فهرست

روایت نخست :  از خراسان به اندلس

در هنگام سفر به کوردوبا (قرطبه) ، زمانی که به پیشگاه ابن الرشد رسیدیم ، اورا در حال مطالعه آثار فارابی و غزالی یافتیم ! و ابن عربی را دیدیم که سراغ  ابوسعید ابوالخیر را می گرفت ! آن  متفکران  در اندلس چگونه از فاصله شش هزار کیلومتری از افکار همکاران شان در خراسان  خبر داشتند؟

جایگاه  علمی خراسان : در سال 62  هجری معاویه در شام قدرت یافت . خاندان  بنی امیه در  سرزمین های  شاهنشاهی ساسانیان و بخش هایی از آناتولی امپراتوری قدرتمندی بنا کرد که بر پایه تجربیات امپراتوری بیزانس و ویژه ساسانیان استوار بود  . دیوان اداری و محاسبات بر سیاق الگوی ساسانی و به زبان  پهلوی انجام می گرفت . با قوام یافتن قدرت حکومتی ، خلفای بنی امیه به منظور اولویت دادن به قوم عرب ،بر سیاست ضد ایرانی شان شدت بخشیدند .

خراسان به دلیل دوری از مرکز قدرت خلفا ، به مرکز شورش های ایرانیان در مخالفت با بنی امیه بدل شد ونهایتا سفاح از نوادگان عموی پیامبر اسلام به کمک ابومسلم خراسانی  بنی امیه را شکست داد.خلیفه جدید ابومسلم را کشت و امپراتوری عباسیان را پایه گذاری نمود .

دومین خلیفه عباسی ، المنصور بغداد را بنا نهاد و مرکز ثقل قدرت به پایگاه اصلیش خراسان نزدیکتر شد. در درازای سده دوم و سوم هجری بغداد رفته رفته  به مرکز علمی جهان باستان بدل گشت و متفکران و دانشمندان فراوانی را بسوی خود جلب نمود.

در حقیقت  نهضت ترجمه متون علمی یونان را  که از دوره ساسانی آغاز گشته بود و در زمان خلفای اموی تاحدودی احیا شده بود ،در دوره عباسیان طی دو سده به نقطه اوج خود رسید . سده هشتم و نهم میلادی (مقارن  با قرن دوم و سوم هجری) .

هارون الرشید خلیفه نامدار ابن خاندان، در خراسان متولد و در شهر توس درگذشت. کشمکش میان پسران او امین و مامون برای جا نشینی وی به جنگ کشیده شد و مامون با سپاهی که فضل ابن سهل سرخسی رهبری می کرد بر امین  پیروز شد . هر چند که مامون  سردارایرانی سپاهش را در مرو کشت اما همچنان خراسان را  مهمترین منطقه  حمایت خود می دانست . از همین روی  مرو را  به عنوان مرکز قدرت خود در شرق برگزید. رونق دوباره مرو موجب گسترش کتا بخانه این شهر شد ، و تعداد متون علمی و فلسفی یونانی ترجمه شده، بطرز چشمگیری افزوده گشت. علاوه بر مرو ، دیگر شهر های خراسان  چون بخارا ، نیشابور، بلخ و خوارزم نیز شاهد گسترش علمی  درخشانی شد. نتیجه اینکه در طی دوسده دهم و یازدهم فرهنگ ایرانی  از نو شکوفا شد و در کنار شعرا و سخنوران پارسی گوی چون فردوسی، دقیقی،رودکی و خیام دانشمندانی در زمینه ریاضی، اختر شناسی، پزشکی و همچنین فلسفه ومنطق پا به عرصه نهادند که دستاوردهای علمی آنان  در گنجینه علوم بشری  جایگاه ویژه ای دارد.*

این  متون علمی و فلسفی به زبان عربی نگاشته شد. زیرا علی غم چندگانگی قدرت در سرزمینهای مسلمان نشین زبان حاکمیت عربی بود و  این زبان از رود سند تا اقیانوس اطلس رایج بود.یگا نگی زبان علمی موجب تسهیل مبادله فرهنگی میان  مراکز علمی از جمله خراسان  و اندلس گشت . در اندلس این  متون به لاتین ترجمه شد وبه رشد  رنسانس  در اروپا مدد رسانید.

……………………………………

-عصر طلایی دانش پزشکی جهان اسلام سال های 900 تا 1100 میلادی بود …دانش مدارانی چون  رازی ، ابن سینا و مجوسی هرسه در قرن دهم می زیستند و هر سه بزرگترین پزشکان تاریخ اسلام به شمار می روند.  آ-ژ شین ” تاریخ  اسپانیای مسلمان”  ص 237.

– ریاضیات و نجوم” خوارزمی  بی تردید درخشانترین چهره ریاضیات جهان اسلام و یکی از تابناک ترین چهره های دانش همه جهان است. ” مقدمه ای بر علم تاریخ  علم ” گ. سارتن. ص261

…..ابوالعباس احمد الفرغانی   معاصر خوارزمی  و دانشمند علم نجوم  بود …  کریستف کلمب در یادداشتی می نویسد” در مسیر دریایی لیبسون به گینه خط سیر ناویان را به دقت بررسی کردم و ارتفاع خورشید را با قطب نما و سایر ابزار محاسبه  طول و عرض جغرافیایی  سنجیدم و به این نتیجه رسیدم  که همه انها با محاسبت  الفراغانی  تطبیق دارد.ص 268….

