در جستار های گذشته، به بررسی کوتاه از رخداد های سده نوزده پرداخته شد. دراین جستار پس از ِیادآوری نام اندیشمندان سده نوزدهم، به بررسی کوتاه ایده چندتن از آنها می پردازیم که در زمینه شناخت جامعه تاثیر گذار بودند.
فهرست
فیلسوفان و متفکران سیاسی
- اگوست کنت (1798-1857) → بنیانگذار پوزیتیویسم، او فلسفهای مبتنی بر علم و عقل را توسعه داد.
- پیر-ژوزف پرودون (1809-1865) → متفکر آنارشیست، مشهور به جمله «مالکیت، دزدی است!»
- الکسی دو توکویل (1805-1859) → نویسنده درباره دموکراسی در آمریکا، تحلیلگر دموکراسی و تأثیرات آن بر جامعه.
- ژوزف دو مستر (1753-1821) → ضدانقلابی، مدافع سلطنت و اقتدار دینی.
- لویی بلان (1811-1882) → سوسیالیست، پیشنهاددهنده اصلاحات اقتصادی به نفع کارگران.



نویسندگان و روشنفکران
- ویکتور هوگو (1802-1885) → شاعر و رماننویس، نویسنده بینوایان و نوتردام دو پاریس، و مدافع جمهوری.
- امیل زولا (1840-1902) → رهبر مکتب ناتورالیسم، منتقد بیعدالتیهای اجتماعی، بهویژه در ژرمینال.
- ژرژ ساند (1804-1876) → رماننویس و مقالهنویس، مدافع حقوق زنان و عدالت اجتماعی.
- شارل بودلر (1821-1867) → شاعر سمبولیست، نویسنده گلهای شر، تأثیرگذار بر ادبیات مدرن.
دانشمندان و متفکران علمی
- کلود برنار (1813-1878) → بنیانگذار روش تجربی در پزشکی.
- ژان-باپتیست لامارک (1744-1829) → طبیعیدان، نظریهپرداز تکامل پیش از داروین.
- لویی پاستور (1822-1895) → دانشمند پیشگام در میکروبیولوژی، کاشف واکسن هاری.



در آمد: تحولات و انقلاب های سده نوزدهم در فرانسه، هرچند شاهد در گیری های بی شمار در خیابان های پاریس بود اما در پس این رخدادها، اندیشمندانی در کندوکاو جامعه مدرن برای رهیابی مسائل نوین اجتماعی بودند. جامعه روستائی فرانسه به جامعه صنعتی و شهری بدل می شد و در کنار تمرکز سرمایه *در دست کار فرمایان و بانک ها ، مهاجرت گسترده روستائیان و انباشت فقر در شهر ها چشمگیر بود. بیهوده نبود که پرسمان هائی چون مسائل جامعه صنعتی وعوامل پیدایش آن، تنش های اجتماعی وچشم انداز جامعه،دلمشغولی عمده شماری از اندیشمندان بود.این دوره شاهد بحثهای شدید فکری درباره سیاست، جامعه، علم و فلسفه بود که قرن بیستم را بهشدت تحت تأثیر قرار داد. چارچوب گفتمان های این عصر بر پایه اومانیسم* و تفکرات دوره روشنگری** استوار بود.
سنت سیمون (1760-1825)
سنسیمون فیلسوف و اقتصاددان فرانسوی، سه دهه پیش از انقلاب کبیر فرانسه چشم به جهان گشود. او شاهد تیزبین رخدادهای جامعه فرانسه آغاز سده نوزدهم است. سن سیمون صنعتی شدن اقتصاد فرانسه را پیش بینی می کرد و بر همین پایه به بررسی چگونگی سازماندهی جامعه نوین پرداخت. او به عنوان یکی از پیشگامان سوسیالیسم شناخته میشود و مسیری را که برای پیشرفت هم آهنگ جامعه پیشنهاد می کند بر جایگزینی اشرافیت با نخبگان علمی و تولیدی(کارگزاران صنایع) تأکید داشت. از دید او وظیفه دولت صیانت بر مسیر صنعتی شدن، برای تامین منافع همگانی می باشد
ایدههای پایه ای سنسیمون:
مسیحیت نوین: سن سیمون مذهبی را پیشنهاد می کند که بر بهبود شرایط انسانی از طریق دانش و صنعت تمرکز نماید و نه صرف ایمان. او خواستار این بودکه مسیحیت در مسیر برادری و سازمان اجتماعی حرکت کند.
صنعت گرایی: این اندیشمند تولید و نو آوری را کلید پیشرفت می داند و در این مسیر صنعتگران ،شامل دانشمندان، مهندسان، کارگران، کارآفرینان می با یست جامعه را اداره کنند و بقایای امتیازات اشرافیت فئودال و کلیسا را از میان بر دارند. اندیشه های او نه تنها در میان روشنفکران ، بلکه در میان دولتمردان هم نفوذ زیادی داشت و گفته می شود که در دوره امپراتوری دوم برنامه گسترش صنعتی دولت بر پایه نظرات سن سیمون ترسیم شده است.
دولت در خدمت پیشرفت: دولت به جای طبقات مورثی حاکم ، می باید شایسته ترین افراد را در اداره جامعه به کار بگمارد و بدینگونه از برنامه ریزی اقتصادی و توسعه اجتماعی پشتییبانی تام و تمامی بنماید.
تاثیر بر شکلگیری اندیشه های سوسیالیستی : دیدگاه سن سیمون بر شمار زیادی از اندیشمندان سده نوزدهم تاثیر ژرفی داشت از آن جمله اوگوست کنت، از پایه گذاران علم جامعه شناسی و پوزیتیوسم، دستآورد های سنت سیمون را به کار گرفت او همچنین مرجع تمامی نظریه پردازان سوسیالیسم در سده نوزدهم بود . حتی کارل مارکس هم که سن سیمون را نظریه پرداز سوسیالیزم تخیلی میدانست، در زمینه های گوناگون از دیدگاه او بهره گرفته است
سنسیمون یکی از متفکران کلیدی در تحول اندیشه اجتماعی و اقتصادی مدرن بود. ایده او درباره جامعهای مبتنی بر شایستگی و پیشرفت علمی همچنان معاصر به نظر میرسد..



شارل فوریه(1772-1837) ، فیلسوفی فرانسوی و بنیانگذار مکتب «اجتماعی» (École sociétaire) بود. کارل مارکس و فریدریش انگلس او را از چهرههای برجستهٔ «سوسیالیسم انتقادی ـ آرمانشهری» میدانستند؛ جریانی که رابرت اوون نیز از نمایندگان نامدار آن بهشمار میرفت.
……..
شارل فوریه(1837-1772)
انیشه های فوریه ، فیلسوف و اقتصاددان فرانسوی،در چارچوب یافتن راهی برای مسائل جامعه صنعتی تازه پا بنا شده است. شارل فوریه، فیلسوف و اندیشمند فرانسوی، از پایهگذاران سوسیالیسم آرمانشهری در سدهٔ نوزدهم بود. او خواهان برپایی جامعهای هماهنگ بر پایهٔ همکاری و همدلی انسانها بود.
انتقاد از سرمایه داری:
او با انتقاد از کاستی های سرمایه داری تازه پا، در پی ساماندهی اجتماعی نوینی است که بر پایه خیر عمومی بنا شده باشد. نظام سرمایه داری در فاز تمرکز سرمایه اولیه در بهره کشی از طبقه کارگر (پرولتاریا) بسیار خشن و بی رحم بود*1.او بهره کشی از کارگران و ثروت اندوازی سرمایه داران را محکوم می کند. او تجارت را نوعی فریبکاری میدانست و معتقد بود که رقابت آزاد باعث بیعدالتی میشود.فوریه و همفکران او در برابر این بیدادگری تنها به نظریه پردازی اکتفا نکرده بلکه به تجربیاتی گسترده دست یازیدند. کارل مارکس او را سوسیالیست تخیلی می نامد، تجربیات شهرک های آرمانی”فالانستر” فوریه در ایالات متحده، برزیل و حتی قلمرو عثمانی نمونه های از کوشش برای ساماندهی نوع دیگری از جوامع صنعتی بود. هر چند این کوشش ها به نتیجه دلخواه دست نیافت اما کوششی انسانی و صلح آمیز بود. در مقابل جریانات مدعی سوسیالیزم علمی با در پیش گرفتن مبارزات خشن برای به چنگ آوردن قدرت سیاسی و به اصطلاح از راه ا”نقلاب پرولتری”، نه تنها نتوانستند به بهبود روابط اجتماعی یاری رسانند، بلکه راهکارشان به فجایع جانکاهی منجر گردید
فالانستر( جامعه آرمانی):
در برابر سرمایه داری که بر پایه بهره کشی بنا شده بود، فوریه جوامعی به نام فالانستر را پیشنهاد می کرد که در آن افراد بر اساس خواسته ها(علایق)و استعدادهای های خود زندگی می کنند. در این فالانسترها شمار افراد به دو هزار نفر نمی رسید مدیریت بر پایه تقسیم کار هماهنگ انجام می شود .از کار طاقت فرسا پرهیز شده و سیستمی را پیشنهاد می کند در آن افراد فعالیتهای خود را بر اساس تمایلات طبیعی خود انتخاب کنند.
تمایلات انسانی
فوریه معتقد بود که همسازی و هماهنگی اجتماعی را میتوان با احترام به غرایز انسانی بهدست آورد، نه با سرکوب آنها و برخلاف اخلاقگرایان زمان خود، او فکر میکرد که خواستهها و تمایلات باید تقویت شوند تا بشریت به بالاترین پتانسیل خود برسد.
نقش زنان در جامعه
فوریه از اندک متفکران سده نوزدهم است که از حق برابری زن و مرد پشتیبانی کرد و برخلاف نظریات زن ستیزانه بسیاری از روشنفکران آن دوره نقش زنان در امور اجتماعی را ضروری دانسته و آزادی زن را یکی از معیار های پیشرفت اجتماعی میدانست. او همچنین نگرش نقادانه به ازدواج سنتی داشت و از آزادی بیشتر در روابط عاشقانه پشتیبانی می کند.
………………
اگوست کنت: بنیانگذار پوزیتیویسم و جامعهشناسی مدرن
اگوست کنت (۱۸۵۷–۱۷۹۸)، فیلسوف فرانسوی قرن نوزدهم، بهعنوان یکی از بنیانگذاران علم جامعهشناسی و بنیانگذار مکتب فلسفی پوزیتیویسم شناخته میشود. اندیشهٔ وی، با ساختاری نظاممند و بلند پروازانه، در پی آن است که نظمی نوین را بر پایهٔ علم و عقلانیت در عرصهٔ دانش و به ویژه علوم اجتماع بنیان نهد. هدف کنت آن است که روشی یگانه و علمی را برای تنظیم دانش انسانی و سازماندهی جامعه معرفی کند:
قانون سه مرحلهای: الگوی تکاملی ذهن بشر
بنیاد اصلی فلسفهٔ کنت، قانون معروف به قانون سه مرحلهای است. از دیدگاه او، ذهن بشر در مسیر تحول تاریخی و معرفتی خود، سه دورهٔ متوالی را پشت سر میگذارد. 1/ مرحلهٔ الهی (یا خیالی): در گام نخستین، انسان پدیدههای طبیعی را از طریق علل ماوراءطبیعی توضیح میدهد. نیروهای طبیعی بهعنوان موجوداتی ذیشعور و با اراده تصور میشوند. این شیوهٔ اندیشه، بر جهانبینی اسطورهای و دینی تکیه دارد و در تمدنهای ابتدایی حاکم بوده است.
2/ مرحلهٔ مابعدالطبیعی (یا انتزاعی): گام دوم، مرحله گذار است: باور به نیروهای مافوق طبیعت جای خود را به مفاهیم انتزاعی چون “ماهیت”، “قوای طبیعی” و “حقوق ذاتی” میدهد. این گام از مرحلهٔ قبلی عقلانیتر است، اما از نظر کنت همچنان در چارچوب گمانهزنی و بیپایگی علمی قرار دارد.
3/ مرحلهٔ اثباتی (یا علمی):در این گام ذهن انسان به مرحلهای میرسد که از جستوجوی علل نهایی و مفاهیم مطلق دست کشیده و در پی کشف قوانین عینی و قابل مشاهده پدیدهها برمیآید. این دوره، آغاز اندیشهٔ علمی و تجربی است. کنت در اینباره جملهٔ معروفی دارد:«دانستن برای پیشبینی، و پیشبینی برای عمل.»



پوزیتیویسم: روشی عام مبتنی بر علم
از دید کنت پوزیتیویسم تنها یک نظریهٔ معرفتشناختی نیست، بلکه طرحی است جامع برای اصلاح کلی ساختار دانش و جامعه. او ابتدا سپهر علم را از مفاهیم متافیزیکی چون ماهیت، نفس،سرنوشت نهایی جهان را از حوزه علم کنار میگذارد و سپس به طبقه بندی علوم بر پایه پیچیدگی و سطح انتزاغی آنها می پردازد: این دسته بندی بدین گونه است:ریاضیات، نجوم،فیزیک، شیمی،زیست شناسی، جامعه شناسی. او پدیدار گشتن دیر هنگام جامعه شناسی را به دلیل پیچیدگی نسبت به دیگر علوم می داند زیرا این دانش به روابط پیچیده و چند لایه روابط بشری می پردازد.
او می کوشد از طریق پوزیتیویسم، وحدتبخشی به دانشها از طریق روش علمی مشترک به انجام رسانده وبر پایه این وحدت، عقلانیت و هماهنگی را جایگزین آشوب فکری و پراکندگی معرفتی نماید.
جامعهشناسی4*: علمی مستقل برای شناخت جامعه و تحول آن:
اگوست کنت نخستین کسی است که واژهٔ “جامعهشناسی” (Sociologie) را بهکار برد و آن را بهعنوان یک علم مستقل معرفی کرد. او این علم را به دوشاخه بخش نمود 1/ایستایی اجتماعی: بررسی ساختارهای پایدار جامعه مانند خانواده، دین، تقسیم کار و…2/ پویایی اجتماعی:بررسی قانونمندیهای تحول تاریخی جوامع، که از همان قانون سه مرحلهای تبعیت میکند از دید کنت جامعه نیازمند تعادل میان ثبات نهادی و تغییر تدریجی بر پایه دانش است.چکیده این رابطه در این گزاره بیان شده است : «نظم بهمثابهٔ بنیاد، و پیشرفت بهمثابهٔ هدف.». از این دیدگاه جامعه شناسی نه تنها به توصیف بلکه به تغییر جامعه نیز نظر دارد.
پاکنویس
*تمرکز سرمایه، مرحله نخست نظام اقتصادی امروزه دنیاست: در کشور های غربی اروپا، عمده سرمایه در دست صاحبان صنایع و بانکداران گرد آمد و روستائیان فقیر را روانه شهر ها کرد. این دوره با تنش های شدید اجتماعی و سیاسی در شهر های صنعتی فرانسه و انگلستان همراه بود(فقر شدید کارگران شهری و بهم خوردن تعادل جمعیتی). اما نوع دیگری از تجمع سرمایه در کشور های چون روسیه و چین صورت گرفت که در گفتمان آن دوره ، تمرکز به شکل” قانونمند” از سوی دولت بود: سرمایه از دست سرمایه دار خصوصی گرفته به بوروکراسی دولتی سپرده شد و نیرو کار مجانی ( در اردوگاه های کار اجباری زندانیان) و یا ارزان قیمت (با کنترل دولتی درجا بجایی جمعیتی) انجام گرفت. در دوره شوروی ، برای رفتن از یک شهر به شهر دیگر به کسب اجازه مقامات دولتی نیاز بود و بر خلاف کشور های غربی هر کسی نمی توانست بدلخواه محل زندگیش را تغییر دهد. البته یکی از نتایج کار کرد این شیوه، شمار اندک “بیگانه” و “امنیت” و “پاکیزگی” شهر هاست! در کشورهای غیر صنعتی، که در مرحله تمرکز سرمایه هستند، چگونه می توان از این تجربیات درس گرفت؟
———————–
ا4* رد پای افکار کنت را در روشنفکران دوره مشروطه از آنجمله ملکم خان ، یحیی دولت آبادی ، کسروی می توان مشاهده کرد همچنانکه در میان روشنفکران عثمانی ومصر سده نوزدهم .
در اواخر عمر، کنت جنبهای اخلاقی و دینی به دستگاه فکری خود میافزاید که برخی آن را «دورهٔ دینی» فلسفهٔ وی مینامند.
الف. دین انسانیت
کنت برای جانشینی ادیان سنتی، آیینی سکولار بهنام دین انسانیت پیشنهاد میدهد. در این دین، دانشمندان و بزرگان جای پیامبران را میگیرند، انسان والاترین ارزش میشود و مراسمی آیینی برای بزرگداشت انسان و جامعه برقرار میگردد.
ب. اخلاق نوعدوستی
اخلاق مطلوب از نظر کنت بر نوعدوستی (altruisme) استوار است. جامعه زمانی رشد میکند که افراد از خودخواهی فاصله گرفته و در خدمت جمع باشند. او اخلاق را از دین جدا میکند، اما بنیانی عاطفی و انسانی برای آن قائل است.
نتیجهگیری
اندیشهٔ اگوست کنت تلاشی نظاممند برای بازسازی دانش و اجتماع بر پایهٔ عقل و علم است. قانون سه مرحلهای، طبقهبندی علوم، بنیادگذاری جامعهشناسی و طرح اخلاقی انسانمدار، همگی عناصر کلیدی این نظام فکریاند. گرچه برخی ابعاد آن، بهویژه دین انسانیت، امروزه رنگی آرمانگرایانه و تاریخی به خود گرفتهاند، تأثیر آن در زایش علوم اجتماعی و اندیشهٔ مدرن انکارناپذیر است. پوزیتیویسم کنت با تأکید بر مشاهده، تجربه و نظم علمی، نقش مهمی در شکلگیری پارادایم علمی مدرن ایفا کرده است.