فهرست
از دریای سفلی (خلیج فارس) تا دریای علیا (مدیترانه) بخش 2
خاور میانه عصرما ،مرکز بحران های بی پایان اجتماعی-سیاسی، معیادگاه گروه های متخاصم افراطی مذهبی و میدان جنگ های نیابتی قدرت های استعماری است. از منظر جهانی وبویژه غربی این منطقه مشکل زا، جنگ افروز نا توان از همزیستی متمدانانه با دیگران می باشد. بسیاری از ساکنان این ناحیه فقیرو بی خانمان شده اند و دور نمای اینده برای ان ها اگر نگویم تاریک، که ناروشن است.
شمار فراوانی از باشندگان خاورمیانه “دیگران” را باعث این شرایط می دانند و بخشی از نخبگان هم “کلیت فرهنگ “منطقه را بانی ان می خوانند.برای این دسته ، تنها راه نجات فراموش کردن “گذشته” است .
یکی از شاحصه های این گذشته پنج هزار ساله ،تنوع قومی، زبانی، دینی وفرهنگی در میان مردمان منطقه است .این تنوع موجب شکل گیری هویت های گوناگون شده است .هر یک از این هویت های برای خود در جستجوی حقانیت تاریخی اند. البته اینکه هر گروه در پی شکل دادن هویت خود باشد امری طبیعی است ، مشکل از زمانی اغازمی گردد که هویت ها نه بر أساس دستاورد های درونی بلکه بر پایه ضدیت و نفی هویت دیگری بنا می شود و تعصبات قومی و مذهبی و در پی ان نفرت پراکنی و دامن زدن به گرایش های خشونت امیز به این هویت های ماهییتی جنگ افروز و مرگ الود می دهد.
در حالی که مردمان این منطقه بیش از هر دوره ای منافع مشترک در رویارویی با مشکلات اقلیمی و اجتماعی و سیاسی دارند. با وجود جنگ و ستیزهای گذشته،گستردگی زمانی زیست مشترک مردم منطقه ، موجب پیوند های فرهنگی فراوان و تنومندی هم شده است ..بر نسل ماست که در سایه این بنیاد های همگانی بادیدی انتقادی به ریشه های این تعصبات ملی و مذهبی وایدئولوژیک خود یرخورد کنیم و کوشش کنیم روا داری ،بخشی نهادینه میثاق همبستگی ملی ودینی ما شود . پایه همزیستی صلح امیز ملی وفرا ملی شناسایی حقانیت دیگری واحترام به ان است. تنها در چنین صورتی می توان امیدوار یود که جایگاه خاورمیانه در عرصه بین الملی ونقش پر رنگ ان در بنیان فرهنگ بشری برای جها نییان اشکارشود و صلح و توسعه پایدار به منطقه باز گردد.
از شمال غربی خلیج فارس به شرق مدیترانه
در قرن بیست ویک پیش از میلاد ،ده ها شهر پر رونق در منطقه میانرودان وجود داشت که از جهت کشاورزی، تکنیک ابیاری، صناعت، تجارت،دریانوردی وسازمان اجتماعی و اداری نه تنها در عصر خود بی همتا بود ، بلکه باید دستکم دوهزار سال را پشت سر گذاشت تا بشر موقعیت مشابهی را در گوشه دیگری از جهان بیازماید.
دو پایه اصلی تمدن جهانی در میانرودان و مصر شکل گرفته است و این هردو در خاورمیانه قرار دارد . تجلی و به هم امیختگی این دو تمدن در شهر های شرق میدترانه (در سوریه و لبنان)خود نمایی می کند .فلات ایران نیز توسط امپراتوری هخامنشی در گسترش و تعمیق فرهنگ خاورمیانه در جهان آنروز نقش مهمی را بر عهده داشت . در این نوشتار با استفاده از رساله “تاریخ فکر” فردون ادمیت حکایت اشاره وار انتقال دستاوردهای منطفه شمال خلیج فارس- عمدتا سومری- را به شهر های مدیترانه شرقی را نقل می کنم . همچنین با گرده برداری از کتاب “فردیناد برودل” به بیان اهمیت نقش خاورمیانه در تاریخ جهان می پردازم.
چهار چهره کلیدی میانرودان در دروره باستان :
گیل گمش ، 2650 پیش از میلاد
او بعنوان شاه ، قهرمان حماسی و یکی از خدایان سومری روایت شده است .
گیل گمش در نقش اساطیری خود بنیانگذار شهر” اوروک ” در سده 26 پیش از میلاد می باشد .حکایت زندگی این قهرمان حماسی نخستین داستان مکتوب جهان است .روایت افرینش بشر، کشتی نوح ، جستجوی اب حیات و بسیاری از رخداد های این اثر در فرهنگ های دیگر اقوام وارد شده است . کاوش های باستان شناسی نشان از روایت گیل گمش به زبان های سامی اکدی ، بابلی و تمدن های اسیای صغیر( حوری و هیتی) وشرق مدیترانه (فلسطین)یافت شده است.
در دهه های اخیر مطالعات تطبیقی میان افسانه گیل گمش و تورات حاکی از شباهت های بسیاری میان بخش هایی از این دو می باشد .* می دانیم که بخشی از اقوام” اموری: از جنوب عراق به منطقه کوهستانی جنوب کنعان مهاجرت کرده و در انجا با اقوام اسرائیلی که از حملات” اقوام دریایی” به کوهستان پناه أورده بودند ، امیزش پیدا کردند و بسیاری از سنت ها و خدایان جنوب میانرودان در میان اقوام یهود رواج یافت. و بعد ها در کتاب مقدس انها رنگ یهودیت یافت.
خدایان سومری همچون “شمس” و” ایشتر” و” نانا ” ،نامبرده شده در حماسه گیل گمش ، همسان های خود را در فرهنگ های فلات ایران ،شرق مدیترانه و حتی یونانی یافته اند. هم چنانکه داستان شاه ادیپ ، سفر های اولیس نیز از گیل گمش اقتباس شده است. (نقل از انسیکوپدیا اونیورسالیس).
در کتاب استاد ادمیت گفته می شود یکسری از واژه های قارسی وام گرفته شده از زبان سومری ،آورده شده است . ازجمله واژه :”دبیر” که دبستان و دبیرستان از ان ریشه گرفته است و همچنین واژه ” دیوان”.
…………………..
گیل گمش “به زبان انگلیسی”
*https://www.youtube.com/watch?v=dTAOfNA1YAA
……
Émission de radio « La Matinée des autres », par Jacqueline Kellen, diffusée le 20 octobre 1992 sur France Culture. Invités : Jean Bottéro, Marguerite Kardos, Florence Malbran-Labat et Pierre Solié.
https://www.youtube.com/watch?v=NZ8338p_jDM
……
La Mésopotamie : histoire et civilisation (XXXe siècle av. J.-C. – Ve siècle ap. J.-C.)
https://www.youtube.com/watch?v=Hd0PzNumtYM&t=313s
…………………..
سارگون دوم پادشاه اکد،2340-2280پپش ازمیلاد.
اکد قومی سامی در همسایگی سومر و مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد می باشد. سارگون، فرمانروای اینده، درخانواده ای گمنام متولد شد. به دستور شاه وقت نوزادن پسر را می کشتند *. مادر سارگون او را در سبدی نهاد و در اب رودخانه فرات رها کرد . زنی ثروتمند نوزاد را از رودخانه نجات داد و پرورش او را بعهده گرفت . با توجه به تاریخ پادشاهی سارگون روشن است که داستان تولد موسی پیامبر یهود و کورش هخامنشی از این داستان وام گرفته است . در ادامه رخداد های زندگی سارگون امده که او در مقابل استبداد حاکم سومری ، قومش رادر یک مهاجرت طولانی هدایت نموده است وقایعی که در طول این مهاجرت زخ می دهد شباهت بسیار زیادی به مهاجرت یهویان به مصر دارد ، از همین روی برخی پژوهشگران تاریخ داستان های تورات را بر گرفته از زندگی سارگون می دانند . بویژه اینکه سارگون پس از متحد کردن شهر های اکد وسومر، یخش شرقی سرزمین کنعان که اسراییل در ان قرار داشت به امپراتوری خود افزود.
اکد نخستین امپرتوری میانرودان بود. اکدی ها بر خلاف همسایگان سومری خود جنگجو بودند و همانطورکه اشاره شد سرزمین های وسیعی را تسخیر نمودند . نقش مهم ان ها در تاریخ ترویج دستاوردهای تمدن سومری است.
………………………….
شعری به زبان اکدی در رابطه با تولد سارگون*
مادرم یک کاهنه بود. (اما) پدرم را نمیشناسم. برادران پدرم عاشق کوهها بودند. زادگاه من آزوپیرانوست، که در ساحل فرات قرار دارد. مادر کاهنهام مرا حامله شد، او مرا در خفا به دنیا آورد او مرا در رودخانه انداخت (بهطوری که) آب مرا غرق نکرد. آب مرا به سوی اکی آبیار برد. اکی آبیار مرا به فرزندی پذیرفت و مرا تربیت کرد اکی آبیار مرا به باغبانی خود برگزید.. هنگامی که من یک باغبان بودم، ایشتار عشق خود را به من ارزانی داشت، و من برای چهل سال پادشاهی کردم.
Sargon of Akkad | Akkadian Emperor
https://www.youtube.com/results?search_query=sargon+d%27akkad
…………………
حمورابی ،1800 پیش از میلاد
حمورابی فرمانروای بابل در سده 18 پیش از میلاد ،زمانی که جانشین پدر شد،ناحیه بابل مجموعه ای از شهر -دولت هایی بسبک سومری بود .حمورابی از قبیله اموریان در جنوب عراق بود ، ان ها سامی زبان بودند و برای دسترسی به زمین های حاصلخیز میانرودان قسمت هایی از قلمرو بابل را تسخیر کردند. حمورابی در ابتدا فرمانروای شهر کوچک بابل بود. ده سال اولیه فرمانروایی او درصلح و ارامش گذشت ، او بنا های مهمی برای حفاظت شهر و همچنین معابد متعددی برای مردم بنا نمود . در جنوب بابل قلمرو امپراتوری عیلام قرار داشت. عیلامی ها بر راه های تجاری بین زاگرس و میانرودان حاکمیت داشتد . سپاهیان عیلام درسال 1801 به میانرودان حمله کردند و بسیاری از شهرها را ویران نموند. حمورابی با اتحاد با فرمانروای منطقه “ماری”در شرق سوریه توانست سپاه عیلام را شکست دهد و بر بحش میانه وجنوبی میانرودان مسلط گردد. او توانست در شمال هم فرمانروایی خود را گسترش دهد.
انچه جایگاه حمورابی را در تاریخ برجسته کرده است نه جنگاوری او بلکه گرد اوری و تدوین مجموعه قوانین مدنی و جزایی است که بر ستونی عظیم نگاشته شده و در میدان عمومی شهر مسقر شده بود تا همه مردم شهر بتوانند از قوانین اگاه شوند. این قوانین شامل 282 ماده می باشد( مانند تورات) . در کنار این مواد قانونی ،مجازات ناقضان قانون هم درج شده است . از جمله این قوانین ” چشم در مقابل چشم” است .
در قسمت بالای این ستون چهره حمورابی نقش شده است که این قوانین را از دست “شمس” خدای بابل دریافت می کند که اشاره بر خصلت الهی قوانین و خواست خدایان یر هدایت مردمان بر أساس این قوانین با نظارت حمورابی است. برخی از پژوهشگران تاریخ شکل عرضه قوانین و مختوی ان ها را بسیار به نوشته های تورات یهودیان نزدیک می دانند. البته بسیاری از این قوانین ریشه سومری دارند.
برای بزرگداشت حمورابی بعنوان قانونگذار مجسمه او در برخی از کشور های جهان از جمله در کاپیتول امریکا به نمایش گذاشته شده است.
………………..
The Code of Hammurabi & the Rule of Law: Why Written Law Matters [No. 86]
https://www.youtube.com/watch?v=_rC5V5vEprs
……………..
Visiting Babylon
https://www.youtube.com/watch?v=ya1Io0F468c
…………………….
کورش هخامنشی:558پیش از میلاد.
کورش ، بنیانگذار امپراتوری هخامنشی در سال 558 پیش از میلاد بقدرت رسید .خواندن کورش بر منطقه انشان و شوش فرمانروایی می کردند. اوشهرشوش رابه پایتختی برگزید .این شهر در گذشته بیش از دو هزار سال مرکز تمدن های عیلامی بود و از گذشته های دور سرپل ارتباطی فلات ایران و تمدن های میانرودان محسوب می شد..
کورش با اگاهی به اهمیت و ثروت میاترودان ، پس از تسخیر قلمرو مادها ، به انسوی زاگرس لشگر کشید و اسیای کوچک را تا حاشیه مدیترانه تسخیر نمود(546 پ.م ،) در این ناحیه کلنی های یونانی شهر های ثروتمند و مستقلی بنا کرده بودند و لیدیه ثروتمندترین انها بود .همگی این ناحیه به تسخیر کورش در امد . ..شهر بابل مرکز امپراتوری بهمین نام نیز به دست سپاهیان کورش فتح شد(539.) کورش سرزمین های شرق فلات ایران را هم تسخیر نمود . او عاقبت در یکی از جنگ هایش در این منطقه کشته شد -530. کورش بانی بزرگترین امپراتوری دوران خود بود.
نقش نخستین امپراتوری پارس در تاریخ: پیش از کورش، در انسوی رشته کوه زاگرس امپراتوری هایی چون اکد ، عیلام،با بل و اشور در طی قرن ها بر بخش هایی از میانرودان و سرزمین های نزدیک ان حکمروایی داشتند .تاریخ باستانی میانرودان بویژه در جنوب عراق امروزی نشانگر وجود دولت شهر های مستقلی است که از راه تولید و تجارت زندگی می کردند . نخستین حکومتی که دست به تسخیر سرزمین های اطراف یازید امپراتوری اکد و عیلام و پس از ان در مرکز و شمال عراق بابل و اشور بود ، اما امپراتوری هخامنشی از چند جهت با گذشتگان اش متفاوت بود : پهناوری قلمرو حکومتی، تمرکز قدرت و سیستم اداره ایالات .
امپراتوری پارس از غرب تا مدیتراه و مصر واز شرق تا اسیای میانه و رود سند گسترش یافت ، درچنین کادر جغرافیایی راه های تجاری زمینی تحت یک حاکمیت قرار گرفت سکه شاهی دراین گستره پهناور رواج یافت. هرچند یک سده پیش از کورش در دوره امپراتوری بابل ضرب سکه در فینقی و سپس در لیدی انجام شده بود ، اما رایج شدن این سکه های ضرب شده در لیدیه در گستره امپراتوری از جهت تسهیلات بازرگانی اهمیت بسیاری داشت . از سوی دیگر در اختیار داشتن بنادر شرقی مدیترانه حتی دسترسی به بازار های فراتر از اسیا را نیز تسهیل کرد. از همین روی شهرهای بندری واقع در سوریه و لبنان ،جایگاه ویژه ای در مدیریت هخامنشیان داشتند . تجار بزرگ این مناطق از قدرت و امنیت راه های زمینی و دریایی سود می جستند و از همین روی مهارت ها و امکانات خود در خدمت امپراتوری پارس قراردادند. حاکمیت بر شهر های یونانی نشین اسیای صغیر غالبا از طریق دریا و با کمک فینقی ها انجام می گرفت . از سوی دیگر، همکاری با پارس ها قدرت فینقی ها را در مقابل رقبای یونانی شان در دیای مدیترانه افزایش می داد*.
تسخیر بابل علاوه بر تصاحب ثروت بیکران این شهر، در جهت تحکیم قدرت امپراتوری پارس بر شرق مدیترانه بود . سیاست روادارانه کورش نسبت به فرهنگ ، زبان و ادیان سرزمین های تسخیر شده درست در جهت مخالف سیاست امپراتوری های سابق میانرودان بویژه امپراتوری اشور بود . این سیاست کارساز نه تنها یهودیان بلکه تمام اقوام دیگر منطقه کنعان (شامل شهر های فینقی در سوریه و لبنان و فلسطین و اسرائیل)را در بر می گرفت. این اتحاد زمینه پیوند دراز مدتی شد که اشکانیان و ساسانیان نیز از ان بهره فراوانی بردند.همکاری مردمان این ناحیه با امپراتوری هخامنشی موجب خشم یونانی ها از مردم فینقی و یهودیان بود. زمانی که اسکندر به سوی فلات ایران حمله کرد، نخستین پیروزی او فتح فینقی بود و با این اقدام هخامنشیان هم از مناطق ثروتمند محروم ونیروی دریایی حامی ان ها را از میان برد.
انچه از اقدامات کورش بر جای ماند تجربه ایجاد یک حکومت واحد گرد امده ازاقوام گوناگون در گستره بزرگی از جهان انروزبود.هرچند جانشینان او، همانند فرمانروایان گذشته میانرودان خود را منتخب خدای قوم خود میدانستند ، اما در مورد کورش چنین سخنی گفته نشده است .سیاست او برای اداره سرزمین های های تسخیر شده، عدم دخالت در امور داخلی ان ها بود . در حالی امپراتوری های مشابه بعدی، دین و حتی زبان واحد را همچون ابزاری برای انسجام داخلی خود مورد استفاده قرار می دادند.
بسیاری از پژوهشگران تاریخ ادیان تاکید کرده اند که یهودیان تا پیش از اسارتشان در بابل، خدای قوم خود را به عنوان حامی قوم و سرزمین شان بزرگ می داشتند. اما اقامت انها دربابل و اشنایی با ادیان فلات ایران ،موجب استحاله “یهوه” ازخدای خاص قوم یهود به خدای اسمانی و خالق انسان شد -البنه یهودیان همچنان قوم برگزیده او بودند. به سخن دیگر یکتا پرستی در کتب دینی یهودی مربوط به دوره بازگشت از بابل است. یهودیان همواره کورش را ارج نهاده اند ونقش انها بعنوان قومی کهن که هم در پیدایش دیگر ادیان ابراهیمی نقش داشته و هم بدلیل نفوذ فکری شان در تاریخ، به ارج نهادن به کورش موثر بوده است .اما پارس ها سیاست یکسانی در برابر رقبای کنعانی انها ، یعنی فینقی ها داشتند که موجب محبوبیت پارس ها نزد ان ها هم بود ، با این تفاوت بزرگ که فینقی ها از صحنه روزگار محو شدند!
……………………………………………
یک پاسخ