فهرست

یاد آوری تاریخی

                      عباسيان  با كمك گروه‌هاي گوناگون قومي با منافع متفاوت به قدرت رسيدند. آنها بالاجبار براي حفظ «انقلابشان» مي‌بايد اين منافع گوناگون را در حكومت خود زير يك چتر مي آوردند. بزرگترين حاميان (متحدين) عباسيان ايرانيها بودند، آنها  با حكومت اموي مخالف بودند و در جستجوي برابري با اعراب و حفظ سنتها  ،زبان و حتي دين گذشتگان خود بودند. خراسان نقش کلیدی در اين رستاخيز داشت و مرو يكي از مراكز عمده شورش بر ضد امويان بود.

نقش عنصر ايراني در اين «انقلاب» و تجربه ايرانيان در اداره امور مملكتي در پيش از اسلام، موجب شد كه عباسیان در دوره نخست ، امپراطوري اسلامي خود را با كمك ايرانيان و بر پايه حكومت ساسانيان بنا كنند. نه تنها ایدئولوژی آنها از  اختر شناسی زرتشتی و ایده سلطنت ساسانی مایه می گرفت بلکه  شکل فرمانروایی آنها هم در بسیاری از امور الگو برداری از  ساسانیان بود : ” حکومت موروثی سلطنتی  با قوانین و سلوک یک دربار  ، همراه خدمتگزاران و ندیمان  بسیار که شمار آنها هر روز افزایش می یافت . خلفا نیز با گذر زمان بر وسعت حرم می افزودند ، طوری که تعداد زنان هارون الرشید را 200 و  و همسران الموکل  را 12 هزار گفته اند ” ص 265  تاریخ  ایران و ایرانیان “.

گاهشمار

651-661م خلفای  راشدین

661-750  خلافت امویان

750 1285  خلافت عباسیان  حکومت های محلی ایرانی ،زیر چتر مشروعیت  خلفای بغداد : طاهریان 821 تا 873 ..صفاریان 877-1002 …زیاریان 983-1043….سامانیان 875-999……. آل بویه 934-1055

نمودار حکمت های محلی ایرانی در سده  سوم و چهارم و پنجم  هجری

 

 

899م- گسترش کوشش داعیان اسماعیلی در سرزمین جبال که از کلین قم آغاز شد.

297/909 تاسیس دولت فاطمی در مصر

 

حکومت های محلی ایرانی در سده های نخستین هجری (نهم تا یازدهم میلادی)

پس از جنگ جمل ،فرقه “خوارج” *و در جریان جنگ صفین “شیعیان” با خلافت بنی امیه به دشمنی برخاستند  و بدین ترتیب شکاف عمیقی در جامعه مسلمانان پدیدار گشت .از همان فردای تشکیل خلافت اموی ، بسیاری از بزرگان قبیله  قریش  و به ویژه خاندان  بنی هاشم ،بنی امیه را غاصب حکومت اسلامی می شناختند .حجاج خلیفه خونریز اموی ، شماری از مخالفان عرب خود را که  از طایفه بنی هاشم بودند  به خراسان تبعید کرد . در میان آنها هم از خانواده عباس ، عموی پیامبر بودند و هم  از شیعیان علوی، که علیرغم رقابتشان به دلیل دشمنی با بنی امیه   با یکدیگر همکاری می کردند. شماری از ایرانیان جان در برده از فتوحات عرب ،  مسلمان شده و از موالی* *به حساب می آمدند و بسیاری هم از اهل ذمه( پیروان ادیان دیگر) بودند  که باج و خراج می پرداختند. موالی ، ایرانیان مسلمان وابسته به قوم عرب ساکن در منطقه بودند .شمار ی از آنها زمینداران  را شامل می شدند که گردآوری مالیات از  روستائیان بر عهده داشتند -این روستائیان هنوز  بیشترشان زرتشتی بودند-  .

نه تنها مردمان اهل ذمه ،بل  موالی نیز روز بروز از خلافت بنی امیه بیشتر نا امید می شدند و هر کجا صدای اعتراضی بر می خواست  به آن می پیوستندند . مبلغان عباسی از این نارضایتی عمومی بهره برده و امید زندگی بهتر در خلافت  خود را تبلیغ می کردند . ابومسلم خراسانی که خود از موالی بود ، این  خواست عمومی را به انجام رساند : سپاه خراسان بنی امیه را سرنگون و بنی عباس را بر مسند قدرت  نشاند . هرچند که تعویض خلافت ، تغییر چندانی در زندگی مردم نداد ، اما ساختار سیاسی در فلات ایران در جهت خودگردانی داخلی پیشرفت .از گوشه و کنار خاندان های قدیمی ایرانی که اغلب از موالی بودند با پذیرش فرمانروایی خلیفه بغداد حاکمیت  بر قلمروی خود را مشروعیت بخشیدند.  آنها  خود را مدافع مذهب سنی خلافت بغداد می شمردند ( بجز آل بویه  شیعی )و در زمینه سرکوب دیگر فرقه های اسلامی و یا اهل ذمه بیشتر پیرو دستورات و خواسته خلیفه زمان خود بودند .

      فرقه های اسلامی  مخالف خلفا ، این بار  در مقابل حکومت عباسیان ، نیز در ایران  حامی و متحد یافتند:  زیدیه در تبرستان و دیلمان  با اسپهبدان ایرانی متحد شدند و  خوارج در خوزستان و فارس و کرمان ریشه دونداند و در سیستان با عیاران  به سرکردگی  یعقوب لیث متحد شدند ، یعقوبی که تا پای براندازی عباسیان پیش رفت.. داستان گردنکشی بابک و مازیار و افشین  از جمله قیامهای مردمی بر ضد عباسیان بود . ناگفته نماند که این قیام ها اغلب  زیر نظر دبیران ایرانی تبار و بدست امیران لشکر خلیفه که ایرانی بودند  از میان برداشته شدند.