– این بحش از کتاب ” ایران و اسپانیا ” نوشته شجاع الدین شفا بر گرفته شد

………………………………………

برای اشنایی بیشتر می توانید  به  کتاب های زیر مراجعه نمایید :

– تاریخ فکر ” فریدون ادمیت

 دایره المعارف بزرگ  اسلامی   ” ا ابن سینا ” جلدچهارم ص یک .”  ابن الرشد”جلد سوم  ص     ابن عربی جلد     ص  556 تا 562  . اندلس جلد دهم از ص یک تا 24 .

 -اایران و اسپانیا ”  شجاع الدین شفا .

 – “-تاریخ تمدن  اسلام جرجی زیدان . ”  ویژه ” اوضاع جغرافیای مملکت اسلام” .

-” تاریخ علوم در اسلام”. حسن تقی زاده

………………………………………………………………………………………….

هلنیسم به دو معنی بکار میرود  نخست  بطور عام به تمدن یونانی گفته میشود. و دومین کاربرد آن به دوره ای اطلاق می شود که با  لشگر کشی اسکندر آغاز و با سقوط شاخه مصری جانشنینان اسکندر  خاتمه میابد.

در این نوشته  به  مورد دوم  می پردازیم  وتاکید ما بیشتر بر تاثیرات ماندگار هلنیسم بر شرق می باشد .

اسکندر و جانشنانش

در قرن چهارم پیش از میلاد  دولت – شهر های یونانی افت بسیاری نسبت به  سده گذشته داشتند .در چنین شرایطی فیلیپ دوم   پادشاه مقدونی  با چند دولت – شهر در شمال یونان وارد اتحاد شدند وبسرعت بر لیگ های دیگری یونانی پیشی گرفته و ناحیه ای که امروز یونان و مقدونیه نامیده می شود بزیر نگین حکومت فیلیپ قرار گرفت ، پس از مرگ  پسرش  اسکندر که بیست سال داشت جانشین او شد .اسکندر بزودی به بهانه تهدید  دشمن خارجی ، امپراتوری هخامنشی ، یونان را متحد کرد و در مرحله اول کلنی های  یونانی در شرق مدیترانه تحت حاکمیت هخامنشیان بود  را تسخیر نمود. اسکندر سرزمینهای امپراتوری پارس را یکی بعد از دیگری در نوردید . او از غرب ایران به اسیای مرکزی وارد شد و بخش وسیعی را تسخیر کرده و  سپس در جنوب تا هند پیش رفت . در راه بازگشت از راه خلیج فارس وارد بین النهرین شد و در سن سی و سه سالگی در حالیکه بخش وسیعی از جهان انروز را تسخیر نموده بود ،در بابل  درگذشت .امپراتوری او گرچه بزرگترین  امپراتوری جهانی تا انزمان بود و لی چهار سال بیشتر بدرازا نکشید و در مقابل حکمرانی بیش از دو سده ونیم شاهنشاهی هخامشیان  همچون پرانتزی  در تاریخ بود.

با مرگ او  امپراتوریش میان چهار تن از سردارانش تقسیم شد .بخش شرقی ( از رود سند تا فرات حدود ¾ امپراتوری  ) به سلوکوس، ناحیه سوریه و آناتولی غربی (انطاکیه) به ایتالیا    ، ناحیه مقدونیه به آنتیگون    و مصر به  بارتلمه ها سپرده شد.  بزودی  حکومت یونانی  خود مختاری هم در شمال افغانستان بوجود آمد که بلخ مرکز آن بود و جنوب رود جیحون(امو دریا) تا  سند را شامل می شد .

اما بزودی پارت ها(اشکانیان) از شرق و امپراتوری رم از غرب   سرزمینهای جانشینان اسکندر را  تسخیر کردند. آخرین انها  ملکه کلئوپاترای از سلسله پادشاهی بارتلمه بود که همراه متحد رمی خود انتونی از نماینده سنا رم اگوست  شکست خورد  و بدین ترتیب حکومت سه سده  جانشینان اسکندر خاتمه یافت .

مهاجرت از غرب به شرق :

اسکندر رویایی پیشینیان خود  امپراتور های شرقی وبه یژه  کوروش را برای یک امپراتوری جهانی را دنبال می کرد  او در پی تلفیق تمدن های شرق  و یونان بود .فراموش نکنیم که آموزگارش ارسطو (نامدار ترین فیلسوف جهان) تا عصر حاضر بود .او کلنی های یونانی را در سرزمین های تسخیر شده مستقر می نمود و بیش از یک صد شهر بزرگ بنام او و جانشینانش در شرق بنا گشت .  شرقی ترین این شهر ها ” ای خانم ” خجند و شهری در کنار مزارشریف  امروز در شمال افغانستان  و” تاکسیلا” در پاکستان امروز می باشد.  حکومت مستقل باختر(باکتریا) بیش از یک سده دوام آورد و تاثیرات فراوانی از جهت فرهنگی بر این منطقه نهاد.

در همین ناحیه اسکندر با رکسان شاهزاده سغدی ازدواج نمود و به سربازان یونانیش را هم تشویق به انجام این کار کرد. زبان یونانی زبان رایج نخبگان محلی شد و از همین راه فرهنگ یونانی در شهر های بزرگ شرقی رونق یافت . هنر معماری و مجسمه سازی و….  و دستاوردهای فلسفی و علمی  رواج یافت البته  با دامنه ای محدود تر .

هرچند چهارچوب امپراتوری تبادل فرهنگی را تسهیل می نمود ، اما در زمینه نزدیک کردن اقوام اشغالگر و باشندگان محلی  توفیقی چندانی حاصل نشد. شهر های یونانی اغلب در کنار شهر های موجود بنا می شد و کارکردی نظامی و بعد ها بازرگانی داشت . برای نمونه  سلوکیه در جوار تیسفون در میان رودان ساخته شد) ساکنان یونانی در محله های جداگانه زندگی می کردند و عملا با  مردم محلی امتزاجی صورت نمی گرفت .نخوت اشغالگران مورد نفرت مردم محلی بود و درگیر فراوان رخ می داد.

………………………………..

هلنیسم حامل فرهنگ شرق

یونانی ها با ورود به شرق با تمدنهای کهن چون مصر، ایرانی و هندی  روبرو شدند که هر یک دستاوردهای متفاوتی از تجربه های بشری را در خود متبلور نموده بودند . هلنیسم این دستاورد را به غرب منتقل کرد :علومی چون پزشکی و ریاضیات را از هند، شیوه کشورداری را از امپراتوری هخامنشی ، و اخترشناسی را از مصر .  مصر در عین حال انبار غله یونان فقیر و حتی بعد ها امپراتوری رم بود . خدایان مصری و شرقی که از گذشته  جای پایشان در یونان مشاهده می شد نقش پر رنگ تری یافتند.

از جهت شیوه کشور داری تاثیر هلنیسم بر غرب بسیار مشهود است .انها به شیوه فرمانروایان شرقی خود را شاه می خواندند و و وظایفی مشابهی چون فرماندهی سپاه و نقش اجتماعی همانند انها داشتند . شاه مسئول” نان اوری” مردمانش بود و قضاوت میان انها نیز شاه  بر عهده داشت . این مسئولیت ها هیچکس به یک نفر در جمهوری های یونانی و یا رم داده نمی شد.

در دوره هلنیسم  شهر های یونانی دیگر حامیان خداگونه خود را از دست دادند.  چون آتنا  حامی شهر آتن. اساس مفهوم شهروند که محور مباحثات اجتماعی و حتی فلسفی بود به “فرد” تغییر یافت .و نیک بختی فرد که  به ویژه در فلسفه افلاطون  در چهارچوب شهروندی تعریف می شد ، جای خود را به کوشش فردی و نه شهروندی  برای دستیابی به خوشبختی داد و از این منظر هلنیسم شباهت فراوان به جامعه معاصر غربی دارد

نقش هلنیسم درتاریخ ”

زمانی که آخرین بازمانده حکومت یونانی ، ملکه کلوپاترا در جنگ با رومی ها شکست خورد ، چند مدتی بود که جمهوری رم جای خود را به امپراتوری رم داده بود و انها بیش از یک سده بود که دیگر سرزمینهای جانشینان اسکندر را در مصر و آناتولی اشغال کرده بودند و همسایه رقیب خود پارتها شده بودند. رمی ها از دستاورد های هلنیسم بسیار اموختند ، اما زمانی که رم در سده پنجم توسط قبایل ژرمن  برافتاد ، بخش شرقی امپراتوری در استانبول امروزی جانشین آن شد . تمدنی که با نام بیزانس  بفارسی  رم شرقی خوانده می شود ،هرچند نام رم  داشت و دینش هم مسیحی بود ، اما زبان و فرهنگش   مردمانش  با زبان و فرهنگ یونانی میزیستند . امپراتوری رم شرقی (بیزانس) تا پایان قرن پانزدهم بر جا ماند و مدت هفت  سده با مسلمانان همسایه بود . این همسایگی موجب تاثیرات عمیق علمی و فلسفی بر شرق و مراودات نظری میان این تمدن ها بود.

اسکندر در سرزمین های اشغال کلنی های بسیاری ایجاد کرد و سربازان خود را با ازدواج با مردم محلی تشویق می کرد.

او و جانشنانش بیش از 100 شهر ساختند که به اسکندریه ،سلوکیه و انتیوش و نام های دیگر شناخته می شوند. این شهر ها کارکرد نظامی و تجاری داشت.

” خجند “و “ای خانم” دو نمونه از این شهر ها در کنار سیر دریا – سیحون – و امو دریا -جیحون .

یکی از نتایج ای شیوه رواج فرهنگ و زبان یونای در مناطق اشغالی بود .برای نمونه بسیاری از نجبای دربار اشکانی به زبان و ادبیات یونانی اشنایی داشتند.. یا اینکه کلوپاتر مصری با انتو رمی به زبان یونانی سخن می گفت.

حکایت سفر بخش اشکانیان.پا رت

اشاراتی بر تاریخ مسیحیت سده نخستین:

باز بینی 31/12/2019

در سفر های پیشین در شرق ترکیه  و سپس در ارمنستان و گرجستان   و همچنین در تاریخ اندالس بارها از مسیحیت  سده های نخستین سخن بمیا ن آمد  . در متن حاضر پروازی سریع برشش سده اول مسحیت می کنیم تا پرتویی باشد بر راه سفرهای اتی مان .

خواهیم دید که این ایین نو دربطن  یهودیت رشد کرد وعیسی  در همین چهارچوب پیام اش را میان پیروان یهودیش  تبلیغ می نمود و این کیش نوین در طی یک سده به صورت دین مسیحی  در آمد ودر سده های بعدی  با تبدیل شدن به دین رسمی امپراتوری رم تغییری ماهوی یافت.  در طی چنین روندیست که نحله های  گوناگون  مسیحیت پا می گیرند .

عیسی در شهر ناصریه –  بیت اللحم یا نزارت – ، همزمان با سلطنت فرهاد پنجم از دودمان اشکانی، متولد شد . او یهودی بود و  سخنانش را برای  هم کیشانش به  زبان عبری و ارامی بیان می کرد . پس از مرگ او حواریان وی پیام  او را به سرزمین های دیگر  منتقل نمودند . این رسولان  اغلب از خانواده های یهودی بودند که به  زبان یونانی  سخن می گفتند وبرخی تابعیت رمی داشتند.از میان این رسولان پییر( شمعون ، سیمون )  و پل(شائول)  نقش ویژه ای ایفا کردن: “پییر”عیسی را  به عنوان مسیح موعود یهودیان  معرفی نمود و انها را به دین جدید فرا خواند .   گام بعدی را پل پیمود :او کیش جدید را دینی فرا قومی خواند و گرویدن به این ایین را  که آن زمان ویژه یهودیان بود به  دیگران نیز روا داشت.

این رسولان در سفرخود اهالی مناطق مختلف را به گرویدن به ایین جدید فرا خواندند . بزودی پیام عیسی و”اعمال رسولان” در کتابهای متعدی که اغلبشان به زبان یونانی بود منبع اصلی پیروانی دینی شد که رفته رفته مسیحیت نام گرفت .دهها کتاب انجیل نگاشته شد  که در دوران بعد چهار روایت که توسط حواریون نخستین نگاشته شده بود به عنوان مرجع رسمیت یافت.

نخستین حلقه کلیسا در اورشلیم به عربی بیت المقدس ، و دومین حلقه در انتیوش واقع در سوریه شکل گرفت .

گسترش مسیحیت :. در سفر رسولان شبکه ای از ارتباطات شخصی ایجاد می شد که در طول زمان به شکل زنجیره ای از مناسبات استوار بین مسیحیان مناطق گوناگون مبدل می گردید.   شیوه های بکار گرفته شده برای تبلغ چنین بود:

ایجاد شبکه ارتباطی  ، با هدف جذب عناصر “معتبر” هر منطقه ، شرکت در انجمن های اجتماعی  و ترتیب دادن جلسات بحث و گفتگوی عمومی ،نگارش متون تبلیغی توسط حواریون و سپس پیروان معتبر  ، استفاده تبلیغی از شهدا ….

مباحث  اولیه مسحیت :   در سده نخست تعبیرات متفاوتی از گفته های عیسی مسیح با یکدیگرهمزیستی داشتند. نگرش یهودیان گرویده به مسیحیت  به دین پیشین خود از نخستین  مباحث حاد درورنی این گروه نو کیشان بود. رابطه غیر یهودیان پیروان عیسی که بیشتر شان یونانی بودند- با یهودیت  نیز بر آن افزوده شد.

نحوه برخورد به خدای  یهود که خدایی عدالت محور و خشن بود  با خدای محبت محور و بخشنده عیسی ، و همچنین  اداب یهودیت همچون   قربانی  حیوانات ، ختنه  ،  خوراکی های حرام و.. نخستین تعبیر های متفاوت ومباحث سده نخست میلادی را تشکیل می داد .

برای حل  معضل سرشت دوگانه  در وجود خدا یگانه ،  برخی از پیروان  ایین نو خدای عدالت محور یهودی  را نفی می کردند  و گروهی   پروردگارعیسی را ادامه همان خدای  موسی می دانستند و بدین نحو یگانکی خالق را مخفوظ می داشتند. بدین اعتبار عیسی همان مسیحی است که دین یهود مژده ظهورش را داده بود و  انجیل ادامه تورات وعیسی مسیح پیام اور همان خدای یگانه  یود.

در سده نخست،  مسیحیت  به غیر عقلایی بودن و نداشتن منطق  متهم می شد ، ویژه در برخورد با فلاسفه یونانی . نمونه این گونه برخورد درسفر پل به آتن  مشاهده می شود .  ابتدا مسیحیان با   فلسفه و منطق  و حتی علوم  مخالف بودند وانرا کفر می دانستند  از دید انها  کوشش های  ذهنی برای درک این جهان از سوی بشر، امری ملحدانه است که از غرور انسان  بر می خیزد و با ایمان در تضاد است .

اما در مرحله بعدی نخبگان مسیحی برای بحث های نظری با رقبای  خود  این دستاوردها فلسفی وعلمی را بکار گرفتند و از انها برای تبلیغ مسیحیت  استفاده  نمودند . از آن پس  مقولات علمی- فلسفی  بشرطی که  در خدمت گسترش ایمان بکار روند، در دستگاه فکری مسیحیت پذیرفته شد .

