1/

شرق فلات  ایران : صحنه جنگ دائمی

 

                                 شرق فلات ایران که از سده 18 میلادی “افغانستان” نامیده می شود  درسپهر جهان ایرانی قرار دارد.این منطقه   از شمال به “آمو دریا ” و از شرق به کوه های هندوکش و از جنوب  به بیابان های بلوچستان  محصور می شود . یافته های باستان شناسی نشانگر تمدنی در حاشیه رود هلمند /هیرمند/ می باشد که شهر سوخته در هزاره سوم و دوم پیش از میلاد نمونه   برجسته آنست .   شهر سوخته با تمدنهای هم عصرش در میانرودان /سومر و اکد/ و به ویژه با  تمدن جیرفت  و حوزه تمدنی رود سند روابط تجاری  داشته است . یافته های باستان شناسی  بیانگر رشد صناعت سفالگری  و پارچه بافی  در این شهر میباشد .اما تا کنون نشانه ای از ابزار و آلات جنگی در این تمدن بدست نیامده  که این شهر را همانند دولت شهر های دره سند  از تمدن های جنگاور  متمایز می کند.این تمدن به دلایل تغییرات جوی و یا به دلایل ناشناخته دیگری در میانه هزاره دوم میلادی از میان رفت .

شرخ عکس ها : گورستان شهر سوخته  ، و تنگ شیشه محصول دست صنعتگران شهر سوخته / هزاره دوم پیش از میلاد  در منطقه مرزی ایران و افغانستان ، در کنار رود هیرمند.

 

ساکنان دیگر مناطق افغانستان  بطور پراکنده در روستا ها زندگی میکردند  که از نحوه زیست آنها اطلاعات دقیقی در دست نیست . اما در آن سوی آمودریا اقوام آریایی بودند  که در نیمه هزاره دوم به داخل فلات ایران سرازیر شدند و مادها و کردها و پارس در غرب فلات مستقر شدند و یک شاخه دیگر این اقوام از شرق نجد ایران وارد هند شدند.  

شرح جدول:   حکومت های  شرق فلات ایران  از کوروش تا حمله عرب ، در سرزمیی ها و شهر های مهم

 

این اقوام که شاخه  هند و ایرانی *را تشکیل می دهند بدلیل  زیست مشترک دراز مدت در آسیای میانه  از جهت زبان ، فرهنگ، سنتهای دینی و نحوه زیستی پیوند های زیادی با یکدیگر  داشتند . آنها ظاهرا پس از ورود به فلات ایران با مقاومتی زیادی  روبرو نشدند و در میهن جدید خود همراه با باشندگان پیشین به کشاورزی و دامداری مشغول شدند.اما اقوام هم ریشه آنها که در آسیای میانه باقی مانده بودند همواره از سوی اقوام بیانگرد استپ های شمال “سیردریا ”  تحت فشار بودند .

تاریخ فلات ایران و به ویژه بخش شرقی آن ، داستان درگیری دائمی میان قبایل بیابانگرد شمالی با مردمان اسکان یافته است : هرازچندی قبایل جدید به فلات یورش می بردند و شهر و روستا را غارت کرد ه ،باز می گشتند .گروهی هم باقی می ماندند و با باشندگان پیشین می آمیختند . این چرخه تا دوران معاصر ادامه داشت. یاری خواستن از اقوام بیابان گرد از سوی حاکمان سیاسی داخل فلات ایران ، در رقابت با دشمنانشان ، امری بود رایج . علاوه بر این از همان زمان هخامنشی این قبایل منبع دائمی سپاه حکومت های ایرانی محسوب، می شد ، ساز وکاری که یورش ها ی آینده و تسخیر شهر ها را برای این قبایل آسان می کرد . چنین رخداد ی تقریبا در تمام تاریخ جهان تکرار شده است ، دو نمونه مشهور آن وارد کردن ژرمن ها در ارتش رم بود که سقوط امپراتوری را بدست ژرمن ها آسان کرد و دیگری دعوت شاه اسپانیا از اعراب مسلمان برای از میدان بدر کردن رقبا بود که فتح آسان اسپانیا و حاکمیت چند قرنی مسلمانان را در پی داشت.

از کوروش تا کوشانیان

 

                                       بنیانگذار  امپرتوری هخامنشی چند بار برای جلوگیری از حملات اقوام بیابانگرد  به آسیای میانه لشکر کشید  و آنها   مجبور به عقب نشینی  به سمت صحرای ترکستان چین شدند. کوروش  در منطقه دره زرافشان پایگاه هایی برای مقابله باآنها ایجاد نمود که نمونه باقیمانده آن در شهر استروشن با نام “کوروش کده ” همچنان باقیست. در آخرین جنگ با این اقوام ، کوروش کشته شد.  جنگ در این منطقه در زمان جانشینان او ادامه داشت تا اینکه داریوش این منطقه را تسخیر نمود و پدرخود  ویشتاسب  را به عنوان ساتراپ منطقه باختر (با کتریا) منسوب نمود که مرکز آن شهر بلخ بود .

شرح عکس قلعه باز سازی شده بر فراز تپه  شهر استروشن  در ایالت سغد  که امروز بحشی از تاجیکستان است . این قلعه  کورشکده هم خوانده می شود .مردم محلی شهر خودشان را پایتخت تابستانی کوروش می دانند.

 

 

پس از سقوط امپرتوری هخامنشی و تسخیر فلات ایران بدست اسکندر مقدونی “باکتریا “ همچنان به عنوان یک ساتراپی باقی ماند  و اسکندر در این ناحیه سیاست کوروش را ادامه داد و دست به استحکامات نظامی زده چندین شهر  برای مقابله با اقوام بیابانگرد بنا نمود  اما فشار این قبایل ادامه یافت و در سده دوم پیش از میلاد  سکاها موفق شدند شرق فلات ایران را تسخیر کنند و شاخه ای از آنها در جنوب ساکن شدند .و اردوان، پادشاه  اشکانی  مجبور شد چراگا ه های  جنوب هرات تا دریاچه هامون را به آنها بسپارد و پس از چندی این ناحیه به نام آنها ” سکستان یا سیستان”  خوانده شد . شاخه دیگر سکاها وارد دره سند و شمال هند شده و در این سرزمین ساکن شدند.

کوشانیان

 در اواخر حکومت  یونانی بلخ، قبایل کوشانی بازگشته* از ترکستان چین به شمال آمو دریا مهاجرت کردند و شماری از آنها در شهر های بلخ و” آی خانم” مستقر شدند.  در سده  اول پیش از میلاد حکومت خود را در باکتریا به مرکزیت بلخ استوار ساختند . مقتدر ترین پادشاه این دودمان، کانیشکا نام داشت  و از شمال هند تا بخش‌هایی از آسیای میانه مانند سغد و خوارزم را زیر فرمان خود داشت او در سال 120 میلادی پایتخت را از بلخ به بگرام و کاپیسا انتقال داد. کوشانیان در 220 میلادی بدست ساسانیان از میان رفتند و  شاخه هایی از آنها دولت کابلستان یا پادشاهی کوشانیان ساسانی را بنیاد نمودند که از جنوب هندوکش تا سواحل سند را در تسلط خود داشتد

زبان و خط و دین

کوشان‌ها در دوران اولیه خود، از زبان یونانی به عنوان زبان درباری خود استفاده می‌کرند.اما در زمان کنشکا زبان بلخی جانشین آن شد. آن‌ها همچنین اعتقادات و ادیان رایج را در بلخ را پذیرفتند که مهم‌ترین آنان مزداپرستی، دین یونانی و بودایی‌گری بود. از زمان حاکمیت  نخستین شاهان این دودمان  ، فرهنگ بودایی در قلمروی  آنها  رواج بیشتری یافت تا اینکه در دوران کانیشکا به دین غالب در جاده ابریشم تبدیل شد

در سده نخست میلادی، کتاب‌های بودایی به زبان‌های مختلف ترجمه شد و توسط راهبان این آیین به مناطق مختلف ارسال گشت. تعداد زیادی معبد بودایی  در جاده‌هایی که کاروان‌های تجاری از آن عبور می‌کرد، بنا شدو همین منجر به رواج بودیسم در راه ابریشم گردید. این پشتیبانی، راه را برای ورود این دین به چین و سایر کشورهای شرق آسیا فراهم کرد و میلیون‌ها تن در این منطقه به پیروان آیین بودا افزوده شدند.

روابط با  قدرت های  خارجی

فرمانروایان کوشانی با امپراتوری روم، شاهنشاهی ساسانی، دودمان هان امپراتوری چین و هند  روابط دیپلماتیک داشتند. کوشانیان به دلیل اقامت اجدادشان در صحرای چین با تمدن چینی نزدیکی داشتندو دادوستد میان آنها رونق داشت. شاهان کوشانی در  میانه‌ سده  دوم وسوم میلادی تحت فشارامپراتوری  های اشکانی و ساسانی بودند و از همین جهت با امپراتوری رم در تماس بوده  و سفر ایشان بار ها به رم سفر کرده/* و از آنها برای با مبارزه با رقیب مشترک ،  امپرتوری اشکانیان کمک می طلبیدند. اما این اتحاد کاری از پیش نبرد و فرمانروایی کوشانیان در 225 میلادی بدست حکومت نوبنیاد ساسانی   از هم فرو پاشید. بخش‌های غربی آن شامل بلخ (مرکز امپراتوری)، سغد و گنداره تحت فرمان ساسانیان درآمد. ساسانیان این مناطق شرقی تر  را به پادشاهی نیمه مستقلی به نام کوشانشهر بدل کردند و گروهی از شاهزادگان ساسانی موسوم به کوشانشاهان بر آن فرمان راندند. با این حال اعضای باقی مانده دودمان کوشانی تا سال ۳۷۵ میلادی بر بخش‌های جنوبی و شرقی آن که در شمال هند واقع بود،حکومت  خود را ادامه دادند و در نهایت به دست امپراتوری گوپتا منقرض شدند.

………………….

زیر نویس صفحه نخست

*سال 78 میلادی  پادشاه هند شمالی در دره سند  هیئتی از سفرایش را برای کسب حمایت  امپراتور وسپاسین در مقابل خطر پارت ها به رم می فرستد .در سال 99 میلادی  هیئت مشابهی اینبار از سوی کوشانیان  برای مقابله مشترک با پارتها/اشکانیان / به دیدار  امپراتور تیتوس رهسپار رم می شود.

ارتباط تجاری منابع رومی از این می‌گویند که در سال ۱۳۸ میلادی نیز سفیری از سوی شاه بلخ به دربار آنتونیوس پیوس فرستاده شده‌است. همچنین در منابع چینی ذکر آن رفته‌است که محصولات وارداتی از داکین (نام چینی امپراتوری روم) به آسانی در قلمروی کوشان‌ها پیدا می‌شوند

………………….

2/ 

پارت ها در شرق فلات ایران

  پارت ها هم مانند هخامنشیان ، از سربازان اقوام بیابانگرد در لشکر خود بهره می بردند .  این سربازان جنگاورانی بودند که در خدمت شاهان ایرانی در جنگ با یونان و سلوکی ها شرکت فعال داشتند وهمین آشنایی آنها را برای تسخیر آتی شرق فلات ایران یاری کرد. زمانی که ساکا ها و بدنبال آنها کوشانیان در این منطقه حاکم شدند ، پارت ها به سختی سیستان را از چنگ آنها در آوردند و حکومت دست نشانده ای با نام  پارت  و هندو در قسمت مرکزی افغانستان امروزی   تاسیس نمایند .

 

هپتالیان

 این قوم شاخه از اقوام”هان” بود که ریشه نژادشان ترک و مغول  آلتای  از  بیابانگردان خطه استپ های “اورازی”  بودند. آنها  در سال ۴۲۰ میلادی در شمال باختر/باکتریا/  حکومتی  تأسیس کردند که مرکز این دولت تخارستان بود. و قلمروشان را تا شمال هند گسترش دادند این دولت با قدرتی که داشت، توانست بهرام گور را در مرو و یزدگرد ساسانی را در مرغاب شکست دهد. پیروز یکم ساسانی  در جنگی که با هپتالیان کرد، با تمام سپاهیان همراهش،کشته شد و جسد او هرگز به دست نیامد. در سال ۴۸۴ میلادی هیاطله تا مرو و هرات را گرفتند در سال ۵۶۷ میلادی هپتالیان به دست خسرو انوشیروان و متحد او ترکان از بین رفتند. در پیکارهایی که بعد از آن بین ایران و ترکان درگرفت، قسمت‌هایی از سرزمین هپتالیان بدست ایران و قسمت‌هایی از آن بدست ترکان افتاد.

……………………………………

ماخذ : تاریخ امپراتوری اشکانیان . آندره  ورستاندیک، ترجمه بهفروزی

سایت پایگاه باستان شناسی افغانستان.

تاریخ تاجیکان  ،امامعلی رحمانف

-ی انسیکوپدیای ونیورسالیس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *