تاریخ آلمان به عنوان یک دولت- ملت از سال 1871 آغازمیگردد .پیش از این زمان در سرزمین ژرمن ها شمار حکمرانی های کوچک مستقل گاهی به 350 می رسید! این حکومت ها غالبا با یکدیگر در کنفدراسیون هایی هم پیمان می شدند تا بهتر بتوانند منافع مشترکشان را تامین نمایند. بیهوده نیست که آلمان مدرن بر پایه فدرالیسم بنا شده و ایالات آن همچنان از خودمختاری گسترده ای برخوردار است.

امپراتوری مقدس ژرمنی رم بین سده 10 تا نیمه سیزدهم . بنیانگذار شارلمانی

در طی سده های نخستین مسیحیت ، امپراتوری رم زمانی در پی سرکوب و سپس در پی مماشات با اقوام ژرمن بودکه در همسایگی شمال آن زندگی می کردند.به کار گیری ژرمن ها در سپاه رم در سده پنجم به حاکمیت یک امپراتور ژرمن تبار و آمیختگی فرهنگی آنها منتهی شد و دین مسیحیت به عنوان دین رسمی ، در میان ژرمن ها رواج یافت /سده 5 تا 9. امپراتوری مقدس ژرمنی رم /سده ده تا 14/ ، آلمان موزائیکی از دولت ها/14 و 15/، امپراتوری هابسبورگ و رفرم/15 تا 17/

در سال 800 شارلمانی پادشاه فرانسه و لومباردی و سپس امپراتور تقدیس شده در رم ، بر بخش گسترده ای از سرزمینی های اقوام ژرمن حاکمیت داشت .او طی جنگ های بسیار اقوام ساکسون را مسیحی کرد . قلمرو حکومتی او “امپراتوری مقدس ژرمنی ” رمی خوانده شد.از سده پانزدهم امپراتوری مقدس به دست خانواده اتریشی هابسبورگ افتاد . در طی سده های میانی( قرون وسطی)،حکومتهای بزرگ و کوچک مستقلی در سرزمین های شمالی ژرمن مستقر بودند که همواره با واتیکان در کشمکش بودند.

کنفدراسیون های ژرمنی شامل حکومت های مستقل که گاهی شامل تنها یک شهر کوچک بود

کوشش های هابسبورگ که در پی ایجاد یک حکومت مرکزی مقتدر بود بی نتیجه ماند و با پیدایش پروتستانتیسم ،عامل جدیدی در جهت فزونی جداسری در میان پرنسس های آلمانی تجلی نمود. لوتر و سپس کالون ابزار جدیدی در اختیار حکومت های محلی قرار دادند که نه تنها جایگاه آن ها را در کشمکش های قدیمی با واتیکان تقویت می کرد ، بلکه رشد پروتستانتیسم در سرزمین های شمالی آلمان جدا سری حکومت های محلی را در مقابل امپراتوری مقدس که حامی کاتولیسیزم بود را هم توجیه می نمود. این کشمکش به جنگ سی ساله ای /1648-1618/ منجر شد که نتیجه آن در زمینه سیاسی تضعیف قدرت امپراتوری و فزونی قدرت حکومت های محلی ،به ویژه در شمال بود و در نتیجه از یک سو به بیشتر تکه تکه شدن آلمان منجر شد و از سوی دیگر،در زمینه مذهبی به کاهش نفوذ کاتولیسیسم و نقش کلیسا و فزونی شمار پروتستان ها انجامید. کشور های همسایه هم در دامن زدن به این کشمکش ها نقش داشتند ، نقشی که با دخالت ارتش ناپلئون در سده نوزدهم به عمر نخستین رایش (امپراتوری) پایان داد./ نخستین رایش 1648-1806/.

زمینه صنعتی شدن آلمان از سده پانزدهم و در شهر های شمالی آغاز گشت و سپس به جنوب گسترش یافت .نمونه بارز آن اختراع ماشین چاپ بود که خود به عاملی برای گسترش دانش و فناوری و پیدایش رفرم های مذهبی در اروپا انجامید. شهر ها در این دوره نقش تعیین کننده در توسعه تولید کارگاهی و تجارت محصولات تولیدی به کشور های همسایه داشتند .در سده شانزدهم با قدرت یافتن بورژوازی در شهر ها و رونق بازار،به تاسیس بانک های ثروتمندی منجر شد که امپراتوری های بزرگ آن زمان (اسپانیا و پرتغال) از آنها وام میگرفتند.

سده هجدهم و قدرت یابی پروس (شمال آلمان) و اتریش ( جنوب) در سپهر سیاسی منطقه و اروپا پیدایش دولت های مستقل از دل امپراتوری مقدس آغاز گشت و در سده هفدهم قدرت ریشتاک و پارلمان رو به فزونی نهاد و به ویژه امور مربوط به دیپلماسی و روابط بین المللی را بدست گرفت .در این میان دولت های ایالات ساکس و باویر و به خصوص اتریش و پروس از موقعیت برتری برخوردار شدند. پروس در دوره “فردریک دو/1740-1786/” تحول فرهنگی و اجتماعی پرشتابی داشت که نمونه بارز آن هگل و دیگر فیلسوفان و متفکرانی هستند که در دانشگاه های پروس تدریس می کردند . عصر روشنگری آلمان با کوشش این پادشاه به تعالی رسید ، او به عنوان یکی از شناخته شده ترین پادشاهان “مستبد روشن ضمیر” در اروپا شمرده می شود .

از هواداری متنفکران و هنرمندان آلمانی به انفلاب فرانسه ،تا دشمنی با فزانسه بدلیل حمله ناپلئون

فرانسه هم رقیب و هم مدلی برای آلمان بود : در حالی که متفکران و هنرمندان آلمانی سخت مجذوب “اعلامیه حقوق بشر” انقلاب فرانسه شده بودند تسخیر مناطق شرقی رودخانه رن موجب چرخش افکار همگانی از انقلاب فرانسه شد . تسخیر اروپای مرکزی توسط ارتش ناپلئون به رشد احساسات ناسیونالیستی ژرمن ها دامن زد و آغاز جنگ آزادیبخش بر ضد فرانسه دامنه گرایش های میهن پرستانه را به خواست ملی برای ایجاد یک حکومت مرکزی مقتدر بدل کرد. دشمنی با فرانسه و روسیه دو عامل وحدت درمیان آلمان ها بود.

انقلاب 1848 در برلن خواست اصلی ، وحدت آلمان . سرکوب معترضان

در انقلابات 1848 در اروپا زمانیکه فرانسویان در پی عدالت اجتماعی و ایتالیا و مجارها خواهان استقلال از امپراتوری اتریش بودند در برلن مردم برای وحدت سیاسی و تشکیل یک حکومت مرکزی مبارزه می کردند تا از دست امیرنشین ها و خرده کشور های رنگارنگ رهایی یابند . اما پس از چندین ماه شورش و اعتراض با دخالت ارتش پروس ،نظم کهن دوباره حاکم شد. انقلاب فرانسه و درپی آن تسخیر اروپای مرکزی توسط ارتش ناپلئون تاثیر مهمی بر تحولات اجتماعی و رخداد های سیاسی داشت : ناپلئون امپراتوری کهنسال اروپای مرکزی( امپراتوری مقدس ژرمنی رم) را ازمیان برداشت و موجب رهائی حکومت های خودگردان پروتستان در شمال و پیدایش امپراتوری جدیدی در اتریش شد،که همچنان حامی کاتولیک ها باقی ماند.

وحدت آلمان : کشمکش پروس در شمال و اتریش در جنوب برای جذب کنفدراسیون های مستقل زرمنی 1815/1871

در نیمه نخست سده نوزدهم ، کشاکش قدرت میان اتریش که نماینده کاتولیسیسم شمرده می شد و پروس پروتستان در شمال ادامه داشت و هیچیک از این دو نتوانستند پاسخگوی خواست “آلمان متحد و حکومت مقتدر مرکزی ” باشند .

صنعتی شدن آلمان در دهه های هشتاد و نود دومین جهش بزرگ را به ویژه در زمینه صنعت فولاد به همراه داشت که نتیجه آن از یکسو احتیاج به مواد اولیه و بازار مصرف و از سوی دیگر نیاز به رفع بحران های اجتماعی داخلی ضروری می نمود.آلمان با تشکیل کنفرانس برلن /در تاریخ / از کشور های پیشرفته صنعتی خواست که در تقسیم مستعمرات تجدید نظر به عمل آید .در همان حال آلمان از طریق نیروی نظامی سهم خواهی خود را در آفریقا با تسخیر / کامرون ،توگو ،تانزانیا…….. نامیبی / به رقبای امپریالیست انگلیس و فرانسه نشان داد .( نخستین نسل کشی در سده بیستم ب دست امپراتوری آلمان در نامیبی صورت گرفت).

بیسمارک صدر اعظم پروس ،و شخصیت محوری وحدت آلمان

در زمینه داخلی نیز بیسمارک با توجه به گسترش طبقه کارگر و همچنین حزب سوسیال دمکرات آ المان( که با بیش از یک میلیون عضو بزرگترین حزب اروپا بود ) قانون بیمه های درمانی و اجتماعی را به تصویب و به اجرا گذاشت و پایه های اجتماعی خود را گسترش داد.*** این سیاست به وحدت اجتماعی در آلمان یاری رساند و بخشی از کارگران و رهبران حزب سوسیالیست، در عمل حامی سیاست های مستعمراتی دولت شدند و در زمان جنگ از دولت حمایت نمودند). لنین که در این هنگام هنوز بر اریکه قدرت در روسیه قرار نگرفته بود ، از برنشتاین و کاتوتسکی، رقبای سیاسی آلمانی خود بشدت انتقاد و آنها را رویزیونیست ومرتد خواند، و نهایتا خود با کمک دولت آلمان به روسیه رفت تا خواستار پایان جنگ و واگذاری بخش های از متصرفات روسیه تزاری به آلمان شود( پیمان براتیسلوا).

در آغاز جنگ ، کشور های ایران و عثمانی با وجود اعلان بیطرفی ، به دلیل درگیری دو امپراتوری مستعمراتی روس و انگلیس ” بازی بزرگی” در منطقه ، گرفتار صدمات ناشی از این جنگ شوم شدند . ایران در 1906 با جنبش مشروطیت صاحب پارلمان و دولت جدیدی شده بود. هر چند در مقاطعی این جنبش از سوی انگلیس پشتیبانی می شد ، اما با پدیدار شدن زمینه های جنگ جهانی بریتانیا به رقیب خود روسیه نزدیک شد و با قرارداد 1907 با میانجیگری فرانسه این دو کشور ایران را به دو منطقه نفوذ میان خود تقسیم نمودند. آنها در امپراتوری عثمانی هم علیرغم رقابتشان، دشمن مشترکی به نام آلمان داشتند . در حقیقت آنچه اصطلاحا در اروپا به “مسئله شرق” خوانده می شد، اشتهای بی پایان کشورهای امپریالیستی اروپایی برای بلعیدن پیکر در حال مرگ “مرد بیمار اروپا یعنی عثمانی” بود. اگر چه دردهه شصت، فرانسه و انگلستان در جنگ کریمه در برابر روسیه جنگیده بودند،اما اکنون در مقابل رقیب قدرتمندی چون آلمان قرار داشتند که چندین دهه با امپراتوری عثمانی طرح دوستی ریخته و در زمینه های گوناگون در سراسر امپراتوری عثمانی حضوری پر رنگ داشت .

آلمان سازنده راه آهن استانبول -بغداد. و دمشق -مکه

در دوره پیش از جنگ اول اقتصاد آلمان در اروپا قدرتمندترین جایگاه را داشت و به سرمایه گذاری وسیع در امپراتوری عثمانی پرداخت . از جمله با ایجاد راه آهن از کرانه تنگه داردانل تا بغداد خود را به خلیج فارس نزدیک ساخت . و با پروژه تاسیس راه آهن به بندر بصره پشت امپراتوری انگلیس را به لرزه درآورد : آلمان علاوه بر نزدیکی به حوزه های نفتی تازه کشف شده ایران ، امکان دسترسی اش را به مستعمرات بریتانیا خصوصا شبه جزیره هند افزود .

دولت عثمانی هم امیدوار بود با دسترسی به سرزمین های دور افتاده امپراتوری اش بتواند حاکمیت خود را دوباره در این مناطق هموار کند . مسیر دیگری که برای این منظور بسیار پر اهمیت بود راه آهن شامات به مکه بود : از گذشته های دور در اختیار داشتن اماکن مقدسه برای هر حکومتی موجب مشروعیت میشد و تاسیس راه آهن ، اداره زائران مسلمان را در اختیار دولت “باب عالی” قرار میداد .دولت عثمانی چندی بود که به گرایش های پان اسلامیست دامن نی زد تا از این نمد برای کلاهی فراهم آورد و آلمان ها ، آگاه به بیزاری اهالی از دسیسه های روس و انگلیس و نیاز عثمانی به حمایت توده مسلمان ، با ساختن شبکه راه آهن دولت عثمانی را با خود همراه کردند.

جنگ داردانل و پیروزی عثمانی با تجهیزات آلمانی در مقابل ناوگان انگلیس و فرانسه

در سده شانزدهم عثمانی قدرتمندترین ارتش اروپا را در اختیار داشت ، اما با پیشرفت صنایع نظامی در اروپا ، عثمانی از این قافله بشدت عقب افتاد . آلمان با در اختیار قرار تجهیزات نظامی اقدام به تقویت ارتش عثمانی کرد و به ویژه ناوگان دریایی عثمانی چنان مجهز شد که در طول جنگ جهانی اول به تمام قدرت در مقابل کشور های متخاصم قرار گرفت . در سال 1915 عثمانی به پشتیبانی آلمان وارد جنگ شد و در نخستین اقدام خود ، ناوگان دریائی شکست سختی را در دریای سیاه بر روسیه تزاری وارد نمود و با گشودن جبهه قفقاز فشار روسیه را بر جبهه شرقی آلمان کاهش داد . از سوی دیگر در مدیترانه شرقی حاکمیت انگلیس را بر مصر به خطر انداخت و زمانیکه ناوگان دریایی انگلیس و فرانسه برای تسخیر داردانل به حرکت درآمدند با مقاومت ناوگان عثمانی روبرو شدند . در این سری از جنگ های دریایی بریتانیا نیروی عظیمی را از مستعمرات استرالیا و زلاندنو به خامت گرفته بود که شمار فراوانی از سربازان این دو کشور در جنگ کشته شدند و عملیات با شکست سختی به نفع عثمانی پایان یافت. نتیجه این علاوه بر عقب نشینی ناوگان های بریتانیا و فرانسه از منطقه موجب نارضایتی شدیدی در مستعمرات شد . در پایان جنگ استرالیا و زلاندنو به دلیل کشتار سربازانشان در این جنگ از امپراتوری بریتانیا جدا شدند.

گیوم دوم ، بیسمارک را کنار گذاشت و سیاست مستعمراتی تهاجمی در پیش گرفت

آلمان ها در طول جنگ در این زمینه هم به عثمانی یاری می رسانند . نیرو های اطلاعاتی آلمانی در سرزمین های عربی عثمانی سخت در تبلیغات ضد انگلیسی در گیر بودند و در شامات ( سوریه و لبنان) و به ویژه در جنوب بین النهرین فعال بودند. آلمان ها به اهمیت حوزه های نفتی این منطقه و حوزه مجاورش در ایران واقف بودند و بهر وسیله بر ضد سیاست انگلستان مبارزه می کردند .

” انور پاشا وزیر جنگ عثمانی ، عقیده داشت که عثمانی ها با اتحاد با آلمان روزنه امیدی خواهند داشت که جلوی فروپاشی امپراتوری شان را بگیرند و شاید حتی برخی از سرزمین هایی را که از دست داده بودند باز پس گیرند ” *** تورج اتابک، ایران و جنگ جهانی اول.ص 51

در همین راستای آلمان ها برای برانگیختن مسلمانان بر ضد انگلستان در منطقه به تبلیغ پان اسلام دست یازیدند اما زمانی که بدلیل تحولات داخلی عثمانی ، سازمان های جاسوسی عثمانی تغییر جهت داده و به”پان ترکیسم ” در قفقاز شمالی ، ایران و آسیای مرکزی روی آورد، آلمان ها پنهانی به سیاست خود ادامه دادند ، از آن جمله در ایران آلمانها حمایت خود را از “نهضت جنگل” علیرغم پا پس کشیدن عثمانی ادامه دادند***

شکست آلمان و کناره گیری گیوم دوم امپراتور آلمان و تحمل شرایط تحقیر آمیز برای ملت آلمان

جنگ جهانی اول پایان یافت و شکست آلمان با خلع قیصر گیوم دوم در سوم اکتبر سال 1918 همراه شد .بدین گونه عمر امپراتوری آلمان /رایش دوم /نیز خاتمه یافت. در سال بعد جنبش انقلابی اسپارتاکیست ها به رهبری کارل لیبکنشت و رزا لوکزامبورگ آغاز گشت و با کشتار رهبرانش سرکوب شد و جمهوری وایمار بر در قدرت ماند. در سالهای 1923-24 پس از شکست کودتای ناکام ،هیتلر دستگیر و به جرم خیانت به کشور به 5 سال زندان محکوم شد.اما چند ماه بیشتر در زندان نماند و در همین مدت کتاب “نبرد من” نوشت . در سال 1929 بحران مالی بزرگ جهانی، آلمان و پایتخت آن برلن را در بر گرفت .500 هزار نفر در این شهر بیکار شدند و به دنبال آن حرب کارگری ناسیونال – سوسیالیست ،سی نماینده به پارلمان شهر وارد کرد و در سال 1933 هیتلر نخست وزیر شد . پارلمان /رایشتاگ/ در آتش سوخت . رایش سوم پایه گذاری و آلمان آماده جنگ جدیدی شد.

1155-1188 فردریک اول معرف به ریش حنایی ، او از مخالفین قدرت پاپ بود ، با این حال در سومین دوره جنگ های صلیبی شرکت داشت و با صلاح الدین ایوبی جنگ و سپس مصالحه نمود.

1348 رواج طاعون سیاه در اروپا و کشتار گسترده اهالی ،بهانه ای شد برای کشتار یهودیان .

1356 شارل چهارم قانون انتخاب امپراتور را توسط جمعی از روسای ولایات ( پرنس ها) به تصویب رساند “گوی زرین”

1452/54 گوتنبرگ نخستین چاپخانه را در شهرماینس دائر می کند .

در نیمه نخست این قرن ، لوتر کتاب مقدس مسیحیان را به آلمانی ترجمه می کند .

1524/26 شورش بزرگ دهقانی در آلمان از سوی پرنس ها سرکوب می شود .

1530: لوتر در برابر دستگاه سلطنتی ” اعترافات هابسبورگ” را قرائت می کند که به عنوان سنگ بنای رفرم پروتستان محسوب می گردد.

1555: پس از جنگ های بیشمار ،پیمان صلحی میان امپراتور مقدس (کاتولیک) و پرنس های پر شمار پروتستان برقرار می شود که بر طبق آن ، باشندگان هر ایالت پیرو مذهب “پرنس حاکم” خودشان خواهند بود.در نتیجه آلمان به دو بخش کاتولیک و پروتستان تقسیم می شود.

1591/ 1606 جنگ های طولانی میان امپراتوری مقدس و عثمانی .

1618/1648 جنگ های سی ساله منتهی به صلح”وستفالی”میشود و امپراتوری مقدس را تضعیف می کند

1756/1779 جنگ هفت ساله میان امپراتوری مقدس، فرانسه و روسیه در برابر پروس و بریتانیا.

1803/05 پیروزی فرانسه در جنگ استرلیتز .ناپلئون در برلن /1806/ و انتقال بخشی از سردر دروازه براند بورگ/نماد قدرت/ به پاریس

1804 فرانسوای دوم خود را پادشاه اتریش اعلام می کند و عملا امپراتوری مقدس از میان میرود .

1809 اتریش در جنگ واگرام از فرانسه شکست می خورد .

1812/14 در جنگ ناپلئون در برابر روسیه ، پروس در ابتدا با ناپلئون متحد و سپس به روسیه می پیوندد .

1814 : کنفدراسیون ژرمنیک در مقابل ناپلئون پیروز می شود .

1815/1886 کنفدراسیون ژرمنیک ، حکومت های مستقل در آلمان را در زیر حمایت اتریش متحد می کند

1835- صنعتی شدن آلمان شتاب بیشتری میگیرد :راه اندازی نخستین راه آهن در آلمان . باید تا 1902 منتظر ماند تا متروی برلن راه اندازی شود.

جنگ 1870 میان پروس و فرانسه منجر به شکست ناپلئون سوم و امپراتوری دوم فرانسه شد . و بیسمارک در تالار آینه کاخ ورسای گیوم دوم را به عنوان امپراتور رایش دوم اعلام نمود.

1877 جمعیت برلن از مرز یک میلیون گذشت و تا پایان قرن دوبرابر شد.

*( .بنا بر ادعای شارلمانی از سوی امپراتوری بیزانس (رم شرقی)هم به عنوان “نگهبان و شارع مسیحیت “به رسمیت شناخته شده بود. این امپراتوری به مدت 10 سده دوام داشت تا در سال 1806 به دست ناپلئون از میان رفت.)

**از سوی دیگر روابط عقب مانده فئودالی در روستا ها موجب پیدایش جنبشهای دهقانی شد که چندین دهه ادامه یافت .خواست اصلی دهقان الغای سرواژ و استقلال بیشتر انجمن های دهقانی در مقابل مالکان بزرگ بود .شورش آنها بار ها به خون کشیده شد و حتی لوتر یا کالون بر ضد آنها پا به میدان گذاشت و به منظور دفاع از نظم موجود اعلام کرد:”مالکان عزیز ، خود را آزاد کنید و فردی که توانائی به خطر انداختن نظم را دارد ، سر ببرید و از میان بردارید….بهتر تمام دهقانان هلاک شوند تا اینکه یک پرنس و یا حاکم نظامی ببیند”. بیهوده نبود که اغلب پرنس های هوادار کالون بودند . پس از جنگ های فراوان با امپراتوری کاتولیک نظم جدیدی برقرار شد که بر پایه آن دین رسمی هر سرزمینی می بایست دین پرنس حاکم باشد.و در ادامه این روند بیش ار دو سوم سرزمین آلمان به پروتستانتیسم گرویدند. جنگهای سی ساله مذهبی در آلمان (1648) به فقر و فلاکت و کشتار گسترده دهقانان انجامید و موجب مهاجرت وسیع آنان به کشور های همسایه شد .

*** تورج اتابکی در ادامه می افزاید که در راستای تبلیغات بر ضد انگلیس و روسیه در ایران ، افغانستان ، هند و آسیای مرکزی، آلمان ها و عثمانی در یاری رساندن به “پان اسلامیسم” همکاری داشتند، اما در اواخر جنگ که عثمانی به “پان ترکیسم” روی آورد تا از افول قدرت خود بکاهد ، آلمان ها که همچنان استراتژی بلند مدت خود را در تبلیغات پان اسلامیستی را چون سلاح عنلی و موثری برای تهدید موضع متقین دنبال می کردند، سیاستی که با طرح انور پاشا در آسیای مرکزی در تعارض مستقیم بود. برگرفته از صفحات 53 تا 55 همان کتاب.

نقش امپراتوری آلمان در خاورمیانه در جنگ جهانی اول

مرگ گیوم اول ، فردریک سوم تنها 99 حکومت کرد و جای خود را به گیوم دوم داد .او بیسمارک را کنار گذاشت و سیاست مستعمراتی آلمان را تقویت نموده و با دامن زدن به گرایش های پان ژرمنیستی و نزدیک شدن به اتریش و ایتالیا “اتحاد مرکزی” را تشکیل داد که در هنگام آغاز جنگ فعال بود . پس از مدتی ایتالیا از این اتحاد خارج شد و در مقابل امپراتوری عثمانی به اتحاد مرکز پیوست.

در رویدادنگاری از “تاریخ آلمان در لاروس ” و کتاب رویدادنگاری ترجمه افشار استفاده شده.