یکی دیگر از مبحث خدا شناسی  که در سده های چهارم و پنجم عالم مسیحیت را  با بحران شدیدی مواجه کرد ، تعابیر گوناگونی بود که از سرشت مسیح مایه می گرفت . در این زمان مراکزاصلی مسیحیت در شهرهای اورشلیم، اسکندریه ، انتیوش و قسطنطنیه بود و مباحث  دینی تحت  تاثیر کشمکش رقا بتهای اسقف های این مناطق بود .

اسقف اعظم اسکندریه بنام  ارین در سال  320 م  مسیح را از سرشتی انسانی می دانسنت که بواسطه روح القدس با خالق در ارتباط است ، و بدین ترتیب وحدانیت  پدر، پسر و روح القدس را نفی میکرد . بسخنی دیگر او عیسی را با سرشتی انسانی و نه الهی تلقی می کرد

در سده چهارم با بقدرت رسیدن کنستانس،اریانیسم  به عنوان دین رسمی به   برسمیت  شناخته شد.  این مذهب درمیان ژرمنهای مسیحی شده از جمله ویزیگوت های اسپانیا حاکم بود. اما پس از مرگ کنستانس  اریانیسم  از سوی کلیسا طرد شد و پیروان ان پراکنده شدند.

در سال 430  میلادی نیز  “نستور” اسقف قسطنطنیه بر سر ماهیت مریم مقدس  با اسقف اسکندریه به مجادله پرداختند . اولی  مریم را مادر عیسی و دیگری او را مادر خدا  می دانست.  انها بر سر سرشت مسیح نیز اختلاف داشتند . نستور عیسی  را با سرشت انسانی و مخلوق خدا می دانست  اما  در مجمع اسقفها که در  شهر افس برگزار شد   مسیح را فرزند خدا دانست  وپس از مدتی نستور  طرد و از قسطنطنیه رانده شد.

نحله دیگری که در مسیحیت شرقی  پدیدار گشت “منو فیزیت” ها بودند که سرشت مسیح را یگانه و خدایی می دانستند . کلیسای ارمنستان ، کلیسای  قبطی ها (مصر) و بخشی از کلیسای سریانی (در سوریه فعلی ) به این نحله تعلق داشتند.

مسیحیت  دین رسمی امپراتوری رم

فرا قومی بودن فصل مشترک مسیحیت با  امپراتوری رم بود و این هم خوانی موجب پیوند این دو قدرت موازی شد. در سده چهارم  در معاهده میلان  به ادیان ( بجز دین مانوی)ازادی فعالیت  داده شد . امپراتوری رم  ازایین مسیحی  حمایت کرد، اما با رواج مسیحیت دیگر این قدرت سیاسی بود که  مجبور به  ادامه حمایت ازان شد.

مسیحیت در این دوره به اهستگی  کارکردش تغییر نمود وبه یک دستگاه حامی نظام اجتماعی بدل گشت.

دین جدید سنت های پایدارجوامع کهن را درخود جذب نمود مانند سنت های بزرگداشت مردگان ، مراسم کفن و دفن ، سنت شهید پروری جشن ها و اعیاد شکرگذاری وتقویم گذشتگان( از جمله تاریخ تولد میترا در 24  دسامبر) .

تاریخ  مسیحیت  تا پیش از پیدایش اسلام این مراحل را پیمود:

سده اول ، استقرار(تبدیل شدن از فرقه یهودی بیک دین جهانی) سده دوم: گسترش (ایجاد مناسک و گسترش در شهر های بزرگ امپراتوری رم).  سده  سوم :نفوذ در ارکان قدرت امپراتوری(کسب اجازه  تبلیغات ) .سده چهارم :حاکمیت بر دستگاه دولتی  و تبدیل شدن به دین رسمی( آغاز دگردیسی ) . سده پنجم سرکوب  فرقه های  مرتد و دیگر ادیان.سده ششم گسترش در پهنه اروپا.

……..

*عید گلریزان – پانته کوت-  به باور مسیخیان  ، پس از مصلوب شدن مسیح در روز ادینه نیک ، او پس از گذشت دو روز از مرگ برخاست – عید پاک- و پس از چهل روز اموزش حواریون معراج کرد. در روز پنجاهم – پانته کوت- روح القدس به حواریون نزول کرد… سابقه این جشن در ایین یهوود هم وجود داشته  و آن هنگام درو بود و با نام ” شاووت” خوانده می شود  که یهودیان اعطای ده فرمان از سوی خدا در کوه سینا  را پنجاه روز پس از خروج می نامند و انرا جشن می گیرند.

برای اشنایی بیشتر : “تاریخ مسیحیت در ایران ” مهرداد بهار .

 مسیحیت در جنوب آناتولی -ترکیه امروز- و ایران تاپیش از استیلای اعراب:

اشاره کوتاهی به ترکیب قومی ، دینی و زبانی در غرب ایران و در خاورمیانه   برای فهم پیچیدگی   امروز این جوامع لازم بنظر می اید.در اینجا ما بیکی از جنبه های این مسله و از زاویه گسترش مسیحیت نگانی گذرا می اندازیم.

 کلیسای های شرق  :

در گذشته یاد اوری کردیم که امپراتوری رم شرقی(بیزانس) ازجهت قومی وفرهنگی خود را وارٍث تمدن یونانی ودر عین حال نماینده مسیحیت می دانست. مرکز این امپراتوری شهر قسطنطنیه (إستانبول) بود واز سده چهار تا پایان سده پانزدهم که شهر بدست ترکان عثمانی مسلمان تسخیر شد، مقرمسیحیت ارتدکس در این شهر قرار داشت.

نستوراسقف قسطنطیه بود اما به خاطر اختلافاتی که با کلیسا حاکم پیدا کرد از کار برکنار وتبعید شد وبه دنبال آن در سال ۴۹۸ ميلادي، نستوريان به‌ كلي از ازسوی این کلیسا طرد شدند. اما  انها توانستند  دراناتولی، سوریه و امپراتوری ساسانی کلیسای خود را بنا نهند. در این زمان مرزمیان امپراتوری ساسانی و بیزانس رود فرات بود، هر چند که ساسانیان همواره سعی در گسترش این مرز تا دریای مدیترانه بودند.  مردم این ناحیه عموما به زبان سریانی * سخن می گفتند.

تبعیدیان نستوری به این مناطق روی اوردند و شهرهایی  چون ادسا *، حرا ن و نصیبین مرکز فعالیت انها شد .میان این تبعیدیان نخبگان متفکر و دانشمند فراوان بود. انها با زبان های یونانی ، عبری و لاتین اشنایی داشتند و با ورود به امپراتوری ساسانی شروع به ترجمه  آثار یونانی  کردند و مدارس و دانشگاه هایی در شهر های مرزی  نصیبین و حران  بنانمودند . در این دانشگاه ها استادان  از اسکندریه نیز حضور داشتند. که به زبان یونانی تدریس می کردند. . قومئي و پروبوس Probus نيز كه به گفته‌ي عبديشوع كتاب‌هاي ارسطو را به سرياني ترجمه كرده‌اند ظاهراً از مغرب سوريه بوده‌اند

*از این جهت حران تبعیدگاه کسانی بود که در آئین مسیحیت تردید کرده بودند . به نظر می رسد که دین حرانی ها، التقاطی از دین باستانی بابلی و یونان قدیم و نوافلاطونیان بوده است . از اینجهت تا عهد مامون آنها همچنان در تردید مانده بودند سرانجام خودشان اسم «صابئان » را انتخاب کردند تا از صولت خلیفه در امان بمانند . ابن ندیم داستانی را در این زمینه نقل می کند که مامون الرشید آنان را در انتخاب یکی از ادیان آسمانی آزاد گذاشت و ایشان به جهت فرار از کیفر خلیفه، کیش صابئین *را انتخاب کرده اند.

به هرحال حرانیان منبع بزرگی در انتقال فرهنگ یونانی بوده اند که در دوره عباسی، بیشترین کتابهای یونانی را به عربی ترجمه کرده اند.

مسیحیت در مرز های غربی امپراتوری ساسانی

منطقه که امروز از آذربایجان غربی تا شمال عراق و سوریه ولبنان  و جنوب  آناتولی ترکیه را در بر می گیرد،ساکن اقوامی بود   که اکثریت آن ها  دین مسیحی داشتند. اسوریان ، کلدانیان  از مهمترین اقوام  ساکن این ناحیه  بودند که هریک کلیسای خود را داشتند و به زبان خود مناسک دینی شان را ادا می کردند .  حتی بعد از ورود  اعراب مسلمان  به منطقه ، این اقوام محل سکونت شان را تغییر ندادند واین چند گانگی قومی، مذهبی و زبانی  تا قرن بیستم ادامه یافته است ..  از قرن شانزدهم  پای مسیونر های کاتولیک  و سپس پروتستان و دیگر نحله  های جدید مسیحیت نیز بمنطقه باز شد و چند گانگی را تنوع بیشتری داد. حال اگر کوچ و اسکان اقوام عرب یمانی و ترک اسیای مرکزی را به  آناتولی – ترکیه امروز-  بیفزاییم ، تا حدودی گوناگونی  و پیچییدگی اجتماعی این جوامع روشنتر می شود !

مسیحیت در ایران

آغاز مسيحيت در إيران به  دوره‌ي اشكانيان درسده نخست  ميلادي باز می گردد ، اما ایجاد کلیسای مستقل  در زمان ساسانیان صورت گرفت .نسطوریان که از غرب وارد نجد ایران شده بودند تبلیغات خود را  از یکسو تا خلیج فارس و عربستان * و از سوی دیگر تا اسیای مرکزی، چین وهند  گسترش دادند. تحقیقات باستان شناسی جدید در اطراف خلیج فارس  و ویژه جزیره  خارک نشان از کلیسا و صومعه دارد که تعداد نزدیک یکصد راهب  در آن زندگی می کردند.  بدلیل اهمیت  تجاری خلیج فارس و همچنین اهمیت راه های خشکی عربستان  قبایل مسیحی این سرزمین نیز محل منازعه میان امپراتوری ساسانی و امپراتوری رم شرقی بود: از انجا که ساسانیان حاکمیت بخش اعظم راه ابریشم را در انحصار خود داشتند واز این راه درامد هنگفتی بدست می اوردند ، امپراتوری رم در صدد رونق بخشدن به راه تجاری از عربستان  و در حاشیه دریای سرخ بود واز همین منظر با مسیحیان حبشه و عربستان در تماس بود .  اما ساسانیان نیز  در این صحنه حضور داشتند و با قدرت نظامی خود قبایل مسیحی طرفدار خود را تقویت می کردند.این رقابت تا پیدایش اسلام ادامه داشت.

مسيحيان در قلمرو ايران منحصر به ارمنيان نبوده‌اند و در ايالت اقصاي مغرب ايران يعني در سواحل دجله و فرات كه تقريباً هميشه جزو قلمرو ساسانيان بوده است عده‌ي كثير از مردم نژاد سامي كه به زبان سرياني يا آرامي سخن مي‌گفته‌اند، دين مسيح را پذيرفته بودند و تقريباً همه‌شان نستوري بودند و اين طايفه های مسيحي كه امروزه در عراق هستند و به كلداني و يا آسوري معروفند بازماندگان همان مردم هستند كه در دوره‌ي ساسانی عده‌شان به مراتب بيش‌تر بوده و شايد از ميليون‌ها تجاوز مي‌كرده است.

آن‌چه در اصطلاح تاريخ نصرانيت «كليساي شرق» مي‌گويند مراد همان كليساي آن‌ها است كه مركز عمده‌اش نخست در شهري بود كه يونانيان و روميان به آن  ادسا و ادس مي‌گفتند و ساسانيان خود اورها يا اورهه مي‌گفتند و بعدها اين كلمه به رها بدل شد و اينك اورفه مي‌گويند.

مركز درجه‌ي دوم شهر نصيبين و پس از آن پايتخت ساسانيان شهر تيسفون بود و نيز مراكز ديگري در شهرهاي خوزستان داشتند كه مهم‌ترين آن‌ها همان شهر معروف گنديشاپور است كه آراميان آن ناحيه به آن بيت‌لاپات مي‌گفتند.

با قرائن موجود چنان مي‌نمايد كه نستوريان زودتر از فِرق ديگر توانستند جامعه پیروان مسیح را در ايران سامان دهند وبا حمایت شاهان ساسانی کلیسای مستقلی به مرکزیت تیسفون تاسیس نمایند. نخستين آثار مدون نصاراي ايران به زبان سرياني و از طريقه‌ي نستوري نگاشته شده است.انها  خود را نصراني مي‌نامند، و اين ‌كه در ايران از قديم به همه‌ي مسيحيان «نصراني» و «نصاري» گفته‌اند از همين جاست.واژه نصرانی از محل تولد عیسی در ناصریه ریشه می گیرد.

شاهان ساسانی مسیحیان طرد شده از قسطنطنیه را حمایت می کردند.از انجا که این شاخه مسیحیت  مورد سرکوب امپراتوری بیزانس بود ، پیروانش ابتدا ا در شهر های مرزی دو امپراتوری و سپس به داخل ایران مهاجرت کردند.

“محمد‌بن‌جرير‌طبري مورخ معروف ايراني حتي ساختمان «شادروان شوشتر» و بنا های مربوط به تقسیم آب را در شوشتر به اين اسيران رومي نسبت مي‌دهد و از اين‌جا پيداست كه اين آراميان نصراني در نواحي ديگر خوزستان هم زيسته‌اند. از اسناد عيسوي آن دوره هم بر‌مي‌آيد كه در همان زمان كه شهر گندی شاپور مركز نصارا بوده عده‌اي ديگري از آراميان عيسوي در پايتخت معروف ايران يعني شهر مدائن بوده‌اند و در كهنه‌ترين محله‌ي شهر كه همان سلوكيه‌ي زمان سلوكي‌ها باشد سكني داشته‌اند كه آن‌را سلوكيه‌ي تيسفون مي‌گفتند.

جندی شاپور

عده ای از این مهاجران نیز به شهر جندی شاپور منتقل شدند و با اجازه مقامات  به بر پایی کلیسا  اقدام نمودند. جندی شاپور در زمان شاپور اول ساخته شد و بمعني( شهر شاپور بهتر از انطاكيه )می باشد، زيرا كه انطاكيه شهر بسيار زيبايي بود. در دوره‌ي اسلامي نام اين شهر «گندي شاپور» يا به زبان تازي «جندي سابور» شده است و تا مدتی آبادان بوده و در شش فرسنگي مشرق ويرانه‌هاي شوش كنوني در جنوب شرقي دز فول و در هشت فرسنگي شمال غربی شوشتر امروزه بوده است. به زبان آرامي اين شهر را «بيت‌لاپات» مي‌گفتند زيرا كه بيش‌تر مردم آن نصاراي آرامي بوده‌اند و اين خود دليل استواری است كه آراميان عيسوي را شاپور از انطاكيه‌ي شام كوچانيده و به اين ناحيه از خوزستان برده و ايشان را به ساختن اين شهر گماشته است. نوشیروان در جندی شاپور بیمارستانی ساخت که علوم یونانی به زبان آرامی (سریانی) در آن جا تدریس می شد. قفطی در «اخبار الحکماء» می گوید:

این شهر به سبک قسنطنطیه ساخته شده است، اولین کسانی که در بیمارستان این شهر پزشکی یاد می دادند، اطبای رومی بودند . این گروه جوانان شهر را طب تعلیم می کردند و رشد علم پزشکی رو به افزایش بود و همواره علم پزشکی رونق داشت تا اینکه این اطبا معروفان زمان شدند . در بیستمین سال سلطنت نوشیروان همه اطباء بدستور پادشاه گرد آمدند و مسائلی در مورد پزشکی میان آنها مطرح بود.

