فهرست

امپراتوری عثمانی در سرآشیب سقوط

عثمانی سده 19
سرزمین های امپراتوری عثمانی در سده نوزدهم

“باب عالی” بدلیل عدم توانائی مدیریت مستعمرات هر روز بیشتر مجبور به پذیرش خودگردانی این سرزمین ها و در نتیجه از دست دادن منابع مالی و اقتصادی برای حکومت مرکزی بود.امپراتوری عثمانی نمی توانست خود را با پیشرفت های اقتصادی اروپا هماهنگ نماید و از آنجا که” باب عالی/دربار سلطان” بهر قیمت در پی حفظ نظام در چارچوب شریعت مذهب تسنن بود در برابر تحولات اقتصاد جهانی کاملا فلج شده بود  و هر کوششی برای رها شدن از وضع موجود را به بهانه  ایجاد”فتنه”برای بر هم زدن جامعه مسلمین سرکوب می کرد.

این “جامعه  فاقد  شرایط لازم  همچون نیروی کار آزاد ، قوانین عقلانی، شهر های خودمختار و نیز بی بهره از  انگیزه های این جهانی بود”1 .در نبود گروه های اجتماعی مستقل از حکومت  که بتوانند  عاملیت اصلاحات اجتماعی را  عهده دار شوند و در شرایطی که  نیروهای عامل تغییر  پیوسته از صحنه اجتماع طرد شده و جامعه توانایی درونی خود را برای برون رفت از بحران از دست بدهد،نیروهای فراملی(خارجی) تحولات را رقم خواهند زد . امپراتوری عثمانی بدلیل ساختار اقتصادی – اجتماعی جنگ محورش  در چنین وضعیتی قرار داشت و کوشش های اصلاح طلبانه دیرهنگام   نتوانست حکومت را از گرداب از هم پاشیدگی رهایی دهد. در نتیجه آنچه سرنوشت امپراتوری و جامعه را تعیین نمود، معادلات میان قدرت های جهانی بود که هر یک بر اساس مصالح و منافع خود در امور کشور دخالت کرده و به مرور زمان امپراتوری عثمانی از هم پاشید.

 

گسترش ناسیونالیسم در اروپا و پژواک آن در سرزمین های تحت حاکمیت امپراتوری عثمانی

 

 

از هنگام فتح کنستانتینوپل در سال    1453م/    ه   شمار بسیاری از باشندگان  سرزمین های تسخیر شده  غیر مسلمان و غیر ترک  بودند . سلاطین عثمانی پیروان این مذاهب و اقوام  را تحت حمایت خود قرار دادند . این گروه ها با واژه “ملت ” *در  چارچوب امپراتوری رسمیت یافتند. این “ملت  ها”در درون جامعه خود از خودگردانی برخوردار بوده و به زبان خود سخن می گفتند،مراسم دینی شان آزاد و با سنتها و فرهنگ خود زندگی می کردند.  هرچند برخی از این “ملت” ها  جایگاه اقتصادی مهمی در جامعه داشتند اما نقشی در اداره حکومت  و تعیین سیاست های آن نداشته و بنابراین چندان دلبستگی به حکومت نداشتند و در هنگام بحران ها  تمایلی به  پشتیبانی  از حکومت مرکزی نشان نمی دادند . البته توده های مسلمان* *هم به عنوان رعایا وضعیت مشابهی داشتند ، اما  رعایای مسلمان چون سلاطین  خود را مروج اسلام می دانستد در هنگام جنگ که اغلب رنگ مذهبی بخود می گرفت ، از حاکمان خود پشتیبانی می کردند.

تحولات اجتماعی در اروپا و به ویژه انقلاب فرانسه در دوره پایانی سده هجدهم موجب رواج ناسیونالیسم در اروپا شد . این گرایش همراه با  شیوه های جدید ارتباطات موجب پیدایش همبستگی های جدیدی در اجتماعات بشری گردید که امواج آن خیلی سریع مستعمرات و حتی  اقوام ترک  امپراتوری عثمانی را نیز در بر گرفت. یکی از مهمترین عوامل این جریان ، گسترش صنعت چاپ** بودکه آشنایی با افکار جدید و انتقال تجربیات بشر را در اختیار شمار بیشتری از افراد جامعه قرار داد . هر چند علما سال ها از  تاسیس چاپخانه در میان مسلمانان جلوگیری کردند ، اما با راه افتادن چاپخانه در میان  اقلیت های مذهبی و مستعمرات امپراتوری  همانند مصر، رواج کتاب چاپی در میان نخبگان مسلمان هم گسترش یافت. هرچند سهولت دسترسی به دانش و آگاهی سیاسی در میان  اقلیت، شکاف میان آنها با توده های مسلمان را بیشتر کرد.

تلگراف و راه آهن نیز همین نقش را در سده نوزدهم ایفا نمود، برقراری ارتباط میان نقاط مختلف  امپراتوری آگاهی اجتماعی رشد یافت و جامعه از وضعیت  تک صدایی خارج شد  و  مدل های همبستگی که در گذشته تنها بر پایه دینی و وابستگی های قبیله  استوار بود به همبستگی ملی و سیاسی هم تسری یافت. از همین روی چه مستعمرات اروپایی و چه مستعمرات مسلمان عثمانی در آفریقا ( مصر و سودان و لیبی ،مراکش ،الجزایر) و چه در آسیا (عربستان ، سوریه یمن و مسقط وعراق ) جنبش های ناسیونالیستی رشد بسیاری کرد. در میان  ترک ها نیز نقش قومیت پر رنگ تر شد و احساسات ضد سامی و ضد مسیحی مجددا گسترش یافت و “ملت” هی غیر ترک مظنون به همکاری با دشمن شدند. بدین گونه هویت “رعیت” تبدیل به هویت اجتماعی دیگری شد که پایه های ساختار سیاسی امپراتوری را به لرزه درآورد.

*تاریخ نویسان دوره جدید ما به اغتشاش فکری  حاصل  از در هم آمیختن واژه “ملت” در تاریخ و فرهنگ ایران  با  ملت به معنی “ناسیون ” اشاره کرده اند.

 

“مسئله شرق” و مناقشات کشور های  امپریالیستی

آنچه را سیاستمداران اروپایی در سده نوزدهم در رابطه با امپراتوری عثمانی  ” مسئله شرق” می نامیدند ، در حقیقت مشکلی بود که کشور های پیشرفته صنعتی در رابطه با گسترش دینامیسم اقتصادی و رقابت های درونی خود برای دست اندازی به مستعمرات امپراتوری عثمانی داشتند.

در سده های 16 و 17 شهر های تجاری اروپا و به ویژه شهر های تجاری ایتالیا دز برابر سپاه عثمانی سپر انداخته و مستعمرات خود  در شرق مدیترانه را به “باب عالی” واگذار کرده بودند . اما  حکومت برآمده از انقلاب صنعتی در پی منابع اولیه و بازار های  توازن قوا را برهم زده و خواستار قوانین جدیدی بر راه های آبی  و تجارت جهانی شدند :  انقلاب فرانسه موجب شکاف جدیدی میان کشور های اروپایی شد و  یورش ناپلئون  به شرق مدیترانه در رقابت با انگلستان به لشکرکشی به مصر و فلسطین منجر شد  ، اما به علت مشکلاتی سیاسی داخلی ، ناپلئون مجبور به بازگشت به فرانسه شد و “باب عالی”  یکی از فرماندهان نظامی خود را به نام محمد علی پاشا به مصر فرستاد .پاشای جدید ، بزودی خود را خدیو مصر خواند و با از میان برداشتن مملوکان  در مصر و شامات(سوریه) بدست گرفتن  اداره اماکن مقدسه مسلمانان در عربستان  قدرت خود را افزایش داد و از “باب عالی” فاصله گرفت .در دهه بعد جنبشهای استقلال طلبانه در یمن و مسقط و عربستان هم پا گرفت و در اروپا یونان به یاری روسیه و انگلیس و فرانسه به استقلال دست یافت و کشور های دیگر بلکان نیز در این مسیر به حرکت درآمد.خدیو مصر از ضعف حکومت مرکزی استفاده کرد و  خواستار فرمانروایی سوریه شد . فرانسه از محمد علی پاشا  به عنوان یک اصلاح طلب در برابر  “باب عالی” پشتیبانی نمود و در گیرو دار همان قضایا  فرانسه در سال 1930 با پشتیبانی محمدعلی پاشا  الجزایر را  را تسخیر نمود و  دو سال بعد پسر محمدعلی پاشا با حمایت مسیحیان سوریه و فلسطین ، سرزمین شامات را گرفته و  رهسپار تسخیر  پایتخت امپراتوری عثمانی شد. “باب عالی” به ناچار از دشمن قدیمی خود روسیه  کمک خواست .تزار سپاهی به حمایت ” باب عالی “فرستاد و راه را بر سپاه مصر بست   اما باب عالی مجبور به پذیرش حاکمیت خدیو مصر بر شامات و کرت شد و محمد علی نیز تعهد کرد از تصرف پایتخت عثمانی چشم پوشی نماید.

نقش روسیه : روسیه تزاری همچنان در پی سیاست پنر کبیر به دنبال دسترسی به آبهای گرم جنوب بود  و در این مسیر بیش از 9 بار با امپراتوری عثمانی به جنگ .پرداخت . اما چرخش روزگار سلطان عثمانی را  برای نجات پایتخت  خود مجبور به درخواست  دخالت  ارتش تزار کرده بود! روس ها از فرصت استفاده کرده و در مقابل حمایت تام و تمام امپراتوری روسیه از حفظ مرزهای عثمانی ، از “باب عالی ”  خواستار کنترل تنگه بسفر و اجازه دخالت برای حفظ جان و مال مسیحیان ارتدکس سرزمینهای تحت فرمانروایی  عثمانی شدند. این پیشنهاد که در حکم سر سپردگی عثمانی بود  پس از مدتی به صورت اولتیماتم از سوی سفیر روسیه  تقدیم “باب عالی” شد که البته با مخالفت  سلطان قرار گرفت . تنش میان دو دولت بالا گرفت و قوای روس بخش وسیعی از رومانی را در غرب و قفقاز را در شرق تسحیر کرد.  درگیری های روسیه با عثمانی امر تازه ای نبود ، روسیه در پی نفوذ و الحاق سرزمین های غرب دریای سیاه به امپراتوری خود بود، به ویژه که اکثریت باشندگان  این سرزمین ها  هم نژاد و هم کیش  اسلاو های روس بودند و روسیه خود را “ناجی ” خود خوانده  آنها می دانست. پیشروی روسیه در قفقاز و  تسخیر آن در 1834* و چشمداشت به گرجستان و ارمنستان( تابع ایران) هم پیرو همین سیاست بود . اما تعرض روسیه  اینبار با مخالفت امپراتوری اتریش -مجارستان روبرو شد که از گسترش ناسیونالسم اسلاو در مناطق شرقی خود هراس داشتند.

 

جنگ کریمه و تغییر توازن قوا در اروپا

افزایش تهدیدها از جانب روسیه به خاک عثمانی  و بویژه اشغال بندر سباستپول  در ناحیه کریمه باعث نگرانی دولت های اروپائی شد. نیروی دریایی انگلستان با در اختیار داشتن جبل الطارق ، کارفور در یونان ، قبرس و مصر بر راه های دریایی تسلط داشت از پیشرفت روسیه در خاک عثمانی و دریای سیاه و مدیترانه نگران بود.ناپلئون سوم ،امپراتور تازه به قدرت رسیده ، برای انتقام شکست فرانسه از روسیه در 1912و دستیابی به جایگاه مهمتری در اروپا ، فرصت را مغتنم دانسته و به پشتیبانی عثمانی همت گماشت. از سوی دیگرفرانسه  از هنگام جنگ های صلیبی  اداره اماکن مقدسه مسیحی را در بیت المقدس بر عهده داشت و با روسها که ادعای رهبری دنیای ارتدکس را می کردند در کشاکش بود. بدین ترتیب بار دیگر رقابت های اقتصادی و سیاسی رنگ مذهبی به خود گرفت.

سلطان عثمانی دلگرم به حمایت  غربی ها ،مصمم به بازستانی شبه جزیره کریمه شد، به ویژه اینکه اکثر باشندگان این ناحیه مسلمان بودند و هر چند دولت عثمانی سرزمین های بسیاری را از دست داده بود ، اما تا آن زمان توانسته بود نواحی مسلمان نشین را در خاک خود حفظ نماید .اما در جنگی دریایی که در نزدیکی سواحل آناتولی رخ داد ناوگان روسیه به کشتیهای جنگی عثمانی یورش برده ، آنها را منهدم نموده و بندر سینوپ را گلوله باران کرد. این اقدام به اعلان جنگ از سوی فرانسه و انگلستان به روسیه منجر شد و ناوگان دریایی این دو کشور بیش از 400 هزار سرباز را به نواحی کریمه منتقل نمودند .اما ارتش روسیه پرشمار ترین ارتش آنروز جهان بود شمار سربازان آن از 1 میلیون 200 هزار نفر افزون بود ، هزچند که  سربازان اغلب از “طبقه موژیک ” بودند و حقوق کمی دریافت می کردند واز جهت تجهیزات جنگی هم کمبود داشتند . با این حال  نیروهای کمکی و ارتش عثمانی  شهر سباستوپل را محاصره کردند ، اما نبرد  به درازا کشید . در این میان بیماری های  چون وبا و دیگر امراض مسری به جان سربازان دو طرف افتاد و شمار کشته شدگان از بیماری بیش از کشته های جنگ شد. جنگی که پس از نه ماه در اواخر تابستان به باز پس گیری و عقب نشینی روسها  منجر شد. در این هنگام نیکلای اول تزار روسیه در گذشت اما جانشین او الکساندر  دوم  همچنان سیاست  جهانگشایی اجدادی را ادامه داد و تنها پس از تهدید امپراتوری اتریش و مجارستان بود ، که برای مدتی روسیه از پیشروی در کریمه و غرب دریا سیاه چشم پوشید ، با این حال  ارتش تزاری همچنان در گرجستان و ارمنستان  و چندی بعد در آسیای مرکزی پیشروی کرده از شهر تاریخی مرو گذشته  و به پشت دروازه های هرات رسید  .اما با تهدید انگلستان از این منطقه عقب نشینی کرد . هر چند که رقابت های روسیه و انگلستان در این منطقه تحت تاثیر منافع کلان تر ، این دو قدرت استعماری را به یکدیگر نزدیک نموده و مشروطه تازه پا در ایران را با مشکلات لاینحلی روبرو ساخت.

پایان امپراتوری شش صد ساله عثمانی.

حکومت عثمانی بر پایه جنگ و ثروت مستعمرات بنیاد شده بود و ساختار سیاسی و اجتماعی آن  منجمد و شکننده  بود.  دینامیسم جامعه سرمایه داری ، همراه رشد ناسیونالیزم  امپراتوری کهنسال چون  عثمانی و  اتریش و مجارستان را  با جنگ اول جهانی از صحنه روزگار حذف کرد . در پایان این جنگ  تنها بازمانده  این روسیه  بود که با تغییر حاکمیت تزاری  به بلشویکی   به حاکمیت بلا فصل خود بر سرزمین های الحاقی ادامه داد.

دیگر  ملت های تحت سیطره هنوز می بایست منتظر جنگ جهانی دیگری باشند تا مبارزاتشان ،امپراتوری های کلونیالیستی انگلیس و فرانسه و پرتغال. …را مجبور نماید دندان طمع از مستعمرات بر کنند و به استقلال این کشور ها تن در دهند. هر چند که همچنان برخی از نیرو های سیاسی در این کشور ها با زنده کردن یاد”گذشته های پر افتخار”   و ترویج تمایلات برتری طلبی نژادی و قومی  در میان مردم  در پی کسب وجاهت  اجتماعی و قدرت سیاسی هستند.

 

گاهنامه

محمد علی پاشا خدیو مصر و سودان و شریف مکه و مدینه

1798- آغاز حمله تسخیر  مصر  بدست ناپلئون بناپارت

1799 دخالت فرانسه در فلسطین

1805-1848 ممد علی پاشا حاکم مصر

1827 معاهده فرانسه ، انگلیس و روسیه در مورد یونان

1829 شورش بر ضد روسیه در تهران

1830 پیاده شدن نیروهای فرانسه در الجزایر

1839  ورود نیروهای انگلیسی در عدن

1848 فرانسه الجزایر را به خاک خود الحاق می کند

1852 استاتوکو بیت المقدس توسط عثمانی

اکتبر 1853- مارس 1856 جنگ کریمه

1860  کشتار مسیحیان در دمشق

1869 گشایش کانال سوئز

1882 استقرار ارتش انگلیس در مصر

1898 امپراتور آلمان در استانبول

1899 کویت تحت الحمایه بریتانیا

1905 گیوم دوم امپراتور آلمان در تانژه مراکش

1907 معاهده دولتهای روس و انگلیس برای ایجاد مناطق نفوذ در ایران

1908 احداث راه آهن حجاز تا شهر مدینه

1909 تاسیس شهر تل آویو

1911 آغاز تسخیر لیبی توسط ایتالیا

1912 تحت الحمایگی مراکش توسط فرانسه

1912 معاهده ایتالیا و عثمانی در مورد لیبی

 

1914/1918 جنگ جهانی اول . در پایان جنگ در 1922 “ترکان جوان” جموری ترکیه را  جانشین  امپراتوری عثمانی کردند.

 

 

پانویس

 

1 ماکس وبر 

*تاریخ نویسان دوره جدید ما به اغتشاش فکری  حاصل  از در هم آمیختن واژه “ملت” در تاریخ و فرهنگ ایران  با  ملت به معنی “ناسیون ” اشاره کرده اند.

**اگر چه اقلیت های مذهبی  به عنوان “ملت  ” مورد حمایت حکومت بودند اما شیعیان و فرقه های نزدیک به آنان از این قانون مشتثنی بودند و برخورد حکومت به پیروان  این مذاهب خصمانه بود:سال 1517 در سیاست مذهبی امپراتوری  نقطه عطفی محسوب می شود  سلطان سلیم مذهب سنی را به عنوان مذهب رسمی کشور اعلام نمود و برای مبارزه با حکومت شیعه شاه اسماعیل بیش از 2000 از علما را از الازهر فراخوانده و چهار گوشه امپراتوری روتنه کرد تا به  ترویج مذهب رسمی بپردازند. پس از مدتی  رهبران  فرقه های علوی ، بکتاشی و مولوی ها که در آناتولی و بالکان در میان مسلمانان نفوذ فراون داشتن ، مورد پیگیری  و سرکوب و تبعید قرار گرفتند.

***  تسخیر قفقاز توسط روسیه و الجزایر بدست  فرانسوی ها تقریبا همزمان بود .  با این حال در تاریخ جهان و حتی در تاریخ فرانسه تسخیر الجزایر   به عنوان یک رویداد کلونیالیستی خوانده می شود (بدین معنی که دولت فرانسه سرزمین الجزایر را اشغال نموده است ). بدین ترتیب مبارزه مردم الجزایر برای استقلال ، خواستی موجه از دید افکار عمومی و قوانین بین الملل بود . در صورتیکه تسخیر  گرجستان و ارمنستان به عنوان   الحاق  به روسیه خوانده می شود ! گویی که این کشور ها ، همچون دیگر سرزمین های تسخیر شده آسیا  ، بخشی از خاک همیشگی روسیه بوده اند. حتی بلشویک ها که  روسیه تزاری را “زندان بزرگ ملت ها” می نامیدند، زمانی که قدرت یافتند  بر خلاف وعده  استقلال به این کشور ها ، این کشور ها را به عنوان فدراسیون  تحت حاکمیت خود حفظ کردند و در جهت همان سیاست “روسی کردن” دوره تزاری، به انتقال  وسیعتر “اسلاو ها ” به این سرزمین ها ادامه دادند تا زبان و فرهنگ مردم بومی را تضعیف نماین

 

منابع

 

تاریخ محتصر تمدن ، با نگاهی متفاوت از دیدگاه اروپا محور.

وبر و اسلام

 

 

 

 

 

 

 

 

Comment la guerre de Crimée modifia-t-elle l‘équilibre européen

https://www.youtube.com/watch?v=gyqz7LDD-GA&ab_channel=Questionsd%27Histoire

……………….

Conférence : La guerre de 1870

Musée de la Grande Guerre du Pays de Meaux

………………………….

Jean Barrot : L’Europe à la veille de la Grande Guerre

Les conférences de Connaissance & Partage : La préparation de la guerre de 1914-1918 par les impérialisme européens. La responsabilité de l’Empire allemand dans le déclenchement et l’état des opinions convaincues d’une guerre rapide par Jean Barrot le 17 novembre 2014 à Castelnau-le-