اندیشه های گنوسی*[1]

جریان های فکری در پیش و پس از اسلام در حوزه مدیترانه و فلات ایران  چه در قالب اندیشه های دینی  و چه بگونه عرفانی  یا اندیشه های رازگونه دیگر ، ریشه در فلسفه نو افلاطونی واندیشه های گنوسی دارد.

اندیشه های گنوسی در نخستین سده های میلادی

مکتب گنوسی به چتر یا مجموعه اندیشه های رازوری گفته می شود که بر پایه دوگانگی نور وتاریکی بنا شده وپیروان ان می

کوشند با ریاضت خود را از الودگی ماده وجسم برهانند وبه مبدا نور که نماد نیکی در جهان است نزدیک نمایند.

ایده های اینگونه از هند تا یونان ، به اشکال گوناگون در پیش از میلاد وجود داشته است  اما در سده نخست و دوم میلادی اندیشه های گنوسی در منطفه شرق مدیترانه و اسکندریه از آمیزش اموزه های فلسفه یونان و بویژه نو افلاطونیان  و باور های یهودی شکل منسجم تری یافت *[2]. در سده سوم رد پای این افکار را در بابل هم دیده می شود که یهودیان بخش مهمی از ساکنان این شهر را تشکیل می دادند. مانی در چنین فضایی پرورده شد.هرچند افکار او  امیزه ای از زرتشتگری،بودیسم و مسحیت می باشد ، اما هاله ای از گونیسم هم در لابلای افکار او بچشم می خورد.

أصول اعتقادی گنوسی در قالب یهودی گری هلنیستی بر پایه خدا جویی فردی قرار دارد.  بنا به اعتقاد گنوسی خدا در ورای جهان محسوس قراردارد واز هر توصیفی برتر است وبه اندیشه نیز نمی گنجد وبنا براین با از طریق دانش ومنطق نمی توان به ان دست یافت. تنها از راه شهود ومکاشفه است که میتوان به ساحت او نزدیک شد وانهم نیاز به ایین های رازگونه ای دارد که می باید از طریق مراسم تقدس بخش به اجتماع پذیرفتگان [3]وارد شد. تا در پرتو نور او که از ملکوت جاری است بهره برد وتوانایی مبارزه با شر را باز یافت. از انجا یی که  “شر” وتاریکی  بطور ریشه ای در ماده وکالبد بشری حضور دارد وپرتوی نور افلاکی را با ظلمت خود الوده است، پیروان راه باید خود با ریاضت ومناسک رازگونه از این الودگی برهانند. جایگاه “شر” در تفکر گونیستی چنان اهمیتی دارد که گونیسم را اعتقادی «دوبنی”خوانده اند. روشنایی تابیده در افلاک هرچه بیشتر به پایین فرو می شود بیشتر به تاریکی جسم الوده می شود.  این حرکت دوسویه “فرو شدن” نور و “برشدن” مجدد ان بسوی منبع اصلی ملکوتیش از سیستم فکری نو افلاطونی سده دوم وام گرفته شده است. بویژه اگر بیاد بیاورم که این هردو ایده در یک زمان درشهر اسکندریه بال وپر گشودند.

اما گونیسم بر خلاف انیشه ای نوافلاطونی به خدای خالق خارج از این جهان اعتقاد دارد که راه رستگاری را از طریق پیامبرانش به انسان منتقل می کند. در این چهار چوب کیومرث در روایت ایرانی وادم در قول پیامبران ابراهیمی نخستین مولودات خدا بودند که “جان جهان” را به دنیای مادی به ودیعه اوردند. در باور گونیستی   در روز رستاخیز، مردگان   بر می خیزند. اما تا انزمان مسیح های رهاننده، به یاری پیروان خواهند امد.

گفته شده که “پدر کلیسا”، سنت جان یا یحیی تعمید دهنده*[4] وشش تن از حواریون مسیح خود در چتر فکری گنوسی قرار داشته اند. برای  روشنتر شدن زمینه این تاثیرات نگاهی به تحولات تاریخی ان دوره ضروری است:

باور های گنوسی سده های نخست در شرق مدیترانه  پا گرفت .در دوره ای که امپراتوری رم  درپی استقرار قدرت  خود در این منطقه بود .با شکست سلوکیان در سوریه ، این ناحیه به صورت یک ایالت به قلمرو امپراتوری رم پیوست که امرا و شاهانی برای هر بخش ان  از سوی رم تعین می شد.  هرود بزرگ در سالهای میانی سده نخست پیش از میلاد بعنوان شاه یهود از سوی رم تعیین و حمایت می شد. او که ابتدا از سوی  بسیاری از یهودیان بعنوان دست نشانده رم تلقی می شد بخاطر ابادانی هایی که انجام داد توانست رونق اقتصادی و شهر سازی را گسترش دهد. او بندر برزگی بسبک رمی در شرق مدیترانه ایجاد کرد و انرا به نام امپراتور “سزارین” نامید. تجارت این بندر، ثروت زیادی به منطقه سرازیر کرد  و بدنبال ان هرود دست به نوسازی معبد اورشلیم زد که مهمترین نیایشگاه یهودیان بود .در دوره او روحا نییون یهودی ثروت فراوانی اندوختند  و همکاری  روحانیت یهود با “اشغالگران رمی” ورواج شیوه زندگی رمی در اورشلیم خشم گروه هایی از مردم را به همراه داشت . بویژه ساختن امفی تاتر و اجرای نمایش در نزدیکی معبد  دستاویزی برای فرقه های مذهبی شد.

