناخرسند بود. اما کرواسی یک اقلیت متمرکز صرب داشت که پیش از تشکیل یوگسلاوی بشدت مورد آزار حزب فاشیست کرواسی قرار گرفته بود و هر دو گروه هم از یکدیگر واهمه داشتند.

بنابراین تنش ها در کرواسی به سرعت فزونی گرفت و با دخالت دولت بلگراد،جنگ داخلی بشدت گسترش یافت و صرب و کروات ها در بسیار از مناطقی که اکثریت داشتند دست به پاسازی زدند، ده ها هزار صرب مجبور به ترک محل زیست خود شدند و بسیاری بسمت صربستان رفته و به صف ناسونالیست های افراطی پیوستند. در گیرودار این جنگ ، جبهه جدیدی برای بلگراد گشوده شد که عملا مجبور شد کرواسی را رها کرده و به جبهه جدید در بوسنی و هرزگوین به پردازد.

خود مختار /کوزوو / ووبودو نیا 1974…میلو سویچ و حذف مناطق مستقل

جنگ بوسنی نقطه اوج گره گاه های تاریخی بالکان

بوسنی پهناورترین جمهوری یوگسلاوی، استقلالش را مدیون تیتو بود. اما در دهه چهل هنوز اکثریت با صرب ها ارتدکس بود و مسلمان ها و کروات های نه ترتیب مقام دوم و سوم را داشتند . اما در دهه نود این مسلمان تباران بودند که در اکثریت بودند( 39/5 در صد در برابر32 درصد صرب). تشنج در کوزوو وآغاز جنگ داخلی در اسلوانی و کرواسی ، موجب بسیج صرب های بوسنی شد . از آنجا که بوسنی نه تنها همسایه صربستان بلکه در جوار جمهوری های شرقی یوگسلاوی قرار داشت(مقدونیه، مونته نگرو ، کوزوو). اگر بوسنی هم از یوگسلاوی جدا می شد ، دیگران هم از آن پیروی میکردند.

در آوریل 1992 گروه های خواستار صلح اقوام مختلف بوسنی، خواستار تظاهرات گسترده در سرایوو شدند که با استقبال و پشیبانی مردمی همراه بود. در همان روز نیروهای مسلح صرب های بوسنی ، پایتحت را محاصره کرد. محاصره ای که چهار سال به درازا کشید و در سده بیستم در اروپا بی سابقه بود. ارتش صربستان و صرب های مسلح بوسنی به توحشی بی مانند دست زدند: در زمان هایی نه تنها آذوفه بلکه آب و برق و تلفن هم قطع بود و از تپه های اطراف نیرو های مسلح و در داخل شهر تک تیرانازان صرب به کشتار و هراس افکنی مشغول بودند. کشتار به پایتخت محدود نشد و در روستا ها همسایگاه به پاکسازی قومی دست زدند. هرچند که مسلمانان هم در این کشتار دست داشتند، اما ابعاد پاکسازی قومی در منطق صرب نشین گسترش دیگری داشت . نماد این نسل کشتی در قتل عام هشت هزار مسلمان تبار در شهر سبرنیکا بود که همگی در گور های دستجمعی دفن شدند . تنها بمباران نیرو های ناتو موجب پایان جنگ و استقلال بوسنی شد.

مقدونیه بی اسکندر

به دنبال کرواسی ، مقدونیه هم به تشنج کشیده شد ، اما در این کشور چون نسبت صرب ها در کل جمعیت کمتر از بوسنی بود و همسایگی با آلبانی که اغلب مردم مقدونیه با آنها هم تبار و هم زبان هستند، برای صربستان از اشغال این سرزمین میسر نبود.

یوگسلاوی از 6 به 2

بلگراد ابتدا دو ایالت مستقل را حذف کرد، چهار جمهوری هم در جنگ داخلی مستقل شدند و تنها دو جمهوری صربستان و مونته نگرو در جمهوری فدرال سوسیالیستی یوگسلاوی باقی مانده بود( از 1996 تا 2003) . در حقیقت مونته نگرو با در صد بالای صرب در سده بیستم همواره بخشی از صربستان بوده است . اما در پایان کار ، اتحاد این دو کشور به نام” دولت فدرال یوگسلاوی” تغییر داد .چندی بعد درپی استقلال مونته نگرو، تیر خلاص یوگسلاوی زده شد . جمهوری صربستان دیگر نمی توانست خود را نگهبان یوگسلاوی بخواند. خاطره یوگسلاوی، برای برخی به یک کابوس و برای شماری به یک نوستالژی بدل گردید.

منابع:

شش رپرتاژ از بی بی .سی : یوگسلاوی: خودکشی یک ملت اروپایی

Yougoslavie, suicide d’une nation européenne [BBC] (1995) 

…………..

افزایش تنش میان صربی و کوزوو

2Serbie-Kosovo : la tension monte ? – Le dessous des cartes – L’essentiel | ARTE

……………