فهرست

سده ١٥ تا١٧:گسترش امپراتوري عثمانی ، استبداد سیاسی و ركود اجتماعي

امپراتوری عثمانی در دوره های گوناگون .در سده هفدهم عثمانیان بر سزرمین هایی از سه قاره حکومت میکردند.

امپراتوري عثماني در سده شانزدهم نه تنها قدرت برتر  نظامي  جهان ، بلكه ثروتمند ترين و گسترده ترين امپراتوري عصر خود بود. عصري كه چشم انداز افق هاي دنياي جديد در آن نمودار مي شد. اما چه شد كه امپراتوري عثماني با آن همه امكانات اقتصادي و نظامي   وحتي در اختيار داشتن  نيروي عظيم نخبگان فرهنگي راه به جايي نبرد؟ در حالی که كشورهاي ضعيف تر اروپا از مرز دنياي كهن عبور كردند و گام در مسیری جديد نها دند.عثماني ها از وايكينگ ها در كشور گشايي ، كشتار  و برده گرفتن مردمان ديگر بي رحم تر نبودند ،اما مسير تاريخي  وايكينگ ها به سیستم اجتماعی اسكانديناوي ختم شد و سرنوشت عثماني به از هم پاشيدگي ٠ حكومت ونيز و امپراتوري هابسبورگ  از هم پاشيده شد ، اما از دل آن كشورهاي صنعتي اروپا سر بر كشيد،در حاليكه  نيروي  تغییر وتحول در جامعه  پسا عثماني  ناتوان تر از آن بود كه با ضرب آهنگ پيشرفت جامعه صنعتي همساز شود٠ در ادامه اين گفتار  به برخي از زمينه هاي اين عقب ماندگي اشاراتی خواهيم داشت .

سلاطين نامدار دوران  رونق:

سقوط کنستانتینوپل
سلطان محمد، فاتح پایتخت مسیحیت . ارتدکس های یونانی تبار همچنان بخش پرشماری از اهالی را تشکیل می دادند

محمد فاتح ، ١٤٥١-١٤٨١ او آرزوي هشتصد سأله  اميران مسلمان را براي تسخير پايتخت مسيحيت  در سال ١٤٥٣ عملي كرد و در پي آن مرز هاي غربي امپراتوری را تا آلباني و بوسني پيش برد و بسياري از بنادر ونيزي ها را در درياي مديترانه اشغال نمود و خانات كريمه را باجگذار امپراتوري خود كرد.محمد فاتح  بنيانگذار امپراتوري همگاني(يونيورسال) بود ؛ در زمان او تعريف مشخصي از (ملت) شكل گرفت كه شالوه بسياري از جوامع  مسلمان در سده هاي آتي شد امپراتور عثماني شامل ملت هاي گوناگوني بود كه از جهت مذهبي و زباني و يا قبيله از يكديگر باز شناخته مي شدند، اما همگی تابع عثمانی محسوب می شدند. در اين چارچوب  اقليت ها داراي حقوق تعريف شده اي بودند . از جمله ملت “مسيحيان ارتدكس”   در امور داخلي خودشان مستقل بودند و هدایت هم كيشان ارتدکس ديگر نواحي اروپايي هم به آنها سپرده شده بود. شناسايي حقوق اقليت در حكومت عثماني نسبت به  كشورهاي ديگر اروپايي بسيار پيشرفته بود و موجب جذب نخبگان يهودي رانده شده از اروپا (به ويژه از اسپانيا ) و تقویت بنیه فرهنگی و اقتصادی امپراتوری شد.  از دیگر اصلاحات سلطان محمد فاتح تجديد سازماندهي سپاه بود که امپراتوری عثمانی بر پایه آن استوار  شده بود. دراین دوره توجه ویژه ای به تجهیزات جدید جنگی میشد . بکارگیری رسته توپخانه و سلاح های آتشبار، سپاه عثماني را به قويترين و نخستین ارتش باروتي اروپا بدل نمود .

عثمانی سلیم مخوف
تاجگذاری سلطان سلیم مخوف. سنت کشتار برادران و برادرزادگان سلطان در عهد او پا گرفت

سليم مخوف ١٥٢٠-  ١٥١٢-سلطان سليم پس از سرنگوني پدرش ،بايزيد دوم به قدرت رسید و براي تحكيم سلطنت خود  برادران و برادرزادگان خود را کشت. پس از او اين سنت در دربار عثماني باقي ماند و براي باني اش لقب مخوف را به يادگار گذاشت .سلطان سليم مخوف در جبهه هاي مختلف بجنگ پرداخت :در اروپا با  امپراتوری هابسبورگ و در شرق با شاه اسماعيل صفوي جنگ كرد و او را در چالدران شكست داد و در سال ١٥١٤ دستور كشتار بيش از چهل هزار تن قزلباش را صادر كرد. سليم با پيروزي  بر مملوکان ،سرزمين هاي شامات (سوريه) و مصر را تسخیر نمود  و دستور داد  سلطان مملوک رادر میدان شهر  گردن بزنند و برای ایجاد ترس و وحشت سر های بریده را بر سر نیزه کرده و در شهر به نمایش گذارند. سلطان سلیم با شکست مملوکان مهمترین شهرهای مقدس مسلمانان ،مکه و مدینه را تسخیر کرد و خود را خلیفه مسلمان جهان خواند. از این پس سلاطین عثمانی نه تنها غازیان کشورگشای سرزمین های کفار،بلکه نگهبان خانه خدا و تامین کننده امنیت زائران  هم بودند و مشروعیت شان دوچندان شد.مشروعیتی  که در سده های آتی عامل بسیج مسلمانان در جنگ با دشمنان عثمانی شد

مسجد سلیمانیه، یکی از چند ده بنای دوره سلیمان “قانونی”

 

 

سليمان قانوني ١٥٦٦- 1520    سليمان در ٢٦ سالگي  فرمانرواي امپراتوري عثماني شد كه در دوره شكوفايي خود بسر مي برد. نامداري او به سبب تدوين مجموعه قوانینی بود كه در تمام ايالت ها يكسان  قابل اجرا بود و ناهنجاري هاي گذشته ميان ايالت ها را برطرف مي كرد و يگانگي و يكپارچه گي امپراتوري را تحكيم مي نمود . سليمان ،خود فردي دانش آموخته و آشنا با فرهنگ بود و به اصلاحات مهمي در زمينه آموزش دست یازید  و از هنرمندان و دانشمندان حمایت کرد. در عهد او استانبول بيش از پيش رونق يافت و صد ها بناي باشكوه ساخته شد كه برخي از آنها چون مسجد سليمانية همچنان از زيباترين و عظيم ترين آثار معماري پايتخت است.آباداني تنها به پايتخت محدود نمي شد و ديگر شهر هاي امپراتوري چون دمشق و قاهره و مكه نيز در همين مسير گسترش يافتند . آباداني و ثروت دربار سليمان در اروپا چنان شهرتي بدست آورد كه او را ( سليمان شكوهمند) خواندند.سليمان تنها مرد فرهنگ و ادب نبود  بلكه كشور گشايي بود كه مرز هاي امپراتوري را با تسخير ميانرودان به خليج فارس رسانيد و در اروپا در رقابت با شارل پنجم ،  بخش وسيعي از مجارستان را به قلمرو عثماني افزود . با این حال در عهد او  سپاه عثمانی در پاي ديوار شهر وين از پيشروي باز ايستاد و در جنگ با  اتحاد مقدس کشور های اروپا شكست سختي خورد.

محمد چهارم ١٦٤٨-١٦٨٧آخرين مرحله از گسترش سرزمين هاي عثماني در اروپا در دوره اين سلطان رخ داد ، او توانست شمال مجارستان  و بخش مهمي از لهستان را به قلمرو خود بیافزاید  و براي بار دوم شهر وين را محاصره نمايد .اماشكست او در اين جنگ نقطه پاياني بر دوران گسترش امپراتوري بود و از اين تاريخ ( ١٦٨٣)عثماني ها از حالت تهاجمي به موقعيت دفاعي  تغيير موضع دادند و بدين ترتيب سه سده گسترش ارضي در اروپا خاتمه يافت.

جايگاه عثمانيان  در سپهر  جهاني

تسخير سرزمين هاي همسايه از سده چهاردهم آغاز شد و بي وقفه ادامه داشت ، هر چند  گاه گاهي برخي نواحي مرزي دست بدست مي شد اما در تا سده هفدهم پيشروي عثماني ها ادامه داشت.

گسترش امپراتوری عثمانی در اروپا .سده 16

درغرب؛ سرزمين هاي اروپايي مورد توجه ويژه امپراتوران عثماني بود ؛ ثروت بدست آمده از غارت شهر ها و روستا ها موجب رضايت سپاه و خزانه سلطنتي بود و باج و خراج بعدي تامين كننده هزينه هاي مملكتي . از سوي ديگر  فتح سرزمين كفار ، آتش تعصبات غازيان را فرو مي نشاند و توجيه مناسبي بود براي كشور گشايي. در سده شانزدهم اروپا تا حدودي خود را بازيافت ؛ شارل پنجم امپراتوري كه “هفده ديهيم “بر سرداشت ، در مركز اروپا ،اسپانيا ،ناپل و لهستان حكمروايي مي كرد. رقیب او در اروپا  فرانسوي اول،  عليرغم اينكه  كشور ش فرانسه “دختر بزرگ كليسا ” خوانده مي شد  ، ابايي نداشت با دشمن كليسا  يعني امپراتوري عثماني هم پيمان شود . حاصل اين اتحاد ،پشيباني ناوگان درياي عثماني به نفع فرانسه براي تسخير جزيره (كورسيكا) و منطقه نيس بود  و در عوض فرانسوي ها به سپاه  سلطان سليمان براي تسخير مجارستان كمك نمودند . اما پيشروي سليمان در  پشت ديوار  وين متوقف شد و به معاهده صلح ميان عثماني و اروپا منتهي گرديد . يك سده پس از اين رخداد ، بارديگر عثماني با تدارك بسيار كوشش نمودند وين را تسخير كنند كه باز هم بي نتيجه ماند (١٦٨٣).  نيروي دريايي عثماني  در سده شانزدهم توانست  استحكامات رقيب قدرتمند خود ونيزي ها را  در جزاير شرقي درياي مديترانه تسخير نمايد . اما “اتحاد مقدسي”كه با ميانجيگري پاپ ميان كشورهاي اروپايي به رهبري اسپانيا تشكيل شد در جنگ دريائي عظيمي موفق شد  بيش از سي هزار نيروي كار كشته ناوگان عثماني را نابود نماید و و خسارت مهلكي به  كشتي هاي  عثماني وارد آورد و افسانه شكست ناپذيري عثماني را  از ميان ببرد .افزون بر آن، در اين دوران نيروي جديدي وارد رقابت هاي دريائي براي تسخير راه هاي تجاري شده بود؛ “اتحاد ايبري “، شامل  ناوگان اسپانيا و پرتغال  اقيانوس اطلس را در اختیار خود داشت و قدرت انحصاری عثماني را بطور جدي به چالش كشيد . هر چند كه عثماني هژموني خود را در مديترانه براي مدتي  حفظ نمود ، اما در درياي سياه با رقيب جديدي روبرو شد؛ ايوان مخوف، تزار روسيه  بسمت جنوب تا دريا كاسپين پيشروي كرده و قصد تصرف “خانات كريمه”  در شمال درياي سياه را داشت . عثماني ها پيش دستي كرده و با تحريك تاتار ها،  به مسكو حمله كرده و شهر را به آتش كشيدند. عليرغم اين تمهيدات و تسلط عثماني بر درياي سياه و سرخ ، براي مقابله با (اتحاد ايبري)  نيروي به مراتب بيش از آن احتياج بود.

سپاه عثمانی در جنگ چالدران با سلاح گرم در برابر شمشیر سپاهیان صفوی
سده1600-عثمانی ها برای مقابله با پرتغال به خلیج فارس دسترسی یافتند

درشرق؛ عثماني ها توانستند سه مركز عمده در خاورميانه را در اختیار خود درآورند، آنها در دمشق  و قاهره حاكميت خود را استوار کرده و در ميان رودان(بين النهرين) با رقيب قدرتمندي چون صفويه در كشمکش بودند،رقابتي كه منجر به دست بدست شدن چند باره بغداد شد ، اما در آخر عثماني ها توانستند بر خليج فارس دسترسي پيدا كنند.و در آنجا با دشمن بالنده خود،پرتغال روبرو شوند در برخورد اين دو رقيب بار ديگر دو طرف دست به دامن مذهب شدند ؛ از يكسو “پرتغال و اسپانيا” حضور خود را در آسيا به عنوان گسترش مسيحيت توجیه میکردند و در سوي ديگر سلاطين عثماني خود را “رهبر دنياي اسلام ” تلقي كرده و به مقابله “با صليبيون” پرداختند. دامنه اين مبارزات تا آن سوي آب هاي اقيانوس هند ، در اندونزي و فيليپين گسترش يافت. بود.از اين جهت حضور رقيب  هم كيش وسركشي چون  حكومت صفوي براي عثماني ها بسيار آزار دهنده بود و حكومت عثماني  كه در ابتدا رويكرد مداراگري در امور ديني داشت و گرايشات صوفي گرایانه اشرافيت تركمن آن ها را با شيعيان نزديك مي كرد ، در اين دوران  به سياست دشمنانه با شيعيان و علويان روی آوردند. جنك هاي طولاني  دو امپراتوري مسلمان عملا حكومت صفويان( همچنين افشار و قاجار ) را در اتحادي نا نوشته با قدرت هاي اروپايي قرار داد . نمونه بارز آن همكاري تجاري و نظامي ميان صفويه و پرتغالی ها در خليج فارس بود كه منجر به استقرار نيروي دريايي پرتغال در جزيره هرمز شد و تامين امنيت راه هاي تجاري در آب هاي خليج فارس و اقيانوس هند را  براي پرتغال تسهيل نمود و موقعيت عثماني هاتضعيف شد .

 نیم نگاهي از درون بر  مناسبات اجتماعي عصر عثماني؛

اخلاق جنگجويانه قبيله اي در قالب حاكميت موروثي سلطاني،پيام اسلام را در خدمت خود گرفت . با تطبيق آموزه هاي دینی با اوضاع و احوال معيشتي جامعه ، جهان بيني حكومت عثماني شكل گرفت . ساختار اين حكومت استبدادي بر پايه مناسبات اجتماعي و حقوقي مبتني بر عبوديت استوار بود كه  حتي در زمينه اقتصادي هم مشيت سلطان  و كار گزارانش نقش پررنگی داشت. از آنجا كه مهمترين منبع ثروت جامعه از فتوحات سرزمينهاي جديد حاصل مي شد ، ساختار حكومتي و مناسبات اجتماعي هم تابعي از آن بود ؛ سلطان در ازاي خدمات سران لشكري سرزمينهايي را به آنان واگذار مي كرد. اين زمينداران هيچگونه آشنايي و پيوندي نه با اهالي اين سرزمينها و نه با نحوه توليد داشتند . آنها بر خلاف فئودال هاي اروپايي حتي از حق تملك موروثي بر سرزمينهاي تحت حاكميت شان برخوردار نبودند ؛ از جهت حقوقي ” زمين”  متعلق به سلطان بود كه امتياز بهره برداری آن را به کارگزارانش می سپرد.بنابراين تمام كوشش اين افراد  كسب سود بيشتر در زمانی کوتاه بود ،امری که موجب فقر بیشتر نیروی کار و آسیب فراوان به نیروهای مولده می شد. در امر تجارت هرچند بازرگانان زمینه مناسب تری برای گسترش کارشان داشتند اما از مداخله کارگزاران دولتی ، در امان نبودند. برخلاف  رقبای اروپایی شان که از سده های گذشته توانسته بودند حقوق اجتماعی و سیاسی برخوردار باشند ، تجار هم چون دیگران رعایای سلطان محسوب می شدند و این عدم امنیت جانی و مالی و نداشتن ارگان های مستقل سیاسی، مانع بزرگی برای انباشت سرمایه  و دگرگشت جامعه بود .صنعتگران هم علیرغم مهارت ها و  امکاناتشان، از جهت سیاسی صاحب جایگاه حقوقی مستقل نبودند و تشکل های صنفی آنها بیشتر ابزار نظارت دولت بود برای جمع آوری مالیات تا دستگاهی برای بیان خواسته ها و ارگان  سیاسی مدافع حقوق صنفی .

در دوره رونق به برکت ثروت حاصل از فتوحات، علیرغم رکود اجتماعی  بحران ها قابل کنترل بود ، اما از زمانی که خزانه دولتی به واسطه کاهش درآمد از مستعمرات رو به کاهش گذاشت ، رکود اجتماعی به بحران های اقتصادی و سیاسی مبدل شد که در سده بعدی سراپای امپراتوری عثمانی را فرا گرفت.

منابع:

وبر و اسلام
نظام سلطانی

 

https://www.universalis.fr/encyclopedie/empire-ottoman-

https://www.larousse.fr/encyclopedie/autre-region/Empire_ottoman/136521-