 

……………………………………………………………………………..

[1]* [1] *”گنوس” در یونانی بمعنی معرفت و شناخت است .اندیشه های گنوسی به چتری از باورهای  رازورانه و جهان گریز  گفته می شود که برپایه  أصول  فکری دوگانه انگارانه  ایرانی و یهودیت  بنا شده است.  افکار مانی هرچند گنوسی است اما با گنوسی های یهودی  تفاوت اساسی دارد چرا که   خدای یهود را بعنوان خدای خون ریز و قهار رد می کند .

[2]

*فرقه “اسنی”  تنها فرقه گنوسی یهودیان است که در عصر  معبد  دوم  عده زیادی از انها از اورشلیم به اسکندریه در مصر مهاجرت کردند .  و گفته می شود که هفت از خواریون عیس مسیح از تحت تاثیر چترفکری همین فرقه بوده اند

توضیح در باره معبد اول و دوم یهود: معبد نخستین که معبد سلیمان ، هیکل سلیمان ، نامیده میشو در 1000 پیش از میلاد توسط سلیمان پادشاه یهود بنا شد  که توسط اشوری ها  در سده شش پیش از میلاد ویران گشت . پس از بازگشت اسیران یهودی از بابل ، معبد دوم با کمک مالی کورشنبنا شد و در سال 521 -در زمان داریوش – به اتمام رسید

این معبد هم  در سال هفتاد پس از میلاد بدست رمی ها  دوباره ویران شد . بعد ها مسجد الاقصی در همین محل بنا شد و بخشی از دیوار معبد که همان دیار ندبه باشد  نیز در همین جاست .

در دوره معبد دوم  یهویان به چهار فرقه تقسیم می شدند: فریسی – روحانیون هوادار رم-  صادوسی ها-   یکی از کاهنان  معبد سلیمان  به نام صادق یا صدیق؟-  اسنی ها – با گرایش گنوسی و مخالف دو گروه اول. ، زلوت ها ، که خواستار استقلال یهودیان از امپراتوری رم بودند.

 

[3] رازوری در ایین زرتشت ” شیوا کاویانی .  خانم کاویانی کتابی هم تحت عنوان ” عرفان و فلسفه یهود ” نگاشته اند  که بسیار پر ارزش است . حتما در ستون مراجع سایت راه   به ان می پردازم

[4] یحیی تعمید دهنده، از مبلغان یهودی بود که عیسی مسیح را در رودخانه اردن  تعمید کرد و بعدها از حواریون او شد. فرقه هایی  با اعتقاد به او در شمال سوریه و سپس در دشت میشان  /منطقه مرزی بین ایران و عراق/ بنام صائبین یا مندائیان بوجود امد که اب را بسیار گرامی میدارند و با لباس سفید در حوالی رودخانه ها زندگی می کنند. مانی  در جمع یکی از همین گروه ها به نام مغسله/ غسل دهندگان/ پرورش یافت . گروه هایی از منداییان خود را شاخه ای از ادیان ابراهثمی نمی دانند.

[5]ز گذشته های دور تر – در دوره ای که در تاریخ یهود به دوره «معبد دوم” معروف است در میان یهودیان گروه های جدیدی بوجود امده بود آه هر چند با یکدیگر اختلافاتی داشتند اما در کنار هم زندگی می کردند . یکی از فرقه ها به نام «اسیین”، روحانیت حاکم را به ثروت اندوزی و نزدیکی به رمی ها متهم می کرد. پیروان این گروه تقوا را از طریق زندگی زاهدانه تبلیغ می کردند. عده از انها از اورشیلم به دیگر مناطق واز جمله اسکندریه مهاجرت کردند.. در سال هفتاد میلادی  پس از سرکوب شورش یهودیان توسط  تیتوس امپراتور رم و غارت و تخریب معبد یهودیان ، عده بیشتری به اسکندریه رفتند. و در منطقه ای در کنار دریاچه … اجتماعی از پیروان  این فرقه را تشکیل دادند  که افکار گنوسی در میانشان رایج بود. ان ها بطور خود خواسته از مالکیت دارایی هایشان چشم پوشیدند و انرا با دیگران تقسیم می نمودند و زندگی زاهدانه ای داشتند که در ان از روابط جنسی هم پرهیز می شد.  گیاهحوری نیز در میان انان رواج داشت. حضور یهودیان گنوسی و فلاسفه نو افلاطونی از سوی دیگر در اسکندریه ، جو فرهنگی نخبگان شمال افریقا را تحت تاثیر قرار داد . بیهوده نیست که در قرن های بعد این ناحیه پذیرای ایین مانی شد و این بار تا اقیانوس اطلس پرو بال گشود .

نقاشی در کنیسه یهودیان                                                                                                                                                               صائبین که  عده ای از انها همچنان ساکن  جنوب خوزستان هستند. جامه سفید بر تن دارند و در کنار رودخانه ها  زندگی می کنند .پیروان  یحیی تعمید دهنده هستند .گویا خود راوایسته به ادیان ابراهیمی نمی دانند.