سفر ما از بخش شمال غربی کوه های آلپ در فرانسه آغاز شد و پس از پیمودن دره های آلپ در سوئیس تا به جنوب اتریش و شمال اسلوونی ادامه یافت. تا اینجا ما در شمال دامنه های آلپ و در حوزه آبریز رودخانه دانوب بودیم . آب های جاری این بخش از اروپا پس از پیوستن به دانوب به دریای سیاه می ریزند. رودخانه ساوا در اسلوونی مهمترین شاخه آنهاست که از بخش آلپ ژولین سرچشمه می گیرد. ما از فراز همین کوه ها از اسلوونی وارد شما ایتالیا شدیم و دامنه جنوبی آلپ را این بار به سمت غرب پیمودیم آبهای دامنه جنوبی در ایتالیا به رودخانه “پو” می پیوند که از غرب تا به شرق ایتالیا گذر کرده و به دریای آدریاتیک می ریزد. در دامنه جنوبی هم مانند شمال دریاچه های بزرگ و زیبایی وجود دارد. ما از آلپ جنوبی در ایتالیا رهسپار نیس شدیم و بدین ترتیب دور کاملی بر این بخش از آلپ زدیم، آلپی که منبع آب اروپا است و سرچشمه مهمترین رود های این قاره است.

ایتالیای شمالی ، از مرز که گذشتیم با آنکه کوه و جنگل و گیاهان با اسلوونی همگون بود اما معماری دهکده ها و شهر ها، کافه ها و شیوه زندگی بطور کلی کاربری زمین متفاوت بود، و می شد فهمید که از یک کشور اسلاو به سرزمینی با فرهنگ لاتینی وارد شده ایم. تراکم جمعیت در روستا و شهر زیاد، و مردم بیشتر در خیابان ها در آمد و شد بودند . اما باز هم همان ساختار طبیعی: دره ای بود جاده و خط آهن در کنار رودخانه ای که این بار بسمت جنوب سرازیر می شد. از همان ابتدا شمار کارخانجات نشان از این بود که شمال ایتالیا ربطی به جنوب آن ندارد .هرچه به سوی دشت میرفتیم ، شهر ها گسترده تر و شمار کامیون ها افزایش می یافت که نشانی از تولید فراوان و دینامیسم منطقه داشت .این سرزمین “Vincenzo” نام دارد که ثروت آن پر آوازه است . راه شرقی غربی از ونیز تا میلان “E4 “همیشه پر ترافیک و در نزدیکی شهر ها با راه بندان همراه است . به تجربه، راه های فرعی را در پیش گرفتیم تا هم از شر راه بندان آزاد شویم و هم امکان دیدن طبیعت و زندگی مردمان افزون تر باشد. شب در یکی از دهات در ده کیلومتری دریاچه “گاردا” بیتوته کردیم . دهکده ای که باز هم ربطی به روستا های جنوب ایتالیا نداشت. در کرانه دیگر همین دریاچه گاردا بود که جنگ سرنوشت ساز میان ارتش “انقلابی” فرانسه و اتریش انجام گرفت . ارتش اتریش همان مسیر روز های پیشین ما را طی کرده بود. اما در روستایی به نام “ریولی” در سال 1796 ناباورانه از ناپلئون شکست خورد و در پی این رویداد ابتدا شمال ایتالیا و سپس تمامی خاک ایتالیا را به تسخیر او در آمد. پیش از پرداختن به حضور فرانسه در ایتالیا از اواخر سده نوزدهم دو شهر شمالی در ایالت لومباردی دیدن کنیم!

یادآوری نام ایالات شمالی ایتالیا : Vincenzoبه مرکزیت ونیز،شهر دیگر آن “ورونا” است که محل داستان رومئو و ژولیت هم هست. استان لومباردی: با شهر های بزرگ میلان ، پرگام . استان پیه مونته : تورینو(تورن) . و استان لیگوری با مرکزیت بندر بزرگ ژن که همراه ونیز دو جمهوری نخستین سده میانی را پایه گذاری کرد که بر دریا ها حکمرانی داشت .

دریاچه های شمال ایتالیا واقع در کوهپایه های جنوبی آلپ، شامل دریاچه های :گاردا (بزرگترین دریاچه ایتالیا)، ایسئو، کومو، ماژور و لوگانو در مرز مشترک با سوئیس. این دریاچه ها در استان لومباردی قرار دارد.

فهرست

لمباردی

واژه لمباردی ریشه در نام قوم لمبارد دارد که در اواخر دوره رمی در مرزهای امپراتوری جای گزیدن و در پی آن به دین مسیح گرویده، با فرهنگ رمی در آمیختند و صاحب یکی از ثروتمند ترین استانهای ایتالیا شدند. این سرزمین که در دامنه جنوبی آلپ قرار دارد با چندین دریاچه و شماری رودخانه. شاخه هایی از این رود اصلی ،به نام “پو”، از غرب به شرق جریان داشته به دریای آدریاتیک می ریزد . کوهپایه ها و دشت حاصلخیز لمباردی که میان آلپ و رود “پو” قرارگرفته ، برخوردار از سدهای متعدد و نیروگاه های آبرسانی است و این سرزمین را مستعد(دریابنده) کشاورزی و صنعت پیشرفته کرده است. شمار زیادی از کارخانجات ماشین سازی و تولید قطعات خودرو ،اتوبوس، کامیون، تراکتور کشاورزی، راه آهن و لیفتراک ماشین در این ناحیه قرار دارد. نام شماری از این شرکت های پر آوازه:
آلفا رومئو: از سال 1910.
اتو بیانچی: 1955-1996.
فراری: از سال 1940.
فیات: از سال 1899.در ایالت همسایه در شهر تورینو)
اینوسان : 1960-1997.
لامبورگینی: از سال 1963.
لانچیا: از سال 1906.
مازراتی: از سال 1926.

قطب مالی و بانکداری ایتالیا و محل بازار بورس ایتالیا میلان مرکز لمباردی است.

پَرسه در “برشا» : در هفتاد کیلومتری میلان و در نزدیکی “گاردا”بزرگترین دریاچه ایتالیا ، شهر برشا واقع شده که از دو بخش جدید و تاریخی تشکیل میشود .بخش تاریخی بر فراز تپه ایِ سنگی در دورن دژی با حصاریِ استور ، بنا شده است. کوچه های مارپیچیِ در هم تنیده ِشهر به سوی میدان مرکزی شهر میرسند. گستره میدان محل بازار و گردهمایی شهروندان و گردشگران است. دور میدان بنا های مانده از سده های پیش، در کنار کافه ای تازه تاسیس پذیرای شمار فراوان بازدیدکنندگان است. اما این شهر در روزگاران پیشین و به ویژه در دوران معاصر شاهد رخداد های خونینی بوده است

نبرد سولفورینو و تاسیس صلیب سرخ :از آن جمله در سال 1859 در جریان جنگ های استقلال ایتالیا ، در دهکده ای در جنوب دریاچه گاردا و نزدیک به شهر برشا ارتش اتریش در برابر ارتش متحد ایتالیا و فرانسه به رهبری ناپلئون سوم به نبردی دست زد که بیش از سی هزار کشته و شمار بیشتری زخمی بر جای گذاشت. باشندگان “برشا” به کمک رسانی مجروحان دست یازیدند. به همراه ایشان بازرگانی سوئیسی بود که تحت تاثیر این رویداد دهشتناک و تجربه کمک رسانی به مجروحان جنگی، در بازگشت به ژنو دست به تاسیس “صلیب سرخ”زد.

از رخدادهای دهشتناک دیگر بمباران ویرانگر شهر در سال پایانی جنگ دوم جهانی بود: “برشا “به دلیل ترکیب اجتماعی باشندگانش، زمینه مساعدی برای تبلیغاتی موسولینی در شمال بود و یکی از چهار مرکز جمهوری اجتماعی مدل موسولینی درآمد.از همین جهت از 14 فوریه 1944 تا 18 آوریل 1945، این شهر به طور گسترده توسط هواپیماهای انگلیسی-آمریکایی بمباران شد. و به بخش جدید شهر خسارات زیادی خورد.

پرگام :

مرکز ایالتی به همین نام ، شهر پرگام در پنجاه کیلومتری میلان قرار دارد .حصار تاریخی مانده از روزگار حاکمیت ونیزی ها همچنان پابرجاست و در کنار آن خندقی که به باغ شهرداری تبدیل شده و پل معلق که تغییر کاربری داده است: تمام این مجموعه در چارچوب جدیدی برای خوشایند گردشگران به کار میرود. این شهر ثروتمند و زیبا در درازی تاریخ بخش از قلمرو قدرت های منطقه بوده است: پس از فروپاشی امپراتوری رم ، به دست فرانک ها ، امپراتوری رم شرقی ، امپراتوری مقدس رم ژرمنی ، جمهوری ونیز ،اتریش ، فرانسه و دوباره اتریش. از هر یک از این دوره ها بنا ها و کلیسا هایی به جا مانده که معماری چشمگیری دارند. افزون بر آرشیتکتور بخش تاریخی، این آمیزش فرهنگی چهره های درخشانی در رشته های هنری در موسیقی ،نقاشی و تئاتر به جای گذاشته است . به ویژه گفته می شود در سده میانی در صحن جلوی کلیساهای شهر، تئاترهای مذهبی و غیر مذهبی اجرا می شده که در تاریخ تئاتر “کمدی دو لا آرته” خوانده شده و پایه تئاتر نوین اروپا دانسته می شود.

لمباردی:رزمگاه اتریش و فرانسه / از ناپلئون بناپارت تا ناپلئون سوم

فرانسه در درازای تاریخ بار ها شمال ایتالیا را تسخیر کرده است .ناگفته نماند که پیش از آن سرداران رمی از سده دوم پیش از میلاد در سرزمین “گُل= فرانسه” جولان میدادند و تا پیش از سده پنجم میلادی گُل بخشی از امپراتوری رم به شمار می آمد. ما در اینجا به کوتاهی نظری به روابط فرانسه و شمال ایتالیا از انقلاب فرانسه تا جنگ اول جهانی می افکنیم.

یکی از مشکلاتی که در سال های نخست انقلاب فرانسه در استان های دور از پایتخت پدیدار شد ، از هم گسیختگی اجتماعی و فقر و نبود امنیت بود. در جنوب فرانسه شورشی به مرکزیت شهر تولون شورشی رخداد که انگلیسی ها هم به شورشیان کمک می کردند. ناپلئون بناپارت که افسر جوانی در ارتش انقلابیون بود توانست این شورش را سرکوب نماید و در میان سربازان ژنده پوش و نا آزموده پر آوازه شود . افسر جوان که رابطه نزدیکی  هم با روبسپیر داشت می دانست که کیسه دولت مرکزی خالی است و چاره را در لشکرکشی به مناطق ثروتمند یافت ، او سربازان و تهیدستان را با ایده گسترش انقلاب بدست آوردن ثروت بسیج کرد، و ثروت شمال ایتالیا را به آنها وعده داد. ناپلئون که از همان زمان خود را به عنوان یک سردار بی همتا در تاکتیک جنگی پر آوازه کرده بود در جنگ های شمال ایتالیا توانایی خود را در به کارگیری شعار های انقلابی برای سربازان از یک سو و هواداران بومی انقلاب از سوی دیگر نشان داد. ارتش او که در ابتدا بسیار ناتوان و ناچیز تر از ارتش اتریش بود ، به یاری نبوغ نظامی و شجاعت ناپلئون و شور انقلابی سربازان او به قلب ارتش اتریش یورش برد و با غافلگیری سپاه دشمن پنج گردان را متلاشی کرد و در روز های بعدی در شش نبرد شش پیروزی بدست آورد، و پایه ارتش ارتشی را بنا نهاد که در یک دهه بعد اروپا به زیر چکمه سربازانش در آورد. ارتشی شکل گرفت که “آسمان را هم سر نیزه های خود نگه میداشت”. این جنگ ها دو دوره در سال های 1796 و 1788 انجام گرفت. فرانسه با پیروزی بر اتریش در شمال ایتالیا از دشمن به “دوست ” بدل شد. ناپلئون هرچند خود را هوادار ایده انقلاب فرانسه می خواند و از همیاری بومیان انقلابی در روند گسترش ایده ساختار سیاسی جدید، آزادی فردی و اجتماعی، الغای امتیازات نجبا و کلیسا و تدوین کنوانسیون و ایده شهروندی برخوردار بود ، اما گفتار روشنگرانه او موجب نمی شد که با شماری از نجبا برای استقرار حکومت هوادار فرانسه سازش نماید و با کلیسای رم کنار بیآید، و از حمایت آنها برخوردار شود و ثروت کلیسا را غارت نماید. پایه اقدامات ناپلئون بر بنیاد یاری رساندن به ساختار نوین سیاسی و اصلاحات اجتماعی در سرزمین های تسخیر شده در برابر پذیرش حاکمیت فرانسه بود. به سخن دیگر گسترش انقلاب اجتماعی به زور سرنیزه “ارتش بزرگ”، فروش ایده انقلاب در سایه منافع فرانسه. در مقالات آینده اشاراتی به پیوند انقلاب و جنگ خواهم داشت.

پانوشته

*آلپ رشته کوه به طول هزار کیلومتر در اروپا امتداد دارد و مرز شمالی ایتالیا، جنوب شرقی فرانسه، سوئیس، لیختن اشتاین، اتریش، جنوب آلمان و اسلوونی را پوشش می دهد. رشته کوه آلپ شامل 128 قله با ارتفاع بیش از 4000 متر است که مون بلان بلندترین آنهاست/4809 متر/ که در مرز میان فرانسه و ایتالیا قرار دارد…. شمار زیادی از رودخانه های اروپایی، رون، راین (راین)، پو و شاخه های آن و همچنین رودخانه های دانوب (دوناو)، دراوا (دراو)، ساو (ساوا) از آلپ سرچشمه می گیرد . آلپ منبع آب اروپاست.

کوه های آلپ راه خود را از جنوب بوسنی هرزگوین در امتداد دریای مدیترانه ادامه بسمت شرق ادامه می دهد ،این بخش به نام آلپ دیناریک  Alpes dinariques خوانده می شود که به رشته کوه های بالکان پیوسته و تا بخش اروپائی ترکیه ادامه پیدا میکند……

“واژگان “آلپ” در اوایل قرن اول قبل از میلاد ظاهر شد. بر اساس یک فرضیه “alpe” خود از ریشه ماقبل سلتی “albos” ریشه گرفته است، به این معنی است که به گفته زبانشناس خاویر دلمارر، ” جهان نورانی، جهان بالا، یا از اصطلاح رایج هندواروپایی «albho-» به معنای «سفید» …….این کلمه در نام های گالی آلبوس، آلبیوس، آلبیوریکس به اثبات رسیده است”…..پرسش : آیا پیوندی میان واژه هند و اروپائی “آلپ” به معنی سفید،نماد برف، نورانی با واژه “البرز” هست؟


…………….