طاهریان ، نخستین خانواده  بومی حاکم بر خراسان

” خلافت مامون که مادرش خراسانی و خودش شیعی گونه و نیمه ایرانی بود، مدیون سپاه خراسان بود -و مرهون سعی و جلادت سردار خراسانی حسین بن طاهر  از موالی* اعراب خزانه که از عهد بنی امیه دعوت عباسیان  را پذیرفته بودند.  در امر جانشینی هارون الرشید که  بین  دو پسرش ، مأمون و امین  روی داد بار دیگر اعراب عراق و موالی خراسان را به بهانه پشتیبانی از خلیفه تازه در مقابل هم قرارداد- فضل بن رفیع و علی بن عیسی را درجانب امین و فضل بن سهل و طاهر بن الحسین را در جانب مامون .بدین گونه کشمکش دو برادر به صورت کشمکش خراسان و بغداد  در آمد.”.ی 358 روزگاران….مامون که در آن ایام در خراسان به سر میبرد به یاری درایت وزیرش فضل بن سهل و رشادت طاهر  بغداد را تسخیر کرد : طاهر  سردار سپاه خلیفه بغداد را  در ری شکست داد (سال 193) و پس از تسخیر پایتخت  امین که جانشین رسمی پدر بود را بکشت (198)  و کشمکش را به نفع مامون و خراسانیان پایان داد .  مامون به جای برادر به تخت نشست و طاهر را با آنکه قاتل برادرش بود  عنوان امارت و شرطگی بغداد داد. حاصل این تغییرات استقلال داخلی خراسان شد . خاندان طاهر بشکل موروثی بر این سرزمین حکومت یافتند و بعنوان نماینده خلیفه بر شرق ایران حکمرانی کردند و سرزمینهای جدیدی را نیز به قلمرو خود افزودند. با وجود احساسات ضد عباسی و ضد خلافت که در جا جای فلات ایران گسترده بود ، خلفای بغداد مجبور شدند از آن پس حکومت ولایات داخل فلات ایران را بدست  سرداران بومی بسپارند. با این حال “طاهر  که در شعر و نثر عربی دست قوی داشت و به زبان عربی محاوره میکرد ، همچنان مورد بغض و نفرت دشمنانش در بغداد بود و او را به طعنه “فرزند آتشگاه”- ابن بیت النار-  میخواندند و بخاطر یک چشم بودنش بر وی طعنه های دل آزار می زدند” همان کتاب ص 361.  طاهر در بدو ورودش به خراسان به  دفع خوارج پرداخت(205) و نظم را برقرار نمود و دست اعمال قدیمی را از جان و مال مردم کوتاه کرد و با مخالفان بنی عباس با سیاست و تسامح بیشتری رفتار کرد . این امر موجب نارضایتی  خلیفه شد .به ویژه اینکه طاهر برای مدتی نام خلیفه را از خطبه نماز جمعه  در مرو حذف نمود . مامون که در گذشته وزیر کاردان ایرانیش را درمرو  مسموم کرده بود ،  با همان شیوه سردار خراسانیش را هم بکشت .  سپاه خراسان برای مرگ سردارش به شورش برخاست و مامون به ناچار  پسران او عبدالله بن طاهر و را به امارت خراسان و طلحه را مسئولیتی مهم داد.  بدین گونه امارت خراسان در خانواده طاهر موروثی شد و برای نخستین بار  اداره بخش مهمی از سرزمین  ساسانیان بدست یک ایرانی اداره سپرده شد.اما فرزندان  طاهر در طول حکمرانی شان نشان دادند که منافع خلیفه عباسی را بر خواسته های مردم بومی ترجیح داده و در سرکوب مخالفان خلافت در خراسان و ولایات همسایه ( سیستان، تبرستان و ماورالنهر ) هیچ گونه کوتاهی نکردند.

صفاریان

یعقوی لیث

اگر  شمشیر طاهر خلیفه را به قدرت رساند ، یعقوب لیث در جنگ با عمال خلافت سرزمینش  سیستان را به چنگ آورد . سیستان مهد تمدن “شهر سوخته” و سرزمین اساطیری جمشید و رستم در سال های 30هجری به دست سپاهیان عرب افتاد و آنها برای نگهداری این سرزمین قبایل عرب بنی تمیم ، بنی شیبان ، بنی حنیفه ..را با خانواده هایشان در دو شهر مهم “بست” و “زرنگ “جایگزین کردند و پادگانی در این دو شهر بنا نهادند . با این همه بیابان های سیستان که با  دمشق و بغداد فاصله زیادی داشت پناهگاه  امنی برای  خوارج شد . چون خوارج رسم موالی گری را نپذیرفته بودند و با عمال خلیفه دشمن بودند ، مورد حمایت مردم بومی قرار گرفتند و شماری از مردم سیستان به آنها پیوستند و برخی به ریاست خوارج رسیدند که از آن جمله اند حمزه پسر آذرک که برای سرکوبی او  هارون الرشید مجبور شد خود به خراسان  آید  (دانشنامه کوچک ایرانی ص146). و غزاله دختر سیستانی که به بردگی  گرفتار شد و در عراق  به خوارج پیوست و در زمان تسخیر بصره ، در مسجد  آن شهرخطابه خواند.( یعقوب لیث،فریدون خجندی)

 

 

