نارنجی ، سرزمین های تحت حاکمیت مملوکان

 

نظام حکومتی مملوک ها در تاریخ بشر بی همتاست .  این نظام در مصر  بمدت دو قرن و نیم از سال 1250تا سال  1517 حاکم بود  و در قرون بعدی هم ، عثمانیان و صفویه از کارکرد موثر این شیوه  بهره گرفتند .  در این نظام کودکان از سرزمین های غیر اسلامی دوردست به بردگی  گرفته می شوند تا پس از گذراندن یک دوره طولانی آموزشی  به ” ربات”های بی ریشه ای بدل شوند که مهارت و دیسیپلین جنگی شان زبانزد مردم آن روزگار بود  این امیران جهادی به خوبی از پس شوالیه های صلیبی  بر آمدند .  حتی  ناپلئون بناپارت نیز از اسکادران این بردگان خونریز در جنگهای استرلیتز و سرکوب  شورش مادرید  استفاده کرد. به گفته بعضی از پژوهشگران تاریخ خاورمیانه ، این سیستم حکومتی الهام بخش  کودتا چیان و دیکتاتور های این منطقه در قرن بیستم هم بوده است . البته با این تفاوت که سلاطین مملوک بر پشت اسب  و از میدان جنگ بر قلمروشان حکومت می کردند وکودتاچیان از مقر فرماندهی .

فهرست

پیشینه  بکارگیری غلام -سربازان  :

 

زمانی که  جانشین مامون ، المعتصم  در بغداد به تخت نشست ، قیام های محلی در  فلات ایران با شدت ادامه داشت  او توانست  توسط کارگزارانش این جنبش ها را سرکوب کند  . معتصم میدانست که پایگاه اجتماعی خلافت در فلات ایران بسیار سست شده است . از سوی دیگر حتی مردم سنی مذهب بغداد هم از او ناخشنود بودند و شورش و نافرمانی آنها  نمایانگر عدم مشروعیت  فزاینده خلفای عباسی بود . اما معتصم  همچنان نام امیرالمومنین را یدک می کشید و  مشروعیتش برای تازه مسلمانان همچنان پایدار بود . از همین رو  او سپاهی از غلامان زر خرید که اغلب از ترکان  تازه مسلمان آسیای مرکزی بودند، فراهم نمود و پایتخت را از بغداد به سامره برد تا با دستی گشاده تر  دستگاه خلافت را اداره نماید. این نخستین بار بود که خلیفه ای چنین  دچار عدم مشروعیت در ولایت خود شده بود که هسته اصلی سپاهش را بیگانگان تشکیل می داند  . در گذشته بنی امیه از طریق اشراف عرب و با شعار برتری نژاد عرب  توده های مردم را برای کشور گشایی بسیج می نمود ، اما عباسیان که با کمک غیر عرب بقدرت رسیدند  این پشتوانه را به میزان فراوانی از دست دادند .  در نتیجه ابتدا ایرانیان در بغداد به نیروی غالب بدل شدند و سپس ترک ها  جایگزین آنها گردیدند. حکومت خلفا  در ظاهر چند قرن باقی ماند تا  اینکه  به دستور هلاکو ، خلیفه را در لای نمد خفه کردند و  بدین گونه سرنگونی خلفای عباسی  رسمیت یافت (سال 656 ه). مملوکان مصر برای کسب وجاهت در نزد رعایای شان ، یکی از بازماندگان بنی عباس را به قاهره برده  و  و از او به عنوان خلیفه مسلمین و منبع مشروعیت  فرمانروایی ، حکم حکومتی گرفتند.

خاستگاه جغرافیایی  غلام -سربازان

مملوک در زبان عرب به معنای بنده است (  اصطلاحا بندگان سپید را مملوک و بندگان سیاه را عببد می گفتند .دهخدا ).آنها از میان کودکان اسیر شده  از سرزمین های کفار  انتخاب می شدند . در دوره عباسیان اغلب این بردگان از ترکستان  خریداری می شدند و یا در جنگ ها به اسارت در می آمدند.  در عهد سلاطین مملوک، این بردگان غالبا  از اهالی اوکراین ،شمال قفقاز ،چرکیس ، گرجی و ارمنی  بودند .  پس از حمله مغول به این مناطق شمار اسرا در بازار برده فروشی  فزونی چشمگیری یافت . این بردگان بر حسب نژاد ،سن و توانایی های گوناگون شان به فروش می رسیدند..مغول ها این بردگان را چون کالای تجاری به  دلال های بازار های کشور های اسلامی می فروختند . راه اصلی این تجارت از  شهر کریمه در کناره شمالی دریای سیاه آغاز می شد  و پس از گذار از این دریایو تنگه بسفر ، دریای مرمره و تنگه داردانل  به بازارهای برده فروشی منطقه  ختم می شد .تجارت برده بسیار  پر در آمد بود و امپراتوری بیزانس هم  که حاکم بر دریای سیاه و مرمره بود از این معامله  سود هنگفتی می برد و با تجار مسلمان و سلاطین مملوک  همکاری می کرد . بعدها بردگان قفقازی و چرکیس  بیشتر  مورد توجه قرار گرفتند   و در دوره عثمانیان ،برده های از نژاد اسلاو از  بالکان و اروپای شرقی بیشتر در نظامیگری و خدمات دیوانی  بکار گرفته می شدند. در آندوره  همه این اقوام از از نظر عامه مردم بومی ،ترک خوانده می شدند (در حالیکه شماری از این کودکان زبان ترکی را در این پادگان ها می آموختند) ، “ترک” از یک واژه قومی به صفتی برای  بیگانگان  جنگجو و شجاع بکار تغییر یافت . در فرهنگ این جوامع  زنان سیاه پوست  هم مناسب برای نگهداری کودکان  بودند و “له له ” خوانده می شدند و این بخشی از جهان بینی حاکم در سرزمین های اسلامی نسبت  به اقوام دیگر بود.

از نگاه سیاری از مسلمانان این تجارت  با برده داری در آمریکا متفاوت است ، چرا که بردگان آمریکایی اغلب در مزارع بیگاری و با  فقر و فلاکت زندگی را می گذراندند ، در حالی که کودکان خریداری شده در بازار،   بهترین دوره آموزشی پرورده  و در طول این مدت مسلمان و “آزاد” می شدند  و سپس به گروه ممتاز  “آریستوکرات/اشراف” جامعه می پیوستند.

 

سیستم آموزشی  و جایگاه برده -سربازان

 

انتخاب ،آموزش و تربیت این  برده-سربازان ،در گذشت زمان بسیار تحول پیدا کرد : انتخاب مملوک ها بر اساس کیفیت و توانای جسمی و ذهنی آنها بود . این افراد از میان کودکان 8 تا 12 سال  از سرزمین کفار برگزیده می شدند و تمام   پیوندی خانوادگیشان با خانواده و آشنایان و میهنشان قطع میشد .آموزش مملوکان بدور از زادگاهشان ،در سرزمین های کاملا بیگانه با آداب و رسوم  آنها انجام می گرفت .هدف این بود که حافظه و خاطره ای از گذشته باقی نماند و   آمادگی  ذهنی فراگیری آموزه های دینی ویژه مهیا شود . این سربازان تازه مسلمان ، برای ادامه جهاد  آموزش می دیدند.آموزش نظامی آنها نیز کیفیتی بی همتا داشت  . آنها نخستین نسل سربازان اتومات (رباط ) بودند که برای انجام کاری شگرف طراحی می شدند.   تنها ارتباط آنها با غلام سربازانی بود که مانند خودشان در جامعه جدید کاملا بیگانه بودند. هرچند که  مملوک ها از تبار  بردگان بودند ، اما  در طول مدت آموزش ، مسلمان  و  “آزاد” می شدند .جایگاه و مقام آنها  کاملا مجزا از دیگر بردگان بود و حتی نسبت به مردم محلی نیز در جایگاه اجتماعی برتری قرار داشتند . این سربازان از جهت زبان ، آداب ، کلاه و شال قرمزشان  از مردمی بومی قابل شناخت بودند****  آنها از کودکی در کنار آموزش مذهبی ، تعلیمات نظامی(فورسیا) *ویژه ای می دیدند و  با  تجهیزات و اسلوب جنگ آشنا می شدند . قرآن را از بر می خوانند ولی  زبان عرب را نیز  به صورت دست و پا شکسته می آموختند.آموزش شطرنج هم در راستای آمادگی ذهنی در برخورد به شرایط پیچیده به آنها آموخته می شد . هر مملوک به دسته نظامی خود وابسته بود  . آنها  از ابتدا  در کنار هم قطارانشان دوره آموزشی را طی کرده  و با هم به میدان جنگ می رفتند   بهمین جهت روحیه همبستگی و برادری میان گروه بسیار قوی بود  . رابطه این سربازان با مقام های مافوقشان ، که آنان نیز مملوک بودند،رابطه مرید و مراد بود . مملوک ها در میان خود با نام  فرمانده شان که “امیر” خوانده میشد ، مشخص می شدند.  این گروه های متشکل از نخبگان نظامی   سپاه سلطان مملوک را تشکیل می دادند.دستیابی به مقام  شامخ تر  با معیار های شایسته سالاری همراه بود  و تنها از طریق از خود گذشتگی ، اطاعت از مافوق ، شور مذهبی و  توانایی های مدیریتی آنها ممکن بود .  امیران مملوک  فردی را بعنوان سلطان سلطان بر اساس پرستیژ/وجاهت نظامی و توانایی های مدیریتی او بر می گزیدند  ، سلطان در نقش بالاترین مقام این سیستم انجام وظیفه میکرد و تصمیمات از طریق بلوک قدرت گرفته میشد. آنها یک “کاست” حکومتی را تشکیل می دادند که در تاریخ بی سابقه بود . این کاست  در چرخه بازتولید خود بر توانایی های نظامی و مدیریتی  خود می افزود . برای تامین سربازان جدید ، انتخاب بر این اصل قرار داشت  که فرد مورد نظر نمی باید مسلمان زاده  و متعلق به سرزمین های اسلامی باشد ، چرا که در غیر اینصورت پیوند هایش او را در عقیده و عمل سست می کرد، بنابراین خرید کودکان مستعد در بازارهای برده فروشی و یا انتخاب آنها در میان اسرای کافر امری مستمر بود. در ابتدای حاکمیت مملوکان مصر هر ده سال یکبار جمع جدیدی در پادگان ها آموزش می دیدند . فرزندان و اقوام این سربازان نمی توانستند  به گروه مملوکان بپیوندد و هر بار دسته جدیدی از کودک -سربازان جای آنها را می گرفتند و بدین شکل از ایجاد شبکه های موروثی  جلوگیری می شد.

این سیستم هزینه مالی سنگینی داشت و مملوکان با بدست آوردن تولیت اماکن مقدسه (مکه و مدینه)  حاکمیت بر راه های تجاری را نیز در اختیار خود گرفتند . راه های  زمینی عربستان و  دریای سرخ   آمد و شد بین مدیترانه و اقیانوس هند را آسان می کرد  .مملوکان انحصار تجارت ادویه را در اختیار داشتند و  بازرگانان ونیزی و دیگر شهر های اروپا در بنگاه هایی که در اسکندریه داشتند ، معاملات پرسودی با مملوکان داشتند .هرچند که پاپ معامله با کفار مسلمان را ممنوع کرده بود اما همچنان فلزات و چوب از اروپا وارد مصر می شد. مملوکان معادن طلای جنوب سودان را نیز در اختیار داشتند .اما  همچنان   تجارت برده  سودآورترین تجارت بود که در ضمن صفوف آنها را پر میکرد. باج و خراج و غارت سرزمین کفار نیز یکی دیگر از راه های کسب در آمد بود و در مجموع بمدت دو قرن ونیم چرخه نظام مملوکان را ممکن گردانید.

منابع مشروعیت سلاطین  مملوک:

 

مملوکان مصر 1250-1517

مملوکان در شرایطی وارد صحنه سیاست شرق مدیترانه شدند که دو سده از آغاز جنگ های صلیبی میان مسیحیان و مسلمانان می گذشت . در هر دو طرف تفرقه داخلی موجب کسری اتحادها و ائتلاف ها و ضد ائتلاف ها شده بود  که پایه و اساس آن حفظ قدرت  فرمانروایان بود .رنگ  مذهبی  این کشمکش ها دستاویزی بود  برای بسیج هواداران : در جبهه مسیحیان ، حکومت بیزانس از تاسیس پنج شش حکومت فرانک در قلمروش ناخرسند بود و از سوی دیگر ونیزی ها به بهانه حمل و نقل صلیبیون و زائران مسیحی،  دائما با حکومت بیزانس در گیر می شدند . مسیحیان بومی امپراتوری بیزانس (ارامنه ، نسطوریان و….) هم با امپراتوری بیزانس  و هم  با یکدیگر  در کشاکش بودند  . مسلمانان نیز وضع بهتری نداشتند : خلفای عباسی و فاطمی هر یک خود را خلیفه مسلمین قلمداد می کردند، سلاطین ترک هرکدام قلمروی در اختیار داشتند و برای حفظ آن با اسماعیلیان و ایوبیان و مملوک ها در جنگ و جدال بودند . در چنین چارچوبی گروه های متخاصم  با دشمنان دینی خود بر ضد رقبای محلی ، ائتلاف می کردند .  برای برون رفت از چنین شرایط  نا ثابتی ، وجود یک گروه “بیگانه ”  و قدرتمند  می توانست تعادلی هر چند موقتی ایجاد نماید .و مملوکان   بر پشت اسب ها یشان و با ضرب شمشیر برای مدت دو قرن و نیم از مصر و  شرق مدیترانه  گرفته تا سوریه و شبه جزیره عربستان چنین وظیفه ای را بر عهده گرفتند.

 

شمار فراوانی از این افراد در خدمت سلاطین ایوبی مصر  در جنگ با صلیبیون بودند ، در در اوایل سده سیزده میلادی پس از مرگ  آخرین سلطان ایوبی ، همسر او  با پشتیبانی  مملوکان  به عنوان فرمانروا  برگزیده شد ، امری که مخالفت شدید علمای اسلامی و به ویژه خلیفه عباسی مواجه شد و .  در غیاب  حاکم مشروع،  در سال 1250   مملوکان قدرت را بدست گرفتند و حکومتی را سامان دادند که موروثی نبود و یکی از سرداران سپاه مملوکان برای رهبری حکومت اسلامی انتخاب میشد .” مهمترین مشخصه سلاطین مملوک این بود که مصری نبودند و در خارج مرزهای سرزمین اسلامی زاده شده بودند و بر رعایای خود حکومت می کردند . آنها مانند هم قطارانشان در هنگام ورود به مصر هنوز کافر شمرده می شدند که در ادامه خدمت ، مسلمان شده و از بردگی آزاد می شدند و مستعد دستیابی به فرا ترین پست های دیوانی و  لشگری بودند.  آنها بمدت بیش از 250 سال بر مصر ، سوریه و اماکن مقدسه اسلام حکومت کردند  “**. آنها حوزه حکومتشان را به   سوریه و بخش هایی از شبه جزیره عربستان ( دو قطب اصلی سرزمین های اسلامی )گسترش دادند  و از طریق حفاظت از شهر های مقدس مسلمانان چون مکه و مدینه و بیت المقدس بر مشروعیت خود افزودند . در  دوره مملوکان ، مصر  مرکز دنیای  اسلام بود و نه تنها از جهت نظامی بلکه از جهت فرهنگی هم مملوکان با ساختن مسجد ، بناها و مدارس اسلامی در جهت گسترش  مذهب سنی ، آیین  اکثریت رعایا،کوشیدند.  قاهره مرکز علمی و آموزشی مذهب سنی شد و دانشجویان از سراسر سرزمینهای اسلامی به مدارس  این شهر روی آوردند.  شمار فراوان مساجد و  بناهای مذهبی صوفی ها نمایانگر رابطه بسیار نزدیک  مملوکان با علمای و بزرگان اسلام بود که موجب مشروعیت  حکومت آنها می شد .  این اماکن مذهبی  با  گشاده دستی مملوکان  ، حفظ و نگهداری می شد افزون بر کمک های نقدی ،املاک وسیعی به عنوان وقف در اختیار این موسسات مذهبی قرار می گرفت. بدینگونه  سلاطین مملوک  به مدافعان سلحشور و توانای دین رسمی در خدمت سیتمی قرار گرفتند  که با دشمنان کافر و رقبای مذاهب دیگر اسلامی بخوبی مبارزه می نمودند . اما  عثمانی ها که جانشینان  مملوکان بودند  با تبلیغات گسترده در سیاه نمایی و پاک کردن آثار این دوره برآمدند تا خود را تنها نماینده اسلام و مدافع مذهب سنی معرفی نمایند . عثمانی ها بر تبار  بیگانه و کافر بودن این غلامانی که حکومت مسلمین را “غصب” کرده بودند ، تکیه داشتند ، هرچند که خود همان سیستم را  بکار گرفتند.

مملوکان  در دوره ای به قدرت رسیدند که حکومت  های آن دوره  از میان رفته ( خلفای عباسی و فاطمی ) و سلاطین سلجوقی  هریک در قلمرو خود حکومت می کردند و نیروی متمرکز و توانایی برای دفاع از رایت اسلام وجود نداشت .  مملوک ها  بر صلیبیون اروپایی  پیروز شدند، پادشاه فرانسه لوئی نهم(سنت لوئی ) را به اسارت گرفتند. مهمتر اینکه آنها پیشرفت مغول ها را در شرق مدیترانه سد کردند و چندین بار لشکریان مغول را از سوریه بیرون راندند.  و بدین ترتیب دنیای اسلام را  نجات دادند.مملوکان مصر در دوره بیبار (ببر)  حکومت فرانک ها را در شامات و جنوب آناتولی برچیدند ، اسماعیلیان سوریه و لبنان را سرکوب نمودند و و  شهرهای طرسوس و ایاس و سیس را در ناحیه ارمنستان کوچک( سیلیسی) تسخیر و غارت نمودند.

مسجد مملوکان در قاهره

اگر چه مملوکان از پیشینه فرهنگی چندانی برخوردار نبودند ، اما مقتضیات قدرت  آنها را بسوی کسب وجاهت در نزد رعایایشان  رهنمون می کرد ، از این جهت الگوی شهر سازی  و بناهایی که از دوره آنها بر جای مانده است ، همگی از زیبایی و استقامت چشمگیری برخوردار است که نمایانگر علاقه مملوکان به نمایش قدرت و  توجه به خواسته های عمومی  است ، به ویژه در بنای های  سنگی باشکوه مذهبی و دارالحکومه هاست  که در قاهره ، بیت المقدس ، دمشق و تریپولی در لبنان به چشم می خورد .و به “سبک مملوک ” شهرت دارد و حتی زمانی که مملوک ها حاکمیتشان از میان رفت  ، سبک  نئو مملوک در مصر ادامه یافت . اشرافیت مملوک  برای جبران بی ریشگی خود در جامعه ، سخت در پی  نمایش ثروت و قدرت خود بود .خانه امرای مملوک و به ویژه گور های آنان نشانه این تمایل بود ، تمایل به  ریشه یافتن در  سرزمین ها یی که حتی در مقام سلطانی از آن ایشان نبود و گور تنها محلی بود که خاک  میهن جدید  آنها را  در آرامش به کام خود می گرفت.

“**آنها توانستند  روابط صلح آمیزی با فرمانروایان مغول ایجاد نمایند .توافقات مملوکان با حکومت بیزانس ، تجارت برده از سرزمینهای شمالی دریای سیاه را از طریق تنگه داردانل آسان می کرد.  تجارتی که پیش شرط بقا رژیم مملوکی بود   “**

ناپلئون  و بکارگیری مملوکان در سپاه امپراتوری:

قیام مردم مادرید و سرکوب آنها اسکادران مملوکان بدستور برادر ناپلئون نقاشی از “فرانسیسکو گویا “

 

در طول لشکرکشی ناپلئون به مصر ، پس از شکست دادن کارگزاران حکومت عثمانی در مصر ، گروه بزرگی از مملوکان به ناپلئون پیوستند  در سال 1802 یکی از سرداران ناپلئون بنام “Delaitre ” مسئول سازماندهی  مملوکان در ارتش امپراتوری شد . این عده  گردان مستقلی در گارد امپراتوری را تشکیل می دادند . در سال 1905 در جنگ استرلیتز  همین اسکادران وظیفه حمله به شوالیه های سوارکار ارتش روس را داشت  مملوک ها توانستند شمار فراوانی  از افسران و سربازان روسی را به همراه سردار آنها پرنس Repnine را به اسارت بگیرند.

همچنین در سال 1808 در هنگام شورش مردم مادرید در مخالفت با اشغال اسپانیا توسط ارتش ناپلئون ،  اسکادران مملوک مسئول سرکوبی شورشیان شد و  در نتیجه تنفر مردم اسپانیا را از ناپلئون افزود . پس از سقوط  نخستین امپراطوری بناپارت مملوک ها پراکنده شدند و  در جریان ترور سفید تمامی آنها   در شهر مارسی به قتل رسیدند. در هنگام دوره دوم امپراتوری ، بناپارتیست  را مملوک می خواندند.

در سده هجدهم ، مملوکان ( از تبار چرکیس از نواحی قفقاز )در بغداد ،اعلام استقلال کردند و تا 1830 بر بخشی از عراق حکومت کردند .همچنین سلطا ن ها تونس الجزایر و تریپولی  در سده 18 و 19 مملوکانی  از تیره دزدان دریایی در مدیترانه بودند( شماری هم از نواحی قفقاز آمده بودند). آنها با تشکیل گردان هایی در خدمت فرمانروایان این منطق در آمدند .چرا که مملوکان جنگاور مناسب تر و کم خطر تر از مردم محلی بودند .آنها مناصب دیوانی و نظامی را در دستگاه حکومتی بدست آوردند. در سده  هجدهم  سه نسل از مملوکان ترک توانستند در مسند فرمانروایی باقی بمانند .”**

فرجام  برده -سربازان

کودکانی  که با سنگدلی تام  از خانه و کاشانه  جدا شده بودند تا در نقش  سربازان و یا سرداران جنگی در تاریخ نقش بازی کنند ، فرجام تاریخ شان هم بهمان اندازه غم انگیز بود. مملوکان چه در مصر  و امپراتوری عثمانی و چه در  حکومت صفوی و یا امپراتوری ناپلئونی یک سرنوشت داشتند :مردم بومی و گروه های رقیب آنها را بعنوان بیگانگان  کشتار جمعی کردند و  از این “ربات” هایی که دست ساحت جامعه خودشان بود  انتقام گرفتند.

مصر و سوریه و بین النهرین سه  مرکز اصلی تمدن خاورمیانه بودند . چرخش تاریخ چنان ایجاب کرد که   جامعه مصر  خواستار حکومتی  بیگانه با آب و خاک و دین و فرهنگ  بومی خود شد .حکومت کاستی مملوکان بر جدایی کامل و قانونمند  مردم از حکومت بیگانگان استوار بود. از عجایب تاریخ اینست که ملتی هزینه سنگینی  بپردازد و  کودکان بیگانه را به اسارت بگیرید تا بر او حکمرانی کنند !  چگونه ممکن است که در طول دو نیم سده چنین اشرافیتی را باز تولید کرد تا بر سرزمین هایی با گذشته و  فرهنگی چون  مصر و سوریه حکومت کند ؟ و در سده های بعدی نیز همین مدل  در امپراتوری عثمانی و صفوی بکار گرفته شود ، البته با این تفاوت که این اشرافیت در خدمت سلاطین عثمانی و شاهان صفوی بود .  آیا چنین شکاف عظیم  (و  یگانه در تاریخ) میان حکومت و  جامعه تحت امر  موجب پذیرا شدن استبداد  از سوی “رعایا” نشده است  . آیا کودتا های بی شمار  نظامیان در کشور  های خاورمیانه در سده بیستم  ، بر همین زمینه پا نگرفت و این سنت معیوب و غیر طبیعی  یکی از عوامل پیچیدگی  تاریخ امروز خاورمیانه نیست ؟

 

****************************************

پانویس

*سلاطین مملوک شایشته ترین سپاه دنیای اسلام را در اختیار داشتند که بر اساسfurûsiyya  استوار شده بود که عبارت بود از یک مجموعه از آموزش های تئوریک و عملی در مورد اسب : اسب سواری ، اسب شناسی ، دامپزشکی و فنون جنگی .آمزش آنها در بر گیرنده ، پرورش عقاب ، کمانداری ، حفاظت از تجهیزات جنگی ، کشتی شنا و شطرنج بود  ستون اصلی این آموزش ها رعایت دیسیپلین بود و نه خطر کردن در جنگ.

 

حکومت سلاطین مملوک بر بخش بزرگی از سرزمین های اسلامی ودر همسایگی با مغولان و بیزانس

H

 

**** چه شباهتی به قزلباش های دوره صفوی!

****************************************

منابع

سلجوقیان

—https://www.universalis.fr/encyclopedie/sultanat-mamelouk/

TATIANA PIGNON

Tatiana Pignon est élève en double cursus, à l’Ecole Normale Supérieure de la rue d’Ulm, ainsi qu’à l’Université de la Sorbonne en Histoire et en langue. Elle s’est spécialisée en l’histoire de l’islam médiéval.

…………………………………….

 Julien Loiseau : Historien, Professeur d’Histoire du moyen-âge à l’Université́ d’Aix-Marseille.

https://campuslumieresdislam.fr/fr/blog/lislam-dans-lhistoire/13e-20e–les-empires/roustam-raza-142

………………….

https://www.histoire-pour-tous.fr/histoire-de-france/4322-les-mamelouks-de-la-grande-armee-de-napoleon.html