اهمیت دولت عیلام را از چند منظر می توان بررسی نمود، 1- عیلام نخستین دولتی است که در رابطه با فلات ایران شکل گرفت وتجربه تمدنی و اداری آن از سوی کوروش بنیانگذار امپراتوری فارس بکار گرفته شد. 2- سرزمین عیلام که شامل خوزستان ، جنوب لرستان و استان فارس می شود ،زیستگاه  اقوام گوناگون غیر هندو ایرانی *بود.نتیجه اینکه ایرانیان را به “آریایی” محدود کردن از لحاظ تاریخی ناراست و از منظر  همبستگی اجتماعی ملت امروز ایران فاجعه بار است . 3- دولت عیلام در در طی هزاره های سوم ، دوم و نخست ق.م چندین بار به دلیل هجوم قبایل کوچ نشین از میان رفت و زندگی عشایری موجب افول صنعتگری و تجارت شهر ها شد. داستانی تکراری که  مهر خود را بر پیشانی تاریخ ایران دارد  و یکی از دلایل انقطاع تاریخی ماست.4- تمدن و دولت عیلام محصول در آمیختن تمدن های گوناگون بود و اهمیت داد و ستد تجاری و فرهنگی را در توسعه تمدن فلات ایران به نمایش می گذارد.

*اقوام “آریایی” از ریشه هندو ایرانی و از خانواده بزرگ اقوام هندو اروپایی هستند . این تقسیم بندی صرفا از جهت زبان شناسی تعیین شده و هیچ پایه نژادی و خونی مشترکی از جهت علمی بین این اقوام وجود ندارد.

فهرست

پیدایش تمدن  عیلام

 

از گالری نقشه های عیلام دیدن کنید ، با تاکید بر روی نقشه شرح آن دیده می شود .

محدوده جغرافیایی تمدن عیلامی در دوره آغازین

 

در نیمه دوم  هزاره پنجم  ترک برخی از روستاها  نشان از رجعت تدریجی یکجانشینی به کوچ نشینی دارد و این با حضور مهاجران فلات که بیش از پیش از لرستان و دشت فارس به دشت خوزستان  آمده بودند در ارتباط  است ، فارس در جنوب شرقی  شوشان قرار داشت که سنت سفالگری آن با کاوش های باستان شناسی در تل باکون در نزدیکی محلی که بعد ها تخت جمشید در آنجا بنا گردید یافت شده است .

 دوگانگی جغرافیایی و فرهنگی مشخصه تمدن تاریخی عیلام است. در این عصر عیلام شامل مجموعه فرهنگی و قومی مشخصی است که عمدتا از کوه نشینان عیلامی زبان تشکیل شده که گاها به زندگی عشایری خود در فلات ادامه می دادند. این کوه نشینان در دره های کوه های بختیاری و نیز در مناطق کوهستانی فارس پراکنده بودند . سرزمین هایی مرتفع فارس شامل حوزه رودخانه کر در شمال شیراز است. که بعد ها سرزمین منتخب پارسیان شد. تحقیقات ویلیام سامبر نشان داده که حوالی سه هزار سال پیش از میلاد شهری بسیار بزرگتر از شوش در همین منطقه /در محلی کنونی تل میلیان / بنا نهاده شد.این شهر نتیجه مهاجرت نبود بلکه بخشی از جمعیت محلی بود که به یکجانشینی روی آورده بودند که شاید با این پشتوانه قوه محرکه سیاسی به درجه ای از تکامل ذهنی و ارزشهای قومی خود رسیده است .این پدیده را می توان با بر آمدن کوروش در 2500 سال بعد که شهر خود را در پاسارگاد در دره ای همجوار و کم جمعیت بنیان نهاد مقایسه کرد.با این حال متون تاریخی عیلام نشان می دهد که تل ملیان همان انشان یا کلانشهر عیلامی سرزمین بلند است که کوروش خود را وارث گرانبهای آن می داند.

آثار بجا مانده از دوره عیلامی در کوهپایه های زاگرس -کول فرح در هفت کیلومتری ایذه
آثار بجا مانده از دوره عیلامی در کوهپایه های زاگرس -کول فرح در هفت کیلومتری ایذه

 

ساکنین شهر نوبنیاد  زبان و فرهنگ عیلامی داشتند و شاه خود را “شاه انشان و عیلام “می خواندند.کوروش نیز دو هزاره بعد خود را با همین عنوان معرفی می کرد. شهر ملیان با اجتماعات تپه سیلک ، تپه یحیی و تمدن جیرفت و حتی شهر سوخته سیستان هم در ارتباط تجاری و فرهنگی بودند  که سبک مشترک نقوش بر ظروف سفالی گواهی بر این وابستگی است. 

تمدن عیلام در دوره سلسله های کهن

 

سلسله های دودمانی عیلامی از 2800 پیش از میلاد آغاز گشت و تا سقوط آن در 2450 بدست پادشاهان اکدی ادامه داشت.( شوش حدود 90 سال پایتخت اکد شد). اما  تجارت با شرق ایران /کرمان ، جیرفت و سیستان  و از شمال با آسیای مرکزی و در جنوب از طریق راه آبی خلیج فارس تا عمان در جریان بود و شهر شوش همچون پیشاهنگ  فلات با  تمدن های میانرودان در ارتباط بود . در اواخر هزاره سوم اکد بخش وسیعی از سرزمین های عیلام را تسخیر نمود و اقوام سامی اکدی و   اقوام سومری  در دشت میشان مستقر شدند . در حدود 2150 با سقوط پادشاهی اکد بخش هایی  از سرزمین عیلام  شامل مردمان سامی زیان و  عیلامی زبا ن به استقلال رسیدند  و حکومت مقتدری را بنیان کردند و خط میخی برگرفته از سومر و اکد را بکار گرفتند. /ص 77 شوش ، شش هزار ساله /ازاین دوره بیش از 1500 تبلت بجا مانده است.

 

 

 هزاره دوم  یورش اقوام صحراگرد و تکه تکه شدن حکومت ها

دوره عیلامی .در هزاره دوم کوچ نشینان زاگرس بر دشت خوزستان مهاجرت کردند . .خونگ اژدر در نزدیکی شهر ایذه
دوره عیلامی .در هزاره دوم کوچ نشینان زاگرس بر دشت خوزستان مهاجرت کردند . .خونگ اژدر در نزدیکی شهر ایذه

یورش  بادیه نشینان جنوب به دولت شهر های  میانرودان ، موجب از میان رفتن تمدن سومری  و آسیب زندگی شهری درکل منطقه میانرودان و حتی بخشی از شهر های شرق مدیترانه شد. زندگی بادیه نشینی  در کنار زندگی یکجانشینی توسعه یافت . حکومت عیلامی که خود نیز آمیزه ای از زندگی شبانی و یکجانشینی بود  هر چند همچنان وابستگی خود را به شهر های میانرودان حفظ می نمود و در کنار اقوام سامی بومی ، کوچ نشینان داخل فلات ایران نیز مستقر بودند.  چنانکه از نام شاهزادگان این دوره پبداست ، آن ها بیشتر تبار کوچ نشینان عیلامی داشتند . حاکمیت دوباره عشایر “به تضعیف و حتی فروپاشی شهر های بزرگ عیلام منجر شد که در نتیجه آن مبادلات تجاری با مناطق دیگر در اواخر سده 18 ق.م .رو به خاموشی نهاد و به جای آن روستا هایی به وجود آمد که در گمنامی و مهجوری می زیستند. جالب آنکه ، انشان هم از قرن 17 ق.م به بعد به طور عمده متروک شد.از شواهد بر می آید کهن دشت شوش اقتصاد خود را به اقتصاد مبتنی بر کشاورزی تغییر داد. در این دوره جمعیت شوش به شدت کاهش یافت و شهر “کبنک “که احتمالا همان هفت تپه فعلی است اهمیت بسیار یافت”.ص 101 و 102 از همان کتاب

 دوره شکوفایی تمدن عیلام 

نیایشگاه ایلامی ،اشکفت سلمان در نزدیکی شهر ایذه
نیایشگاه ایلامی ،اشکفت سلمان در نزدیکی شهر ایذه

شکوفایی تمدن عیلام از سده پانزده ق.م آغاز و تبه مدت سه سده ادامه داشت. در این دوره شوش ، که از جمعیت چشمگیری برخوردار بود ، از فرهنگ میانرودان روی برتافت و بتدریج عیلامی شد.شدت این گرایش به گونه ای بود که نه تنها پادشاهان و شبانان بلکه حتی مردم عادی نیز خود را عیلامی می خواندند. آنها برای خود نیایشگاه هایی  بشکل زیگورات بنا نمودند که بزرگترین آن ها “زیگورات چغا زنبیل”بود که درمیانه راه شوش به انشان (انزان) واقع شده است .در الواح بدست آمده از این نیایشگاه ها  ،تصاویری از شاه در میان همسرش و راهبه ای را می بینیم که نشان از نقش مهم زنان در جامعه عیلامی است. احترام به آتش در شماری از نیایشگاه ها و سوزاندن اجساد مردگان و دفن خاکستر آن در دخمه نیز در اواخر این دوره رایج بود . کاوش های چغا زنبیل قابلیت های فنی به ویژه در زمینه شیشه گری و لعاب بکار رفته در تزیینات معماری را آشکار می نماید.

در همین دوره پادشاهان عیلام شهربابل را تسخیر کردند و دودمان “کاسی ها ” برچیدند . _کاسی ها قومی از باشندگان زاگرس بودند که از سده 16 ق.م.به مدت 5 قرن بر بابل حکومت می کردند.) عیلامی ها غنایم بسیاری از بابل به شوش آوردند ، که از میان این آثار ارزشمند چندین نسخه از قوانین حمورابی بود . آنچه از کاوش های شوش و غنائم بابل بدست آمده در موزه لوور قرار دارد.

 

 

 

 فرجام تمدن عیلام

شکست شاه عیلام و آتش سوزی شوش در اواخر سده 12 سیی کاهش جمعیت گردید و بسیاری از شهرها و روستاها خالی از سکنه شد. در فارس نیز که احتمالاشاه مغلوب سعی در جستجوی پناهی برای خود داشت ، انزان یا انشان یه نوبه خود ویران و متروک گردید. به این ترتیب به مدت چهار قرن وقفه ای تاریخ این منطقه پیش آمد که مقارن است با ورود اقوام تازه وارد  .” شوش ص 141  از نقطه نظر تاریخی تجدید حیات عیلام از اواخر سده 8ق.م .آغاز می شود ، و این زمانی است که شاهان عیلام همعصر سارگون دوم آشور  سناخریب نام خود را  در بناهایشان در شوش  به جای گذاشته اند….در 653 ق م آشور بانیپال شکست سختی در غرب شوش به عیلامی ها وارد کرد. او شرح غارت شوش را در سال 646 که در حقیقت نقطه پایان عیلام است چنین بیان می کند :شوش شهر  بزرگ مقدس ، مامن خدایان ایشان را بنا بر امر آشور و ایشتار فتح کردم ..من زیگوورات شوش را که از آجر های لاجوردی بنا گردیده بود ویران کردم .ص 146 همان کتاب

پیامد این رویداد خلائی در حکومت عیلام بود که پارس ها توانستند از آن بهره بگیرند .آنها  دوشادوش آموزگاران عیلامی شان در سرزمین های برگزیده خود در فلات مستقر گردیدند. پس از هم پاشیدن پادشاهی انزان و شوش بدست آشور بانیپال  ،  امپراتوری  آشور خود نیز به دست اتحاد بابلی و ماد ها از میان رفت . چیزی نگذشت که بابل نیز تضعیف شد و در سال 539 ق م امپراتوریش رو به افول نهاد و جهانی که با حکومت های نوع سومری  در هزاره 4 پدید آمده بود و بدون انسجام لازم وسعت یافته بود به یکباره در نیمه هزاره اول از هم پاشید.

 

منابع:

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *