منبع اصلی این نوشتار:”تاریخ مسیحیت در ایران ” اثر مهرداد بهار

آشنایی به ترکیب قومی ، دینی و زبانی در غرب ایران و در خاورمیانه   برای فهم پیچیدگی   امروز این جوامع ناگزیر بنظر می آید. گسترش مسیحیت در این سرزمین ها تا پیش از پیدایش اسلام ، یکی از مولفه های جمعیتی است که در اینجا به آن اشاره میشود.

فهرست

 کلیسای های خاور زمین  :

در گذشته یادآوری کردیم که امپراتوری رم شرقی یا بیزانس(بیزانس) از جهت قومی و فرهنگی خود را وارٍث تمدن یونانی و در عین حال نماینده مسیحیت می دانست. مرکز این امپراتوری شهر قسطنطنیه (استانبول) بود واز سده چهار تا پایان سده پانزدهم که شهر بدست ترکان عثمانی مسلمان تسخیر شد، مقر مسیحیت ارتدکس در این شهر قرار داشت.

نستور اسقف قسطنطنیه بود اما به خاطر اختلافاتی که با کلیسا حاکم پیدا کرد از کار برکنار و تبعید شد وبه دنبال آن در سال ۴۹۸ ميلادي، نستوريان به‌ كلي از سوی این کلیسا طرد شدند. اما  آنها توانستند  درآناتولی، سوریه و امپراتوری ساسانی کلیسای خود را بنا نهند. در این زمان مرزمیان امپراتوری ساسانی و بیزانس رود فرات بود، هر چند که ساسانیان همواره کوشش میکردند این مرز تا کرانه دریای مدیترانه گسترش دهند.  مردم این سرزمین ها عموما به زبان سریانی * سخن می گفتند.

تبعیدیان نستوری به این مناطق روی آوردند و شهرهایی  چون ادسا *، حران و نصیبین مرکز فعالیت آنها شد .میان این تبعیدیان نخبگان متفکر و دانشمند فراوان بود. آنها با زبان های یونانی ، عبری و لاتین آشنایی داشتند و با ورود به امپراتوری ساسانی شروع به ترجمه  آثار یونانی  کردند و مدارس و دانشگاه هایی در شهر های مرزی  نصیبین و حران  بر پا شد . در این دانشگاه ها استادان  از اسکندریه نیز حضور داشتند. که به زبان یونانی تدریس می کردند. . بدین گونه حران نقش بزرگی در انتقال فرهنگ یونانی داشت که تادوره عباسی ادامه یافت. بیشترین کتابهای یونانی به عربی ترجمه شد.

مسیحیت در مرز های غربی امپراتوری ساسانی

منطقه که امروز از آذربایجان غربی تا شمال عراق و سوریه و لبنان  و جنوب  آناتولی ترکیه را در بر می گیرد،ساکن اقوامی بود   که اکثریت آن ها پیرو نحله ای از دین مسیحی بودند. آسوریان ، وکلدانیان  از مهمترین اقوام  ساکن این ناحیه،  هریک کلیسای خود را داشتند و به زبان خود مناسک دینی شان را ادا می کردند .  حتی بعد از ورود  اعراب مسلمان  به منطقه ، این اقوام محل سکونت شان را تغییر ندادند و این چندگانگی قومی، مذهبی و زبانی  تا سده بیستم ادامه یافت.  از قرن شانزدهم  پای مسیونر های کاتولیک  و سپس پروتستان و دیگر نحله  های جدید مسیحیت نیز بمنطقه باز شد و چند گانگی را تنوع بیشتری داد. حال اگر کوچ و اسکان اقوام عرب یمانی و ترک آسیای مرکزی را به  آناتولی – ترکیه امروز-  بیفزاییم ، تا حدودی گوناگونی  و پیچیدگی اجتماعی این جوامع روشنتر می شود !

مسیحیت در ایران

“برگرفته از مسیحیت در ایران به خامه مهرداد بهار.

آغاز مسيحيت در ايران به  دوره‌ي اشكانيان در سده نخست  ميلادي باز می گردد ، اما ایجاد کلیسای مستقل  در زمان ساسانیان صورت گرفت .نسطوریان که از غرب وارد نجد ایران شده بودند تبلیغات خود را  از یکسو تا خلیج فارس و عربستان * و از سوی دیگر تا آسیای مرکزی، چین و هند  گسترش دادند. تحقیقات باستان شناسی جدید در اطراف خلیج فارس  و ویژه جزیره  خارک نشان از کلیسا و صومعه دارد که تعداد نزدیک یکصد راهب  در آن زندگی می کردند.  بدلیل اهمیت  تجاری خلیج فارس و همچنین اهمیت راه های خشکی عربستان  قبایل مسیحی این سرزمین نیز محل منازعه میان امپراتوری ساسانی و امپراتوری رم شرقی بود: از آنجا که ساسانیان حاکمیت بخش اعظم راه ابریشم را در انحصار خود داشتند واز این راه درآمد هنگفتی بدست می آورند ، امپراتوری رم در صدد رونق بخشیدن به راه تجاری از عربستان  و در حاشیه دریای سرخ بود واز همین منظر با مسیحیان حبشه و عربستان در تماس بود .  اما ساسانیان نیز  در این صحنه حضور داشتند و با قدرت نظامی خود قبایل مسیحی طرفدار خود را تقویت می کردند.این رقابت تا پیدایش اسلام ادامه داشت.

مسيحيان در قلمرو ايران منحصر به ارمنيان نبوده‌اند و در ايالت اقصاي مغرب ايران يعني در سواحل دجله و فرات كه تقريباً هميشه جزو قلمرو ساسانيان بود عده‌ي كثير از مردم نژاد سامي كه به زبان سرياني يا آرامي سخن مي‌گفته‌اند، دين مسيح را پذیرفته بودند و تقريباً همگی آنها نستوري بودند. طايفه هاي مسيحي كه امروزه ساکن عراق هستند و به كلداني و يا آسوري معروفند بازماندگان همان مردم هستند كه در دوره‌ي ساسانی عده‌شان به مراتب بيش‌تر بوده و شايد از ميليون‌ها تجاوز مي‌كرده است.

آن‌چه در اصطلاح تاريخ نصرانيت «كليساي شرق» مي‌گويند مراد همان كليساي آن‌ها است كه مركز عمده‌اش نخست در شهري بود كه يونانيان و روميان به آن  ادسا و ادس مي‌گفتند و ساسانيان خود اورها يا اوره مي‌گفتند و بعدها اين كلمه به رها بدل شد و اينك این شهر را ” اورفه” مي‌نامند.

مركز درجه‌ي دوم شهر نصيبين و پس از آن پايتخت ساسانيان شهر تيسفون بود و نيز مراكز ديگري در شهرهاي خوزستان داشتند كه مهم‌ترين آن‌ها همان شهر معروف گنديشاپور است كه آراميان آن ناحيه به آن بيت‌لاپات مي‌گفتند.

با قرائن موجود چنان مي‌نمايد كه نستوريان زودتر از فِرق ديگر توانستند جامعه پیروان مسیح را در ايران سامان دهند وبا حمایت شاهان ساسانی کلیسای مستقلی به مرکزیت تیسفون تاسیس نمایند. نخستين آثار مدون نصاراي ايران به زبان سرياني و از طريقه‌ي نستوري نگاشته شده است.آنها خود را نصراني مي‌نامند، و اين ‌كه در ايران از قديم به همه‌ي مسيحيان «نصراني» و «نصاري» گفته‌اند از همين جاست.واژه نصرانی از محل تولد عیسی در ناصریه ریشه می گیرد.

شاهان ساسانی مسیحیان طرد شده از قسطنطنیه را حمایت می کردند.از آنجا که این شاخه مسیحیت  مورد سرکوب امپراتوری بیزانس بود ، پیروانش ابتدا در شهر های مرزی دو امپراتوری و سپس به داخل ایران مهاجرت کردند.

“محمد‌بن‌جرير‌طبري مورخ معروف ايراني حتي ساختمان «شادروان شوشتر» و بنا های مربوط به تقسیم آب را در شوشتر به اين اسيران رومي نسبت مي‌دهد و از اين‌جا پيداست كه اين آراميان نصراني در نواحي ديگر خوزستان هم زيسته‌اند. از اسناد عيسوي آن دوره هم بر‌مي‌آيد كه در همان زمان كه شهر گندی شاپور مركز نصارا بوده عده‌اي ديگري از آراميان عيسوي در پايتخت معروف ايران يعني شهر مدائن بوده‌اند و در كهنه‌ترين محله‌ي شهر كه همان سلوكيه‌ي زمان سلوكي‌ها باشد سكني داشته‌اند كه آن‌را سلوكيه‌ي تيسفون مي‌گفتند.

جندی شاپور

عده ای از این مهاجران نیز به شهر جندی شاپور منتقل شدند و با اجازه مقامات  به برپایی کلیسا  اقدام نمودند. جندی شاپور در زمان شاپور اول ساخته شد و بمعني( شهر شاپور بهتر از انطاكيه )می باشد، زيرا كه انطاكيه شهر بسيار زيبايي بود. در دوره‌ي اسلامي نام اين شهر «گندي شاپور» يا به زبان تازي «جندي سابور» شده است و تا مدتی آبادان بوده و در شش فرسنگي مشرق ويرانه‌هاي شوش كنوني در جنوب شرقي دزفول و در هشت فرسنگي شمال غربی شوشتر امروزه بوده است. به زبان آرامي اين شهر را «بيت‌لاپات» مي‌گفتند زيرا كه بيش‌تر مردم آن نصاراي آرامي بوده‌اند و اين خود دليل استواری است كه آراميان عيسوي را شاپور از انطاكيه‌ي شام كوچانيده و به اين ناحيه از خوزستان برده و ايشان را به ساختن اين شهر گماشته است. انوشیروان در جندی شاپور بیمارستانی ساخت که علوم یونانی به زبان آرامی (سریانی) در آنجا تدریس می شد. قفطی در «اخبار الحکماء» می گوید:

این شهر به سبک قسنطنطنیه ساخته شده است، اولین کسانی که در بیمارستان این شهر پزشکی یاد می دادند، اطبای رومی بودند . رشد علم پزشکی رو به افزایش بود و همواره علم پزشکی رونق داشت تا اینکه این اطبا معروفان زمان شدند . در بیستمین سال سلطنت انوشیروان همه اطباء به دستور پادشاه گرد آمدند و مسائلی در مورد پزشکی میان آنها مطرح بود.

در جندی شاپور در کنار تدریس علم طب، علوم یونانی، فرهنگی و هنری نیز تدریس می کردند. پزشکان هندی نیز در بیمارستان و دانشگاه  این شهر کار می کردند . زبانهای یونانی و سریانی در این شهر رایج بود.

مدرسه جندی شاپور تا زمان عباسیان باقی بود و بسیاری از پزشکان ایرانی این بیمارستان، علم خود را به تمدن اسلامی انتقال دادند .. در این مدرسه نسطوریان تربیت یافتند که در راس آنها” سرجیوس راس عینی ” قرار داشت . این گروه علوم یونانی را تحصیل می کردند و بعدها اکثر کتابهای فلسفی یونانی را به زبان خود (سریانی) ترجمه کردند این متون تا دوره امپراطوری عباسی وجود داشت . در این دوره نسطوریها آنها را به زبان عربی ترجمه کردند.

از این زمان جندیشاپور به تمدن اسلامی پیوست حتی هارون الرشید “جبرئیل بختیشوع “را دستور داد که بیمارستانی به سبک جندی شاپور در بغداد بنا کند . این بیمارستان را اطباء جندی شاپور اداره می کردند. پایان روایت مهرداد بهار

کشتار مسیحیان

“علیرغم حمایت پادشاهان ساسانی از کلیسای شرق در مقابل  امپراتوری بیزانس ، کشتار مسیحیان در این دوران کم نبود. در  ارمنستان  دو بار از مردم خواسته شد که مسیحیت را رها کرده و زرتشتی  شوند و هر بار چون مردم نپذیرفتند  پادشاهان ساسانی كشتارهاي هولناك و بي‌رحمانه كردند. مهم‌ترين و قديمي‌‌ترين خون‌ريزي كه در اين نواحي شده در زمان شاپور دوم (همان شاپور ذوالاکتاف) است كه از ۳۱۰ تا ۳۷۹ پادشاهي کرد

هنگامی كه جنگ با روميان را آغاز مي‌كردند، چون نصاراي ايران را با امپراتور بیزانس (رم شرقی) همدست مي‌شمردند معتقد بودند كه بايد مخارج جنگ را اتباع نصاراي ايران بدهند و هميشه ماليات دوساله از ايشان مي‌گرفتند. شاپور فرمان داد كه كشيشان و خزائن كليساها را تاراج کنند و ويران كنند. در آن زمان كليساي تيسفون دوازده كشيش داشت كه همگی کشته شدند. ”                                             متن میان ”   ” عمدتا از وب  سایت  مطالعات مسیحی  گرفته شده است ..

آسوریان و ارامنه

بازماندگان طايفه سامي پيش از اسلام كه آراميان قديم باشند و امروز در عراق و ايران به نام آسوري و حتي به نام كلداني معروف‌اند . برخی از آنان که بعدها از ايران به هندوستان و به سواحل مالابار هم رفته‌ و هنوز  زبان سرياني را در تعليمات ديني خود به كار مي‌برند، در اصل نستوري بوده‌اند.

شاخه دیگر مسیحیت در ایران  ارامنه هستند.  ارمنستان  از پیش از اسلام منطقه حایل میان امپراتوری های پارس و رقبای غربی شان بود ، در این ناحیه نخستین حکومت پیرو آیین مسیح شکل گرفت . مسیحیت ارامنه از نوع  “منوفیزیت ” می باشد . هرچند  ارامنه در ایران از گذشته های دور آمد و شد داشتند اما  در دوره   شاه عباس صفوی بود که عده کثیری از  ارمنی ها   مجبور به مهاجرت به ایران شدند. از آن پس اکثریت مسیحیان ایران را  ارامنه تشکیل می دادند  که نقش مهمی در تحولات تاریخی و فرهنگی در ایران  داشتند.

برای آشنایی بیشتر :

در باره: مسیحیت  در شبه جزیره عربستان ، نواحی جنوبی  وشمالی خلیج فارس  به ویژه جزیره خارک. رابطه مسیحیت این مناطق با کلیسای مستقل  پارس  و همچنین امپراتوری پارس  در دوره ساسانی. شیعه شدن بعضی قبایل مسیحی  جنوب خلیج فارس در سده نهم در دوره حاکمیت خوارج.  نتیجه آخرین تحقیقات .بخشی از کنفرانس به زبان انگلیسی است

پانویس:

*از این جهت حران تبعیدگاه کسانی بود که در آئین مسیحیت تردید کرده بودند . به نظر می رسد که دین حرانی ها، التقاطی از دین باستانی بابلی و یونان قدیم و نوافلاطونیان بوده است که تا عهد مامون آنها همچنان در تردید مانده بودند سرانجام خودشان اسم «صابئان » را انتخاب کردند تا از خشم خلیفه در امان بمانند . ابن ندیم داستانی را در این زمینه نقل می کند که مامون آنان را در انتخاب یکی از ادیان آسمانی آزاد گذاشت و ایشان به جهت فرار از کیفر خلیفه، کیش صابئین *را انتخاب کرده اند.