فهرست

آغاز مهاجرت بزرگ در پهنه اورآسیا

مهاجرت اقوام در هزاره های پیش از میلاد، گهگاه با تنش میان مهاجران و باشندگان آن سرزمین ها همراه بود ، اما  این تنش ها اغلب در طول زمان با  همزیستی و در نهایت آمیزش بین  دو گروه خاتمه می یافت  چرا که گستردگی سرزمین ها و امکانات برای رفع نیازمندی ها ،کفایت  زندگی به هردو گروه را می کرد.اما  از سده سوم میلادی ،حرکت اقوام  آسیای مرکزی به سمت غرب به جابجایی های گسترده اقوام پیش رو انجامید و بطور کلی ترکیب جمعیتی را در اروپا متحول نمود و بر سرنوشت  تمامی امپراتوری های  اورآسیا  تاثیری عمیق گذارد ، از جمله سقوط امپراتوری رم را سرعت بخشید.

مهاجرت بزرگ:

دوره نخست :(سده دوم تا پنجم)

جابجایی جمعیت در این دوره بیشتر در چارچوب اروپایی رخ داد و حرکت آن از شمال به سمت جنوب بود ،  قبایل سرزمینهای اسکاندیناوی و میانه اروپا بطور دائمی در جستجوی سرزمین های جدید و غارت شهر ها بودند. مهمترین این  قبایل ، “ژرمن ها”  بودند که خود به چند  شاخه تقسیم می شدند

. ژرمن های از گذشته های دور در مرکز اروپا زندگی می کردند. نام چند شاخه آنها “آلمان” و “فرانک”  و “آنگلوساکسون ها”، در دوران معاصر به  کشور های مهم اروپایی داده شد.

نقشه زیر : کوچ ویزیگوت‌ها یکی از دو شاخه اصلی گوت‌ها

آنها جنگجویان شجاعی بودند و بهمین جهت  خیلی زود مورد توجه سرداران امپراتوری رم قرار گرفتند *. بکارگیری سربازان قبایل در جهت کشور گشایی، جایگاه آنان را تقویت نمود بطوریکه  بعد از چندی به سرداری سپاه امپراتوری رسیدند و تنی چند از آنان نیز امپراتور رم شدند.

“گوت ها”  که  به گفته برخی پژوهشگران  ریشه ژرمنی داشتند  در حرکت خود بسمت جنوب به دو دسته بخش شدند: یکدسته بسوی شرق اروپا رفتند و دسته دیگر در اسپانیا  و غرب فرانسه جایگزین شدند.**

*ارتباط میان قبایل ساکن  بیرون  مرزها و  امپراتوری ها رابطه ای دو سویه بود . اما از آنجا که قلم بدست ساکنان شهر ها و به ویژه صاحبان قدرت بوده ، مردم این قبایل همواره وحشی و تجاوز گر قلمداد شده اند: زمانی که امپراتوری ها سرزمین های این قبایل را تسخیر می کردند و مردمانش را به بردگی وامی داشتند   این عمل “کشور گشایی” قلمداد می شد!

**(واژهٔ گوتیک از نام این قوم گرفته شده‌است که اساساً اشاره به شیوهٔ معماری بسیار رایج در اروپای قرن ۱۶ _ ۱۲ میلادی دارد. یک رمان گوتیک، شکل داستانی مشهوری است که ریشه در اواخر قرن ۱۸ میلادی در انگلستان دارد.از محیط‌های استفاده شده در این رمان‌ها اغلب از تاریخ و شخصیت‌های ترس‌آور  و رازگونه الهام گرفته می‌شود تا داستان‌هایی دربارغم و اندوه، وحشت، بی رحمی و ماوراءالطبیعه خلق شود).ویکی پدیا.

گاهشمار:

251 امپراتور رم در جنگ با گوت ها در کنار دانوب کشته شد.

259 بخش از سرزمین گل از امپراتوری رم جدا  شد

259 والرین در جنگ با شاپور  اسیر شد.

267 تاراج آتن به دست قوم ژرمن.شهر را به اندازه دهکده ای کوچک می کند.

303 ارمنستان نخستین کشور مسیحی  می شود.

330 کنستانتین امپراتور بیزانس /کنستانتینوپل-استانبول امروزی /را پایتخت سرزمینهای شرقی امپراتوری قرار می دهد.این شهر در سال 395 رسما پایتخت امپراتوری می شود.در سال 475 امپراتوری رم غربی بدست ژرمنها  از میان میرود.

امپراتوری هون ها که در دوره آتیلا در سده  تا مرز های فرانسه

372  هون ها در جنگ با”گوت های شرقی “پیروز می شوند و  گوت ها استپ های جنوب روسیه را تسخیر می کنند.

378    هون ها در پیشروی خود بسوی غرب از رودخانه دانوب عبور می کنند و سرزمین  “ویزی گوت ها”  را تسخیر می کنند . این گروه آخری در بخشی از بالکان و اسپانیا مستقر می شوند. ویزی گوت ها دو سده بعد مسیحی می شوند(589)

دوره دوم : حرکت قبایل از شرق آسیا به سمت  غرب .

هون ها  از میانه آسیا تا مرزهای فرانسه:

هجوم قبایل بیابانگرد از شرق بسوی غرب از سده دوم پس از میلاد گسترش و شدت بی سابقه ای گرفت .در این دوره هون ها  از خاستگاه شان در مغولستان خارجی به حرکت در آمدند وقبایل پیش روی را به نوبه خود به سوی غرب راندند.

هون ها  اتحاد عشایری ( کنفدراسیونی) از اقوام مختلف  تاسیس کردند و در سده های نخستین میلادی به سوی غرب به حرکت در آمدند بخشی از آن ها که موسوم به هون های سفید بودند از آمو دریا گذشتند و حکومت هیاطله را در مرزهای ساسانیان ایجاد نهادند. قبایلی از میان آنها هم روانه هند شدند و امپراتوری شمال هند را واژگون کرده و در آنجا ساکن شدند.*

دسته دیگری از ، هون‌ها ،موسوم  به هون های طلایی رو به غرب گذاشتند و از اوائل سدهٔ دوم میلادی در شمال دریای خزر و حوالی رود ولگا و رشته‌کوه اورال سکونت اختیار کرده و جایگزین سکائی هاشدند که قبلاً این مناطق را در تصرف داشتند.(کوه های اورال و رود ولگا مرز طبیعی میان آسیا و اروپا محسوب می شود )

رودخانه یکی از سد های طبیعی در مقابل هجوم قبایل بود و گذار از هریک از آنها موجب تغییر ترکیب جمعیت سرزمین های پیشرو می شد

از سدهٔ سوم پس از میلاد، قسمتی از هون‌ها به غرب مهاجرت کرده و با  امپراتوری رم شرقی همسایه شدند .اما دیوار های عظیم شهر بیزانس /استانبول/ آنها را از تسخیر شهر باز می داشت .هون‌ها بارها  به شهرهای امپراتوری روم شرقی (بیزانس) حمله کرده، شهرها را به آتش کشیده و غارت می کردند. در قرن چهارم امپراتوری بیزانس بدلیل  جنگ با وندال‌ها و گوت‌ها  تضعیف شده بود. آنها با هون‌ها وارد مذاکره شده و باپرداخت میزان زیادی طلا  و همچنین اعطاء زمین به آن‌ها، برای مدتی هون ها را آرام کردند. زمینی که رومی‌ها به هون‌ها می‌بخشند بخش غربی مجارستان امروزی است که نام لاتین آن یعنی هونگاریا  به معنی سرزمین هون‌ها بود.پس از مرگ آتیلا هون‌ها وارد جنگ داخلی شدند به مرور زمان اتحاد خود را از دست داده، تجزیه شده، به مسیحیت گرویده و در قلب اروپا محو شدند؛

از  اواخر سده ششم  جابجایی گسترده جمعیت در سر زمین های اروپایی به پایان خود نزدیک شد . در طول سه سده آخر گسترش مسیحیت شتاب بیشتری یافت و تقریبا تمان مهاجران جدید هم با پذیرش دین حاکم  به امت مسیحی پیوستند و بزودی به مدافعان سر سخت آن بدل شدند . اروپا  علیرغم جنگ های خانمانسوز داخلی اش ، میرفت تا عامل مشترکی را بر هویت خود بیفزاید.

**هون ها ی سفید در حدود سال ۳۵۰ پس از میلاد به مرزهای خاوری ایران حمله کردند ولی لشکر ایران تحت شاهنشاهی شاپور دوم از ورود آن‌ها به مرزهای ایران جلوگیری کرد. بعدها هون‌ها به رهبری شاه خود گرومبات به لشکر ایران پیوستند و در لشکرکشی شاپور دوم به بخش تحت چیرگی رومیان در میان‌رودان او را همراهی کردند.

عکس زیر: جنگ هون ها و واندال ها  اثر “نپوموک گیگر”سده 19

گاهشمار

429 واندال ها   از اسپانیا به افریقا میروند( شمار آنها را 80 هزار تخمین زده اند)  و ده سال بعد کارتاژ را تسخیر می کنند.

441-444 آتیلا  فرمانروای هون ها  حوزه دانوب را تسخیر میکند

445 سلت ها مسیحی می شوند.

486 پاریس بدست فرانک ها تسخیر می شود و کلوویس در سال497 مسیحی می شود  با مرگ او درسال 511 سرزمین های تحت حکومتش میان پسر انش تقسیم می شود.

552 ترک های اسیای مرکزی قبایل رقیب را شکست می دهند . استپ ها از دریای اورال تا مغولستان خارجی بدست آنها می افتد.

562 قبایل گریزان از ترک ها خانات “آوار” را در مجارستان شکست می دهند و آوار ها  به نوبه خود با فشار بر “لمبارد” ها موجب مهاجرت آنها به شمال ایتالیا شده و ساکنان رمی منطقه به اجبار به جنوب ایتالیا می روند.

پدیدار شدن رگه های نخستن شکاف در “اورآسیا”

 پیش زمینه ایده اروپا *:

 مرجع:”تاریخ ایده اروپا ” مقاله ای در سایت دانشگاه لیل فرانسه  :

https://www.studocu.com/fr/document/universite-de-lille/histoire-de-lidee-europeenne/histoire-didee-europeenne/1964750

” آیا منطقه ای وجود دارد که دارای گذشته مشترک اروپایی باشد؟ شمار بسیاری از پژوهشگران اروپایی ، میراث سه گانه یونان، رم و مسیحیت را  سنگ بنای تمدن اروپا دانسته اند و برخی دیگر  زیست و خاطره  مشترک مردم از تجربه تاریخی قرن ها را زمینه پیدایش این ایده تلقی می کنند. ” من به نوبه خود اروپائیان را مردمی  میدانم که در درازای تاریخ این میراث سه گانه را زندگی کرده اند: نخست تجربه پر اهمیت رم در زمینه سازماندهی قدرت، سپس مسیحیت است که به مرور ایام در کنه ذهن مردم جایگزین شد و سوم دستاورد های تمدن یونان است که  در هر زمینه ای شاخص تمدن ماست” پل والری .

واژه اروپا به معنی جغرافیایی آن نخستین بار در سده هفتم پیش از میلاد در یونان  بکار رفته است ،و به سرزمین هایی اطلاق میشود که به آسیا محدود می گردد. در اساطیر یونان هم  اروپا دختر پادشاه صور در آسیا ست که توسط زئوس ربوده می شود .ارسطو نیز هنگامی که از اروپا سخن می گوید ، خصلت های مردم اروپا را با مردم آسیا می سنجد . به عبارت دیگر چون هر پدیده ای برای تعیین خویش  به “دیگری” نیازمند است ،  ایده اروپا هم در برابر  آسیا شکل گرفت و در طول تاریخ قوام یافت . به گفته ارسطو آنچه مردمان اروپا را از هم نوعانشان در  آسیا جدا می کند تفاوت آب و هوا و شرایط جغرافیایی است که تمدن بر پایه آن شکل می گیرد .  اما آنچه از جغرافیا در یونان  آنزمان دانسته می شد این بود که اروپا شبه جزیره ایست متصل به آسیا .

هرچند که در تمدن یونان و ادامه آن  رم و بیزانس توالی تاریخی بصورت مکتوب درج شده است  اما سخنی از  اروپا نیست .  در دوره رنسانس  است که  ایده اروپا مطرح شد . اما  در سده بیستم، به ویژه پس از دو جنگ جهانی بود که این واژه در گفتمان سیاسی و فرهنگی وارد شد . امروزه اروپا  به سرزمین هایی اطلاق می شود که از غرب به اقیانوس اطلس و از شرق به رود ولگا و کو ه های آورال در شمال شرقی دریای مازندران محدود می شود . هرچند که این  مرزها قراردادی است اما  رقابت میان کشور ها به این مرز های قراردادی رنگ و بوی  مذهبی اجتماعی و سیاسی  داد و به شکل گیری گفتمان های  جدیدی  منجر شد که قرن ها به عنوان یکی از عوامل ستیزه جویی و جنگ شناخته شده است .

 پیشینه  تاریخی  شرق و غرب  :

زمانیکه داریوش هخامنشی از تنگه بسفر گذشت و گام به “آن سو” نهاد برای سر کوبی آتنی ها بود که در حاشیه دنیای هخامنشی می زیستند . امپراتوری هخامنشی  رقیبی  همتای خود نداشت و یونان یکی ازمناطق مرزی بود که گاهی موجب زحمت می شد . اما شکست سپاه امپراتوری در ماراتون برای آتنی ها  افتخاری محسوب میشد که فرا تر از شهر آتن ، به همه  سرزمین یونان مربوط می شد .اسکندر به نام این اتحاد ملی بود که وارد خاک آسیا شد .او در فکر  ایجاد حکومت جهانی بود که از آمیزش سربازانش با همسران محلی می باید شکل میگرفت که البته تمدن یونان سنگ بنای آن بود. اما از زمانیکه اشکانیان  جانشینان اسکندر را از بخش بزرگی از شرق بیرون راندند در مقابل امپراتوری رم قرار گرفتند که بی پرده در پی حاکمیت بر جهان بود  .اشکانیان  که در دوره نخست  حکومتشان گرایش زیادی به فرهنگ هلنیسم داشتند ، تغییر سیاست داده و به سنت های قومی پیشینان تکیه کردند . ادامه رقابت میان دو امپراتوری باروی کار آمدن ساسانیان   ابعاد گسترده تری یافت : آنها از همان ابتدا سیاست تهاجمی تری  نسبت به  رمی ها داشتند  برای بسیج نیرو  نیاز به آمادگی  فضای ذهنی جامعه برای مقابله با دشمن بود . ساسانیان  از یکسو به گذشته تاریخی و مرزهای کهن هخامنشیان و به گستردگی  امپراتوری اشاره  می کردند و از سوی دیگر با بکار گیری دین زرتشتی در تقویت روحیه همبستگی میان مردم دست یازیدند .

در سوی مقابل امپراتوری رم که سودای حاکمیت بر جهان را داشت در سده سوم میلادی ( همزمان با بقدرت رسیدن ساسانیان) هر روز بیشتر  جنه نظامی می یا فت  و در عین حال با با پذیرش مسیحیت پیوندی  فرا قومی در میان توده های مردم را تقویت می کرد.  با سقوط امپراتوری رم ، جانشین آن امپراتوری بیزانس (روم شرقی)  ادامه دهنده همان سیاست بود : فرهنگ و زبانش یونانی بود، قوانین و دیوانسالاری رمی را داشت و مرکز مسیحیت حاکم محسوب می شد.  اگر رم بیش از هشت سده قدرت حاکم بر جنوب اروپا بود ، حکومت رم شرقی بیش از 1100 سال با افراشتن پرچم مسیحیت خود را  نه تنها مدافع مردم  تحت حکومتش ،بل سدی در مقابل حمله کافران بدمذهب قلمداد می کرد . قدرت اقتصادی امپراتوری نایب مسیح چنان بود که بیش از 800 سال ارزش پولش تغییر نکرد و در تمام اروپا و بخش مهمی از جهان مورد معامله بود (عامل جدیدی در پیوستگی اروپا!؟) .

با از میان رفتن امپراتوری ساسانی توسط اعراب ، امپراتوری رم شرقی باز هم ششصد سال بر اریکه قدرت باقی ماند . نه تنها ساکنان پیشین اروپا بلکه مهاجران تازه وارد هم تا سده هفتم  در ابعاد گسترده به امت مسیح پیوستند . امپراتوری رم شرقی  در نقش مدافع مسیحیت در خط مقدم قرار داشت  و پایتخت آن در کنار تنگه بسفر . اما در سوی دیگر  دریا نه سپاه خسرو پرویز ، بل سپاه خلفای جدید خیمه زده بود  که خود را مبلغ دین جدیدی با پیامی جهانشمول  معرفی می کرد  و داعیه کشورگشایی داشت . علیرغم جا بجا شدن امپراتوری ها در دو سوی دریای مرمره ، گفتمان جنگ سالار و دشمن ستیز حاکم بود  وهر زمان به گونه ای ذهنیت جامعه را   به بهانه ای از دشمنی های جدید پر می کرد . خون های بجوش آمده منتظر شمشیر بود تا حساب های تلنبار شده را تسویه نماید.

 

589 اسلاو ها از دانوب می گذرند و به  یوگسلاوی پیشین پا میگذارند.

597 مسیحی شدن انگلو سانکسون ها.

636 سپاه مسلمانان،  ارتش بیزانس را شکست می دهد و سوریه و فلسطین را تسخیر می کند . سال بعد ایرانیان در قادسیه از  اعراب شکست می خورند و در سال 642 پس از پیروزی در نهاوند ، فلات ایران را تسخیر می کنند.

711 اعراب مسلمان در اسپانیا.

754 با حمایت فرانسه  دولت پاپ ها در ایتالیا تشکیل می شود که تا 1870 دورام میآورد.