فهرست
جنبش ترجمه
سده نهم و دهم میلادی شاهد پیشرفت شگرفی درگستره جغرافیایی دانش بود تا جایی که میتوان آنرا رنسانس کوچک نامید:جنبشی که از کنستانتینوپل/قسطنطنه/ و دمشق و بغداد آغازید و در خراسان شکفت و سپس در قاهره و قیروان و تولدو و کوردوبا گسترش یافت وامواج ان به امپراتوری شارلماین در اروپا رسید وپس از چند سده در رسانس ایتالیا عصر نوینی در تاریخ بشر گشود.
در گذشته به دگرگونی های سده های هشت و نه میلادی در بیزانس پرداختیم و در این مقال نگاهی خواهیم داشت بر نهضت ترجمه در دوره پسین ساسانیان و در قرون نخستیین هجری .
زمینه پیدایش
بسته شدن مدارس و مراکز آموزش فلسفه و علوم در امپراتوری بیزانس انگیزه مهاجرت متفکران و دانشمندان بسوی شرق شد. آنها در شهر های حاشیه ای امپراتوری مستقر شدند. رها (ادسای امروزی در ترکیه)،حران و نصیبین در حد فاصل رود فرات و دریای مدیترانه، اصلی ترین شهر های بودکه این مهاجرین در آنجا اقدام به تاسیس مدارس جدید نمودند. این شهرهای مرزی در سده های چهار وتا شش میلادی میان دو امپراتوری دست به دست می شدند. شاهان ساسانی به ویژه شاپور اول در سده سوم ، شاپور دوم در سده چهارم و خسرو انوشیروان در سده ششم میلادی به گسترش علوم علاقه نشان می دادند و سعی در جذب دانشمندان مهاجر داشتند .این مدارس با کمک مالی مستقیم ساسانیان اداره می شد ومهاجرین زیادی نیز از فلات ایران به حران و نصیبین کوچ نمودند. مردم بومی این منطقه از اقوام کلده و آشور باستانی بودند که به زبان سریانی سخن می گفتند . زبان سریانی از خانواده زبان های آرامی است که عیسی مسیح نیز به این زبان سخن می گفت. مسیحیت از همان سده اول میلاد در این ناحیه (شمال سوریه امروز،کرمز خلافت داعش!) رایج بود.اما با طرد نستوریان از سوی کلیسای قسطنطنیه-استانبول امروز- شهر “رها “مرکز کلیسای نستوری شد که در سرتا سرامپراتوری ساسانیان پیروان زیادی داشت .
رونق این ناحیه و مراکز آموزشی آن به ترجمه آثار علمی و فلسفی یونان به سریانی انجامید. و با تشویق فرمانرویان ساسانی ، بخشی از این آثار به پهلوی میانی هم ترجمه شد.چنان که در دانشنامه دانشگاه آزاد آمستردام *آمده است:
“فلسفۀ یونان نخستین بارقۀ حضورِ خود را در فرهنگِ سریانی در سدۀ دوم میلادی،غالباً در شکلی پندگونه با محتوایی اخلاقی نمایان کرده بود…… ترجمه های متعلق به این دوره عبارتند از ترجمۀ برخی گفته های فیثاغورثی، مجموعه ای از جملات منقول از افلاطون، دو بخش از اخلاقیات پلوتارک، یکی از سخنرانی های ایسوکراتس.
دورۀ دوم : ورود حقیقی فلسفه در دنیای سریانی زبان به طور قطع در آغازه سدۀ ششم با نخستین ترجمه های آثار منطق و طبیعیات ارسطو و شروح نگاشته بر آنها رخ داده است. کتاب قاطیغوریاس(کاتاگوری) را احتمالاً مترجمی ناشناس در نیمه نخست همین سده ترجمه کرده است ….سرگیوس درآمدی کوتاه بر همۀ نوشته های منطقی ارسطو او همچنین دو اثر دیگر را از سنت ارسطویی ترجمه کرد…. پزشک و مترجم سدۀ نهمی حنین بن اسحاق ما را آگاه می سازد که ۳۰ اثر از آثار جالینوس را ترجمه کرده است.
دورۀ سوم:بین سده های هفتم و هشتم میلادی، پس از استیلای اسلام، انجمن رهبانیت سوریه غربی ، گسترۀ بزرگی از آثار فلسفی و علمی را در قالب ترجمه و شرح عرضه کردند.”* لیست کامل کتاب های ترجمه شده ایندوره را میتوانید در دانشنامه ….دانشگاه آزاد أمستردام ، برگردان آقای پژمان رنجبر ببینید..
گندی شاپور
بدستور شاهان ساسانی مدرسه ای مشابه مدارس حران و ادسا در گندی شاپور تاسیس شد .در این مرکز ،آموزشی ، رشتههای پزشکی، فلسفه، الاهیات و علوم، بهویژه اخترشناسی، آموزش داده میشد. گندیشاپور یک بیمارستان آموزشی، رصدخانه و کتابخانهی بزرگی نیز داشت که کتاب هایی به زبانهای پهلوی، یونانی، هندی و سریانی در آن نگهداری میشد. بخش اصلی آثار یونانی در زمینه منطق ، دیالکتیک و ریاضیات و پزشکی از طریق سریانی ها که تابعیت ایرانی داشتند به گندی شاپورمنتقل شده بود..
آرامگاه یعقوب لیث سیستانی در گندی شاپور در راه دزفول به شوشتر
پس از شکست سپاه رم در جنگ با شاهپور اول ، امپراتور با هفتاد هزار تن از سپاهیان به این منطقه منتقل شدند(2)و شهری با معماری رومی مستطیل شکل و با خیابان های عمود بر یکد یگر بنا شد . اما شهرت گندی شاپور در سده های بعدی به سبب مراکز اموزشی ، بیمارستان مجهز و کتابخانه اش عالم گیر شد و بسیاری از نخبگان از امپراتوری بیزانس ، شهرعلم پرور اسکندریه و هم چنین دانشمندان هندی به آن روی اوردند . گفته می شود که در دوره خسرو انوشیروان /سده ششم/، برزویه طبیب برای دعوت از پزشکان هندی به آن ناحیه رفت و بسیاری از آثار علمی هندی را در زمینه پزشکی و ریاضیات به گندی شاپور آورد .شمار پزشکان هندی در حدی بود گفته می شود از زبان های رایج این مرکز زبان هندی بوده است ، نا گفته نماند که “کلیله و دمنه” در این دوره به پهلوی ترجمه شد._ (فهرست برخی از مهمترین اثار ترجمه شده )3
با از میان رفتن ساسانیان ،گندی شاپور اهمیت گذشته را از دست داد ، اما همچنان مهمترین مرکز پزشکی شرق مدیترانه باقی ماند و خلفای اموی و به ویژه عباسی همواره پزشک مخصوص شان از بیمارستان جندی شاپور تامین می شد*(نام خلفا و پزشان آنها). در بغداد هرپزشک حاذقی می باید سه ویژگی می داشت: فرهنگ هلنی می داشت ، زبان سریانی می دانست و در گندی شاپور پزشکی خوانده بود! دانشگاه گندی شاپور در روزگار ما
نهضت ترجمه در دوره اموی
با استقرار خلافت امویان در شام و نزدیکي آنان به رومیان و تسلط بر مدارس علمي رها (ادسا)، نصیبین، حران و انطاکیه، رفته رفته زمینه هاي خافای اموی به اهمیت دانش اشنا شدند. خلفاي نخستین اموي با خواندن و شنیدن سرگذشت پر عظمت پیشینیان، به تاریخ علاقمند شدند ؛ چنان که درباره معاویه آورده اند : تا یک ثلث شب به اخبار و ایام عرب و عجم و ملوک آن ها و رفتار آنان با رعیت و سیرت شاهان ملل و جنگ ها و حیله ها و رعیت پروريشان مي گذشت. …. نخستین ترجمه ها به زبان عربی در دوره معاویه -662/680م- و تعداد بیشتری در دوره یزید-680/684م صورت گرفت. اما نهضت ترجمه اساسا در دوره بنی عبا س بویژه خلیفه دوم ” منصور” بطور جامعی اغاز شد.
جنبش ترجمه در عهد عباسیان
عباسیان نه تنها با کمک ابومسلم حراسانی و یاران وی بنی امیه را سرنگون کردند ، بلکه از همان ابتدا وزرا و دیوانیان ایرانی با الگوی حکومتی ساسانیان به اداره أمور سر و سامان دادند .
“خانواده برمکیان و نوبختی زندگی دربار را در دست داشتند و ایئولوژی زردشتی -ساسانی از طریق متون پهلوی به امپراتوری عباسی منتقل شد…… سیاست عباسیان و پایه گذار واقعی آن منصور- 754/775- سرکوب رقیبان و از آن خود کردن ایده های آنان بود……عباسیان با کمک گروه های گوتاگون قومی با منافع متفاوت به قدرت رسیدند. آنها به ناچار می بایست برای پایبانی انقلابشان این منافع گوناگون را در حکومت خود زیر یک چتر می آوردند. ایرانیها مخالفان سر سخت بنی امیه بودند و لذا از عباسیان حمایت میکردند”
“ارسطوی بغدادی- فشاهی ” .انتقال مرکز خلافت از دمشق به بغداد و نزدیکي آن به کانون علمي جندي شاپور،موجب آمد و شد پزشکان ودانشمندان به مرکز خلافت شد .به دستور خلیفه ، با استفاده از الگو مدرسه جندی شاپور ، ” بیت الحکمه” و بیمارستان بغداد تاسیس شد .
تسخیر سرزمین های جدید و سرازیر شدن غنائم بسوی پایتحت خلافت، بغداد راهم طراز پایتخت امپراتوری بیزانس قرار داد. دیوان خلفا برای گرد آوری مالیات و اداره کشور به علومی چون ریاضات ، جغرافیا ، تاریخ و برای مبارزه با رقبای داخلی و خارجی که مشروعیت آنها را زیر سئوال می بردند ، به شناخت فلسفه و منطق نیاز داشت. با توجه به نبود چنین دانشی در زبان عرب ، لزوم ترجمه آثار علمی و فلسفی از زبان های دیگری امری ضروری** بود .مرکز علمی شرق مدیترانه از رها و حران و نصیبین گرفته تا اسکندریه زیر نگین آنها در امده بود بیشتر آثار یونانی از زبان سریانی توسط مترجمان مسیحی و یهودی همین مناطق به عربی ترجمه شد. از طریق جندی شاپور نیز آنچه به زبان پهلوی ترجمه شده بود به کمک ایرانیان به عربی برگردانده شد. دانشمندان هندی هم از گندی شاپور رهسپار بغداد شدند. بازار ترجمه چنان گرم شد که مترجمین به وزن کتاب ترجمه شده طلا دریافت می کردند.
فضای فرهنگی بغداد در دوره خلافت مامون :
پدر مامون، هارون الرشید ، در ری به دنیا امد و در طوس مرد809م/193ه. هارون خود از کودکی زیر نظریحیی برمکی پرورش یافت و تحت نظارت این خانواده بغداد دوران شکوفائیش را اغاز کرد. مامون از مادری ایرانی به نام (مرجان؟) بدنیا آمد همسر او نیز خراسانی بود .سر پرست مامون نیز فضل بن سهل ، اهل خراسان که در سال 805م مسلمان شده بود(تاریخ ایران .اشپولرص93). هارون الرشید فرزند بزرگش امین را به نیابت خلافت تعیین نمود . به پیشنهاد فضل بن سهل مامون به خراسان رفت و مرو را پایتخت خود قرار داد .مرو از دوره ساسانی شهری آباد و از مراکز علمی خراسان بحساب می امد که کتابخانه اش بسیار معروف بود .علاوه بر زردشتیان ، گروهی مسیحی نیز در آنجا بودند .گفته می شود که زمانی که یزدگرد آخرین شاه ساسانی در مرو کشته شد ، راهبان مسیحی او را بخاک سپردند. مامون در چنین شهری فرمانروایی بر خراسان را تحت نظارت وزیر کاردانش فضل بن سهل آغاز کرد و کتابخانه شهر را با آثار ترجمه شده یونانی رونقی تازه داد.
از جمله کار های مهم دیگر او در این دوره دعوت امام هشتم شیعیان به مرو و ولیعهد کردن ایشان بود ، که موجب گسترش پایگاه اجتماعی مامون در میان شیعیان می شد.
امین که از قدرت گرفتن برادرش در خراسان به وحشت افتاده بود ، در بغداد اقداماتی علیه او آغاز کرد. فضل از این تحریکات با خبر شد و در پی رفع ان بر آمد .” پیروان امام هشتم شیعیان نیز ایشان را از اخبار بغداد با خبر نمودند و ایشان از سر خیر خواهی مامون را از جریانات بغداد مطلع کردند”.(تاریخ جنبش های مذهبی- جلد اول ص 316-ص319) مامون به فوریت تصمیم به بازگشت به بغداد گرفت اما در توطئه ای خائنانه وزیر و ولیعهدش را بدست خادمانش از میان برداشت و خود بسوی بغدا د رهسپار شد ” همان منبع. پیش از رسیدن او به بغداد ، سپاه او به سرکردگی سرداران خراسانی ، پایتخت را تسخیر کرده و امین را کشتند و زمینه را برای ورود خلیفه جدید مامون اماده نمودند.
مامون که تحت نظارت فضل بن سهل با علم نجوم اشنا شده بود و مطالعات زیادی در زمینه های گوناگون علمی داشت ، به “بیت الحکمه” بغداد جانی تازه ای بخشید. با توسعه فضاي باز فرهنگي آمیخته با تسامح مذهبي، به همراه رواج روحیه خردگرایي و آزاد اندیشي ورونق اقتصادي که بدان دامن مي زد، بغداد به کلان شهری افسانه اي مبدل شد، تا آن جا که شافعي در اواخر قرن دوم درباره آن مي نویسد: ((هرکس بغداد را ندیده نه جهان را دیده است و نه مردم جهان را))
گرایش هاي اعتزالي خلیفه و رونق مجالس علمي و فلسفي، ترجمه و تإلیف کتاب هاي بي شماري را در رد یا اثبات نظریه ها و آراي طرفین مخالف یا موافق در پي داشت. خلیفه نیز براي تثبیت آراي معتزله و شاید هجوم شبهات وارد شده به عقاید اسلامي، فرمان داد تا بسیاري از تإلیفات فلسفي بویژه آثار ارسطو، جمع آوري شده و به عربي ترجمه شوند. هرچند برخي از منابع، دلیل این اقدام و توجه او را خواب مشهور مإمون و هم صحبتي وي با ارسطو طالیس مي دانند، اما هرچه که باشد، شکي نیست که خلیفه در ترجمه کتاب هاي فلاسفه یونان تلاش قابل توجهي مبذول داشت و در این راه از هیچ بخششي دریغ نکرد. گاهي گشاده دستي وي به حدي مي رسید که هم وزن کتاب ترجمه شده طلا مي بخشید. بي تردید همین سیاست گشاده دستي و بخشش هدایا به دانشوران و مترجمان آثار کهن علاوه بر جذب آنان به دربار خلافت، سبب ماندگاري ایشان در بیت الحکمه مي شد.
دلبستگی مامون به عقاید معتزله به پایه ای رسید که مخالفان معتزله در تنگنا قرار گرفتند و حتی احمد ابن حنبل ، فقیه معتبر بغداد روانه زندان شد. کار به جایی رسید که هرکس قران را “کلام خداوند” می دانست از کار دیوانی معزول می شد(رفیع ص291تا295).
با این همه دستیابی به آثار علمی و فلسفی یونان و هند ، نه تنها بغداد بل همه شهر های بزرگ امپراتوری را متحول کرد. سفرای مامون به پایتخت بیزانس ، اسکندریه ، قبرس و سیسیل و خراسان رفتند و به گرد آوری آثار علمی و فلسفی پرداختند. میراث علمی یونان و هند و ایرا ن و اسکندریه در بغداد گردآوری و ترجمه شد. حضور فعال نخبگان نستوری و،زردشتی ، صائبین،مانویون ،در کنار فرقه های گونا گون اسلامی در فضایی آزاد فرهنگی به توسعه علوم کمک شایانی نمود .
حاکمیت عباسیان بر سرزمین های گسترده امپراتوری ، رونق اقتصادی ، زبان واحد علمی که از هند تا غرب اروپا تسلط یافته بود و استفاده از کاغذ برای نگارش آثار ترجمه شده و کارگاه های تکثیر این آثار نه تنها بغداد را به مرکز علمی عالم مبدل نمود ، بلکه سپهر دانش جدید ازسمرقند تا تولدو در اسپانیا نسل جدیدی از دانش پژوه ان را پرورش داد.
البته کار مامون تنها به گسترش علم محدود نبود ، او خلیفه مسلمین بود و در پی گسترش مرز های خلافت و مبارزه با” کفار” داخلی و خارجی .اگر در مجمع بحث و گفتگو تسامحی در مقابل دانشمندان بود ، اما پاسخ مردم عدالتخواه که از بی عدالتی ماموران به تنگ آمده بودند، بند و زنجیر بود….خرمدینان در هر جایی بودند مورد تعقیب شحنه و سپاه خلیفه بودند .آنها از آزار ماموران خلیفه به کوه ها پناه می برند .از میان رهبران شورشی دوره مامون ، کار بابک ، سرکرده خرمدینان بالا گرفت که آن خود” داستانی است پر اب چشم ” و بیانگر شخصیت چند وجهی مامون: شخصیتی علم دوست، خرد گرا، ایرانی تبار که برای حفظ قدرت موروثیش از هیچ توطئه و جنایتی در مقابل رقبایش کوتاهی نمی کرد ، در کشتن خدمتگزاران ایرانیش پند پدرانش را به ارث برده بود و مخالفان سیاسی اش را زندیق و کافر می خواند تا اموالشان مصادره نماید.
نهضت ترجمه بیش از دویست سال به درازا کشید.و به هیچوجه رخدادی گذرا نبود . در طول این مدت تمامی نخبگان جامعه از این پروژه دفاع می کردند : خلیفه ، شاهزادگان ، دستگاه دیوانی ، سران لشگری و بازرکانان. به سخن دیگر نهضت ترجمه برنامه یک گروه ویژه در خدمت یک هدف محدود نبود و از حمایت مالی دولتی و افراد جامعه بر خوردار بود . حمایت از این پروژه غیر عرب ها و غیر مسلمانان را نیز در بر می گرفته است -ص24 از کتاب فکر یونانی و فرهنگ عرب بزبان فرانسه .
نهضت ترجمه مهمترین عامل تاریخی رشد و گسترش دانش و تفکر در گستره فلات ایران بوده است.
…………………………………………………………
ترجمه از یونانی به سریانی:* –
– مدخل نهضت ترجمه سریانی از دانشنامه فلسفی اشپرینگر
در نگارش این مقاله از کتاب های زیر نقل قول شده است.
تاریخ ایران در قرون نحستین اسلامی . جلد اول.برتولد اشپولر.ترجمه جواد افلاطونی.
- تارخ جنبش های مذهبی در ایران جلد اول و دوم عبدالرفیع حقیقت
- تاریخ ساسانیان سعید نفیسی
- Pensée grecque , culture arabe ;Dimitri Gutas Ed ;Aubier
…………………………………..
دو قطعه از اشعار فردوسی در باره گندی شاپور:
اشاره به حضور اسیران رمی در شهر
نگه کرد جایی که بد خارسان از او کرد خرم یکی شارسان
کجا گندشاپور خوانی ورا جز این نام نامی نرانی ورا
در خوزیان دارد این بوم و بر که دارند هر کس بر او برگذر
از او تازه شد کشور خوزیان پر از مردم و آب و سود و زیان
یکی شارسان بود آباد بوم که پر دخت بهر اسران روم
…………
بنای سازه های ابی شوشتر به دست اسیران رمی دز زمان شاپور اول در شوشتر
همی برد هر سو برانوش را بدو داشتی در سخن گوش را
یکی رود بد پهن در شوشتر که ماهی نکردی برو بر گذر
برانوش را گفت گر هندسی پلی ساز آنجا چنان چون رسی
که ما بازگردیم و آن پل به جای بماند به دانایی رهنمای
به رش کرده بالای این پل هزار بخواهی ز گنج آنچه آید به کار
تو از دانشی فیلسوفان روم فراز آر چندی بران مرز و بوم
بپرداخت شاپور گنجی بر آن که زان باشد آسانی مردمان
چو شد شه برانوش کرد آن تمام پلی کرد بالا هزارانش گام
چو شد پل تمام او ز ششتر برفت سوی خان خود روی بنهاد تفت
نام برخی استادان و پزشکان دانشگاه گندی شاپور” برگرفته از دانشنامه “
«نام چند کتاب برگردانده شده از سریانی ویا هندی یه پهلوی.
در دانشگاه گندیشاپور انجمنهای علمی ویژهای برپا میشد که به کنگرههای پزشکی امروزی شباهت زیادی داشت. برای مثال، در دوران انوشیروان، به سال 550 میلادی، جلسههای مناظره و گفت و گوی طولانی تشکیل شد.. گاهی خسرو انوشیروان نیز در آن نشستها شرکت میکرد و خود نیز در گفت و گوها وارد میشد. البته، به نظر میرسد مناظرههای علمی پیش از دوران انوشیروان نیز وجود داشته است، چرا که قفطی، از قول تاریخنگاران میگوید:”شاپور هر دانشمند جدیدی را که برای درس دادن در دانشگاه برگزیده میشد، پیش از درس در مجلس دانشمندان احضار مینمود و سپس به مناظره امر میکرد. اگر دانشمند نو رسیده از این آزمون پیروز بیرون میآمد، لباس ویژهی استادی را بر تن میکرد که بسیار آراسته بود. “
آمدن دانشمندانی از روم شرقی به ایران باعث توجه بیشتر به فلسفه و گفت و گوهای علمی شد. آن دانشمندان عبارت بودند از: دمسکیوس سوریانی(از دمشق)، سیمپلیکوس کیلیایی(از کیلیکیه)، پولامیوس فروگی(از فریگیه)، پریسکیانوس لودی(از لیدیه)، هرمیاس فنیقی(از فینیقیه)، دیوجانی فینیقی(از فینیقیه) و ایسیدوروس غزی(از غزه). این استادان، که انوشیروان آنان را گرامی داشت، باعث ورود فلسفهی نوافلاطونی به ایران شدند و گندیشاپور زمینهای برای پیشرفت این گونه از فلسفه شد. ترجمهی آثار فلسفی یونان به پهلوی نیز در همین دوران اوج گرفت و به شهادت بسیاری از تاریخنگاران، از جمله ابنندیم و ابنخلدون، همین کتابها بودند که از پهلوی به عربی برگردانده شدند.
بزرگترین کتابخانه ی جهان آن روز نیز در گندیشاپور پدید آمد. در آنجا کتابهای گوناگونی در زمینهی پزشکی، دامپزشکی، گیاهشناسی و داروسازی، فلسفه و ریاضی به زبانهای پهلوی، سریانی، یونانی و سانسکریت نگهداری می شد. آن کتابها با کوشش دانشمندان و پژوهشگران و نیز همراهی شاهان ساسانی از گوشه و کنار جهان گردآوری شده بود. چنان که گفتیم، انوشیروان برزویه را به هندوستان فرستاد و او کتابهای ارزشمندی از آنجا به گندیشاپور آورد. آن کتابها، که شمار آنها را بیش از 400 هزار نوشتهاند، ترجمههایی از کتابهای پیشینیان و تالیفهایی از پژوهشهای استادان گندیشاپور بود که بسیاری از آنها در دورهی اسلامی به عربی ترجمه شد و پارهای از آنها به زبان عربی در دست است. برای نمونه، حنین بن اسحاق، پزشک عرب، اثری را از جورجسبنجبریلبنبختیشوع، از دانشمندان گندیشاپور، به نام کناش به عربی ترجمه کرده است.
.
برزویه: دانشمند و پزشک نامدار دورهی ساسانی که برخی گمان میکنند همان بزرگمهر، وزیر دانشمند خسرو انوشیروان است. وی در قرن ششم میلادی میزیسته به فرمان انوشیروان به هندوستان سفر کرده است. رهاورد سفرش نیز کتاب هندی پنچاتانترا (Panchatantara) بود که آن را از زبان سانسکریت به زبان پارسی میانه یا پهلوی ترجمه کرد و نام کلیله و دمنه را برای آن برگزید.
………………………
نام برخی از کتاب های برگردان شده به زبان عربی در دوره عباسیان
علاوه براین، ستاره شناسان هندي نیز در دربار منصور آمد و شد داشتند؛ در حدود سال 156 ه’ که هیإتي از آنان به حضور منصور رسیده بودند، یکي از آن ها کتابي به نام ((سندهند)) (**) با خود داشت که داراي اطلاعات جامعي در مورد نجوم و حساب هندي بود (35) و خلیفه یکي از مترجمان طراز اول دربار به نام ابراهیم فزاري را مإمور ترجمه آن نمود. حاصل تلاش ابراهیم کتابي شد با عنوان ((سند هند کبیر)) (36) که بعدها در عصر مإمون، توسط محمدبن موسي خوارزمي خلاصه گردید و تا مدت ها اساس زیج منجمان اسلامي بود. (37) به استناد منابع، در همین دوره است که کتاب هاي بسیاري از علم نجوم و احکام مربوط به آن ها براي عباسیان ترجمه شد. از میان مترجمان آثار ستاره شناسي دربار منصور مي توان به ابراهیم فزاري (38) و فرزندش محمد (39) و علي بن عیسي اسطرلابي (40) که نام و آوازه اي بس بلند در این عرصه داشتند، اشاره نمود.
کتاب های افلاطون
1 .کتاب السياسه، ترجمه حنين بن اسحاق
2 .کتاب المناسبات: ترجمه یحيی بن عدی
3 .کتاب النواميس: ترجمه حنين و یحيی
4 .کتاب طيماوس: ترجمه ابن البطریق و تصحيح حنين
5 .کتاب از افلاطون تا اقرطن: ترجمه یحيی بن عدی
نهضت ترجمه در جهان اسلام 2016/24/115/8
6 .کتاب التوحيد: ترجمه یحيی بن عدی
7 .کتاب حس و لذت: ترجمه یحيی بن عدی
8 .کتاب اصول هندسه: ترجمه قسطا بن لوقا
کتاب های ارسطو
1 .قاطيفوریاس(مقولات): ترجمه حنين بن اسحاق
2 .العباره: ترجمه حنين بن سریانی و اسحق پسرش به عربی
3 .تحليل قياس، تصحيح حنين: تصحيح حنين
4 .کتاب البرهان: ترجمه حنين به سریانی و عربی از متی بن یونس
5 .کتاب جدل: ترجمه حنين بن سریانی و عربی از یحيی
6 .کتاب مغالطه: ترجمه ابن ناعمه و یحيی بن عربی
7 .کتاب خطابه: ترجمه حنين، اسحق و ابراهيم بن عبدالله
8 .کتاب شعر: ترجمه ابوبشر از سریانی به عربی
9 .کتاب السماء و العالم: ترجمه ابوروح صابی، حنين و یحيیقسطا
10 .کتاب السماء و العالم: ترجمه حنين به سریانی و اسحق به عربی
ارمگاه خیام ، هندسه اقلیدسی ، اتود سیحون
11 .کتاب کون و فساد: ترجمه حنين به سریانی و اسحق به عربی
12 .کتاب آثار ُعلوی: ترجمه ابوبشر و یحيی
13 .کتاب نفس: ترجمه حنين به سریانی و اسحق به عربی
خوارزمی
14 .کتاب حس و محسوس: ترجمه ابوبشر متی بن یونس
15 .کتاب حيوان: ترجمه ابن البطریق
16 .کتاب حروف و الهيات: ترجمه اسحق و یحيی و حنين و متی
17 .کتاب اخلاق: ترجمه اسحق
18 .کتاب زن: ترجمه حجاج بن مطر
19 .کتاب اثو لوجی: ترجمه حجاج بن مطر
این کتاب ها همه فلسفی است که شاگردان ارسطو آن ها را شرح کرده و توضيح داده اند.(17(
مهم ترین مترجمان فرهنگ هندی
1 .ابوعبدالله بن ابراهيم بن حبيب کوفی اواخر قرن هشتم ميلادی، منجم منصور عباسی از بزرگ ترین علمای شيعی در عصر منصور دوانيقی است و در علم نجوم تبحر داشته و کتابهای هندی را در زمينه نجوم به عربی ترجمه کرده است. فزاری به دستور منصور کتابی در علم فلک و نجوم ترجمه کرده است. بعدها این کتاب در فرهنگ اسلامی به کتاب سند هند
شهرت یافت. این کتاب را موسی خوارزمی تلخيص نموده و زیج فلکی خود را بر مبنای آن تنظيم کرده است