در جندی شاپوردرکنار تدریس علم طب، علوم یونانی، فرهنگی و هنری نیز تدریس می کردند. پزشکان هندی نیز در بیمارستان و دانشگاه  این شهر کار می کردند . زبانهای یونانی و سریانی در این شهر رایج بود.

مدرسه جندی شاپور تا زمان عباسیان باقی بود و بسیاری از پزشکان ایرانی این بیمارستان، علم خود را به تمدن اسلامی انتقال دادند .. در این مدرسه نسطوریان تربیت یافتند که در راس آنها سرجیوس راس عینی قرار داشت . این گروه علوم یونانی را تحصیل می کردند و بعدها اکثر کتابهای فلسفی یونانی را به زبان خود (سریانی) ترجمه کردند این متون تا دوره امپراطوری عباسی وجود داشت . در این دوره نسطوریها آنها را به زبان عربی ترجمه کردند.

از این زمان جندیشاپور به تمدن اسلامی پیوست حتی هارون الرشید جبرئیل بختیشوع را دستور داد که بیمارستانی به سبک جندی شاپور در بغداد بنا کند . این بیمارستان را اطباء جندی شاپور اداره می کرند

کشتار مسیحیان

علیرغم حمایت پادشاهان ساسانی از کلیسای شرق در مقابل  امپراتوری بیزانس ، کشتار مسیحیان در این دوران کم نبود. در  ارمنستان  دو باراز مردم خواسته شد که مسیحیت را رها کرده و زردشتی  شوند و هر بار چون مردم نپذیرفتند  پادشاهان ساسانی كشتارهاي هولناك و بي‌رحمانه كردند. مهم‌ترين و قديمي‌‌ترين خون‌ريزي كه در اين نواحي شده در زمان شاپور دوم (همان شاپور ذوالاکتاف) است كه از ۳۱۰ تا ۳۷۹ پادشاهي کرد

هنگامی كه جنگ با روميان را آغاز مي‌كردند، چون نصاراي ايران را با امپراتوربیزانس (رم شرقی) همدست مي‌شمردند معتقد بودند كه بايد مخارج جنگ را اتباع نصاراي ايران بدهند و هميشه ماليات دوساله از ايشان مي‌گرفتند. شاپور فرمان داد كه كشيشان و خزائن كليساها را تاراج کنند و ويران كنند. در آن زمان كليساي تيسفون دوازده كشيش داشت كه همگی کشته شدند.                                                ….متن میان ”   ” عمدتا از وب  سایت  مطالعات مسیحی  گرفته شده است ..

آسوریان و ارامنه

بازماندگان طايفه سامي پيش از اسلام كه آراميان قديم باشند و امروز در عراق و ايران به نام آسوري و حتي به نام كلداني معروف‌اند . برخی از آنان که بعدها از ايران به هندوستان و به سواحل مالابار هم رفته‌ و هنوز  زبان سرياني را در تعليمات ديني خود به كار مي‌برند، در اصل نستوري بوده‌اند.

شاخه دیگر مسیحیت در ایران  ارامنه هستند.  ارمنستان  از پیش از اسلام منطقه حایل میان امپراتوری های پارس و رقبای غربی شان بود ، در این ناحیه نخستین حکومت یپرو ایین مسیح شکل گرفت . مسیحیت ارامنه از نوع  “منو فیزیت ” می باشد . هرچند  ارامنه در ایران از گذ شته های دور آمد وشد داشتند اما   در دوره   شاه عباس صفوی بود که عده کثیری از  ارمنی ها   مجبور به مهاجرت به ایران شدند.واز آن پس اکثریت مسیحیان ایران را  ارامنه تشکیل می دادند  که نقش مهمی در تحولات تاریخی و فرهنگی در ایران  داشتند.

برای اشنایی بیشتر :

https://www.youtube.com/watch?v=Ncv8ZzvG1Tg

در باره: مسیحیت  در شبه جزیره عربستان ، نواحی جنوبی  وشمالی خلیج فارس  به ویژه جزیره خارک. رابطه مسیحیت این مناطق با کلیسای مستقل  پارس  و همچنین امپراتوری پارس  در دوره ساسانی. شیعه شدن بعضی قبایل مسیحی  جنوب خلیج فارس در سده نهم در دوره حاکمیت خوارج.  نتیجه آخرین تحقیقات .بخشی از کنفرانس به زبان انگلیسی است

Le christianisme ancien en Arabie : nouvelles données

………………………………………………………………………………………

Le christianisme au Proche-Orient du IVe au XXIe siècle

https://www.youtube.com/watch?v=YANMC-Zc_C0&list=PLDl3Uj-IbT1Coe538uTxa4c85xVKDUf6z&index=67

Christianisme et paganisme du Ier au VIII

https://persianscripture.com/book/msyhyt-dr-yrn/21-pyshrft-nstwryn-brsywmhy-nsybyny

از مهمترین مراکز فرهنگی که در تمدن اسلامی نقش بارزی دارد جندیشاپور است .

https://persianscripture.com/book/msyhyt-dr-yrn/4-tsys-klysy-yrn..

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *