فهرست

  حمله دوم مغول به نجد ایران

مغول

هنر اکنون همه در خاک طلب بابد کرد

زانک اندر دل خاک اند همه پر هنران .

تاریخ جهانگشای جوینی

 

                                در طول دو سده مردم  نجد(فلات) ایران مخرب ترین حملات تاریخ خود را تجربه کردند.  دور نخست حملات مغول به ویرانی کامل شهرهای شمالی ایران انجامید ( 1219م) ،   موج دوم این هجوم  با هدف تسخیر  ایران  صورت گرفت و به حکومت ایلخانی مغول در ایران انجامید که بیش از یک سده بر ایران فرمانروایی کرد .  حمله سوم   150 سال پس از نخستین  یورش مغول ، به دستور تیمور گورکانی از سمرقند آغاز شد .تنها هدف این سردار خونریز  در حملات چند گانه اش، نه جهانگشایی بل تاراج و غارت  بود . در شهر هایی که مقاومت می شد از کشته پشته می ساخت و چشم و جمجمه  را در دروازه شهر تل انبار می کرد تا ترس و وحشت را در جان بازماندگان برای نسل ها نهادینه  نماید.از عجایب روزگار اینکه نوه او الغ بیک  زاده  سلطانیه، فرمانروایی خردمند و دانش دوست بود که در آبادانی شهر ها کوشید.  نواده گان گورکانیان به هند رفتند ،و فرهنگ و زبان پارسی را با خود به آن دیار بردند.

*****

              پیش از چنگیز ، کنفدراسیون طوایف  مغول گاه به گاه  به سرزمین  چین حمله می کرد و چند نوبت هم موفق شد که  مدتی در چین  حکومت کنند ، اما هر بار خلاء قدرت در صحرای مغولستان موجب  تشکیل کنفدراسیون جدیدی می شد و حاکمان بی پشتوانه مغول در چین سرنگون می شدند.  اما چنگیز  پس از تسخیر چین به پایگاه خود در مغولستان بازگشت و با غنائم و تجربه سیاسی بیشتر، حکومتش را در مغولستان و چین قوام بیشتر بخشید .در پیروی از سیاست تحکیم پشت جبهه ، جنگیز در صدد صلح  با خوارزمشاهیان حاکم بر آسیای میانه و فلات ایران بود  تا امنیت راه های تجاری تامین گردد. اما برخورد مغرورانه سلطان محمد خوارزمشاه ، اورا بیک حمله انتقامی وادار نمود و خان مغول در پی سلطان * بزدل و سپس پسر شجاع اش ، سلطان جلال الدین تمامی آسیای مرکزی ، شمال ایران ، ارمنستان و گرجستان و ماوراء قفقاز به آتش و ویرانی کشاند. هدف این حملات نه تسخیر نجد ایران بلکه غارت و تخریب بود تا امنیت مرزهای امپراتوری مغول را در غرب تامین شده و مغولان با خیال آسوده خود را آماده تسخیر مابقی جهان نمایند.اگر هدف نخستین موج حملات مغول  ایجاد ترس برای پرهیز از هر گونه جنبش مقاومت بود و در راستای این سیاست ، شهر ها ویران و شبکه های آبیاری و چاه های آب تخریب می شد ، هدف موج دوم حملات سپاه مغول تسخیر “نیمه دوم ” دنیایی بود که آنها می شناختند ، خان بزرگ در چین و مغولستان بر چهل  میلیون رعیت  فرمانروایی می کرد و سردارش که اغلب برادر و برادرزاده های او بودند در راس انبوهی از سپاهیان به جهان گشاییی گسیل شدند.

یورش به آسیای مرکزی و نجد  ایران

 

 

             حمله نخست : مغولان این پیروزی سریع را مرهون عواملی گوناگون بودند :در قلمرو پهناور خوارزمشاه که دیری از بنیاد آن نمی گذشت ، هنوز وفاداری نسبت به دولت رسوخ نکرده بود .”علاوه بر این خوارزمشاه با مالیات های عدیده پشت مردم را خم کرده و ناگزیر برای حفظ آرامش سپاهیانش را در سراسر کشور گسترده بود .لشکر ها هر یک به تنهایی ضعیف تر از آن بودن که بتواند در برابر حمله مغول ایستادگی کنند و سپاهیان ترک خوارزمشاه نیز اغلب به لشکریان مغول می پیوستند..”ص 30 تاریخ مغول .      شاهان خوارزمشاهی آن هوش و تدبیر را نداشتند که بجای اتحاد با دیگر دشمنان مغول ، نیروهای خود صرف جنگ داخلی نکنند ، همچنانکه جلال الدین مدتها با برادرش در جنگ بود. از سوی دیگر خلیفه بغداد هم  حواستار از میان رفتن خوارزمشاهیان بود .میرخواند مورخ ایرانی در رابطه با درخواست کمک خلفای بغداد از مغولان چنین نقل می کند” خلیفه از روی ناچاری به این فرمان روی آورد ، تا خطری را که از جانب همسایگان متوجه قلمرو او بود، دفع نماید. اما خان مغول درخواست وی را اجابت نکرد” ص24 تاریخ مغول ،. با اینحال در حمله نخست به بین النهرین  زمانی که  لشکریان مغول به نزدیکی بغداد رسیدند  ، راه خود کج کردند ص 33 تاریخ.  در صورتیکه به راحتیمی توانستند بغداد را بگشایند.

        شهر های  پر جمعیت ویران شده در حمله نخست :خجند، بخارا ،سمرقند ، بلخ، مرو، طوس ، نیشابور، ری، ق ساوه ، قم ، کاشان ،زوین، همدان، بیلقان ، گنجه ، تفلیس….ایران بی آنکه جزئی از قلمرو مغول شده باشد ، به صورت سرزمینی ویرانه در آمد.  تاریخ نامه هرات  شمار کشته شدگانهرات را یک میلیون 600هزار   (مغول ها ص91) و در نیشابور  یک میلیون هفتصد نوشته است. هر چند که این ارقام نمی تواند درست باشد ،اما نمایانگر فاجعه ایست که بر خاک خراسان  مستولی شد.

باز تقسیم قدرت در امپراتوری مغول میان فرزندان و نوادگان دهه  1260

         حمله دوم مغول: ” پسران چنگیز حان در مورد انتخاب جانشین وی ،دستور پدر را محترم شمردند و اوکتای را به فرمانروائی انتخاب کردند/ در سال 624. او پس از چهل روز اندیشه ، فرمانروایی مغولان را پذیرفت و عنوان قاآن را به نام خویش اضافه کرد ٌ 38 تاریخ مغول   او و جانشینانش در پی مستحکم کردن حکومت خود در چین و آسیای مرکزی بودند . در دوره منکو قاآن ،حملات مغول برای تسخیر  سرزمین های غربی مجددا آغاز شد ، او برادرش هلاکو را به سال 654 ق در راس سپاهی که یک پنجم نغرات لشکر مغول را شامل می شد  ، راهی این ماموریت کرد.

برای این حمله، نقش راهی تنظیم شده بود و  تدارکات لازم  برای استقرار سپاهیان در میانه راه  از پیش فراهم بود .هدف از اشغال نجد ایران ، از میان برداشتن خلافت اسلامی در بغداد و دستیابی به سواحل مدیترانه و تسخیر مصر و البته بخش غربی استپ های شمال دریای کاسپین تا شرق اروپا بود .    فلات ایران برای تامین امنیت راه های تجاری و دسترسی به دریای مدیترانه لازم بود ، خلافت بغداد هرچند در حمله نخست متحد ناگفته* مغولان بر ضد خوارزمشاهیان بودند و بغداد در این حملات مصون ماند ، اما در حمله دوم ، بغداد به عنوان پشتوانه سرکشی های مسلمانان رعیت مغول ، می بایست از میان برداشته می شد .  تسخیر مصر هم لازمه  حکومت پایدار بر شامات و فلسطین بود . اگر در دوره نخستین ایده از میان بردن زندگی شهری جانمایه حملات مغولان  بود ، پس از چند دهه حکومت در چین ، به فایده مندی شهر ها پی برده بودند و حالا در پی تسلط بر شهر ها و راه های تجاری و به خدمت گرفتن آن برای کسب منافع بیشتر بود . سپاه مغول به رهبری هلاکو خان با این اهداف حمله دوم به سوی غرب را آغاز کرد.
هلاکو وارد آسیای مرکزی شد. فرمانروایان محلی با پای خود به حضور  خان مغول می آمدند تا با اظهار بندگی کنند تا قلمروشان را از ویرانی  خلاص نمایند .حرکت سپاه  بعد از سمرقند سرعت گرفت ، خان مغول از فرمانروایان می خواست که تسلیم شوند، با این وعده که به سرزمین های آنان آسیبی نرسد. به این مناسبت سلاطین آسیای صغیر ،سعد اول فرمانروای فارس ، فرمانروای هرات و امیران بسیار از عراق ، آذربایجان، اران و شیروان به دربار وی آمدند…گروهی از اسماعیلیان قهستان   با هدایا نزد هلاکو آمده و اظهار اطاعت کرد ند” ص 166 دانشنامه  ، اما شیخ اسماعیلیه در الموت  مذاکره را رد کرد .سپاه مغول قلعه های اسماعیلیه را در کوه های البرز  که شمارشان به صد می رسید ، یکی پس از دیگری تسخیر و پیروانش را تارومار کرد ، کاری که خلفای عباسی قادر به انجام آن نبود. ، آنگاه رو بسوی بغداد نهاد . خلیفه هم مخفیانه با هلاکو تماس برقرار کرد ، ولی خان مغول به راهنمایی های وی چنان اعتمادی نداشت.”ص55.  خلافت سنی بغداد سرنگون شد  و بیشترمقامات شیعه از این  رخداد  رضایت داشتند  چرا که دست شیعیان بویژه درنجد ایران باز تر شد.

       ایلخانیان

” در این موقع که تنی چند از اخلاف چنگیز به تایید مغولان به پادشاهی رسیده بودند. نا گریز از نیروی تلقینی این پندار که “خدا در آسمان یگانه و فرمانروا بر زمین یکتاست” کاسته گردید….وجود دشمنان شکست ناپذیر چون مصر، تماس با فرهنگ ملل مغلوب و ادیان بزرگ جهانی ، الزاما ایمان خانهای مغول را به رسالت قومی خود متزلزل کرد…. تاریخ مغول ص28 .
در پایان این لشکر کشی  قلمرو ایلخانان-صرف نظر از تغییرات جزئی-وسعت نهائی خود را بدست آورده بود.در این قلمرو دولتی ایرانی (؟) به وجود آمده بود ، که پس از گذشت زمانی طولانی  بار دیگر بر بخش بزرگی از مردم ایران حکومت می کرد .این واقعیت از نظر تکامل قومیت ایرانیان و فرهنگ ایرانی دارای اهمیتی خاص است …اینک ایلخانیان خود را شاه ایران زمین می دانستند…دفع حملات متجاوزان شمالی، و در نتیجه دفاع از حدود و سغور ایران ” ص62

چهار دهه پس از حمله ویرانگر چنگیز ، نسل جدیدی از مغولان بر ایران حاکم شدند .در ابتدا این نسل از فرمانروایان خود را   تابع “خاقان بزرگ” در چین می دانستند  و بسیاری از آنان بودائی بودند ( هلاکو در خوی معبدی بودایی بنا کرد) و ضد اسلام ، اما در اواخر سده هفتم ،  این فرمانروایان بند ناف خود را از خان بزرگ مغول بریدند و  استقلال یافتند و  آخرین فرمانروایان ایلخانی دین رعایا خود را پذیرفتند . همسایگان نیرومند ایلخانی  در مصر و سوریه و دشت قپچاق (که از قضا همه از ترکان  آسیای مرکزی بودند ) از مدافعان سرسخت اسلام سنی بودند و به ایلخانان   به چشم حکام کافر می نگریستند . ” تکودار ،ایلخان ایران ، کاری کرد که می بایست تضاد های سیاسی در خاورمیانه را به شدت تحت تاثیر قرار دهد : او به دین اسلام در آمد و نام احمد بر خود گذارد”ص 82 ت  با این حال روابط ایلخان و مملوکان مصر همچنان پر تشنج باقی ماند. اما  این تغییر مذهبی موجب شد  بسیاری از بزرگان و اشراف مغول به شرق قلمرو ایلخانی  نزد رقیب او ،ارغون بگریزند”ص85 با به قدرت رسیدن ارغون  گریز طرفداران مسلمان احمد آغاز شد .

دیوانسالاری ایرانی در خدمت مغول

.تمامی وزیران ایلخانان ،دبیران کارآزمده ایرانی بودند . اشاره کوتاهی به چند مورد:

خانواده جوینی  از خانواده های معروف ایرانی که طی سده های یازدهم تا چهاردهم میلادی شهرت و اهمیت بسیار یافتند خاندان جوینی است.در حکومت سلجوقیان و خوارزمشاهیان، برخی از افراد این خانواده وظیفه صاحبدیوانی یا اداره مالی و عایدات حکومت را بر عهده داشتند .نسب این خاندان به فضل ابن رفیع وزیر خلیفه دوم عباسی میرسد. .در زمان ایلخانیان ، دو بردار از افراد این خاندان به مقام های بزرگ رسیدند. شمس الدین جوینی وزیر اواخر مغول و دو پسر او بود و علاءالدین  عطاملک جوینی نویسنده کتاب تاریخ جهانگشا به حکومت بغداد منصوب شد.””ص235 دانشنامه . این دو برادر هر چند در خدمت ایلخانان مغول بودند، به دلیل علاقه مندیشان به علم و ادب ، خان های مغول را به حمایت از دانشمندان و اهل ادب  تشویق می کردند و در تاسیس کتابخانه و مدارس کوشا بودند. آنها در آبادانی شهر ها و قنات های خشک شده نقش اساسی داشتند.اما سرنوشت این خانواده نیز چون اغلب بزرگان ایرانی که در خدمت فرمانروایان بیگانه قرار گرفتند  تیره و تار بود : بدگوئی  بدخواهان و ناسپاسی خان مغول به کشتن وزیر و خانواده او منجر شد(سال 683 ق) و خان مغول ثروت هنگفت آنان را نیز مال خود کرد.*   galery

خواجه نصیرالدین طوسی دانشمند و وزیر ایلحانان

خواجه نصیرالدین طوسی (597-672ق/1200-1274)*: “نوشته اند که هلاکو خان بی اجازه خواجه آب نمی خورد ، وزیران ایلخانان همگی مردمی آگاه و کاردان بودند تا آن جا که به تدریج خان های مغول نه تنها مسلمان و شیعه شدند که با بزرگ داشتن شاعران و نویسندگان و عارفان برای خود محبوبیتی به دست آوردند”.ص 167  دانشنامه. خواجه که تا حمله هلاکو  همراه  اسماعیلیان در قلعه الموت بسر میبرد ، توانست  رضایت هلاکو را برای انصراف از آتش زدن کتابخانه گرانقدر الموت جلب نماید ، خواجه نصیرالدین که در نزدیکی قم دیده گشوده بود ، برای تحصیل به طوس رفت و کنیه او به همین دوران باز می گردد . او سیاستمداری معتدل و در امور دینی روادار و در دانش پروری ثابت قدم و استوار بود. خواجه از  سرشت متفکران یونیورسالیست  بود .”از او آثاری  علمی و فلسفی در نجوم، پزشکی،جغرافیا،معدن شناسی، تاریخ،تفسیر،زبانشناسی،موسیقی،شعر ،حکمت،منطق،فقه به زبان های فارسی و عربی بجای مانده”ص 237 دانشنامه

خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی 645-718ه1246-1318 م):  خواجه رشیدالدین پزشک، سیاستمدار و مورخ بزرگ ایرانی و مولف کتاب جامع التواریخ که در نوع خود شاهکاری از تاریخ نویسی دوره مغول به شمار می رود ، در همدان به دنیا آمد .وی همراه با خواجه نصیرالدین طوسی چندی در قلعه الموت زیر نظر فدائیان اسماعیلی به سر برد..، او که وزیر سلطان محمد خدابنده بود ، در شهر سلطانیه  محله ای به نام رشدیه بنا نمود که  شامل مسجدی باشکوه ،  مدرسه و بیمارستان ، حمام و سایر بنا های عمومی و نزدیک به هزار خانه  بود . دوسال بعد در شرق تبریز محله ای چنان شگفت انگیز با ویژگی های مهندسی دقیقی بنا نمود که رودخانه ای از میان آن ،در بستری که با هزینه هنگفت  در سنگ خارا تراشیده شده بود ، می گذشت و خانه ها و بنا های عمومی  همچون کتابخانه و دانشگاه داشت” او صد ها کاتب را گماشته بود که همه روزه در کتابخانه آثار او را ،در نسخه های متعدد به نگارند  وبه کشور های همسایه  فرستاد ه بفرستند . او نیز عاقبتی چون دیگران داشت :سلطان دستور داد  تا او پسر شانزده ساله اش را به دو نیم کردند و تمام ثروت او و افراد خانواده اش و بستگانش را مالک شد.

 

خدمت یا حیانت

خدمت یا خیانت .دیوانسالاری در طول تاریخ، ستون فقرات  تداوم  تاریخی- فرهنگی  ایران بوده است .بدون این دستگاه نه اسکندر ،نه عرب ،نه مغولان و نه تیموریان قادر به فرمانروایی در ایران نبودند .  از برمکیان و نوبختیان که کمر در خدمت  خلفای عباسی بستند تا  بیهقی و خواجه نظام المک که درخدمت دربار طوایف بیابانگرد آسیای مرکزی بودند و وزیران   ایرانی کار آزموده و دانشمند دوران مغول ، همه در خدمت  منافع حاکمان بیگانه از این آب و خاک بودند. آنها از این نمد کلاهی هم برای خود و خانواده شان تهیه کردند ، هرچند که  همیشه این نمد، سرانجام به خون سرشان گلگون شد.

اما کار این نخبگان سیاسی و علمی تنها  به  ریزه خواری محدود نمی شود : اغلب این وزرا در پی آبادانی ملک و مملکت هم بودند و  دستگاه دیوانسالاری را در خدمت بهبود شرایط مادی و معنوی هم بکار میگرفتند و تا آنجا که می توانستند این قلدر های صحرا گرد را با فرهنگ  مملکت داری آشنا میکردند . سیاست نامه ها و پند نامه های اینان در کردار و رفتار  آنان موثر می افتاد  و پس از چند نسل  این حاکمان  در فرهنگ جامعه میزبان  هضم می شدند….. چنین پیدیده ای تنها، ویژگی فرهنگ ایران نیست : چنگیز با  هدف  نابودی زندگی شهری  از مغولستان بیرون زد ، اما در اواخر عمر  تحت تاثیر  بزرگمردی از چین به تائویسم  گرایش پیدا کرد و بینش سیاسی اش متحول شد….. عرصه  تاریخ با یک جانبه گری بیگانه است و به ویژه تاریخ  را نمی توان به دلخواه  و از انتها آغاز گرد!

 

 

سلطانیه*** مرکز روابط خارجی

بنای زیبای سلطانیه ، ساخت دست معماران چیره دست ایرانی ، با گنبدی دو جداره از آجر .

سلطانیه پایتخت دوره رونق حکومت ایلخانی بود . مغولان از گذشته با حکومت بیزانس و کشور های اروپایی در تماس بودند . رابطه هلاکو با امپراتوری بیزانس دوستانه بود ، و حکومت بیزانس از  تضعیف سلجوقیان  توسط مغولان خشنود بود ، اما ترجیح می داد  سلجوقیان سرزمین میان بیزانس و مغولان را در دست داشته باشند و در نقش دولت ضربه گیر  به آنها می نگریست.  در زمان ایلخانیان این روابط نزدیکتر و به تبادل سفیر انجامید . خان مغول از چمنزار های سلطانیه نامه هایی برای فیلیپ  لوبل / پادشاه فرانسه  و  ادوارد پادشاه انگلستان می فرستاد و نمایندگان بازرگانی شهر های تجاری ایتالیا ، چون جنوا و فلورانس* و و نیز را می پذیرفت .
در گذشته نیز  ملوانان ژنی و ونیزی  در رقابت های خود در دریای سیاه از ایلخان مغول و خان دشت قپچاق کمک می طلبیدند ص9

 

 

 

گسترش تصوف

حمله مغول به بغداد و سقوط خلفای سنی  عباسی  موجب خلاء قدرت در نجد ایران شد .گسترش تصوف از یکسو و شیعه دوازده امامی از سوی دیگر از نتایج  این رخداد مهم در تاریخ ایران است،در جای دیگر به این نکته اشاره خواهیم کرد .

 

 

 

حمله مغولان در غرب نجد ایران

 بغداد، سرزمین های شرق مدیترانه و مصر: “ایلخانان بر خلاف حالت تدافعی در نواحی شمالی ، در جنوب غربی به کشور گشایی ادامه می دادند: هدف آنان تنها تسلط بر سوریه نبود ، بلکه مصمم بودند مصر را  تسخیر نمایند.”  این سیاست  بر این پایه استوار بود  “که سوریه و فلسطین طبیعتا  از نظر جغرافیائی و سیاسی با مصر مربوط است ..و یا باید بر دره نیل نیز فرمانروا باشند و یا از دست یافتن به دریای آزاد در سواحل سوریه صرف نظر کنند .” ص 64 تاریخ اما مملوکان مصر  سپاه مغول را در ”    جلوت ” ، منطقه ای در فلسطین شکست سختی داد و شمار بسیاری از لشکریان را قتل عام کرد و پس از آن مغولان برنامه تسخیر مصر را رها کرده و حتی از شامات هم خارج شدند.
استپ های ولگا  تا اروپا :هلاکو خود را  ایلخان ایران و خان دشت قپچاق(استپ ولگا) می نامید .اما خان   گذشته این  سرزمین ترک و مسلمان بود (  زادگاه مادر محمد خوارزمشاه /ترکان خاتون/  دختر خان قپچاق).از سال 659 میان سپاه ایلخان و خان دشت جنگ های خونین در گرفت.  سپاهیان مغول سرزمین های حد فاصل میان دریای سیاه و روسیه را تسخیر نمودند و سپس تاتار های رقیب را حتی در شرق اروپا ، مجارستان ، شکست دادند و آنها را  خراجگزار خود کردند ، گفته شده است که  آب و هوای مرطوب، با طبیعت مغولان سازگار نبود و سپاهیان آنها به انواع بیماری ها مبتلا می شدند،. شاید همکاری نانوشته آنها با امپراتوری بیزانس هم در این سیاست بی تاثیر نبود .
در آسیای کوچک /ترکیه امروز:سپاه مغول در شرق آسیای کوچک ،سرزمینهای سلجوقیان را تسخیر  کردند ، هر چند  طوایف ترک  حکومتهای ضعیف شده خود را میان مغولان و بیزانس حفظ کردند اما  فشار ترک ها را بر کنستانتینوپل  کاهش داد و سقوط  پایتخت بیزانس را یک سده به تاخیر افکند . با این حال حکومت خود گردان  مغول  در سرزمینهای کریمه تا سده هفده پا بر جا ماند.

تیموریان 770-906 ق 1369- 1600 م

برگرفته از دانشنامه کوچک ایران
” مردم ایران هنوز کشتارها ،ویرانی ها و مصائب روحی و اجتماعی حمله مرگبار مغول را فراموش نکرده بودند که بار دیگر  قومی وحشی به سر کرده گی تیمور بر سر زمین آنان حمله آورد،جوی خون به راه انداخت و از کله مناره ساخت… تیمور اندکی پیش از سال 1369 م.، پس از تسلط بر ماوراءالنهر ، حمله های پی در پی به خوارزم و خراسان را آغاز کرد و از راه هرات به نیشابور و سبزوار درآمد. طی سه یورش سه ،پنج، هفت ساله  سراسر ایران را تا بغداد و شام به اطاعت خود در آورد. در خاک روسیه تا مسکو پیش راند و با عبور از گردنه خیبر به دهلی رسید و پس از قتل عام مردم آن شهر از افغانستان به سمرقند بازگشت .در آخرین یورش ، که هفت سال طول کشید ، تیمور از مغرب ایران به قره باغ در گرجستان رفت و پس از خراب کردن کلیسای مسیحیان با سپاهیان بایزید پادشاه قدرتمند عثمانی در افتاد .شهر سیواس را گرفت و پس از کشتار بسیار تا بیروت و صیدا پیش رفت و پس از گشودن دمشق مردم عادی را قتل عام کرد و شماری از دانشمندان و هنرمندان آن شهر را به سمرقند فرستاد.  فتح آنکارا به دست تیمور فرصتی بود که سفرای پادشاهان اروپائی را به حضور پذیرد پس از بازگشت به سمرقند فرستادگان هانری سوم پادشاه اسپانیا به دربار او رفتند …در سال 1404 تیمور به  چین،تنها سرزمینی که فتح نکرده بود ، لشکر کشید ، اما در راه در گذشت . گور امیر ،در سمرقتد، آرامگاه اوست.
شاهرخ میرزا پسر او  شهر های مرو هرات را دوباره ساخت و همسر شاهرخ ، گوهرشاد بیگم، در مشهد مسجدی ساخت که هنوز پابرجاست .در بار شاهرخ و جانشینانش از دانشمندان و هنرمندان برجسته بر خود می بالید….شاهنامه بایسنقری در دربار پسر شاهرخ با خط خوش نوشته شد. ….وزیر کاردان و دانشمند تیموریان، علیشیر نوایی در هرات مدرسه و کتابخانه ای تاسیس کرد که تا آن زمان کسی نظیرش را  کسی ندیده بود .”ص 169

پانویس

-* زمانی که هلاکو در شرایط خطرناکی قرار داشت و در صدد نظم دادن به سرزمین های تحت امرش بود ” در سال 661 ق  مجلس شور مملکتی تشکیل داد و این مجلس فرمان های او را تایید کرد و شمس الدین محمد جوینی برادر مورخ معرف را ، که مردی کاردان و زیرک بود ، به وزیری برگزید. شمس الدین در زمان جانشین هلاکو  نیز امور دولت را با همان قدرت سابق اداره می کرد. اما نهایتا در سال 683 او پسرانش بدست مغولان به قتل رسیدند ص88 ت.

-**کاش دانش پژوهی به مقایسه آثار خواجه نصیرالدین طوسی و هم عصر او ،”سنت توماس دکن”  می پرداخت !کمکی بود بر فهم دو راه گوناگونی که شرق و عرب پیمودند!

-***به دستور غازان خان  آرامگاهی در سلطانیه ساخته شد که گنبد دو جداره  آجری آن  از شاهکار های معماری است . چندی پس از اتمام این بنا ،گنبد دو جداره بزرگتری  در شهر فلورانس  ساخته شد.

خدمت یا خیانت .دیوانسالاری ایران در طول تاریخ ستون فقرات  تداوم تاریخی ایران بوده است .بدون این دستگاه نه اسکندر ،نه عرب ،نه مغولان و نه تیموریان قادر به فرمانروایی در ایران نبودند .  از برمکیان و نوبختیان که کمر در خدمت  خلفای عباسی بستند تا  بیهقی و خواجه نظام المک که درخدمت دربار طوایف بیابانگرد آسیای مرکزی بودند و وزاری  ایرانی کار آزموده و دانشمند دوران مغول ، همه در خدمت  منافع حاکمان بیگانه از این آب و خاک بودند. آنها از این نمد کلاهی هم برای خود و خانواده شان تهیه کردند ، هرچند که  همیشه این نمد، سرانجام به خون سرشان گلگون شد.

اما کار این نخبگان سیاسی و علمی تنها  به  ریزه خواری محدود نمی شود : اغلب این وزرا در پی آبادانی ملک و مملکت هم بودند و  دستگاه دیوانسالاری در خدمت بهبود سرایط مادی و معنوی هم بکار میگرفتند و تا آنجا که می توانستند این حاکمان صحرا گرد را با فرهنگ  مملکت داری آشنا میکردند . سیاست نامه ها و پند نامه های اینان در کردار و رفتار حاکمان موثر بود و پس از چند نسل آنها  در فرهنگ جامعه میزبان  هضم می شدند…..این تنها ویژگی فرهنگ ایران نیست : چنگیز با  هدف  نابودی زندگی شهری  از مغولستان بیرون زد ، اما در اواخر عمر  تحت تاثیر  بزرگمردی از چین به تائویسم  گرایش پیدا کرد و بینش سیاسی اش متحول شد….. داستان تاریخ را نمی باید از انتها آغاز گرد.

 

منابع

برای آگاهی از بیشتر از خدمات و نقش  وزرای ایرانی  دوره ایلخانی ، به نوشه علامه دهخدا در مقدمه “تاریخ جهانگشایای جوینی ” رجوع کنید.

مغول

 

مغولها

تاریخ ایران و ایرانی
تاریخ بخارای نرشخی /بخارا همواره مرکز دینی زردتشیان و بودائیان بود و با غلبه اسلام مسجد جای نیایشگاه های پیشیان را گرفت.
تاریخ بخارای نرشخی از اوضاع و جغرافیایی و نام شهر ها و قصبات و روستاها و رودها و همچنین ذکر علما و حوادث و اتفاقات بحث می کند.