مانی
زمیته پیدایش ایین مانویت
سده سوم میلادی ، گسترش بازرگانی و گام اول ” جهانی شدن”:
در سده های اغازین میلادی شهر های بزرگ ان روزگار در گستره جغرافیایی ای بود که امروزه خاورمیانه نامیده میشود: اسکندریه ، انتیوش، قسطنطنیه ، بابل ، تیسفون . در این شهر ها بازرگانی رواج داشت و ساکنان ان مردمانی با فرهنگ های متفاوت و ایین های مذهبی گو ناگون . رونق بازرگانی در راه ابریشم و گسترش فرهنگ هلنیستی موجب توسعه فرد گرایی در شهر ها شرق مدیترانه شد. حتی در مباحث فلسفی نیز کمتر از واژه شهرو ندی سخنی بمیان می امد و نیک بختی در چهار چوب فردی تعریف و جستجو می شد .
دراین میان گوناگونی اندیشه افزایش یافته و خود را در ایین های متفاوت نمایان می کرد. در صحنه رقابت های فکری ، حوزه ایین های بومی و قومی هروز تنگ تر می شد*[1]. انسان در جستجوی پاسخ هایی از جنس کیهانی بود . از یکسو مسیحیت گسترش می یافت ، اما انچه به نام مسیحیت خوانده میشد در هر شهر و دیاری و گاهی در هر حلقه و جمعی رنگ و بوی خودش را داشت و تلفیقی بود از یهودیت ، میترایسم و خرده ایین های دیگر. از سوی دیگر در زمینه فلسفه نیز نوافلاطونی ها با امتزاج افکار فیلسوفان کلاسیک یونان پاسخ های خود را به شرایط “جهانی شدن” زمانه خودارائه می کردند .
عکس العمل به این شرایط نوین ابعاد و اشکال بسیار متنوعی داشت و در این میان افکار گنوستیگ هم پاسخ های خود را عرضه می نمود: اگر نو افلاطونی ها و ادیان یکتاپرست بر نیروی برتری که جهان را اداره می کرد پا می فشردند ، ایین های گنویستی هم جهان هستی را بر پایه دو بنی / نبرد نور و ظلمت/ تبیین می نمودند. اینان خود طیف وسیعی را شامل می شدند که امیزه یهودی- مسیحی ، تا بودایی- زردشتی را در بر میگرفت
مانی در چنین فضایی به تنظیم دستگاه فکری اش دست یازید که سنتزی از اصلی ترین جریانات فکری زمانش بود . او با اگاهی شگرفی از ایینهای موجود و نیاز های زمانه خود ،پاسخی بر پایه رواداری با همه ادیان،احترام به طبیعت ، پرهیز از خشونت و کوشش فردی برای رستگاری را به بشریت تقدیم نمود.
زندگی مانی [2]*
محمد ابن اسحاق گوید:” مانی پسر فتک ، بابک و از خانواده حسکانیه بود . نام مادرش میس بود و او را مرمریم هم می نامیدند…..گویند پدرش اهل همدان بود و به سرزمین بابل امد و در مداین -محلی به نام تیسفون که بتحانه بود اقامت گزید…..روزی در بتخانه صدای رسایی شنید که به او می گفت : ای فتک، گوشت مخور ، شراب ننوش و با زنان میامیز…….فتک به گروهی پیوست که در نواحی دشت میسان و معروف به مغتسله بود… بعد ها کسی را فرستاد تا مانی را نزد او ببرد و سپس او را تربیت کرد و به کیش خود در اورد . مانی از همان گاه که کودک بود سخنان حکیمانه می گفت.” ابن ندیم.
تاریخ زاد زوز مانی را چهار سال پس از آغاز پادشاهی اردوان شاه اشکانی گفته اند و این چهاردهم اوریل سال 216میلادی بود. ….این پیشوای ارتداد در میان فرقه مغتسله*[3] پرورش یافت که ارنست رنان انها را گروهی از ماندائیان می داند. “انها تعلیم می دهند که همه باید شست و شو کنند و نیز هر چه را که خود به مصرف می رسانند می شویند”. انها از پیروان یحیی تعمید کننده بودند.
او در آیین مغتسله نو اوری فراوانی کرد و ایین گنوسی انها را شکلی نو داد .. از خواندن دستنویس های یونانی روشن می شود که در دوره جوانی دایم در حال مشاجره و گفتگو با عالمان دینی این فرقه بود.او ” کتاب مقدس” مسیحیان را خوب خوانده بود و به عقاید سنت پل نزدیک بود و تغسیل/ غسل دادن/ تن و خوراکی ها را هم نمی پذیرفت . خوردن نان غیر فطیر کافران را هم مجاز می دانست.
مانی از نوجوانی بگفته ابن ندیم ندای از درون می شنید که او را جسارت می بخشید تا پیام اش را بگوش دیگران برساند و همان ندای درونی زمانی که او جوانی بیست و چهار ساله بود او را به ظاهر شدن دعوت می کرد. به نظر می امد این “یونانی” دیگر جایی در خانواده مغتسله ندارد. مانی با سه تن از همراهانش سفر های تبلیغی اش را اغاز نمود.
مانی ایین خویش را بر فیروز ، برادر شاه ، پسر اردشیر اشکار ساخت …شاپور نیز ملاقاتهای بسیاری با او داشت.که در جریان انها شاه به ایین او گروید…..شاید او بدلایلی می پنداشت که کیش مانی برای اجرای طرح هایش مزایایی بیش از دین مزادیی دارد . ایین مانی چون دین مرکب( مختلط) می نمود که بر تمام ادیان بزرگ گشوده بود ، می توانست وسیله ای صلح امیز برای نفوذ در امپراتوری های همسایه باشد. نه فقط شاهپور برای پیامبر راه ها را هموار کرد بلکه در زمره ملتزمان خود جایی به او اختصاص داد. در جنگ پیروزمندانه شاپور در مقابل امپراتور رم مانی هم همراه شاه بود . همانگونه که در طرف مقابل ،فلوطین ( نامی ترین فیلسوف نوافلاطونی) همراه امپراتور رم بود. /دریغ که این دو نماینده فرهنگ شرق و غرب نتوانستند یکدیگر را ملاقات کنند!/ …..سفر های مانی به هند و گفتگو با بزرگان بودایی ، هم چنین سفر به اسکندریه مصر او را بیشتر با افکار نوافلاطونی ها و گنوسی های یهودی اسکندریه اشنا کرد .
اما پس از مرگ شاپور اول ، پسر بزرگ او به روایتی بدستور بزرگان زردشتی مسموم شد و شاهزاده کوچکتر که دست اموز موبدان بود به شاهی رسید . دار و دسته مغان که با خشم فراوان نگران خوشرفتاری شاهان با این مرتد بودند از فرصت استفاده کردند و او را اسب تروای رمی ها نزد شاه جوان معرفی کرده و موجبات کشتن پیامبر را اماده نمودند. او را به زنجیر کشیدند و پس از مدتی از زندان بیرونش اوردند ، سرش را بریدند و به روایت ابو منصور ثعالبی بدن او را پوست کندندو پوستش را از گاه پر کردند . کالبدش را دو نیم کردند و بر دو دروازه شهر گندیشاپور به صلیب کشیدند. عابران می توانستند او را از پای معیوبش بشناسند.( پای مانی از کودکی معیوب بود)
در روزی چون تمام روز ها ، روزی بدون هیچ ویژگی در خور ملاحظه، شاید 26 مارس سال 277 میلادی ، مانی فریاد بر اوردن در جهان را به پایان برد.
باور های مانی
نظریه اصلی مانی بر دو پایه تضاد نیکی و بدی /نور و تاریکی/بنا شده است .این دو اصل در سه زمان با هم در نبرد هستند . در زمان پیشین :انها از یکدیگر جدا بودند و هر یک قلمرو خود را داشت. پس از افرینش ،زمان حال فرا می رسد . تاریکی هم وارد دنیای زیرین می شود و ماده و انسان را بخود الوده می کند.از این پس انسان همچون بازیگر این فاجعه باید نقش خود را در همان جایی که مقرر شده است بازی کند در عین حال که خود او هم در عرصه نبرد است و پیکار در درون او نیز جریان دارد.انسان در این “خانه شعله ور” می زید.
در دو قلمرو اغازین دو اصل متضاد ، روشنی و تاریکی، به یکسان ابدی و هم توانند. دو پادشاهند. تمام عناصر ان دو قلمرو همتراز اما بکلی متضادند .در سوی “فلمرو ارام” پدر است- که با شخص اول ثتلیث مسیحیت، یا زروان ایرانی تطبیق می کند*[4]– که با عضوهایش با پنج درخت درخشانش : هوش ، اندیشه،تامل، اراده، خرد……..نسیم ملایمی در اینجا می وزد و ….رایحه عطر ها در دشتها می تراود….و شهدی گوارا تا ابد جاریست. …در برابر برهوت تاریکی است با پنج عنصر خود.پنج درخت مرگ……….
….انسان ازلی نیز خود را به عناصر پنجگانه که پنج خدای نسیم، باد، نور، آب واتش است آراست و آنها را چون سلاح بکار گرفت.نخستین چیزی که به تن کرد ، نسیم بود……در زمان میانی، ابلیسان تاریکی “عناصر” روشنی را بلعیدند و به جوهر تاریکی آلودند . اما این شکست نخستین روشنایی اغاز نبرد این دو جوهر است : ابلیسان ناگریزند که ان روشنی را که بلعیده اند باز پس دهند چرا که نمی توانند جذبش کنند…… ندای رستگاری از سوی خدا فرا می رسد و انسان مخلوق، از نا اگاهی در می آید. -پایان نقل قول.
در زمان میانی این نبرد در درون و بیرون از انسان ادامه دارد و سالکان راه که جانشان به پیام نیکی اگاه شده با مناسک و کوشش و گذار از مقامات گوناگون بسوی شناخت کامل معرفت” گنوس” رهسپار می شود. مانی از واژگان مسیحیت بهره ای کلان برده است ،از مناسک و سازماندهی انان نیز وام گرفته است ./ او هم چون مسیح 12 حواری دارد و 72 داعی/.*[5] تناسخ و پالودگی جان را نیز از ایین بودا به ودیعه گرفته است اما گوهره فکر او رزوانی ایرانیست.
سرنوشت مانویت پس از مرگ او
گر چه پیکر دو نیم شده مانی بر دو دروازه جندی شاپور را، روحانیون زرتشتی چون پرچم پیروزی خود به احتزار در اوردند ، اما افکار مانی از چین تا اقیانوس اطلس پیروان پی گیری یافت. چرا که ایین او بر خلاف زردتشگری دوره ساسانیان دینی فراقومی بود .هر چند بن مایه اش ایرانی بود ولی پیامبرش با افتخار انرا امیزه از همه ادیان و افکار روزگار خود می خواند. تفکر مانی شهری بود و قصد بال گستردن بر فراز کیهان را داشت و از همین روی شاهپور یکم به ایین او گروید چون با هدف او خوانایی داشت و با امپراتوری ساسانی که از اقوام گو ناگونی تشکیل شده بود همسازی داشت. ساسانیان مدعی حاکمیت بر راه ابریشم را داشتند ، این راه یکسرش چین و سر دیگرش به رم و از انجا به اسپانیا میرسید. دین قومی پاسخگوی چنین دنیایی نبود. اما بر خلاف شاهپور ، نجبای دربار که زمینداران بزرگ بودند و دست در دست روحانیون زرتشتی بر طبل دین قومی شان می کوبیدند*[6] و با لاخره موفق شدند شاه را با خود همداستان کنند که در جنگ با انیران به انها احتیاج داشت . اما انها سنت رواداری دینی که از روزگاران پیش از هخامنشی یکی از عوامل اصلی همزیستی اجتماعی در ایران بود قربانی کردند. مرگ مانی ، پایان شیوه رواداری حکومتی در ایران بود ، اعدام که پیامبر مرتد سرکوب و مهاجرت پیروان او را بهمراه داشد .
پیروان مانی هر کجا رفتند ، ایین شان گسترش یافت ، انها تنها با تکیه بر عقایدشان که در کتاب ارژنگ مانی استادانه درج و هنرمندانه نقاشی شده بود نظراتشان را تبلیغ می کردند. مانی خود بر ترجمه کتابش تکیه کرده بود ، چون از توانایی و پویایی فکری خود اگاه بود و می دانست که ایین او توانایی هماهنگی با فرهنگ های دیگر را دارد ، چرا که بنیاد فکری او بر رواداری و همزیستی با دیگران بود. پیروان مانی از سوی هیچ قدرت امپراتوری و هیچ شمشیری حمایت نمی شد ند، بلکه بر عکس همه جا دین رسمی که اغلب فدرت تبلیغی و نظامی حاکمان را در پشت سر داشت ، پیروان مانی را قلع و قمع می کرد .رومی ها و مسیحیان چنان ترس و نفرتی از کلام مانی داشتند که از هیچ توحشی در مقابل انها خوداری نمی کردند. پیروان مانی که از زادگاه خود در سرزمین های امپراتوری ساسانی رانده شده بودند ، در سرزمین های امپرتوری رومی به جرم تبلیغ دین دشمنان سرکوب می شدند. ، بعد ها اعراب نیز ان ها را زندیق خواندند و ابومسلم خراسانی و ابن مقفع در فارس و بابک در اذربایجان به همین اتهام از سوی سربازان خلیفه کشته شدند.
افکار مانی جز در دوره کوتاهی که در سغد در اسیای مرکزی دین حکومتی بود هیچگاه در خدمت هیچ قدرتی نبود ، با اینهمه در واکاوهای باستانشناسی سده بیستم اثار نوشتاری فراوانی در چین ، اسیای مرکزی ، مصر و افریقای شمالی یافت شده است که برخی از ان در سال 2019 در موزه ….نه نمایش گذاشته شد. که بخش کوچکی از توانایی های هنری مانویت در خط نگاری و نقاشی را نیز به نمایش گذاشت.
جایگاه “بدی”. خاستگاه شرارت و بدی هموار از موضوعات مرکزی فلسفه و ادیان بوده است . خالق بدی و مسئول زشتی های جهان کیست؟ ادیان یکتا پرست اغلب شیطان را مسئول می دانند ، اما چون شیطان هم مخلوق است باز مسئله اصلی باقی می ماند. در افکار گنوستی مبدا افرینش نیکی و بدی/ روشنایی و تاریکی / از یکدیگر جداست.این موضوع جدل تاریخی میان مکتب های فکری است ، اما انچه بگمان من در اندیشه مانی بی همتاست نه ریشه یابی فلسفی جایگاه “شر ” بلکه بسیاری از رهنمود های در مبارزه با اینپدیده است: مانویت برای مقابله با بدی از فرد اغاز میکند و بزرگترین اوردگاه را در این نبرد فرد ادمی میداند ، هموست که با انتخاب شیوه زندگی خود را پالایش میدهد و او مسئول زندگی خویش است.مانویت عامل و حامل بدی را جسم میدادند و از همین رو برای پرو بال دادن به روح انسان بسیار از لذتها جسمانی را نفی میکند.
چند پرنسیپ مانویت که در افکار سنت اگوستن -نامدار ترین متفکر مسیحبت قرون وسطا- وجنبش کاتارهای جنوب فرانسه نیز انعکاس یافته است.
جستجوی حقیقت
مبارزه با شر بصورت فردی .از طریق بی ارزش کردن وابستگی های مادی و جسمی ، پاک کردن روان ، خلوص .
مبارزه با شر در اجتماع . نگاه منفی بر ثروت اندوزی و تبلیغ برادری و تقسیم ثروت. پرهیز از جنگ.
مبارزه با شر در طبیعت: پرهیز از کشتار حیوانات و از میان بردن درختان
عدم پذیرش دستگاه عریض و طویل روحانیت.
انها از جهت مناسک نیز مشترکات زیادی دارند.
فلسفه تاریخ . تاریخ زندگی با مبارزه شر و خیر اغاز شد و با پیروزی نیکی پایان می ابد.
به بهانه زاد روز مانی. این شهسوار عالم نیکی که هبوط اش پیام اور رواداری ، دوستی طبیعت وپرهیز از خشونت بود و پیروانش بدون پشتوانه قدرت حکومتی و شمشیر سپاهی ، تنها با تکیه بر پویایی اندیشه خود مرز های سه امپراتوری جهان روزگار خود / ایران و چین و رم/ را در نوردیدند و برفراز زمان تا بیش از 14 سده مقاومت کردند. باشد که از خاکستر این سیمرغ ایرانی “این بودای غربی و مسیح شرقی” سنت دیر پای رواداری ایرانی بار دیگر جانی تازه بیابد. [7]
*************************************************************
زیر نویس>
-*” بااستقرار سلوکیان خدایان سامی و ایرانی و یونانی با هم در امیختند …بدین گونه اهورامزدا با بعل ، میترا با شمس و اناهیتا با ایشتار یا نانای برابر گشتند . اپولون در سرود هاس شوش به نام -مارا- که عنوانی سریانی داشت خوانده شده.” اشکانیان ” مالکو کالج ص 121 . تاریح ایران کیمریج جلد سوم قسمت دوم.
“خدایان مشرکین ، خدایان تنگ نظری نبودند و امپراتوری جهانی را میان خود تقسیم می کردند، موسی وعبرانیان نیز براین اندیشه بودند..هر مذهب به قانون و دولتی وابسته بود . زیرا که حدا ان را توصیه می کرد…. اما عیسی کره زمین را ملکوت روحانی اعلام کرد و با این عمل نظام الهیاتی موسوی را از نظام سیاسی جدا ساخت-و سیاست برابر با مذهب و بالعکس از میان رفت-….با پیدایش اسلام ، یگانگی دیانت و سیاست دوباره جان گرفت….” روسو قرار دادهای اجتماعی کتاب چهارم فصل هشتم -در مذهب مدنی.
** نقل قول از تقی زاده[1]
[2] بر گرفته از کتاب مانی و سنت مانوی فرانسوا دکره عباس باقری نشر فروزان
[3] اکثر گنوسیها که از طریقهٔ آنها کم و بیش آگاهی داریم، از مردم ولایات شرقی ممالک روم بودهاند. یکی از فرقههای گنوسی بینالنهرین و بابل فرقهٔ مندائی یا ماندائی است و دیگر فرقه که در کتب عرب آنها را مغتسله نامیدهاند و یکی از مأخذ کیش مانوی محسوب است. عرب همهٔ فرقههای گنوسی مشرق را که افکارشان در زمان اسلام هم رواجی داشتهاست، به نام حنیف یا صابئین خواندهاست.” ایران در زمان ساسانیان ” کریستین سن .
فرانسوا دکره که بسیار از او نقل کردیم جایی گفته است که اگر پیرایه های مسحیت و بودایی هم از مانویت حذف گردد ، بازهم گوهره ان باقی می ماند. در کتاب مانی شناسی استاد بزرگ حسن تقی زاده جزییات ایین مانی بیان شده است . بویژه در نسخه ای که اقای ایرج افشار تنظیم کرده است . تقی زاده با اشرافی که بر متون عربی و فارسی داشته است و با دانش کم نظیرش نکاتی را دیده است که شاید متخصیصین غربی به ان توجه زیادی نداشته اند.[5]
… در غرب عادت رایج بر این است که مانی را، اگر نگوییم زایده که شاخه ای از مسحیت بداند. در جنجال امروز جهان، اروپا محوران مسیحیت را پرچم تمدن خود میخوانند وفراموش کرده اند، که مسیحیت هم در دامان فرهنگ شرق مدیترانه رشد کرده است. بسیاری عادت کرده اند که داستان را از اخرش بخوانند. تاریخ را بر جای خودش بگذاریم ! “جهان و کار جهان” گونه دیگری به چشم خواهد امد.
تاریخ به اخر نرسیده ، شاید ندای رواداری وطبیعت دوستی و صلح طلبی که مانی راوی ان بود ، پژواک نوی در اتیه جهانیان بیابد.
[6] در مقاله ………کشاکش روحانیت زرتشتی عصر ساسانی و نجبا ی زمین با ایین مانی موشکافانه بررسی شده است این مفاله در کتاب با عنوان از زرتشت تا مانی با ترجمه از سوی نشر مرکز به چاپ رسیده است.
[7] سرکوب مذهبی بزودی دامن پیروان مسحیت و یهویادیان که در غرب امپراتوری زندگی میکردند را هم گرفت از دیگر ادیان ایرانی چون آیین مزدک هم غافل نماند.با ریشه کن شدن همزیستی روادارانه جامعه بشدت طبقاتی /کاستی/ بیش از پیش شکننده شد و سرزمین ایران در مقابل دشمن خارجی بی دفاع ماند.
………………………………..
منابع. -“مانی و سنت مانوی ” فرانسوا دکره عباس باقری نشر فروزان.
–“مانی شناسی” حسن تقی زاده انتشارات افشار
–“رازوری در ایین زرتشت “شیوا کایانی انتشارات ققنوس
— “از زردشت تا مانی” جرادو مانلی ترجمه نشر مرکز
ازاين نوشتار بسيار اموختم و چون هميشهً كلام راوي دلنشين بود و نقش و نگار گفتارش بر پرده ذهنم هميشهً ماندگار خواهد ماند… درود به اين رهنورد پويا كه رندانه مياموزد و جانانه مياموزاند،اميد كه راهش هموار و جانش پايدار باد.