یعقوب نیز در ابتدا به خوارج پیوست و به کمک آنها  سیستان و کرمان  را تسخیر کرد و با جنگ و تهدید  خلیفه ،حکومت فارس و خوزستان  به او سپرده شد . یعقوب سپس به نام خلیفه  به کابلستان و سرزمین های طاهریان تاخت و بخش وسیعی را تسخیر نمود. طاهریان که خود از زمینداران بزرگ بودند و سیاست خلفا را دنبال می کردند ، با نارضایتی دهقانان  روبرو بودند که موجب شورش هایی در خراسان و ماوراءالنهر و تبرستان شد .  یعقوب از ضعف طاهریان سود جست و  با گرفتن حکم فرمانروایی خراسان به حکومت طاهریان در خراسان پایان داد  و با تسخیر سرزمین های شرق خراسان همسایه  سامانیان همسایه شد.اما طاهریان همچنان  حاکمیت آذربایجان ، ارمنستان و عراق را در دست داشتند وبا مخالفان خلافت در تبرستان و آذربایجان در گیر بودند .  یعقوب نیز در برای تسخیر شمال ایران و البته با نام خلیفه برای جنگ با علویان و اسپهبدان تبرستان به این منطقه رفت و حتی تا آمل و کجور هم پیشرفت ،  سپاه یعقوب در این مناطق کشتار و خرابی های فراوانی کردند ، اما چون  حفظ این مناطق برایشان امکان پذیر نبود از تبرستان خارج شده و به سیستان بازگشتند . یعقوب در “زرنگ” -امروزه در افغانستان- بر تخت نشست و خود را شاه ایران خواند . زبان فارسی را از زبان محاوره  مردم بومی به زبان رسمی دربار فرا کشید  و ادیبان را به پارسی نوشتن تشویق نمود  و بر خلاف دوره طاهریان شاعران به پارسی شعر سرودند و مقدمات جمع آوری و نظم شاهنامه در دوران های بعد فراهم آمد.” دانشنامه

طرفداران طاهریان و دیگر مخالفان یعقوب  همواره در پی توطئه بر علیه یعقوب بودند و خلیفه که خود را از هر سو زیر فشار میدید پایتخت را از بغداد به سامرا منتقل کرد و غلامان ترک سپاهش را قدرت داد ، بلکه بتواند موقعیت شکننده خود را تثبیت نماید.   این بار نه در سیستا ن ، بلکه در اطراف بصره  شورشی در گرفت که پایه های حکومت  بغداد را به لرزه درآورد. .غلامان و بردگان* که  نیروی کار اصلی در بخش کشاورزی بودند و در شهر هم به خدمت خانواده های ثروتمند به بیگاری مشغول بودند ، به رهبری یک برده که به “صاحب زنج” شهرت یافته بود ، شورش کردند و به زودی شمار زیادی از ستمدیدگان به آنها پیوسته و تا دروازه های بغداد پیشروی کردند.  یعقوب با آنها معاهده صلح بست و دستشان را در مقابله با خلیفه آزاد گذاشت.

“یعقوب اگرچه در دوران حکومت  خود در فتح شیراز و ویران کردن بتخانه بودائیان در کابل ، هدایا و غنائم قابل توجهی برای خلیفه بغداد فرستاد ، اما به تدریج که دامنه فتوحاتش افزایش یافت در فکر آن بود که خلافت را از میان بر دارد.” همانجا ص149و  مشغول تدارک حمله به بغداد شد .  اما در جنگی که در کنار رود دجله میان بغداد و مداین رخ داد ، شکست خورد . او آگاهی چندانی از نقش غلامان ترک سپاه خلیفه نداشت . این غلامان  تازه مسلمان به دلیل سلحشوریشان از بردگی آزاد شده و مقامات بلندی در سپاهیگری یافته بودند و آینده را از آن خود می دیدند. از سوی دیگر در میان سپاه یعقوب مسلمانانی بودند که حاضر به جنگ بر ضد خلیفه مسلمین نبوده و شماری از آنها در جنگ به سپاه خلیفه پیوستند .  شکست در جنگ یعقوب را از فکر تسخیر بغداد دور نکرد : او به خوزستان بازگشت ، تا دوباره  جنگ با خلیفه را تدارک ببیند. اما در نزدیکی دزفول از بیماری در گذشت و در محلی که گفته  می شود  شهر قدیمی جندی شاپور است  به خاک سپرده شد.  همان شهری که مانی پیامبر ایرانی به دستور بهرام دوم  در کنار دروازه اش  بدار آویخته شده بود .  ( برخی هم  مقبره دانیال را در شوش ، آرامگاه یعقوب دانسته اند و این گور را مربوط به یک صاحب منصب شوشتری می دانند ).با مرگ یعقوب  برادرش  عمرو لیث  جانشین او شد و راه برادر را ادامه داد  ولی به خواست خلیفه و بدست امیر سامانی دستگیر و به بغداد فرستاده شد. جانشینان آنها تا سال 1002 میلادی بر سیستان حکومت کردند. همانجا ص 149

سامانیان

 

داخل آرامگاه اسماعیل سامانی در بخارا
اسماعیل سامانی ،چهره محبوب وبنیادین در فرهنگ سیاسی امروز تاجیکستان است
بنای آجری آرامگاه اسماعیل سامانی در بخارا

 

امیر سامانی که  عمرو لیث سیستانی را روانه بغداد کرد خود از  نوادگان یک مغ زرتشتی در دهستان سامان در اطراف بلخ بود  که سامان خدا  نامیده می شد و در اواخر دوره بنی امیه مسلمان شده بود و بعد ها به دربار هارون و پسرش مامون در مرو راه یافت  و از سوی خلیفه حکومت سرزمینی های کوچکی در اطراف بلخ به خانواده  آنها سپرده شد.  اما  نواده او ، امیر اسماعیل سامانی در سال  279ه/  …..م بر خراسان ، سیستان ، ری ، قزوین و سپس گرگان و تبرستان دست یافت . هرچند که او  و جانشینانش خود را همواره امیر خواندند و خود را شاه و سلطان ننامیدند ، اما شایسته ترین خاندانی بودند که پس از اسلام بر ایران فرمانروایی کردند . ” دوره آنان همزمان با حکومت آل بویه  در بخشی بزرگ از نواحی مرکز و غرب ایران بود که دامنه آن تا بغداد و دربار خلافت عباسی نیز می رسید . “وجود همزمان این دو خاندان بزرگ و مقتدر ایرانی ،که در زنده ساختن زبان و آیین و فرهنگ ایران سعی بسیار داشتند ، سبب شد که سده چهارم هجری/دهم میلادی  را دوره نوزایی فرهنگ ایران بدانند .

 

 

شکوفایی این فرهنگ به ویژه در عهد نصر بن احمد سامانی به اوج خود رسید او که از وزارت  دانشمندان  آزاداندیش  روزگار خود  همچون  ابوعبدالله جیهانی و ابوالفضل بلعمی   برخوردار بود در  گسترش دانش و ادب کوشش فراوان نمود که در “چهار مقاله  نظامی”  توصیف و ستایش شده است.  امیر نصر در اواخر عمر به اسماعیلیان گروید و موجب خشم خلیفه  بغداد و غلامان ترک سنی مذهب خود قرار گرفت .  هم از برای اوست که رودکی ” بوی جوی مولیان آید همی” را سرود  .”وزیر او جیهانی در گردآوری کتاب های تاریخ و آیین مملکت داری بسیار کوشید و خود کتابی درباره جغرافیای سرزمین های همسایه نوشت و به مطالعه در باب آداب و رسوم اقوام گوناگون پرداخت . جیهانی مجاهدت فراوانی برای برقراری روابط دوستانه میان پایتخت خاقان چین و بخارا  نمود …  پسر وزیر دیگر  نصر سامانی ، ابوعلی بلعمی تاریخ طبری را که نخستین و بزرگترین تاریخ کامل جهان بود به فارسی برگرداند.” دانشنامه ص151.  بخارا در پیشبرد نهضت ترجمه و نوزایی فرهنگ ایرانی نقشی پر اهمیت داشت.

از سوی دیگر ،سامانیان برای تحکیم قدرت خویش و جنگ با دیگر حکومت های محلی ایرانی ، همچون صفاریان در سیستان و زیاریان در  تبرستان ،  غلامان ترک  را به خدمت سپاهیگری گرفتند و شماری از آنان به  سپهداری رسیدند. از میان آنها غزنویان  سر بر آورند  و فرمانروایی آنان بر بخش مهمی از فلات ایران  سر آغاز مهاجرت و حاکمیت ترکان آسیای مرکزی در ایران تا شرق مدیترانه شد.

**********************************

پا نوشته

*خوارج:  .بر گرفته از”جنبش های مذهبی در ایران .جلد اول ص.۲۱۰″..ناخشنودی عامه عرب از سیاست سران عیان عرب بویژه هواخواهان بنی امیه موجب ظهور سلک خوارج در سال ۳۴-۷ هجری  در میان مسلمانان گشت. لب نظر خوارج این بود که خلفای اموی از اصول صدر اسلام  عدول کرده اند…به عقیده خوارج مسلمانان باید بیشتر با غنایم جنگی که در جنگ با کفار به دست آورند زندگی کنند و همچنین از ممر جزیه و خراج که مقامات عرب از اهل ذمه یعنی کفار مطیع و تابع می گرفتند.تمام کسانی که اسلام آورده اند از عرب و غیرعرب باید از جزیه و خراج معاف باشند، بگفته خوارج خلیفه  را باید اجماع مسلمانان انتخاب کند و مردم حق داشته باشند گمنام ترین شخص را انتخاب نمایند…تبلیغات خوارج میان قبایل فقیر عرب بسیار موثر بود و درد سر های فراوانی برای مقامات اموی به وجود اورد….منشا خوارج عرب بود  ولی از آغاز نیمه دوم سده اول ایرانیان نیز اندک اندک به این نهضت پیوستند و روستائیان و پیشه وران ایرانی که در مبارزه علیه خلیلفای اموی ذینفع بودند با خوارج همداستان شدند.در قرن های اول و دوم هجری  سیستان کانون اصلی خوارج بشمار می رفت….به زودی خوارج به چند دسته تقسیم شدند…در سال ۶۷ در عراق و خوزستان توده های بدویان و روستائیان عرب و ایرانی زیر لوای سلک خوارج بنام ازرقی متحد شدند  و لشکر خلیفه اموی یزید را در نزدیکی اهواز شکست دادند. و در جنگ های بعدی نیز پیروزی با خوارج بود .در مرحله بعدی مبارزه با خوارج  به سردار عرب ،مهلب سپرده شد و حکومت خراسان به او واگذار گردید…جنگ با خوارج به بیشتر مناطق ایران سرایت نمود :از خوزستان آغاز شد و در فارس ، کرمان  و جیرفت،سیستان  ادامه پیدا کرد و تا قومس و گرگان نیز پیش رفت . عده از  خوارج توانستند خود را به  تبرستان برسانند و از فرمانروای آن، اسپهبد فرخان  پناه بخواهند. پس از التیام زخم ها و استراحت در تبرستان ، خوارج از  اسپهبد فرخان خواستد که یا به اسلام بگروند و یا خراج گذار شود.  اسپهبد از بازگشت سپاه خلیفه استفاده نمود  و خوارج را از تبرستان بیرون کرد و ان ها به ری پناهنده شدند …… .خوارج در عراق و بحرین هم بجنگ سپاه خلیفه رفتند”.

پیدایش فرقه خوارج نشان از گرایش توده فقیر عرب به شرکت در جنگ و کسب غنایم جنگی و بهره بردن از جامعه اسلامی برای کسب جزیه و خراج از کفار است. اینگونه زندگی سربازی و تبدیل شدن توده های فقیر  به غازی به صورت یک فرهنگ تبدیل شد .فتوحات صدر اسلام توسط قبایل بدوی و سپس قبایل تازه مسلمان شده آسیای مرکزی از همین مکانیزم اجتماعی  مایه میگرفت . در قرون وسطی گرایش مشابهی در میان مسیحیان در طول جنگ های صلیبی بوجود آمد. در کنار این شیوه زندگی ساختار ایدئولوژیک آن نیز پدیدار  گشت که بر تقوا و پرهیزکاری  غازیان تکیه داشت و خشونت  آنان را توجیه الهی می کرد و به آن تقدس می بخشد. در درون این فضای جهادی ایده مساوات ،برادری و برابری  با اعتقاد به جهاد در راه خدا هم پوشانی می یابد.

**موالی: این واژه در عرب به معنی بنده آزاد شده است > برای  آگاهی بیشتر به مقاله زیر رجوع کنید، “جایگاه موالى در عصر امویان و عباسیان – مجمع جهانی شیعه شناسی” ، پاراگراف زیر از این مقاله گزیده شده است :معاویه به عنوان حاکم جامعه اسلامى به زیاد بن سمیّه فرماندار خود – که در مرکز حضور «موالى» یعنى کوفه گماشته بود – چنین دستوراتى را صادر نمود:

«به موالى و عجم‏هایى که اسلام آورده‏اند بنگر، همانا با آنان بر طبق سنّت عمر بن خطّاب رفتار کن که ذلّت و خوارى «موالى» در آن است، عرب اجازه دارد از میان آنان زن بگیرد اما آنان حق ازدواج با عرب‏ها را ندارد؛ به عرب‏ها اجازه بده تا از «موالى» ارث ببرد، اما آنان از عرب‏ها نباید ارث ببرد؛ سهم آنان را از عطایا و بیت المال کاهش بده؛ در جنگ‏ها آنان باید در مقدمه لشکر قرار بگیرند تا اگر خطرى هست نخست متوجه آنان شود؛ هیچ یک از موالى نباید به عنوان امام جماعت برگزیده شود؛ هیچ یک از آنان در حضور حتّى یک عرب نباید در صف نخست نماز قرار بگیرند مگر براى اتمام صف؛ هیچ یک از «موالى» نباید متولى مسلمانان شود؛ «موالى» نباید به مسند قضاء تکیه زند و بین مسلمانان قضاوت کند یا احکام را بیان و ترویج نماید؛ آنچه را گفتم سنت و سیرت عمر در رابطه با «موالى» بود و تو نیز اى زیاد بن سمیه! به محض رسیدن این دستور، تا مى‏توانى عجم را ذلیل و آنان را کوچک شمار، مبادا به احدى از آنان یارى رسانى یا حاجاتشان را برآورده سازى.»([۶])

همین فرمان معاویه با کمى اضافات به عنوان قانون مصوّب در زمان بنى امیه اجرا شد و مبناى برخورد با «موالى» قرار گرفت. مواردى را که مورخان اعم از مورخان اسلامى و مستشرقان آورده‏ اند با این فرمان معاویه مطابقت دارد بلکه برگرفته از آن است.

منابع

 

تاریخ بخارای نرشخی /بخارا همواره مرکز دینی زردتشیان و بودائیان بود و با غلبه اسلام مسجد جای نیایشگاه های پیشیان را گرفت.
تاریخ بخارای نرشخی از اوضاع و جغرافیایی و نام شهر ها و قصبات و روستاها و رودها و همچنین ذکر علما و حوادث و اتفاقات بحث می کند.

   

تاریخ ایران و ایرانی

روزگاران ،روایت تاریخ مختصر ایران از زبان فصیح زرین کوب

 

 – کتاب صوتی یعقوب لیث سیستانی نوشته امیر حسین خنجی_channel=KetabFarsi

-جایگاه موالى در عصر امویان و عباسیان – مجمع جهانی شیعه شناسی  http://shiastudies.com/fa/55059/55059/

-پی‌آمدهای اجتماعی مهاجرت قبایل عرب به خراسان در قرون نخستین اسلامی  http://hiq.bou.ac.ir/article_14415.html