فهرست

در دست ساختمان!

از خراسان به اندلس

نقشه راه

در هنگام سفر به کردوبا (قرطبه) ، زمانیکه به پیشگاه ابن رشد رسیدیم ، اورا در حال مطالعه آثار فارابی و غزالی یافتیم ! و ابن عربی را دیدیم که سراغ  ابوسعید ابوالخیر را می گرفت ! آن  متفکران  در اندلس چگونه از فاصله شش هزار کیلومتری از افکار همکاران شان در خراسان  خبر داشتند؟

برای یافتن پاسخی به این پرسش ها ، سفری را در این ستون آغاز می کنیم که بخش نخست ان در شرق مدیترانه است  ، جایی که  فرهنگ یونان و مشرق زمین در تمدن هلنیستی  در هم امیخته است و ما همراه چرخش تاریخ پا به پای جنبش  ترجمه به بغدا د رو می کنیم . بخش دوم از  پایتخت خلفاس عباسی به  سوی خراسان بزرگ و شهر های ان تا بخارا و سمرقند و خوارزم  و بلخ ومرو   و نیشابور میرویم .در بخش سوم  از منز لگاه مان در خراسان ، کاروان  تاریخ  پس از عبور از حلب و قاهره  ما را به آنسوی ربع مسکون، به  تولدو وکوردوبا  می رساند .چندی در ان دیار  مهمان ابن رشد و ابن میمون خواهیم شد. و در بخش اخرسفر -چهارم-   رهسپار فلورانس و ونیز خواهیم شد تا  در فضای عطراگین  سحرگاهی رنسانس  روایت نوی از داستان این کهنه جهان را حکایت کنیم  . ستون های دیگر هم  نقشی هم بسته  با  این ستون  دارند تا ساختمان این سایت را شکل دهند:  ستون ” راهنمای سفر” قطب  نمای ماست تا راهمان را گم نکنیم و جاده را علامت گذاری کنیم . ستون دیگر “راه های چند گانه ا”ست  که نمایانگر چند وجهی بودن زندگی و شیوه های متفاوت راه کار های بشر برای  دستیبای به ارزو هایش . بدیگر سخن “راه  در جهان چند گانه “است  که می تواند ما را براستی برساند.    ستون دیگر “منزلگاه های خرد است”  برای نشان دادن این حقیقت که  زیر هر سنگی سنگ دیگری هم هست  و این ساختمان بشری که تاریخ نام دارد بر تمام این سنگ ها بنا شده . ستون های فرعی تر داستان سفر ها و عکس نوشته و مراجع و کتاب ها ست برای قوام دادن و احیانا رنگ و رویی بخشیدن به روان این بنا .

چون عنوان این ستون از خراسان تا اندلس است ، پس با   دشت خاوران *، انجا که سنگ سنگش از خون دلاوران رنگین  است شروع می کنیم.

-* سراتاسر دشت خاوران سنگی نیست —گز خون دلاوران بر ان رنگی نیست.

خراسان : درسال 62  هجری معاویه در شام قدرت یافت . خاندان  بنی امیه در  سرزمین های  شاهنشاهی ساسانیان و بخش هایی از اناتولی امپراتوری قدرتمندی بنا کرد که بر پایه تجربیات امپراتوری بیزانس و بویژه ساسانیان استوار بود  . دیوان اداری و محاسبات بر سیاق الگوی ساسانی و به زبان  پهلوی انجام می گرفت . با قوام یافتن قدرت حکومتی ، خلفای بنی امیه به منظور اولویت دادن به قوم عرب ،بر سیاست ضد ایرانی شان شدت بخشیدند .

خراسان به دلیل دوری از مرکز قدرت خلفا ، به مرکز شورش های ایرانیان در مخالفت با بنی امیه بدل شد ونهایتا سفاح از نوادگان عموی پیامبراسلام به کمک ابومسلم خراسانی  بنی امیه را شکست داد.خلیفه جدید ابومسلم را کشت وامپراتوری عباسیان را پایه گذاری نمود .

دومین خلیفه عباسی ، المنصور بغداد را بنا نهاد و مرکز ثقل قدرت به پایگاه اصلیش خراسان نزدیکتر شد. در درازای سده دوم و سوم هجری بغداد رفته رفته  به مرکز علمی جهان باستان بدل گشت ومتفکران ودانشمندان فراوانی را بسوی خود جلب نمود.

در حقیقت  نهضت ترجمه متون علمی یونان را  که از دوره ساسانی اغاز گشته بود و در زمان خلفای اموی تاحدودی احیا شده بود ،در دوره عباسیان طی دو سده به نقطه اوج خود رسید . سده هشتم و نهم میلادی (مقارن  با قرن دوم و سوم هجری) .

هارون الرشید خلیفه نامداراین خاندان، در خراسان متولد و در شهر توس درگذشت. کشمکش میان پسران او امین و مامون برای جا نشینی وی به جنگ کشیده شد و مامون با سپاهی که فضل ابن سهل سرخسی رهبری می کرد بر امین  پیروز شد . هر چند که مامون  سردارایرانی سپاهش را در مرو کشت اما همچنان خراسان را  مهمترین منطقه  حمایت خود می دانست . از همین روی  مرو را  بعنوان مرکز قدرت خود در شرق برگزید. رونق دوباره مرو موجب گسترش کتا بخانه این شهرشد ، و تعداد متون علمی و فلسفی یونانی ترجمه شده، بطرز چشمگیری افزوده گشت. علاوه بر مرو ، دیگر شهر های خراسان  چون بخارا ، نیشابور، بلخ و خوارزم نیز شاهد گسترش علمی  درخشانی شد. نتیجه اینکه در طی دوسده دهم و یازدهم فرهنگ ایرانی  از نو شکوفا شد و در کنار شعرا و سخنوران پارسی گوی چون فردوسی، دقیقی،رودکی وخیام دانشمندانی در زمینه ریاضی، اختر شناسی، پزشکی وهمچنین فلسفه ومنطق پا به عرصه نهادند که دستاوردهای علمی انان  در گنجینه علوم بشری  جایگاه ویژه ای دارد.*

این  متون علمی و فلسفی به زبان عربی نگاشته شد. زیرا علی غم چندگانگی قدرت در سرزمینهای مسلمان نشین زبان حاکمیت عربی بود و  این زبان از رود سند تا اقیانوس اطلس رایج بود.یگا نگی زبان علمی موجب تسهیل مبادله فرهنگی میان  مراکز علمی از جمله خراسان  و اندلس گشت . در اندلس این  متون به لاتین ترجمه شد وبه رشد  رنسانس  در اروپا مدد رسانید.

……………………………………

-عصر طلایی دانش پزشکی جهان اسلام سال های 900 تا 1100 میلادی بود …دانشمندانی چون  رازی ، ابن سینا و مجوسی هرسه در قرن دهم می زیستند و هر سه بزرگترین پزشکان تاریخ اسلام به شمار می روند.  آ-ژ شین ” تاریخ  اسپانیای مسلمان”  ص 237.

– ریاضیات و نجوم” خوارزمی  بی تردید درخشانترین چهره ریاضیات جهان اسلام و یکی از تابناک ترین چهره های دانش همه جهان است. ” مقدمه ای بر علم تاریخ  علم ” گ. سارتن. ص261

…..ابوالعباس احمد الفرغانی   معاصر خوارزمی  و دانشمند علم نجوم  بود …  کریستف کلمب در یادداشتی می نویسد” در مسیر دریایی لیبسون به گینه خط سیر ناویان را به دقت بررسی کردم و ارتفاع خورشید را با قطب نما و سایر ابزار محاسبه  طول و عرض جغرافیایی  سنجیدم و به این نتیجه رسیدم  که همه انها با محاسبت  الفراغانی  تطبیق دارد.ص 268….

– این بحش از کتاب ” ایران و اسپانیا ” نوشته شجاع الدین شفا بر گرفته شد

………………………………………

برای اشنایی بیشتر می توانید  به  کتاب های زیر مراجعه نمایید :

– تاریخ فکر ” فریدون ادمیت

 دایره المعارف بزرگ  اسلامی   ” ا ابن سینا ” جلدچهارم ص یک .”  ابن الرشد”جلد سوم  ص     ابن عربی جلد     ص  556 تا 562  . اندلس جلد دهم از ص یک تا 24 .

 -اایران و اسپانیا ”  شجاع الدین شفا .

 – “-تاریخ تمدن  اسلام جرجی زیدان . ”  بویژه ” اوضاع جغرافیای مملکت اسلام” .

ت-” تاریخ علوم در اسلام”. حسن تقی زاده

………………………………………………………………………………………….

پیش پرده : “ارسطوی بغدای*”

  • بر گرفته از نام کتاب  ” فشاهی”.انتشارات باران سوئد.

.

هلنیسم

هلنیسم بدو معنی بکار میرود  نخست  بطور عام به تمدن یونانی گفته میشود. و دومین کاربرد ان به دوره ای اطلاق می شود که با  لشکر کشی اسکندر اغاز و با سقوط شاخه مصری جانشینان اسکندر  خاتمه میابد.

در این نوشته  به  مورد دوم  می پردازیم  تاکید ما بیشتر بر تاثیرات ماندگار هلنیسم بر شرق می باشد .

اسکندر و جانشینانش

در قرن چهارم پیش از میلاد  دولت – شهرهای یونانی افت بسیاری نسبت به  سده گذشته داشتند .در چنین شرایطی فیلیپ دوم   پادشاه مقدونی  با چند دولت – شهر در شمال یونان وارد اتحاد شدند و به سرعت بر لیگ های دیگری یونانی پیشی گرفته و ناحیه ای که امروز یونان و مقدونیه نامیده می شود بزیر نگین حکومت فیلیپ قرار گرفت ، پس از مرگ  پسرش  اسکندر که بیست سال داشت جانشین او شد .اسکندر به زودی به بهانه تهدید  دشمن خارجی ، امپراتوری هخامنشی ، یونان را متحد کرد و در مرحله اول کلنی های  یونانی در شرق مدیترانه تحت حاکمیت هخامنشیان بود  را تسخیر نمود. اسکندر سرزمینهای امپراتوری پارس را یکی بعد از دیگری در نوردید . او از غرب ایران به آسیای مرکزی وارد شد و بخش وسیعی را تسخیر کرده و  سپس در جنوب تا هند پیش رفت . در راه بازگشت از راه خلیج فارس وارد بین النهرین شد و در سن سی و سه سالگی در حالی که بخش وسیعی از جهان امروز را تسخیر نموده بود ،در بابل  درگذشت .امپراتوری او گرچه بزرگترین  امپراتوری جهانی تا آن زمان بود ولی چهار سال بیشتر به درازا نکشید و در مقابل حکمرانی بیش از دو سده  ونیم شاهنشاهی هخامنشیان  همچون پرانتزی  در تاریخ بود.

با مرگ او  امپراتوریش میان چهار تن از سردارانش تقسیم شد .بخش شرقی ( از رود سند تا فرات حدود ¾ امپراتوری  ) به سلوکوس، ناحیه سوریه و آناتولی غربی (انطاکیه) به اتالید    ، ناحیه مقدونیه به آنتیگون    و مصر به  بارتلمه ها سپرده شد.  بزودی  حکومت یونانی  خودمختاری هم در شمال افغانستان بوجود آمد که بلخ مرکز ان بود و جنوب رود جیحون(آمودریا) تا  سند را شامل می شد .

اما بزودی پارت ها(اشکانیان) از شرق و امپراتوری رم از غرب   سرزمینهای جانشینان اسکندر را  تسخیر کردند. اخرین انها  ملکه کلئوپاترای از سلسله پادشاهی بارتلمه بود که همراه متحد رمی خود انتونی از نماینده سنا رم اگوست  شکست خورد  و بدین ترتیب حکومت سه سده  جانشینان اسکندر خاتمه یافت .

مهاجرت از غرب به شرق :

اسکندر رویایی پیشینیان خود  امپراتور های شرقی به ویژه  کورش را برای یک امپراتوری جهانی را دنبال می کرد  او در پی تلفیق تمدن های شرق  و یونان بود .فراموش نکنیم که آموزگارش ارسطو (نامدار ترین فیلسوف جهان) تا عصر حاضر بود .او کلنی های یونانی را در سرزمین های تسخیر شده مستقر می نمود و بیش از یک صد شهر بزرگ بنام او و جانشینانش در شرق بنا گشت .  شرقی ترین این شهر ها ” ای خانم ” خجند و شهری در کنار مزار شریف  امروز در شمال افغانستان  و” تاکسیلا” در پاکستان امروز می باشد.  حکومت مستقل باختر(باکتریا) بیش از یک سده دوام آورد و تاثیرات فراوانی از جهت فرهنگی بر این منطقه نهاد.

در همین ناحیه اسکندر با رکسانا شاهزاده سغدی ازدواج نمود و به سربازان یونانیش را هم تشویق به انجام این کار کرد. زبان یونانی زبان رایج نخبگان محلی شد و از همین راه فرهنگ یونانی در شهر های بزرگ شرقی رونق یافت . هنر معماری و مجسمه سازی و….  و دستاوردهای فلسفی و علمی  رواج یافت البته  با دامنه ای محدود تر .

هرچند چهارچوب امپراتوری تبادل فرهنگی را تسهیل می نمود ، اما در زمینه نزدیک کردن اقوام اشغالگر و باشندگان محلی  توفیقی چندانی حاصل نشد. شهر های یونانی اغلب در کنار شهر های موجود بنا می شد و کارکردی نظامی و بعد ها بازرگانی داشت . برای نمونه  سلوکیه در جوار تیسفون در میان رودان ساخته شد) ساکنان یونانی در محله های جداگانه زندگی میکردند و عملا با  مردم محلی امتزاجی صورت نمی گرفت .نخوت اشغالگران مورد نفرت مردم محلی بود و درگیر فراوان رخ می داد.

………………………………..

هلنیسم حامل فرهنگ شرق

یونانی ها با ورود به شرق با تمدنهای کهن چون مصر، ایرانی و هندی  روبرو شدند که هر یک دستاوردهای متفاوتی از تجربه های بشری را در خود متبلور نموده بودند . هلنیسم این دستاورد را به غرب منتقل کرد :علومی چون پزشکی و ریاضیات را از هند، شیوه کشورداری را از امپراتوری هخامنشی ، و اخترشناسی را از مصر .  مصر در عین حال انبار غله یونان فقیر و حتی بعد ها امپراتوری رم بود . خدایان مصری و شرقی که از گذشته  جای پایشان در یونان مشاهده می شد نقش پر رنگ تری یافتند.

از جهت شیوه کشورداری تاثیر هلنیسم بر غرب بسیار مشهود است .آنها به شیوه فرمانروایان شرقی خود را شاه می خواندند و وظایفی مشابهی چون فرماندهی سپاه و نقش اجتماعی مانند آنها داشتند . شاه مسئول” نان آوری” مردمانش بود و قضاوت میان آنها نیز شاه  بر عهده داشت . این مسئولیتها هیچک به یک نفر در جمهوری های یونانی و یا رم داده نمی شد.

در دوره هلنیسم  شهر های یونانی دیگر حامیان خداگونه خود را از دست دادند.  چون اتنا  حامی شهر اتن. اساسا مفهوم شهروند که محور مباحثات اجتماعی و حتی فلسفی بود به “فرد” تغییر یافت .و نیک بختی فرد که بویژه در فلسفه افلاطون  در چهارچوب شهروندی تعریف می شد ، جای خود را به کوشش فردی و نه شهروندی  برای دستیابی به خوشبختی داد و از این منظر هلنیسم شباهت فراوان به جامعه معاصر غربی دارد

نقش هلنیسم درتاریخ “

زمانی که آخرین بازمانده حکومت یونانی ، ملکه کلئوپاترا در جنگ با رومی ها شکست خورد ، چند مدتی بود که جمهوری رم جای خود را به امپراتوری رم داده بود و آنها بیش از یک سده بود که دیگر سرزمینهای جانشینان اسکندر را در مصر و آناتولی اشغال کرده بودند و همسایه رقیب خود پارتها شده بودند. رمی ها از دستاورد های هلنیسم بسیار آموختند ، اما زمانی که رم در سده پنجم توسط قبایل ژرمن  برافتاد ، بخش شرقی امپراتوری در استانبول امروزی جانشین ان شد . تمدنی که با نام بیزانس  بفارسی  رم شرقی خوانده می شود ،هرچند نام رم  داشت و دینش هم مسیحی بود ، اما زبان و فرهنگ   مردمانش  با زبان و فرهنگ یونانی میزیستند . امپراتوری رم شرقی (بیزانس) تا پایان قرن پانزدهم بر جا ماند و مدت هفت  ساده با مسلمانان همسایه بود . این همسایگی موجب تاثیرات عمیق علمی و فلسفی بر شرق و مراودات نظری میان این تمدن ها بود.

اسکندر در سرزمین های اشغال کلنی های بسیاری ایجاد کرد و سربازان خود را با ازدواج با مردم محلی تشویق می کرد.

او و جانشینانش بیش از 100 شهر ساختند که به اسکندریه ،سلوکیه و انتیوش و نام های دیگر شناخته می شوند. این شهر ها کارکرد نظامی و تجاری داشت.

” خجند “و “ای خانم” دو نمونه از این شهر ها در کنار سیر دریا – سیحون – و آمودریا -جیحون .

یکی از نتایج ای شیوه رواج فرهنگ و زبان یونانی در مناطق اشغالی بود .برای نمونه بسیاری از نجبای دربار اشکانی به زبان و ادبیات یونانی اشنایی داشتند.. یا اینکه کلئوپاتر مصری با مانتو رمی به زبان یونانی سخن می گفت.

حکایت سفر بخش اشکانیان.پارت ها

اشاراتی بر تاریخ مسیحیت سده نخستین:

باز بینی 31/12/2019

در سفر های پیشین در شرق ترکیه  و سپس در ارمنستان و گرجستان   و همچنین در تاریخ اندالس بارها از مسیحیت  سده های نخستین سخن بمیا ن امد  . در متن حاضر پروازی سریع برشش سده اول مسحیت می کنیم تا پرتویی باشد بر راه سفرهای اتی مان .

خواهیم دید که این ایین نو دربطن  یهودیت رشد کرد وعیسی  در همین چهارچوب پیام اش را میان پیروان یهودیش  تبلیغ می نمود و این کیش نوین در طی یک سده به صورت دین مسیحی  در امد ودر سده های بعدی  با تبدیل شدن به دین رسمی امپراتوری رم تغییری ماهوی یافت.  در طی چنین روندیست که نحله های  گوناگون  مسیحیت پا می گیرند .

عیسی در شهر ناصریه –  بیت اللحم یا نزارت – ، همزمان با سلطنت فرهاد پنجم از دودمان اشکانی، متولد شد . او یهودی بود و  سخنانش را برای  هم کیشانش به  زبان عبری و ارامی بیان می کرد . پس از مرگ او حواریان وی پیام  او را به سرزمین های دیگر  منتقل نمودند . این رسولان  اغلب از خانواده های یهودی بودند که به  زبان یونانی  سخن می گفتند وبرخی تابعیت رمی داشتند.از میان این رسولان پییر( شمعون ، سیمون )  و پل(شائول)  نقش ویژه ای ایفا کردن: “پییر”عیسی را  بعنوان مسیح موعود یهودیان  معرفی نمود و انها را به دین جدید فرا خواند .   گام بعدی را پل پیمود :او کیش جدید را دینی فرا قومی خواند و گرویدن به این ایین را  که ان زمان ویژه یهودیان بود به  دیگران نیز روا داشت.

این رسولان در سفرخود اهالی مناطق مختلف را به گرویدن به ایین جدید فرا خواندند . بزودی پیام عیسی و”اعمال رسولان” در کتابهای متعدی که اغلبشان به زبان یونانی بود منبع اصلی پیروانی دینی شد که رفته رفته مسیحیت نام گرفت .دهها کتاب انجیل نگاشته شد  که در دوران بعد چهار روایت که توسط حواریون نخستین نگاشته شده بود بعنوان مرجع رسمیت یافت.

نخستین حلقه کلیسا در اورشلیم به عربی بیت المقدس ، و دومین حلقه در انتیوش واقع در سوریه شکل گرفت .

گسترش مسیحیت :. در سفر رسولان شبکه ای از ارتباطات شخصی ایجاد می شد که در طول زمان به شکل زنجیره ای از مناسبات استوار بین مسیحیان مناطق گوناگون مبدل می گردید.   شیوه های بکار گرفته شده برای تبلغ چنین بود:

ایجاد شبکه ارتباطی  ، با هدف جذب عناصر “معتبر” هر منطقه ، شرکت در انجمن های اجتماعی  و ترتیب دادن جلسات بحث و گفتگوی عمومی ،نگارش متون تبلیغی توسط حواریون و سپس پیروان معتبر  ، استفاده تبلیغی از شهدا ….

مباحث  اولیه مسحیت :   در سده نخست تعبیرات متفاوتی از گفته های عیسی مسیح با یکدیگرهمزیستی داشتند. نگرش یهودیان گرویده به مسیحیت  به دین پیشین خود از نخستین  مباحث حاد درورنی این گروه نو کیشان بود. رابطه غیر یهودیان پیروان عیسی که بیشتر شان یونانی بودند- با یهودیت  نیز بر ان افزوده شد.

نحوه برخورد به خدای  یهود که خدایی عدالت محور و خشن بود  با خدای محبت محور و بخشنده عیسی ، و همچنین  اداب یهودیت همچون   قربانی  حیوانات ، ختنه  ،  خوراکی های حرام و.. نخستین تعبیر های متفاوت ومباحث سده نخست میلادی را تشکیل می داد .

برای حل  معضل سرشت دوگانه  در وجود خدا یگانه ،  برخی از پیروان  ایین نو خدای عدالت محور یهودی  را نفی می کردند  و گروهی   پروردگارعیسی را ادامه همان خدای  موسی می دانستند و بدین نحو یگانکی خالق را مخفوظ می داشتند. بدین اعتبار عیسی همان مسیحی است که دین یهود مژده ظهورش را داده بود و  انجیل ادامه تورات وعیسی مسیح پیام اور همان خدای یگانه  یود.

در سده نخست،  مسیحیت  به غیر عقلایی بودن و نداشتن منطق  متهم می شد ، بویژه در برخورد با فلاسفه یونانی . نمونه این گونه برخورد درسفر پل به اتن  مشاهده می شود .  ابتدا مسیحیان با   فلسفه و منطق  و حتی علوم  مخالف بودند وانرا کفر می دانستند  از دید انها  کوشش های  ذهنی برای درک این جهان از سوی بشر، امری ملحدانه است که از غرور انسان  بر می خیزد و با ایمان در تضاد است .

اما در مرحله بعدی نخبگان مسیحی برای بحث های نظری با رقبای  خود  این دستاوردها فلسفی وعلمی را بکار گرفتند و از انها برای تبلیغ مسیحیت  استفاده  نمودند . از ان پس  مقولات علمی- فلسفی  بشرطی که  در خدمت گسترش ایمان بکار روند، در دستگاه فکری مسیحیت پذیرفته شد .

یکی دیگر از مبحث خدا شناسی  که در سده های چهارم و پنجم عالم مسیحیت را  با بحران شدیدی مواجه کرد ، تعابیر گوناگونی بود که از سرشت مسیح مایه می گرفت . در این زمان مراکزاصلی مسیحیت در شهرهای اورشلیم، اسکندریه ، انتیوش و قسطنطنیه بود و مباحث  دینی تحت  تاثیر کشمکش رقا بتهای اسقف های این مناطق بود .

اسقف اعظم اسکندریه بنام  ارین در سال  320 م  مسیح را از سرشتی انسانی می دانسنت که بواسطه روح القدس با خالق در ارتباط است ، و بدین ترتیب وحدانیت  پدر، پسر و روح القدس را نفی میکرد . بسخنی دیگر او عیسی را با سرشتی انسانی و نه الهی تلقی می کرد

در سده چهارم با بقدرت رسیدن کنستانس،اریانیسم  بعنوان دین رسمی به   برسمیت  شناخته شد.  این مذهب درمیان ژرمنهای مسیحی شده از جمله ویزیگوت های اسپانیا حاکم بود. اما پس از مرگ کنستانس  اریانیسم  از سوی کلیسا طرد شد و پیروان ان پراکنده شدند.

در سال 430  میلادی نیز  “نستور” اسقف قسطنطنیه بر سر ماهیت مریم مقدس  با اسقف اسکندریه به مجادله پرداختند . اولی  مریم را مادر عیسی و دیگری او را مادر خدا  می دانست.  انها بر سر سرشت مسیح نیز اختلاف داشتند . نستور عیسی  را با سرشت انسانی و مخلوق خدا می دانست  اما  در مجمع اسقفها که در  شهر افس برگزار شد   مسیح را فرزند خدا دانست  وپس از مدتی نستور  طرد و از قسطنطنیه رانده شد.

نحله دیگری که در مسیحیت شرقی  پدیدار گشت “منو فیزیت” ها بودند که سرشت مسیح را یگانه و خدایی می دانستند . کلیسای ارمنستان ، کلیسای  قبطی ها (مصر) و بخشی از کلیسای سریانی (در سوریه فعلی ) به این نحله تعلق داشتند.

مسیحیت  دین رسمی امپراتوری رم

فرا قومی بودن فصل مشترک مسیحیت با  امپراتوری رم بود و این هم خوانی موجب پیوند این دو قدرت موازی شد. در سده چهارم  در معاهده میلان  به ادیان ( بجز دین مانوی)ازادی فعالیت  داده شد . امپراتوری رم  ازایین مسیحی  حمایت کرد، اما با رواج مسیحیت دیگر این قدرت سیاسی بود که  مجبور به  ادامه حمایت ازان شد.

مسیحیت در این دوره به اهستگی  کارکردش تغییر نمود وبه یک دستگاه حامی نظام اجتماعی بدل گشت.

دین جدید سنت های پایدارجوامع کهن را درخود جذب نمود مانند سنت های بزرگداشت مردگان ، مراسم کفن و دفن ، سنت شهید پروری جشن ها و اعیاد شکرگذاری وتقویم گذشتگان( از جمله تاریخ تولد میترا در 24  دسامبر) .

تاریخ  مسیحیت  تا پیش از پیدایش اسلام این مراحل را پیمود:

سده اول ، استقرار(تبدیل شدن از فرقه یهودی بیک دین جهانی) سده دوم: گسترش (ایجاد مناسک و گسترش در شهر های بزرگ امپراتوری رم).  سده  سوم :نفوذ در ارکان قدرت امپراتوری(کسب اجازه  تبلیغات ) .سده چهارم :حاکمیت بر دستگاه دولتی  و تبدیل شدن به دین رسمی( اغاز دگردیسی ) . سده پنجم سرکوب  فرقه های  مرتد و دیگر ادیان.سده ششم گسترش در پهنه اروپا.

……..

*عید گلریزان – پانته کوت-  به باور مسیخیان  ، پس از مصلوب شدن مسیح در روز ادینه نیک ، او پس از گذشت دو روز از مرگ برخاست – عید پاک- و پس از چهل روز اموزش حواریون معراج کرد. در روز پنجاهم – پانته کوت- روح القدس به حواریون نزول کرد… سابقه این جشن در ایین یهوود هم وجود داشته  و ان هنگام درو بود و با نام ” شاووت” خوانده می شود  که یهودیان اعطای ده فرمان از سوی خدا در کوه سینا  را پنجاه روز پس از خروج می نامند و انرا جشن می گیرند.

برای اشنایی بیشتر : “تاریخ مسیحیت در ایران ” مهرداد بهار .

……………………………….

مسیحیت در جنوب آناتولی -ترکیه امروز- و ایران تا پیش از استیلای اعراب:

اشاره کوتاهی به ترکیب قومی ، دینی و زبانی در غرب ایران و در خاورمیانه   برای فهم پیچیدگی   امروز این جوامع لازم بنظر می آید.در اینجا ما به یکی از جنبه های این مسئله و از زاویه گسترش مسیحیت نگاهی گذرا می اندازیم.

کلیسای های شرق  :

در گذشته یادآوری کردیم که امپراتوری رم شرقی(بیزانس) از جهت قومی و فرهنگی خود را وارٍث تمدن یونانی و در عین حال نماینده مسیحیت می دانست. مرکز این امپراتوری شهر قسطنطنیه (استانبول) بود واز سده چهار تا پایان سده پانزدهم که شهر بدست ترکان عثمانی مسلمان تسخیر شد، مقر مسیحیت ارتدکس در این شهر قرار داشت.

نستور اسقف قسطنطنیه بود اما به خاطر اختلافاتی که با کلیسا حاکم پیدا کرد از کار برکنار و تبعید شد وبه دنبال ان در سال ۴۹۸ ميلادي، نستوريان به‌ كلي از از سوی این کلیسا طرد شدند. اما  آنها توانستند  دراناتولی، سوریه و امپراتوری ساسانی کلیسای خود را بنا نهند. در این زمان مرزمیان امپراتوری ساسانی و بیزانس رود فرات بود، هر چند که ساسانیان همواره سعی در گسترش این مرز تا دریای مدیترانه بودند.  مردم این ناحیه عموما به زبان سریانی * سخن می گفتند.

تبعیدیان نستوری به این مناطق روی آوردند و شهرهایی  چون ادسا *، حران و نصیبین مرکز فعالیت آنها شد .میان این تبعیدیان نخبگان متفکر و دانشمند فراوان بود. آنها با زبان های یونانی ، عبری و لاتین اشنایی داشتند و با ورود به امپراتوری ساسانی شروع به ترجمه  آثار یونانی  کردند و مدارس و دانشگاه هایی در شهر های مرزی  نصیبین و حران  بنا نمودند . در این دانشگاه ها استادان  از اسکندریه نیز حضور داشتند. که به زبان یونانی تدریس می کردند. . قومي و پروبوس Probus نيز كه به گفته‌ي عبدي شوع كتاب‌هاي ارسطو را به سرياني ترجمه كرده‌اند ظاهراً از مغرب سوريه بوده‌اند

ا*از این جهت حران تبعیدگاه کسانی بود که در آئین مسیحیت تردید کرده بودند . به نظر می رسد که دین حرانی ها، التقاطی از دین باستانی بابلی و یونان قدیم و نوافلاطونیان بوده است . از اینجا تا عهد مامون آنها همچنان در تردید مانده بودند سرانجام خودشان اسم «صابئان » را انتخاب کردند تا از صولت خلیفه در امان بمانند . ابن ندیم داستانی را در این زمینه نقل می کند که مامون الرشید آنان را در انتخاب یکی از ادیان آسمانی آزاد گذاشت و ایشان به جهت فرار از کیفر خلیفه، کیش صابئین *را انتخاب کرده اند.

به هرحال حرانیان منبع بزرگی در انتقال فرهنگ یونانی بوده اند که در دوره عباسی، بیشترین کتابهای یونانی را به عربی ترجمه کرده اند.

مسیحیت در مرز های غربی امپراتوری ساسانی

منطقه که امروز از آذربایجان غربی تا شمال عراق و سوریه و لبنان  و جنوب  اناتولی ترکیه را در بر می گیرد،ساکن اقوامی بود   که اکثریت ان ها  دین مسیحی داشتند. آشوریان ، وکلدانیان  از مهمترین اقوام  ساکن این ناحیه  بودند که هریک کلیسای خود را داشتند و به زبان خود مناسک دینی شان را ادا میکردند .  حتی بعد از ورود  اعراب مسلمان  به منطقه ، این اقوام محل سکونت شان را تغییر ندادند و این چندگانگی قومی، مذهبی و زبانی  تا قرن بیستم ادامه یافته است ..  از قرن شانزدهم  پای مسیونر های کاتولیک  و سپس پروتستان و دیگر نحله  های جدید مسیحیت نیز بمنطقه باز شد و چند گانگی را تنوع بیشتری داد. حال اگر کوچ و اسکان اقوام عرب یمانی و ترک آسیای مرکزی را به  آناتولی – ترکیه امروز-  بیفزاییم ، تا حدودی گوناگونی  و پیچیدگی اجتماعی این جوامع روشنتر می شود !

مسیحیت در ایران

آغاز مسيحيت در ايران به  دوره‌ي اشكانيان در سده نخست  ميلادي باز می گردد ، اما ایجاد کلیسای مستقل  در زمان ساسانیان صورت گرفت .نسطوریان که از غرب وارد نجد ایران شده بودند تبلیغات خود را  از یکسو تا خلیج فارس و عربستان * و از سوی دیگر تا آسیای مرکزی، چین و هند  گسترش دادند. تحقیقات باستان شناسی جدید در اطراف خلیج فارس  و بویژه جزیره  خارک نشان از کلیسا و صومعه دارد که تعداد نزدیک یکصد راهب  در ان زندگی میکردند.  دلیل اهمیت  تجاری خلیج فارس و همچنین اهمیت راه های خشکی عربستان  قبایل مسیحی این سرزمین نیز محل منازعه میان امپراتوری ساسانی و امپراتوری رم شرقی بود: از آنجا که ساسانیان حاکمیت بخش اعظم راه ابریشم را در انحصار خود داشتند واز این راه درآمد هنگفتی بدست می آورند ، امپراتوری رم در صدد رونق بخشیدن به راه تجاری از عربستان  و در حاشیه دریای سرخ بود و از همین منظر با مسیحیان حبشه و عربستان در تماس بود .  اما ساسانیان نیز  در این صحنه حضور داشتند و با قدرت نظامی خود قبایل مسیحی طرفدار خود را تقویت می کردند.این رقابت تا پیدایش اسلام ادامه داشت.

مسيحيان در قلمرو ايران منحصر به ارمنيان نبوده‌اند و در ايالت اقصاي مغرب ايران يعني در سواحل دجله و فرات كه تقريباً هميشه جزو قلمرو ساسانيان بوده است عده‌ي كثير از مردم نژاد سامي كه به زبان سرياني يا آرامي سخن مي‌گفته‌اند، دين مسيح را پذیرفته بودند و تقريباً همه‌شان نستوري بودند و اين طايفه مسيحي كه امروزه در عراق هستند و به كلداني و يا آسوري معروفند بازماندگان همان مردم هستند كه در دوره‌ي ساساني عده‌شان به مراتب بيش‌تر بوده و شايد از ميليون‌ها تجاوز مي‌كرده است.

آن‌چه در اصطلاح تاريخ نصرانيت «كليساي شرق» مي‌گويند مراد همان كليساي آن‌ها است كه مركز عمده‌اش نخست در شهري بود كه يونانيان و روميان به آن اذاسا و ادسا و ادس مي‌گفتند و ساسانيان خود اورها يا اورهه مي‌گفتند و بعدها اين كلمه به رها بدل شد و اينك اورفه مي‌گويند.

مركز درجه‌ي دوم شهر نصيبين و پس از آن پايتخت ساسانيان شهر تيسفون بود و نيز مراكز ديگري در شهرهاي خوزستان داشتند كه مهم‌ترين آن‌ها همان شهر معروف گنديشاپور است كه آراميان آن ناحيه به آن بيت‌لاپات مي‌گفتند.

با قرائن موجود چنان مي‌نمايد كه نستوريان زودتر از فِرق ديگر توانستند جامعه پیروان مسیح را در ايران سامان دهند وبا حمایت شاهان ساسانی کلیسای مستقلی به مرکزیت تیسفون تاسیس نمایند. نخستين آثار مدون نصاراي ايران به زبان سرياني و از طريقه‌ي نستوري نگاشته شده است.آنها  خود را نصراني مي‌نامند، و اين ‌كه در ايران از قديم به همه‌ي مسيحيان «نصراني» و «نصاري» گفته‌اند از همين جاست.واژه نصرانی از محل تولد عیسی در ناصریه ریشه می گیرد.

شاهان ساسانی مسیحیان طرد شده از قسطنطنیه را حمایت می کردند.از آنجا که این شاخه مسیحیت  مورد سرکوب امپراتوری بیزانس بود ، پیروانش ابتدا ا در شهر های مرزی دو امپراتوری و سپس به داخل ایران مهاجرت کردند.

“محمد‌بن‌جرير‌طبري مورخ معروف ايراني حتي ساختمان «شادروان شوشتر» و بناهای مربوط به تقسیم آب را در شوشتر به اين اسيران رومي نسبت مي‌دهد و از اين‌جا پيداست كه اين آراميان نصراني در نواحي ديگر خوزستان هم زيسته‌اند. از اسناد عيسوي آن دوره هم بر‌مي‌آيد كه در همان زمان كه شهر گندی شاپور مركز نصارا بوده عده‌اي ديگري از آراميان عيسوي در پايتخت معروف ايران يعني شهر مدائن بوده‌اند و در كهنه‌ترين محله‌ي شهر كه همان سلوكيه‌ي زمان سلوكي‌ها باشد سكني داشته‌اند كه آن‌را سلوكيه‌ي تيسفون مي‌گفتند.

جندی شاپور

عده ای از این مهاجران نیز به شهر جندی شاپور منتقل شدند و با اجازه مقامات  به برپایی کلیسا  اقدام نمودند. جندی شاپور در زمان شاپور اول ساخته شد و بمعني( شهر شاپور بهتر از انطاكيه )می باشد، زيرا كه انطاكيه شهر بسيار زيبايي بود. در دوره‌ي اسلامي نام اين شهر «گندي شاپور» يا به زبان تازي «جندي سابور» شده است و تا مدتی آبادان بوده و در شش فرسنگي مشرق ويرانه‌هاي شوش كنوني در جنوب شرقي دزفول و در هشت فرسنگي شمال غربی شوشتر امروزه بوده است. به زبان آرامي اين شهر را «بيت‌لاپات» مي‌گفتند زيرا كه بيش‌تر مردم آن نصاراي آرامي بوده‌اند و اين خود دليل استواری است كه آراميان عيسوي را شاپور از انطاكيه‌ي شام كوچانيده و به اين ناحيه از خوزستان برده و ايشان را به ساختن اين شهر گماشته است. نوشیروان در جندی شاپور بیمارستانی ساخت که علوم یونانی به زبان آرامی (سریانی) در آنجا تدریس می شد. قفطی در «اخبار الحکماء» می گوید:

این شهر به سبک قسنطنطنیه ساخته شده است، اولین کسانی که در بیمارستان این شهر پزشکی یاد می دادند، اطبای رومی بودند . این گروه جوانان شهر را طب تعلیم می کردند و رشد علم پزشکی رو به افزایش بود و همواره علم پزشکی رونق داشت تا اینکه این اطبا معروفان زمان شدند . در بیستمین سال سلطنت نوشیروان همه اطباء به دستور پادشاه گرد آمدند و مسائلی در مورد پزشکی میان آنها مطرح بود.

در جندی شاپور در کنار تدریس علم طب، علوم یونانی، فرهنگی و هنری نیز تدریس می کردند. پزشکان هندی نیز در بیمارستان و دانشگاه  این شهر کار می کردند . زبانهای یونانی و سریانی در این شهر رایج بود.

مدرسه جندی شاپور تا زمان عباسیان باقی بود و بسیاری از پزشکان ایرانی این بیمارستان، علم خود را به تمدن اسلامی انتقال دادند .. در این مدرسه نسطوریان تربیت یافتند که در راس آنها سرجیوس راس عینی قرار داشت . این گروه علوم یونانی را تحصیل می کردند و بعدها اکثر کتابهای فلسفی یونانی را به زبان خود (سریانی) ترجمه کردند این متون تا دوره امپراطوری عباسی وجود داشت . در این دوره نسطوریها آنها را به زبان عربی ترجمه کردند.

از این زمان جندیشاپور به تمدن اسلامی پیوست حتی هارون الرشید جبرئیل بختیشوع را دستور داد که بیمارستانی به سبک جندی شاپور در بغداد بنا کند . این بیمارستان را اطباء جندی شاپور اداره می کرند

کشتار مسیحیان

علیرغم حمایت پادشاهان ساسانی از کلیسای شرق در مقابل  امپراتوری بیزانس ، کشتار مسیحیان در این دوران کم نبود. در  ارمنستان  دو بار از مردم خواسته شد که مسیحیت را رها کرده و زرتشتی  شوند و هر بار چون مردم نپذیرفتند  پادشاهان ساساني كشتارهاي هولناك و بي‌رحمانه كردند. مهم‌ترين و قديمي‌‌ترين خون‌ريزي كه در اين نواحي شده در زمان شاپور دوم (همان شاپور ذوالاکتاف) است كه از ۳۱۰ تا ۳۷۹ پادشاهي کرد

هنگامی كه جنگ با روميان را آغاز مي‌كردند، چون نصاراي ايران را با امپراتور بیزانس (رم شرقی) همدست مي‌شمردند معتقد بودند كه بايد مخارج جنگ را اتباع نصاراي ايران بدهند و هميشه ماليات دوساله از ايشان مي‌گرفتند. شاپور فرمان داد كه كشيشان و خزائن كليساها را تاراج کنند و ويران كنند. در آن زمان كليساي تيسفون دوازده كشيش داشت كه همگی کشته شدند.                                                ….متن میان ”   ” عمدتا از وب  سایت  مطالعات مسیحی  گرفته شده است ..

آشوریان و ارامنه

بازماندگان طوايف سامي پيش از اسلام كه آراميان قديم باشند و امروز در عراق و ايران به نام آسوري و حتي به نام كلداني معروف‌اند . برخی از آنان که بعدها از ايران به هندوستان و به سواحل مالابار هم رفته‌ و هنوز  زبان سرياني را در تعليمات ديني خود به كار مي‌برند، در اصل نستوري بوده‌اند.

شاخه دیگر مسیحیت در ایران  ارامنه هستند.  ارمنستان  از پیش از اسلام منطقه حایل میان امپراتوری های پارس و رقبای غربی شان بود ، در این ناحیه نخستین حکومت پیرو آیین مسیح شکل گرفت . مسیحیت ارامنه از نوع  “مونو فیزیت ” می باشد . هرچند  ارامنه در ایران از گذشته های دور آمد و شد داشتند اما   در دوره   شاه عباس صفوی بود که عده کثیری از  ارمنی ها   مجبور به مهاجرت به ایران شدند.واز ان پس اکثریت مسیحیان ایران را  ارامنه تشکیل می دادند  که نقش مهمی در تحولات تاریخی و فرهنگی در ایران  داشتند.

برای آشنایی بیشتر :

https://www.youtube.com/watch?v=Ncv8ZzvG1Tg

در باره: مسیحیت  در شبه جزیره عربستان ، نواحی جنوبی  وشمالی خلیج فارس  بویژه جزیره خارک. رابطه مسیحیت این مناطق با کلیسای مستقل  پارس  و همچنین امپراتوری پارس  در دوره ساسانی. شیعه شدن بعضی قبایل مسیحی  جنوب خلیج فارس در سده نهم در دوره حاکمیت خوارج.  نتیجه اخرین تحقیقات .بخشی از کنفرانس به زبان انگلیسی است

Le christianisme ancien en Arabie : nouvelles données

………………………………………………………………………………………

Le christianisme au Proche-Orient du IVe au XXIe siècle

https://www.youtube.com/watch?v=YANMC-Zc_C0&list=PLDl3Uj-IbT1Coe538uTxa4c85xVKDUf6z&index=67

Christianisme et paganisme du Ier au VIII

https://persianscripture.com/book/msyhyt-dr-yrn/21-pyshrft-nstwryn-brsywmhy-nsybyny

از مهمترین مراکز فرهنگی که در تمدن اسلامی نقش بارزی دارد جندی شاپور است .

https://persianscripture.com/book/msyhyt-dr-yrn/4-tsys-klysy-yrn..

تاریخ مختصر  رم

بخش اول از اغاز تا  پایان جمهوری

اتروسک :

اتروسک ها مهاجرانی از لیدیه در اسیای صغیری( ترکیه امروز) بودند.ان ها درغرب ایتالیا از توساکنی تا جنوب رم مستقر شدند .شهرهای اصلی شان در منطقه توسکانی بود . انها پی بردند که در جزایر نزدیکشان در دریای مدیترانه معادن غنی فلزات بویژه طلا و نقره وجود دارد.  استخراج این معادن موجب شد تا روابط تجاری اتروسک ها در سده هشت پیش از میلاد با یونان گسترش یابد.در همین دوره اتروسک ها الفبا را نیز از یونا ن فرا گرفتند. انها  به ایینی با خدایان گوناگون معتقد بوده و از کتاب مقدسی شان برداشتی غیر دگماتیک داشتند. نیایشگاه ای شان شباهت هایی با پرسشتگاه های یونانی دارد .ان ها مردگانشان را در تابوت های سنگی کنده کاری شده می گذاشتند که دیواره های بلندی داشت و اغلب با تصویر مراسم جشن همراه است . در این تصاویر زن ها هم دیده می شوند که شاهدی بر حضور زنان در این نوع مجالس است ، پدیده ای در یونان و رم وجود ندارد.

درجامعه انها حاکمیت با اشرافیت بود و مردم هرچند برده نبودند ، اما در مرتبه پایین تری قرار می گرفتند.. برای حفظ نظم اجتماعی اشرافیت اتروسک از رومی ها کمک می گرفت. بهمین جهت زمانی که رمی ها به منطقه انها حمله ور شدند ، بدون زحمت زیادی شهر های انان را یک بیک تسخیر کرده و تمدن انها را از میان بردند.

بنا بر روایت های اساطیری دو برادر با نام های رمولس و رموس بانی بنای شهر رم هستند رها شده در. طبیعت، توسط  گرگی پرورش یافتند .که این گرگ به سمبل شهر رم.بدل شد.

شهر رم:

اما بنا بروایت  تاریخ نگاران یونانی ، سه قوم در رم زندگی میکردند:  سبن ها در نزدیکی کاپیتول و لاتن ها در غرب رم و اتروسک ها که در نیمه دوم سده هفتم به رم امده بودند در منطقه .ای که تالاب های زیادی داشت زندگی می کردند . این اقوام با یک تصمیم جمعی به ساختن رم  دست زدند.  اتروسک ها شیوه زه کشی و ساختن اگو را میدانستند .  ساختن کانال هایی برای زهکشی کمک زیادی به گسترش مناطق مسکونی و کشاورزی نمود . رم در سده هفدم پیش از میلاد شاهد پیدایش سیستم فرامانروایی واحدی  شد. بر اساس  این توافق سه قوم تشکیل دهنده جمعیت رم هر.کدام یک دوره پادشاهی را عهده دار شدند. در  سده پنجم ، زمانی که اتروسک ها  حکومت می کردند مردم شورش کردند و نظام جمهوری جایگزین سیستم پادشاهی شد.

جامعه رم در این دوره از دو طبقه اصلی تشکیل می شد پاتریسین ها – واژه پاترون به معنی رییس از مشتقات انست-و دومی پلب ها بودند ، این گروه به  کشاورزی و دام پروری اشتغال داشتند.اما از حقوق سیاسی محروم بودند . پاتریسین ها از کار بردگان  استفاده می کردند .

پایه جامعه رمی بر اساس خانواده گسترده قرار داشت که در راس ان بزرگ خانواده قرارمی گرفت. چند خانواده که نیای مشترکی داشتند تشکیل یک طایفه را می دادند  و از بهم پیوستن ریش سفیدان این طایفه ها مجلس سنا شکل میگرفت که بالا ترین شورای تصمیم گیری و اداری شهر بود . در زمان هایی  سنا ریاست کار اجرایی را به یک دیکتاتور انتخابی می سپرد.

خانواده های پاتریسین ها  با دادن امتیازاتی به افراد پایین دست خود حوزه نفوذ خانواده را گسترش می دادند.. این وابستگان در هنگام انتخابات سنا به رییس ان خانواده رای می دادند .کسب  مشتری   در سیستم سیاسی و انتخاباتی رم بسیار رایج بود. اما  در سال 494 پیش از میلاد  پس از درگیری این گروه  پلب ها از رم مهاجرت کردند و برای خود گروه نظامی تشکیل دادند. انها محلی بعنوان تربیون را برای بیان نظرات خود تاسیس نمودند. مبارزات این دو گروه منتج به انتخاب  10 نفر حقوق دان شد که پایه حقوق مدنی و جزایی را  بنیان نهادند و موجب اشتی دو گروه متخاصم شدند. در پایان سده چهارم پیش از میلاد طبقه حاکمه جدیدی تشکیل شد که عده ای از اقشار بالایی عوام هم در ان شرکت داشتند.

در سیستم جدید قدرت نظامی و اجرایی به دو کنسول انتخابی یرای مدت یکسال سپرده می شد.  سنا هم نقش مشورتی را حفظ کرده و مسئولینی  برای اداره امور تعییتن می نمود :قدرت حقوقی به –”پرتور” و ریاست امور مالی به “کستور “ها برای یکسال سپرده میشد . هر یک از مناطق جدید نیز برای خود این دو منصب را داشت.

رم تا سده سوم پیش از میلاد  شهر کوچکی بود.  گسترش قدرت ان ابتدا از بزیز فرمان اوردن شهرک های یونانی نشین جنوبی اغازگشته  و به سرتا سر ایتالیا توسعه یافت . اما قدرت واقعی رم زمانی اغازید  که انها طی جنگ های طولانی امپراتوری کارتاژ را شکست داد و راه های ابی و حمل و نقل در دریای مدیترانه را به زیر نگین خود در اورد. رمی ها حکومت های جانشین اسکندر را در مقدونیه ، اناتولی و مصر شکست دادند و حاکمیت امپریالیستی خود را  در شرق مدیترانه بر قرار نمودند و از این طریق ثروتی عظیم و نیروی کار رایگان بردگان را در اختیار گرفتند.

جمهوری رم

در دوره اول جمهموری ، شرایط کار برای بردگان بهتر از کلنی های خارج از ایتالیا  بود و موجب فرار انها از این کلنی ها و امدنشان به رم می شد . اما چیزی نگذاشت که استفاده از کار بردگان در مناطق غیر شهری رایج گشت . و انها در کار های کشاورزی و یا معادن به  بیگاری وادار شدند.  واحد های گسترده اقتصادی در جنوب ایتالیا به وجود امد که همه نوع کشاورزی و دامپرواری در انها انجام میشد  این واحد ها که “دومن ”   نامیده می شد مستقل بود واضافه تولیدش را به شهر ها می فروخت. استفاده گسترده از نیروی رایگان بردگان موجب ورشتسکتگی خرده مالکین و سرازیر شدن انها به شهر ها شد . این گروه افراد را که بسختی می توانستند مخارج خانواده خود را تامین نمایند ، پرولتر می نامیدند و بزودی  انها از حامیان حاکمان نظامی و دیگر اقشار طبقه حاکم شدند.

گسترش سرزمین های تسخیر شده ، نیروی رایگان کار و تاثیر سیستم اداره مملکتی امپراتوری پارس از طریق جانشینان اسکندربه هیئت حاکمه رم اموخت که اداره یک امپراتوری با اداره یک شهر متفاوت است.این امر به ارامی زمینه بقدرت رسیدن دیکتاتور های نظامی را  که  توان بیشتری در اداره امور داشتند را فراهم نمود. ماریوس سرادر رمی که در اخر سده دوم پیش از میلاد  از سوی سنا ماموریت  سرکوب شورشیان را در سرزمینهای تازه تسخیر شده داشت  نخستین سردار با قدرت ویژه بود . هم او بود که به جنگ پارت ها فرستاده شد. سردار دیگر “سیلا “نام داشت که در جنگ های داخلی سال های  ابتدایی قرن نخست پیش از میلاد ، سرکوب شورشیان شهری را بر عهده داشت.  درگیری میان این دو سردار نشان از قدرت یابی نظامیان در برابر سنای رم بود.

شورش بردگان به رهبری اسپارتاکوس:

در سال 73 پیش از میلاد  شورش بردگان و به رهبری اسپارتاکوس و کرکسوس  نه تنها بردگان بل عده زیادی از کشاورزان خرد  را نیز در بر می گرفت. این شورش که در جنوب اغاز شده بود  به دیگر قسمت های ایتالیا نیز گسترش یافت ، اما اختلاف میان سر کردگان موجب تضعیف ان شد . کرکسوس خواستار انتقام از رمیان و جایگزینی حاکمان رمی بود، اما اسپارتاگوس بر گسترش شورش به شمال ایتالیا تاکید داشت ، انها در جنگ با سپاه رم در شمال در ابتدا پیروزی های زیادی کسب نمودند تا اینکه در سال سوم شورش سنا کراسوس را مسئول برخورد با شورشیان کرد.

اسپارتاکوس با 2000 برده شورشی  تصمصم گرفتند ابا کمک دزدان دریایی به سیسیل عقب نشینی کنند  اما دزدان دریای که قرار بود انها را به مسیین  شهر ساحلی سیسیل ببرند به انها خیانت کردند و اسپارتاکوس در جنوب ایتالیا کشته شد. بیش از 8 هزار شورشی به صلیب کشیده شدند و سرداران رمی پمپی و کراسوس هر یک خود را برنده جنگ اعلام نمودند.

جنگ های داخلی و خارجی بر قدرت نظامیان می افزود و تاسیس یک ارتش حرفه ایبیشتر در دستور کار قرار می گرفت. مجموعه این شرایط به اولین ” حاکمیت سه گانه ” سرداران نظامی انجامید . کراسوس ، پمپی و ژول سزار .

سزار در جوانی حامی حزب پوپلار- عوام بود و سپس در نقس سردار سپاه به تسخیر کشور گل ها -فرانسه – و سرکوب قبایل ژرمن  پرداخت. این جنگ ها بیش از یک میلیون کشته بر جای گذاشت ، اما موفقیت های نظامی او را به مفام کنسولی رساند .  کراسوس در جنگ با پارت ها کشته شد و پمپی نیز در جنگ داخلی از سزار شکست خورد و به مصر فرار کرد و در انجا بقتل رسید و بدین ترتیب ژول سزاز  در راس قدرت قرار گرفت وبعنوان کنسول برای همه عمر از سوی سنا انتخاب شد. اما در 15 مارس همان سال زمانی که پروژه جنگ علیه پارت ها را به سنا برده  بود توسط چند سناتور به رهبری ” برتوس” فرزند خوانده  خودش کشته شد . و بگفته شکسپیر سزار در اخرین لحظه از برتوس پرسید، برتوس تو هم؟ و فرزند خوانده اش در پاسخ گفت”: اگر ترا می کشم نه به ان خاطر است که رم را دوست نمی دارم ، بل از ان روست که رم را بیش دوست می دارم!

. پس از قتل سزار یکبار دیگر جنگ داخلی در گرفت.  در سال 43 پس از میلاد  بنا بر قراردادی محرمانه سه سرداری که در کنار سزار جنگیده بودند بقدرت رسیدند ودومین حاکمیت سه گانه را تشکیل دادند که  شامل لیپید، انتونی و اکتاو بود . انها  سرزمینهای رم را میان خود تقسیم نمودند . انتونی شرق ، اکتاو غرب و لیپید افریقا را تحت اختیار فرار داد.  لیپد بزودی در گذشت و انتونی با کلوپاترا حاکم مصر ازدواج کرد  ، اما بزودی اکتاو به مصر لشکر کشید و انتونی  و کلوپاترا خود کشی کردند و بدین ترتیب  حکومت اخرین بازماندگان اسکندر از مصر برچیده شد .

در سال 27 میلادی اکتاو از سوی سنا  به عنوان تنها مقام که ریاست حکومت  مدنی و دینی را بر عهده دارد ، انتخاب گردید.  او از این پس اگوست خوانده شد. ام دست به اصلاخات گسترده ای در شهر رم و دیگر مناطق تابعه زد (گفته اند که او رم اجری را تحویل گرفت و مرمری تحویل داد).

** گسترش رم از رود دجله تا اقیانوس ارام ، لزوم ارتش منظم و دائمی را ایجاب می نمود.و به قدرت نظامیان ختم شد . بازماندگان اسکندر سیستم حاکمیت فردی را از شرق به  رومیها منتقل کرده بودند  و سنای رم اداره امپراتوری به این وسعت را در چهار چوب  جمهوری امکان پذیر ندانست و امپراتوری را جایگزین ان نمود.  هرچند این فرد اراده خود را به سنا نیز تحمیل می نمود اما نمی توان این نظام را باسیستم های فردی شرقی  یکسان دانست. برای مثال در ایران مردم بعنوان رعیت شاه خوانده می شدند ، در حالیکه در یونان و رم حتی دیکتاتور ها در چهار چوب قانونی حکومت می کردند که دستگاه اداری مستقلی داشت و شخص دیکتاتور هم در خدمت مردم بحساب می امد  و نه بر عکس .

چند فراز از گاهشمار تاریح رم:

تاریخ  اساطیری بنای رم 753 پیش از میلاد

دوره پادشاهی  از 753 تا 509 پیش از میلاد

دوره جمهوری  507 تا 27  پیش از میلاد

264نخستین نمایش جنگ گلادیاتور ها در رم

155 اتن نمایندگان  مهمترین  مکتب های فلسفی خود را به رم می فرستد .

80 رواج ایین اسیس م از خدایان مصری  .

66   تاسیس کارگاه  برای کپی کردن کتاب

59 انتشار منظم  اخبار

52 نگارش تاریخ رم

44 قتل ژول سزار ، فرمانده سپاهه و حاکم رم بدست سناتور های جمهوری خواه در هنگام جلسه علنی . در این توطئه فرزند خوانده سزار بروتوس هم شرکت داشت.

31 استفاده از سیمان در برای احاث دروازه های شهر و کانالیزاسیون

امپراتوری رم  27 پیش تا 476 پس از میلاد .

15 پیش از میلاد  مارکوس لابئون  اموزشگاهی برای تدریس حقوق مدنی در رم تاسیس نمود.

20 قرار داد صلح با پارت ها .

12 پیش از میلاد – اگوست  فرمانده سپاه و نماینده سنا  بعنوان بالاترین مقام مذهبی  هم انتخاب می شود  و بدین ترتیب قدرت مدنی و دینی در دست یک حاکم  متمرکز می شود.

17 پس از میلاد تاریخ رم از اغاز در 142 جلد توسط تیت لیو نگاشته می شود.

27 اتش سوزی در تپه کولیوس – یکی  از هفت تثه شهر.

33 تاسیس بانک استقراضی45 اخراج یهودیان از شهر

46  ایجاد راه  تا به دانوب

49  اغاز ایین مسیح  در رم با امدن  پل تراسی -سنت پل – به رم

51 جمعیت رم از مرز یک میلیون می گذرد .   باید تا قرن نوزدهم منتظر ماند تا شهر دیگری در اروپا ، لندن جمعیتش به یک میلیون برسد.!!

64 اتش سوزی رم . پیروان مسیح متهم به اتش سوزی می شوند.

72 یک نماینده سنا خواستار اموزش دختران  در مدارس شد.

78 ورود نمایندگان امپراتوری کوشانی ، همسایه شرقی و دشمن پارت ها به رم برای نگاشتن پیمان همکاری با رم  بر ضد پارتها -اشکانیان.

80 بنای  استادیوم کولیسه با گنجایش 50 هزار تماشاچی.

ف89 فیلسوف ها و دانشمندان  به عنئان دشمنان  حکومت تحت تعقیب قرار می گیرند.

99  کنشکا  پادشاه کوشان سفرایی  به  رم  فرستاد تا  خبر حمله قریب الوقش را به پارت ها به انها اطلاع دهد.

108 تاسیس کابینه پزشکی   برای پذیرش بیماران بجای مداوای بیماران در  خانه.

134 تاسیس دانشگاهی برای تدریس فن بلاغت، حقوق، فلسفه  در رم. 9

272 اتحاد رم و پادشاع منطقه امودریا.

274 ایین” نور جاودان ”  نزدیک به ایین مهر  دین رسمی رم می شود

310 بنا کلیسای بزرگ ماکسنس

312  کاخ لاترن  مقر پاپ می شود

330 کنستانتینوپل  پایتخت دوم رم می شود .

404 شهر  راون نزدیک  ونیز  به جای رم پایتخت امپراتوری می شود . برگزاری نمایش جنگ گلادیاتور ها ممنوع می شود.

قوم ویزیگوت از اقوام ژرمنی ، رم را غارت می کنند. و در 418 رم را پایتخت خود اعلام می کنند.

432 اولین  مجسمه مسیح بر فراز صلیب در  سنت سبین  در رم

452 معاهده پاپ با  آتیلا برای پرهیز از اشغال ایتالیا

455  قوم واندال  رم را تسخیر و غارت می کند و سپس در سیسیل مستقر می شود

476  سقوط امپراتوری رم به دست ژرمن ها

.

امپراتوری رم شرقی(بیزانس)

این امپراتوری از سده چهارم تا پانزدهم  میلادی بمدت بیش از 11 قرن  در جنوب شرقی اروپا  و آسیای  کوچک حکمروایی داشت .   پایتخت این امپراتوری شهر بیزانس بود  که در دوره امپراتوری رم کنستانتینوپل خوانده می شد و در کتابهای تاریخ فارسی   به ا ن قسطنطنیه می گفتند که همان استانبول امروزی است  بیزانس به دلیل موقعیت  استراتژیک جغرافیای ، قدرت اقتصادی و غنای فرهنگی نقشی مهم در تاریخ بشر ایفا کرده است.گسترش مسیحیت و شکل گیری اروپای شرقی و اروپای مرکزی  و همچنین امپراتوری عثمانی سخت تحت تاثیر این تمدن می باشد.

کادر جغرافیایی :  بیزانس در حد فاصل دریای سیاه و مدیترانه قرار گرفته است  این دو دریا از طریق تنگه داردانل ، دریای  مرمره و تنگه بسفر بیکدگر مرتبط بوده  و آسیا را از اروپا جدا می کنند.  این راه آبی از دیر باز محل رفت و آمد کشتی های بازرگانی بوده است  و بنادر شرق مدیترانه  همچنان در دوره بیزانس مهمترین بنادر جهان آنروز  بشمار می رفتند .شهر هایی چون اسکندریه ، آنتیوش، و قسطنطنیه طی قرن ها شهرهای ثروتمند دنیا محسوب می شدند. از محصولات محلی چون گندم مصر ، شراب و زیتون یونان  و سرامیک های لعابدار قسطنطنیه تا کالاهای وارداتی از  هند و چین  از این بنادر صادر می شد.

تاریخچه بیزانس:

بنا بر روایات اساطیری شهر بیزانس به فرمان یکی از نواده گان زئوس بنا شد .اما بنا بر شواهد تاریخی در سده هفتم پیش از میلاد  یک کلنی یونانی در این منطقه مستقر شد  و از راه کنترل بازرگانی میان دریای سیاه و  دریای مدیترانه ثروت فراوانی کسب نمود . در دوره جنگ های ایران و یونان  این منطقه پل عبور دو رقیب به حساب می آمد و نقش ان در رابطه میان اروپا و آسیا از همان هنگام بسیار اهمیت یافت . در دوره امپراتوری رم  به دلیل وسعت قلمرو امپراتوری و کشمکش های دائمی با ایران ، انتخاب یک پایتخت در شرق الزامی بود . امپراتور رم بیزانس را انتخاب کرد و به نوسازی و گسترش آن همت گماشت . از تاریخ 330 میلادی  شهر جدید که  کنستانتینو پل خواند ه می شد، تا زمان  سقوط آن در قرن پانزدهم  پایتخت رم شرقی باقی ماند.

مردمان این ناحیه عموما یونانی بودند و فرهنگ هلنیستی در تمام منطقه شرق مدیترانه حاکم بود . امپراتوری رم سیستم دیوانی ، حقوقی و سیاسی رمی را برای اداره امپراتوری مستقر نمود و سازماندهی اقتصادی را نیز در شهر و روستا تغییر داد..به دیگر سخن  بیزانس از این جهت ادامه منطقی امپراتوری رم  می باشد. مسیحیت نیز که خود زاده و پرورده این دیار بود بار دیگر به عنوان دین حکومتی به خانه بازگشت و قسطنطنیه زمانی تنها ،و در برهه ای یکی از دو مرکز مسیحیت جهان بشمار می رفت .

مورخین  تاریخ بیزانس را به سه دوره بخش کرده اند: سده چهارم تا هفتم دوره بازسازی امپراطوری رم در بخش شرقی بود . حمله اعراب برای مدتی  رشد امپراتوری بیزانس را متوقف نمود اما از آخر قرن نهم  دوباره بیزانس جان تازه ای گرفت و در 1204 ، سال اشغال شهر توسط صلیبیون مسیحی ،پایان یافت.  از این تاریخ تا زمان سقوط بیزانس  توسط عثمانی در سال 1453  ،  قدرت حکومتی بین نیروهای مهاجم  فرانک ، ایتالیایی و ترک دست بدست می شد.

یاز سازی و ادامه  امپراتوری رم :

بافت جمعیتی منطقه علیرغم تغییرات سیاسی ، همواره از یک اکثریت با فرهنگ هلنیستی  تشکیل می شد. آنها از جنوب بالکان تا انتهای یونان وازجنوب دریای سیاه  تا حاشیه شرقی دریای مدیترانه و حتی تا آنسوی اسکندریه در مصر مستقر بودند.  تمدن بیزانسی فرزند خلف تمدن های یونان ، رم و هلنیستی بود که  این آخری خود آمیزه ای از تمدنها ی مشرق زمین بود . این تمدن بر پایه کلان شهر ها اداره میشد: بزرگترین و ثروتمندترین  شهر های  روزگار در حوزه فرهنگی آن قرار داشت .اداره  این  قلمرو گسترده  از طریق دستگاه عریض و طویلی  انجام می گرفت  که همه امور مملکتی  در آن  ثبت می شد . به دستور ژوستینین  امپراتور سده ششم  تمامی قوانین رمی جمع آوری و دسته بندی  شد و سنگ بنای امور جاری مملکتی قرار گرفت *.  عده ای  از مورخان  دستگاه اداری شوروی را   ادامه تجربه حکومت بیزانس می دانند.   از جهت اقتصادی نیز قدرتمندی بیزانس را از رواج پول آن در اقتصاد  اروپا  و غرب آسیا می توان سنجید طوری که  ارزش  این  پول  بمدت چهار قرن – از هفتم تا یازدهم-  تغییر چندانی نداشت .میزان ذخیره طلا و نقره آن نیز در عصر خود همتایی نداشت .  اقتصاد کشاورزی اش بر پایه واحد های بزرگ ، الگوی رمی ، قرار داشت . اما نیروی کار در این واحد ها بر خلاف جنوب ایتالیا  ، بردگان نبودند. صناعت و حرفه های گوناگون نیز در شهر ها توسعه فراوانی یافته بود ولی  آنچه اقتصاد  این دوره را توانمند می کرد ، تجارت و آهم از نوع بین الملل اش بود . بنادر شرق  دریای مدیترانه  و حتی شهر هایی نه چندان دور از دریا   در این شاخه اقتصادی درگیر بودند( از جمله تجار ثروتمند ایرانی حتی در دوره سلجوقیان و مغول ها در شهر” بورسا” تجارتخانه داشتند).هر چند با سقوط امپراتوری ساسانی برای مدتی جاده ابریشم  برای تجارت با  چین نا امن شد اما بیزانس به دلیل تسلطی که به راه های آبی داشت توانست این منطقه را دور بزند.  همچنین راه های شرق آفریقا و عربستان هم مورد استفاده قرار میگرفت.**

از جهت نظامی  بیزانس از غرب توسط اسلاو ها  و از شرق  زیر فشار مداوم پارس ها بود . با پیدایش اسلام اعراب و سپس ترک ها جانشین پارس هاشدند. در  سال 610  خسرو پرویز کلیه بنادر شرق مدیترانه را اشغال کرد و اگر درگیری های شرقی اجازه می داد قصد  حمله به پایتخت بیزانس داشت . اما نهایتا  سپاه بیزانس این مناطق را پس گرفت و حتی شهر تیسفون ، پایتخت ساسانیان را نیز اشغال کرد.  اعراب در قرون بعدی  دو بار به محاصره  قسطنطنیه  دست زدند که با شکست مواجه شد اما مسلمانان عرب  توانستند شرق مدیترانه و آفریقای شمالی را برای همیشه  از دست  امپراتوری بیزانس خارج نمایند.

سیسیل را نیز مدتی تحت حکومت خود در آوردند.  وجود دزدان دریایی شرق مدیترانه را مخاطره آمیز کرده بود.   از سوی دیگر بلغار های مهاجر از آسیای مرکزی هم از طرف شمال بیزانس را مورد حمله قرار می دادند و در صدد  اشغال  پایتخت بودند.اما دیوار غربی بیزانس بسیار  مستحکم بود  و سراسر غرب شهر را در بر میگرفت و اشغال شهر  را از این سوی تقریبا نا ممکن کرده بود .

. در این دوره نقش بیزانس با  سرنوشت مسیحیت  گره خورده بود. در حقیقت  این حکومت خود را نماینده و حامی مسیحیت می دانست : پس از  سقوط رم ، بیزانس چندین بار کوشید سرزمین ایتالیا را از دست  ژرمن ها خارج نماید ، سپاه بیزانس تا جنوب فرانسه و شرق اسپانیا  برای سرکوب فرقه های” مرتد “مسیحی پیش رفت . ویزیگوت های حاکم بر این مناطق مجبور شدند  آریانیسم را رها کنند و خوانش مسیحیت بیزانس را بپذیرند. بیزانس در سرکوب فرقه های دیگر مسیحی در شرق نیز کوتاهی نکرد ، طوری که بخش وسیعی از مسیحیان شرق از آن جدا شدند*. اما بحران مذهبی مهم دیگری بیش از یک سده  سراسر امپراتوری را در بر گرفت: نمایش چهره مسیح و اساس روایت تصویری از مذهب  ممنوع شد و با آغاز این جریان در سالهای 30 قرن هشتم بسیاری از نقاشی ها و تصویر های کلیسا ها از میان رفت  اما  نهایتا پس از یک سده  مبارزه درونی در کلیسا  این ممنوعیت ها  خاتمه یافت  و دوباره این  اماکن  به تصاویر مذهبی آراسته شد . این بحران با برداشت های مسلمانان در این زمینه بی ارتباط نبود.

………………………………………………….

زیر نویس صفحه نخست:

    • *حقوق رمی گردآوری شده توسط ژوستینین پایه و اساس “حقوق ناپلئونی” و دیگر کشور های اروپایی ، امریکایی و ژاپنی می باشد که اکثریت کشور های جهان نیز در همان چارچوب را پذیرفته اند.
    • **نکته  حاشیه ای اینکه از سال 541 تا 750 بیش از دو قرن طاعون بوبونیک –  طاعونی همراه زخم- در قلمرو بیزانس  شیوع داشت .این اپیدمی  از طریق راه ابریشم بوسیله انسان و حیوانات به بیزانس راه یافته بود و از آنجا که امپراتور  ژوستینین دوم هم به ان مبتلا شده بود نام ان را “طاعون ژوستینیان ” هم می خوانند
    • …………………………………………..

از نوزایی اخر سده نهم تا  شکست سال 1204 از حمله اعراب بخش ارزشمندی از شرق مدیترانه را از دست داد. اما  در سال های بعدی توانست با ایجاد یک سپاه حرفه ای  تحت فرماندهی متمرکز  با بخدمت گرفتن بلغار ها ، روس ها و ارمنی ها و دیگران به گسترش  قلمرو خود بیفزاید  . در همین دوران  شاهد رشد شهر هایی چون تسلونیک  بطور کلی شهر های جنوب غربی آناتولی هستیم. بویژه  قسطنطنیه در سده دهم  شکوفایی دوره نخستین خود را بازیافت .  پایتخت بیزانس در کنار شهر های بزرگ مسلمان نشین چون بغداد و قاهره  بر تارک تمدن  هزاره دوم میلادی می درخشید. در این دوره شهرسازی پایتخت رشد زیادی کرد بطوریکه  وقایع نگاران  ونیزی در سال تسخیر قسطنطنیه توسط صلیبیون  یاد اور می شوند : علاوه بر سر برآوردن  کلیساها و صومعه ها  در مناطق شهری ،مدارس و مراکزی برای تدریس *فلسفه یونان و علوم  دوباره راه اندازی شد ، بیمارستان ها و اماکنی هم برای نگهداری سالمندان ایجاد گردید. جمعیت شهر به بیش  از 400 هزار نفر افزایش یافت  . در شهر تاجر ونیزی ،جنوایی ،پیزایی  در کنار بسفر تجارت خانه تاسیس نمودند و انواع و اقسام کالا ها ی محلی و غیر محلی را وارد و یا صادر می کردند.

حکومت بیزانس از سده هشتم تا نوزایی

ح

در این دوره دو واقعه مهم نیز رخ داد ، شکست سپاه بیزانس در مقابل  سلجوقیان  که  تا پشت دروازه های پایتخت پیش آمد و اگر تیمور به آناتولی یورش نمی برد امکان سقوط پایتخت محتمل بود . بهرحال سلجوقیان برای خود دولتی در آناتولی یا به گفته خودشان  در روم تشکیل دادند. واقعه دوم  جدایی کلیسای غرب از کلیسای شرق بود  که در جای دیگری به ان می پردازیم.

جنگ های صلیبی و تسخیر قسطنطنیه

در دوره چهارم، جنگ های صلیبی  با کشتار مردم لاتین تبار تسلونیک  و کنستانتینوپل در سال 1182 اغاز و با   اشغال پایتخت  در سال 1204 به پایان رسید. صلیبیون  سرزمین های امپراتوری بیزانس را میان خود تقسیم کردند. آنها برای مدتی توانستند پیشروی قبایل ترک را متوقف و حتی آنها را به عقب برانند، اما ضعف  امپراتوری بیزانس  همراه با شیوع طاعون سیاه ، زمینه را برای تسخیر همیشگی آناتولی از سوی قبایل ترک اماده کرده بود. عامل دیگر تسریع این روند مهاجرت وسیع نخبگان ارمنی از آناتولی بسوی پایتخت بود که موجب ضعف این نواحی در مقابله  با حمله مهاجمان آسیای مرکزی می شد . در ادوار بعدی با مهاجرت ترک ها و به ویژه ترکمن ها، ساکنان  ارمنی اولیه این مناطق مجبور به ترک ان شدند.

بهر حال پس از فروکش حمله تیمور و مغول ، ترک  های آناتولی از نو نیرو گرفتند و این بار عثمانی ها  با بسیج وسیع طوایف تحت عنوان “غزا با کفار”  به  پایتخت بیزانس حمله ور شدند. سلطان بایزید از دریای سیاه وارد خاک اروپا شد و از راه خشکی به قسطنطنیه  یورش برد .البته  دیوارهای محافظ شهر که قرن ها از ان محافظت کرده بود ،سپاه جهادگران عثمانی را بازداشت و آرزوی تسخیر مرکز مسیحیت و تصاحب ثروت عظیم ان باز هم برای چند دهه به عقب افتاد. تا اینکه در سال 1452 سپاه عثمانی وارد قسطنطنیه شد  و امپراتوری بیزانس پس از 1100 سال از میان رفت . نخبگان ان بسوی غرب  و بویژه فلورانس مهاجرت کردند و بسهم خود پیدایش رنسانس اروپایی را دامن زدند  و از سوی دیگر امپراتوری عثمانی وارث فرهنگ و سازمان دولتی بیزانس شد و بدین ترتیب اغاز عصر نوینی در تاریخ بشریت رقم خورد.

بیزانس ، چکیده  تمدن ها ی  روزگار خود

فرهنگ  هلنیستی  سنگ بنای امپراتوری بیزانس بود، اما هلنیسم خود آمیزه ای از فرهنگ یونانی ، کشورداری ایرانی و آموزه هایی از تمدن مصری بود .این مجموعه با اخذ قوانین و دانسته های تکنیکی رم  تمدن درخشانی ایجاد نمود که بدون تردید تاثیراتش بر تمدن بشری و به ویژه در نواحی  همسایه اش  چشمگیر است :

محور جنوب به شمال : گسترش مسیحیت به روسیه ، اروپای شرقی و اروپای مرکزی حاصل نفوذ امپراتوری بیزانس در این مناطق است.  مخترعان خط سیریلیک  که خواندن را در میان قوم اسلاو رایج کرد برادران  سریل ” و “متد”  بودند که اصلیت یونانی و پرورده  فرهنگ  بیزانسی داشتند. نگاهی به گنبد های شهرهای کیف و مسکو و دیگر شهر های اروپای شرقی بیانگر تاثیر  اهمیت معماری و شهرسازی بیزانس بر  آنها است. پس از سقوط قسطنطنیه ، امپراتور روسیه ، ایوان سوم  که با دختر امپراتور بیزانس ازدواج کرده بود خود را جانشین برحق بیزانس و نماینده  دفاع از مسیحیت  قلمداد می کرد. این  “نقش  نجات دهنده بشریت”** در فرهنگ سیاسی روسیه  تا امروز باقی مانده است . پیوند دینی ، زبانی و خطی  ، پایه فرهنگ اروپای شرقی  را تشکیل می دهد که امروزه خواهان  پذیرش در میان دیگر کشورهای تمدن اروپایی ست. روسیه نیز خود را دور افتاده از جایگاه تاریخیش می داند . بازشناسی جایگاه فرهنگ  ملت ها* پایه همزیستی سازنده  فرداست.

محور شرق و غرب

بیزانس از طریق ریشه هلنی خود ، وارٍث  سیستم دیوانی و اداری هخامنشیان بود و نه تنها  تجربه اداره  امور امپراتوری  بلکه رسوم پادشاهی ایران هم به عاریت  گرفت  و آن را به  اروپا منتقل نمود.  خلفای اموی و عباسی بر پایه   تجربه نظام کشورداری  ایران و بیزانس، امپراتوری خود را بنا نهادند.همچنانکه  سازمان اداری و دیوانی بیزانس جنان ساختار استواری داشت که طوایف صحراگرد آسیای مرکزی  را قادر ساخت تمدن درخشانی را این بار با ویژگی های سنتی و مذهبی خود بنا نمایند.

………………………………………………………………………………………………….

زیرنویس ها صفحه دوم

-* قرن نهم میلادی در شرق شهرهایی چون چون سمرقند و بخارا و بلخ و نیشابور و مهمتر از همه بغداد  مدارسی که علاوه بر مسایل دینی علوم هم در آنها تدریس می شد پا گرفت . در آنسوی دنیا شارلمانی امپراتور فرانسه نیز  بدین امر دست یازید. چنین همزمانی هایی در رخداد ها ی اجتماعی در تاریخ اروپا و آسیا فراوان یافت میشود که نشان از پیوند فرهنگ ها و تاثیر متقابل آنها بر یکدیگر است . زمینه ای که تاکنون به اندازه کافی به ان توجه نشده است. خودشیفتگی  فرهنگی “راه ” را  می بندد.

-**همانگونه که اشاره شد ، امپراتوری روس ، پس از سقوط بیزانس ، خود را یگانه جانشین بر حق بیزانس می دانست که وظیفه دفاع از مسیحیت و فرهنگ غربی به او سپرده شده بود. این باور از راه های گوناگون در فرهنگ روس ریشه پیدا کرد .روسیه در تعیین استراتژی پیشروی بسمت جنوب  تحت عنوان دفاع از مسیحیان در ارمنستان و گرجستان و آناتولی صورت می گرفت .  به ویژه تسخیر استانبول عزم راسخ داشت . تنها تضاد منافع  با انگلستان و فرانسه بود که روسیه را در جنگ کریمه و سپس جنگ اول جهانی در این راه باز داشت. در دوره شوروی و حتی در رفتار پوتین هم این گرایش دیده می شود. از سوی دیگر خود مرکز بینی اروپای غربی نیز عامل مهمی در  به حاشیه راندن روسیه است  از جایگاه به حقی ان در  تمدن اروپایی دارد. در مقاله دیگری به این موضوع می پردازیم.

مراجع: این نوشته از  بخش  “امپراتوری بیزانس ، داستان هزار ساله میان اروپا و آسیا” از کتاب  زیر  بهره فراوان  برده است . همچنین از کلاس پرفسور  “دو فای” در دانشگاه ازاد بروکسل که پیوند ان در پایین قید شده است .دو پیوند  فیلم مستند دیگر هم یکی به زبان انگلیسی و دیگری به فرانسه  قابل دسترس است که برای روشنگر  این دوره تاریخی میباشد.

Byzance, la racine commun

https://www.youtube.com/watch?v=Z2sPbxXdMgg

……………………………………………………………………………………..

Byzance : histoire et civilisation (IVe – XVe siècles) (partie 1)

https://www.youtube.com/watch?v=LyglS_Rq3kk

…………………………………………..

History of The Byzantine Empire – Documentar

************************************************************************

مکتب نو افلاطونی  

مکتب  نئو افلاطونی پلی است میان فلسفه کلاسیک یونان از یکسو و نحله های فلسفی و فکری دوران  پس  از ان .فلوطین نماینده اصلی این جریان فلسفی در سده سوم میلادی می زیست و هرچند پایه تفکر  فلوطین در فلسفه  اقلاطون بود اما هفت سده این دوفیلسوف را از یکدیگر جدا می کرد. افلاطون در  دولت شهر های یونانی می زیست، و فلوطین در مصر تحت حاکمیت امپراتوری رم. زمانه ای متفاوت ، که یکی از ویژگی های ان ، پیدایش کلان شهرها بود با فرهنگ ها و ادیان چندگانه. در عصری که خدایان بومی پاسخ گوی نیاز های بشر نبوده و ادیان فرا قومی از شرق اسیا تا غرب اروپا را جولانگاه خودمی دیدند: مسیحیت توانست بر دستگاه دولتی  امپراتوری  رم نفوذ کند وبال هایش را در سر زمین های امپراتوری بگستراند ، اما در شرق پادشاهان  ساسانی علیرغم گشاد رویی نحسنتین به مانویت ، به همان دین قومی خود وفادار ماند . پرهای مانویت را چیده شد و بدین سان زمینه گسترش دین فراگیر دیگری را در منطقه اماده نمود . این دین اسلام بود که سه قرن بعد جای خالی یک ایین فراقومی را در شرق پر نمود.

اما هم مسحیت و هم اسلام ،  با فاصله چند قرن ،برای تکامل خود به ابزار های فکری ای احنیاج داشتند که خود فاقد ان  بودند .هر چند که اساس ایین ان ها بر اعتقاد استوار بود ، اما برای اقناع مردمان  نیازمند منطق و اسلوب فکری بودند که در فلسفه یافت می شد . فلسفه  فلوطین  همان پلی بود که  انها را به مقصود رساند: سنت اگوستن ترجمان این تحول در مسیحیت  بود و الکندی و فارابی  در اسلام.

سخنگوی فلسفه اقلاطونی و نو افلاطونی طی قرون وسطی مسحیت در غرب و نخبگان مسلمان در شرق بودند . تنها بعد از رنسانس بود که انها به  زمینه  اصلی تفکر خود  یعنی فلسفه  بازگشتند . در مکتب ایده الیسم  المان  ،کانت و هگل  از نخستین فلاسفه نامدار بودند که از افکار افلاطون  بهره بردند .و بدنبال انها برگوسن وحتی در روزگار ما فیلسوفانی مانند دولوز

زندگی فلوطین (پلوتن)

فلوطین در اوایل سده سوم میلادی در مصر در خانواده ای ثروتمند بدنیا امد. زمانه او دوران اانتقالی حاکمیت فرهنگ هلنیستی به شیوه تفکر مسیحی بود. او در اسکندریه  بمدت 11 سال در دامن فرهنگ هلنیستی فلسفه یونان را اموخت و از طریق استادش امونیوس با تفکر ایرانی وهندی اشنایی پیدا کرد.  (برای او فلسفه نخست شیوه زندگی بود که تعقل فلسفی را بخدمت می گرفت.) سپس به رم رفت ودر انجا حلقه ای تشکیل داد، که شاگردانش از سناتور ها و وکلا و پزشکان و بزرگان مسیحی تشکیل می شد. جلساتی هم به دعوت همسر امپراتور تشکیل می شد  امپراتور هم  برای فراگیری فلسفه در ان شرکت می کرد و حضور زنان دراین جلسات ازاد بود .

فلوطن در لشگر کشی امپراتور به سرزمین های ساسانیان با سپاه رم همراه شده تا  اشنایی نزدیک تری با متفکران و فرهنگ  ایران و هند  پیدا کند.اما چون سپاه رم در جنگ شکست خورد و امپراطور کشته شد ، فلوطین به انتیوش رفت و پس از مدتی بسختی توانست به رم باز کردد و فعالیت های گذشته خود را از سر بگیرد.

در این دوره، پور فیروس هم به حلقه نزدیکان او پیوست وامروزه اگر ما کتابی از او در اختیار داریم از نعمت وجود همان شاگرد است که نوشته های استاد را مکتوب کرد. در میان شاگردان هنرمند نقاشی هم بود که در نظر داشت چهره استاد را ترسیم کند اما” فلوطین شرم داشت از اینکه در تنی جای دارد “، اواجازه نداد وگفت: سایه ای که طبیعت ما را با ان پشانده است بس نیست؟ میخواهی سایه این سایه را همچون چیزی دیدنی برای ایندگان بگذاری”*.  در این دوره  شاگردان  ثرواتمند او پیشنهاد کردند شهرکی درجنوب ایتالیا بسازندتا زیر نظر او در انجا فلسفه تدریس شود اما با مبتلا شدن استاد به جذام این برنامه انجام نشد، شاگردانش از اطرافش پراکنده شدند و او در سن شصت شش سالگی  در کانپانیل در جنوب ایتالیا چشم از جهان فرو بست.

اصول عقاید

در فلسفه یونان شناخت جهان زمینه اصلی تفکر است. یافتن خمیره مشترک انچه در طبیعت یافت می شود هر یک از فیلسوفان را به عنصری هدایت کرد: طالس /625-/ اب را گوهر جهان می دانست و انکیسیمن /480-/ هوا را بنیاد هستی نامید. دیگراین هم خاک واتش را ودموکریت اتم را. اما هراکلیت جهان را نه مجموعه ای از چیز ها بلکه محصول رویداد هاو یا دگرگونی واقعیات می دانست، همو گفته است که از یک رودخانه دوبار نمی توان عبور کرد.

افلاطون پا را فراتر نهاد وبرفراز عوامل طبیعی، جهانی نظامند را ترسیم نمود که طبق سلسله مراتبی به “ایده ها” ویا “فرم ها ” منتهی می شد که مجموعه ای از عینیت تعقل یافته بود. اکادمی افلاطون با فراز و نشیب و حاکمیت جریانات فلسفی گوناگون* هفت صد سال بعد فلوطین  را در دامن خود پرورد.او دستگاه فلسفی افلاطون  را که بر پایه سلسله مراتبی بود به عاریت گرفت: ماده ،گیاهان ، حیوانات ، انسان ، جان جهان تا رسیدن به  عقل /نوس/ که همان دنیای ایده یا فرم باشد  ادامه داد ، اما فراتر از ان نیز  “واحد” را نهاد که در مقام ” برتر از باشنده” قرارداشت ، صفات واحد  همه سلبی است وبه وصف و تصور نمی گنجند. رابطه “واحد” با سلسله مراتب پائین دست یک رابطه “افریندگی” است تا به نازلترین درجه که جهان محسوس باشد ، می رسد. این جهان محسوس از طریق حس، ” تمنا “یا “خواست “رادر می یا بد .هر چند که ماده دریافت کننده میزان کمی از نور “نوس/تعقل” است اما بدون این عنصر مادی ان نور نمیتواند مادیت پیدا کند.ماده یا جسم همچون تور ماهیگیران در دریاست که  اب درونش از لابلای چمشه های تور با دریا که همان جان جهان باشد در ارتباط است .این کالبد هم یکتا بودن  یک جسم را می نمایاند  و در عین حال چندگانگی عالم مادی را نشان می دهد*: پرتو “واحد” در این کالبد یگانه رنگ و زیبایی ویژه خود را دارد. و در این جسم است که “تمنا ” به صعود  جان میگیرد .و بسوی “جان جهان” تمایل می یابد.و انگیزه صعود ان بوسیله ” جان جهان” به سوی “تعقل ” /نوس/  می شود .

تا این مرحله فلوطین راه استاد را پیمود.اما او تعقل را همراه “نیکویی” می بیند که هردو میل به فرا رفتن از خود دارند ، چرا  که احساس کمبود می کنند و این نیاز ان ها را  به سوی “واحد” می کشاند. این حرکت دوسویه هم چنان ادامه دارد ونظام عالم را تبیین می کند.

فلوطین و مسیحیت : فلوطین یازده سال در اسکندریه  فلسفه اموخته بود . اسکندریه در کنار اورشلیم ، انتیوش و قسطنطنیه  شهر های بزرگی بودند که مسیحیان از سده اول میلادی  در ان حضور چشم گیری داشتند.   فلوطین در چنین فضایی با مسیحیان در ارتباط و گفتگو بود. انها  در کلاس  استاد در رم حضور داشتند و با فلوطین جدل میکردند.

. بسیاری “واحد” فلوطین را همان خدای مسیحی می دانند ، بویژه اینکه در سیستم فکری فلوطین سخن ازهویت سه گانه ” واحد ، تعقل  و جان ” در میان است و می دانیم که  در  سده بعد  چگونگی طبیعت عیسی  موجب اختلاف  مسیحیان شد. و در نهایت ” سه گانه خدا/پدر/، روح القدس، عیسی/پسر/”  به دگم کلیسا بدل شد . جالب است که بدانیم در کنسیل شهر های بزرگ بالاخره ایده أسقف اسکندریه پذیرفته شد.

در مجموع در قرون اولیه مسیحیت، کلیسادر جدل با فیلسوفان   شیوه های عقلی و نحوه استدلال انها را به عاریت گرفتند تا از ان گواهی برای حقانیت اعتقادی خود دست و پا نمایند. در این مسیر کلیسا دوشیوه برخورد داشت ، یا نوافلاطونی ها را خدا پرست قلمداد کرده و در نتیجه ابزار فکری انان را از ان خود  می نمود و یا أساسا این ابزار را ساخته و پرداخته  تفکر مسیحی وامی نمود. می دانیم که شاگرد و همکار فلوطین ، پورقیروس که جمع اوری کننده اثار استاد بود مقاله ای بر رد عقلی مسیحیت نگاشته است و در ان فلسفه را  شیوه عقلی برای تبیین جهان و زندگی در ان خوانده است و بر پرسشگری قیلسوف برای یاقتن حقیقت پا می فشارد. در حالیکه دین بر ایمان تکیه می کند و تعقل را یکی از وسایلی می داند که می بایست انسان را به اعتقاد برساند . برای اولی نتیجه روشن نیست ، برای شیوه دوم  هدف از پیش تعیین شده وتنها باید راه رسیدن به ان را یافت.  بزرگترین متفکر مسیحیت در قرون وسطی سنت اگوستین است که نظران او سخت وامدار فلسفه نوافلاطونی ا و مانویت است.

نوشته های نو افلاطونیان با فشار مسیحیان چندین بار به اتش کشیده شد وانهم در زمانی که هنوز مسیحیت هنوز دین رسمی نبود. بعد ها مدارس فلسفه اتنی بسته  شد وأنها به شرق، بسوی امپراتوری ساسانی مهاجرت کردند.

نو افلاطونیان واسلام: مهاجرت مدرسین ومتفکران قسطنطنیه به شرق منجر به ترجمه اثار فلسفی وعلمی یونانی به پهلوی و پس از ظهور اسلام به عربی شد. مسلمانان نیز همانند مسیحیان فلسفه یونان را بعنوان ابزاری برای مبارزه ایدئولوؤیک با رقبا بکار گرفتند با این تفاوت که رشد و نمو مسیحیت در فرهنگ هلنیستی انجام گرفت که زبان یونانی اگر زبان اصلی نبود ، دستکم زبان علم و فلسفه بود. در صورتیکه در شرق نخبگان بسیاری زبان یونانی نمی دانستند وبه ترجمه این اثار دسترسی داشتند. ترجمه هایی که گفته می شود چندان دقیق نبود ونوشته های نوافلاطونیان را اثار افلاطون وارسطو تصور می کردند.

اغاز تفکر در چهارچوب دین  اسلام  با اسلوب  واژگان  نئوافلاطونیان  بود و هر اندیشمندنی به تناسب دسترسی به این افکار از ان سود بر و ویژگی های خود را بر ان افزود . از فارابی که معلم دوم  نامیده می شد و خبرگی  او در افکار ارسطو مفروف بود تا غزالی که  به دشمنی با فلسفه شهرت داشت  واز ابن سینای عقل گرا تا سهرودی پیرو اشراق خسروانی همگی از ابشخور نئوافلاطونی بهره برده اند. علم کلام وعرفان و تصوف وبطورکلی سپهر اندیشه اسلامی زیر مجموعه ای از تفکر  نئو افلاتونی است . البته باز هم  همچون مسیحیت ، مسلمانان نیز از فلسفه انچه را در چهارچوب ایمانشان بود به عاریت گرفتند و پرسشگری که پایه فلسفه است در این گستره در مرز ایمان متوقف می شد.

…………………………………….

-*-  در پادکست های  مرجع ، بحث زیبا شناسی از دید فلوطین بیان می شود که بسیار شایان توجه است:  در فرهنگ یویانی و به ویژه در نزد افلاطون، زیبایی هارمونی بین اندازه است که در حقیقت تبلور هارمونی جهان هستی است. در  هنر یونانی  ” سیمتری ” جایگاه ویژه ای دارد. اما فلوطین از زاویه خلاقیت هنر این قاعده را بر نمی تابد .برای او انسان در “تمنای” خود برای صعود چون هنرمند سنگ تراشی است که همواره در پی شکل دادن و  و صیقل زدن به وجود خود است تا به ا شکل ایده الش نزدیکتر شود…….گویا هنرمندان دوره معاصر از جمله بودلر و        از بحث زیبایی شناسی فلوطین بهر فراوان برده اند. اگر زبان فرانسه می دانید توصیه می کنم  په  پادکست های مرجع گوش کنید

-**

در نگارش این نوشته  این مراجع بیشتر بکار گرفته شده است:

–ارسطوی بغدادی  .  محمد رضا فشاهی انتشارات باران 1376.

—فلوطین نوشته کارل یاسپرس ترجمه محمد حسن لطفی انتشارات خوارزمی

 -L’Iran et la philosophie”  Henry CORBIN   Fayard »–

Le Néoplatonisme avec Anne Baudart

https://www.youtube.com/watch?v=E70txcPRDmk

……………………………………………

Les nouveaux chemins de la connaissance par Raphaël Enthoven Date de diffusion : 15.07.2009 Invité : Lucien Jerphagnon (universitaire, historien et philosophe, spécialiste de la pensée grecque et romaine)

https://www.youtube.com/watch?v=LAosjWAID_E&t=226s

…………………………………………….

اندیشه های گنوسی*

جریان های فکری در پیش و پس از اسلام در حوزه مدیترانه و فلات ایران  چه در قالب اندیشه های دینی  و چه بگونه عرفانی  یا اندیشه های رازگونه دیگر ، ریشه در فلسفه نو افلاطونی واندیشه های گنوسی دارد.

اندیشه های گنوسی در نخستین سده های میلادی

مکتب گنوسی به چتر یا مجموعه اندیشه های رازوری گفته می شود که بر پایه دوگانگی نور وتاریکی بنا شده وپیروان ان می

کوشند با ریاضت خود را از الودگی ماده وجسم برهانند وبه مبدا نور که نماد نیکی در جهان است نزدیک نمایند.

ایده های اینگونه از هند تا یونان ، به اشکال گوناگون در پیش از میلاد وجود داشته است  اما در سده نخست و دوم میلادی اندیشه های گنوسی در منطفه شرق مدیترانه و اسکندریه از آمیزش اموزه های فلسفه یونان و بویژه نو افلاطونیان  و باور های یهودی شکل منسجم تری یافت *[2]. در سده سوم رد پای این افکار را در بابل هم دیده می شود که یهودیان بخش مهمی از ساکنان این شهر را تشکیل می دادند. مانی در چنین فضایی پرورده شد.هرچند افکار او  امیزه ای از زرتشتگری،بودیسم و مسحیت می باشد ، اما هاله ای از گونیسم هم در لابلای افکار او بچشم می خورد.

أصول اعتقادی گنوسی در قالب یهودی گری هلنیستی بر پایه خدا جویی فردی قرار دارد.  بنا به اعتقاد گنوسی خدا در ورای جهان محسوس قراردارد واز هر توصیفی برتر است وبه اندیشه نیز نمی گنجد وبنا براین با از طریق دانش ومنطق نمی توان به ان دست یافت. تنها از راه شهود ومکاشفه است که میتوان به ساحت او نزدیک شد وانهم نیاز به ایین های رازگونه ای دارد که می باید از طریق مراسم تقدس بخش به اجتماع پذیرفتگان [3]وارد شد. تا در پرتو نور او که از ملکوت جاری است بهره برد وتوانایی مبارزه با شر را باز یافت. از انجا یی که  “شر” وتاریکی  بطور ریشه ای در ماده وکالبد بشری حضور دارد وپرتوی نور افلاکی را با ظلمت خود الوده است، پیروان راه باید خود با ریاضت ومناسک رازگونه از این الودگی برهانند. جایگاه “شر” در تفکر گونیستی چنان اهمیتی دارد که گونیسم را اعتقادی «دوبنی”خوانده اند. روشنایی تابیده در افلاک هرچه بیشتر به پایین فرو می شود بیشتر به تاریکی جسم الوده می شود.  این حرکت دوسویه “فرو شدن” نور و “برشدن” مجدد ان بسوی منبع اصلی ملکوتیش از سیستم فکری نو افلاطونی سده دوم وام گرفته شده است. بویژه اگر بیاد بیاورم که این هردو ایده در یک زمان درشهر اسکندریه بال وپر گشودند.

اما گونیسم بر خلاف انیشه ای نوافلاطونی به خدای خالق خارج از این جهان اعتقاد دارد که راه رستگاری را از طریق پیامبرانش به انسان منتقل می کند. در این چهار چوب کیومرث در روایت ایرانی وادم در قول پیامبران ابراهیمی نخستین مولودات خدا بودند که “جان جهان” را به دنیای مادی به ودیعه اوردند. در باور گونیستی   در روز رستاخیز، مردگان   بر می خیزند. اما تا انزمان مسیح های رهاننده، به یاری پیروان خواهند امد.

گفته شده که “پدر کلیسا”، سنت جان یا یحیی تعمید دهنده*[4] وشش تن از حواریون مسیح خود در چتر فکری گنوسی قرار داشته اند. برای  روشنتر شدن زمینه این تاثیرات نگاهی به تحولات تاریخی ان دوره ضروری است:

باور های گنوسی سده های نخست در شرق مدیترانه  پا گرفت .در دوره ای که امپراتوری رم  درپی استقرار قدرت  خود در این منطقه بود .با شکست سلوکیان در سوریه ، این ناحیه به صورت یک ایالت به قلمرو امپراتوری رم پیوست که امرا و شاهانی برای هر بخش ان  از سوی رم تعین می شد.  هرود بزرگ در سالهای میانی سده نخست پیش از میلاد بعنوان شاه یهود از سوی رم تعیین و حمایت می شد. او که ابتدا از سوی  بسیاری از یهودیان بعنوان دست نشانده رم تلقی می شد بخاطر ابادانی هایی که انجام داد توانست رونق اقتصادی و شهر سازی را گسترش دهد. او بندر برزگی بسبک رمی در شرق مدیترانه ایجاد کرد و انرا به نام امپراتور “سزارین” نامید. تجارت این بندر، ثروت زیادی به منطقه سرازیر کرد  و بدنبال ان هرود دست به نوسازی معبد اورشلیم زد که مهمترین نیایشگاه یهودیان بود .در دوره او روحا نییون یهودی ثروت فراوانی اندوختند  و همکاری  روحانیت یهود با “اشغالگران رمی” ورواج شیوه زندگی رمی در اورشلیم خشم گروه هایی از مردم را به همراه داشت . بویژه ساختن امفی تاتر و اجرای نمایش در نزدیکی معبد  دستاویزی برای فرقه های مذهبی شد.

……………………………………………………………………………..

[1]* [1] *”گنوس” در یونانی بمعنی معرفت و شناخت است .اندیشه های گنوسی به چتری از باورهای  رازورانه و جهان گریز  گفته می شود که برپایه  أصول  فکری دوگانه انگارانه  ایرانی و یهودیت  بنا شده است.  افکار مانی هرچند گنوسی است اما با گنوسی های یهودی  تفاوت اساسی دارد چرا که   خدای یهود را بعنوان خدای خون ریز و قهار رد می کند .

[2]

*فرقه “اسنی”  تنها فرقه گنوسی یهودیان است که در عصر  معبد  دوم  عده زیادی از انها از اورشلیم به اسکندریه در مصر مهاجرت کردند .  و گفته می شود که هفت از خواریون عیس مسیح از تحت تاثیر چترفکری همین فرقه بوده اند

توضیح در باره معبد اول و دوم یهود: معبد نخستین که معبد سلیمان ، هیکل سلیمان ، نامیده میشو در 1000 پیش از میلاد توسط سلیمان پادشاه یهود بنا شد  که توسط اشوری ها  در سده شش پیش از میلاد ویران گشت . پس از بازگشت اسیران یهودی از بابل ، معبد دوم با کمک مالی کورشنبنا شد و در سال 521 -در زمان داریوش – به اتمام رسید

این معبد هم  در سال هفتاد پس از میلاد بدست رمی ها  دوباره ویران شد . بعد ها مسجد الاقصی در همین محل بنا شد و بخشی از دیوار معبد که همان دیار ندبه باشد  نیز در همین جاست .

در دوره معبد دوم  یهویان به چهار فرقه تقسیم می شدند: فریسی – روحانیون هوادار رم-  صادوسی ها-   یکی از کاهنان  معبد سلیمان  به نام صادق یا صدیق؟-  اسنی ها – با گرایش گنوسی و مخالف دو گروه اول. ، زلوت ها ، که خواستار استقلال یهودیان از امپراتوری رم بودند.

[3] رازوری در ایین زرتشت ” شیوا کاویانی .  خانم کاویانی کتابی هم تحت عنوان ” عرفان و فلسفه یهود ” نگاشته اند  که بسیار پر ارزش است . حتما در ستون مراجع سایت راه   به ان می پردازم

[4] یحیی تعمید دهنده، از مبلغان یهودی بود که عیسی مسیح را در رودخانه اردن  تعمید کرد و بعدها از حواریون او شد. فرقه هایی  با اعتقاد به او در شمال سوریه و سپس در دشت میشان  /منطقه مرزی بین ایران و عراق/ بنام صائبین یا مندائیان بوجود امد که اب را بسیار گرامی میدارند و با لباس سفید در حوالی رودخانه ها زندگی می کنند. مانی  در جمع یکی از همین گروه ها به نام مغسله/ غسل دهندگان/ پرورش یافت . گروه هایی از منداییان خود را شاخه ای از ادیان ابراهثمی نمی دانند.

[5]ز گذشته های دور تر – در دوره ای که در تاریخ یهود به دوره «معبد دوم” معروف است در میان یهودیان گروه های جدیدی بوجود امده بود آه هر چند با یکدیگر اختلافاتی داشتند اما در کنار هم زندگی می کردند . یکی از فرقه ها به نام «اسیین”، روحانیت حاکم را به ثروت اندوزی و نزدیکی به رمی ها متهم می کرد. پیروان این گروه تقوا را از طریق زندگی زاهدانه تبلیغ می کردند. عده از انها از اورشیلم به دیگر مناطق واز جمله اسکندریه مهاجرت کردند.. در سال هفتاد میلادی  پس از سرکوب شورش یهودیان توسط  تیتوس امپراتور رم و غارت و تخریب معبد یهودیان ، عده بیشتری به اسکندریه رفتند. و در منطقه ای در کنار دریاچه … اجتماعی از پیروان  این فرقه را تشکیل دادند  که افکار گنوسی در میانشان رایج بود. ان ها بطور خود خواسته از مالکیت دارایی هایشان چشم پوشیدند و انرا با دیگران تقسیم می نمودند و زندگی زاهدانه ای داشتند که در ان از روابط جنسی هم پرهیز می شد.  گیاهحوری نیز در میان انان رواج داشت. حضور یهودیان گنوسی و فلاسفه نو افلاطونی از سوی دیگر در اسکندریه ، جو فرهنگی نخبگان شمال افریقا را تحت تاثیر قرار داد . بیهوده نیست که در قرن های بعد این ناحیه پذیرای ایین مانی شد و این بار تا اقیانوس اطلس پرو بال گشود .

پیدایش اسلام

یاد اوری

نگاهی به راه طی شده در مقالات پیشین ، حاکی از انست که ما از  تمدن”هلنیسم ” ، همچون  امیزه ای از تمدن های شرق و غرب، اغاز کردیم . پس از تسخیر میانرودان و فلات ایران و  هند  بدست اسکندر در سده سوم پیش از میلاد  ، در طی چهار سده  جانشینان او تمدن هلنیسم  را در شرق مدیترانه از یونان تا مصر گستراندند. با اغاز تسخیر این سر زمین ها توسط امپراتوری رم ،  دستاوردهای  دیوانی  رم هم به ان افزوده شد و  امپراتوری روم شرقی یا بیزانس-سده 4 تا 15 م- تجلی فرهنگ  هلنیستی ،شیوه دیوانی وحقوقی رمی و دین مسیحیت  شد  .  در همان سده ایین جهانشمول  مانی نیز  در امپراتوری تازه تاسیس ساسانی ترویج می شد ، اما متولیان ایین کهن اجازه رشد بدان ندادند. این دو همسایه  تا پیدایش اسلام بمدت چهار سده باهم در ارتباط بازرگانی و فرهنگی و در همان حال کشمکش و جنگ  بودند . اختلاف اساسی انها بر سر حاکمیت  بر جاده ابریشم ،ارمنستان و بنادر شرق مدیترانه بود .

توسعه راه های تجاری نه تنها موجب رونق اقتصادی شهر ها بود ، بلکه دراین  شهر بزرگ- که عموما  در شرق مدیترانه بنا شده بود  ، اقوامی با فرهنگ های گوناگون در کنار هم می زیستند . در چنین کلان شهر هایی ،خدایان قومی ناتوان از پاسخگویی به پرسش ها و خواست های پیروانشان بودند. از همین روی مسیحیت در غرب و ایین مانوی در شرق با ویژگی فرا قومی به سرعت انتشار یافتند. دگردیسی مسیحیت در امپراتوری رم ، پیوند اقوام گوناگون  تحت حاکمیت رم را تقویت نمود . مشابه چنین فرایندی در زمان شاهپور اول  ساسانی در رابطه با ایین مانی اغاز شد ، اما با شکست مواجه گشت . سرکوب مانویان و دیگر ادیان  در کنار شیوه کاستی حکومت ، پیوند های اجتماعی جامعه را هر روز سست تر کرد.

جنگ های ایران و رم در چنین فضایی  ادامه داشت .  اما از سوی دیگر مسیحیت  شرقی در سده های  نخستین  میلادی در امپراتوری های ایرانی فضای امنی یافته بود و نستوریان در شرق مدیترانه   تا شبه جزیره عربستان    تحت حمایت  ساسانیان بودند و با کلیسای نستوری ایران رابطه خوبی داشتند . هر چند که از سده چهارم به بعد رفتار دوگانه ای از سوی حاکمان ساسانی  بر انها اعمال می شد . نستوریان که مورد ازار  کلیسای بزرگ روم شرقی بودند  در جستجوی مناطق امن تری که دور از مرکز قدرت امپراتوری باشد   تا به یمن هم رفته بودند ، جایی که در دوران پیش ، پذیرای ایین یهود هم بود و اسطوره ملکه سبا – بلقیس – همچنان  در یاد ها باقی بود. حضور اقوام یهودی در شبه جزیره  عربستان به یمن خلاصه نمی شد. قبایل یهود  در برحه های مختلف تاریخی به عربستان کوچیدند.اخرین بار در سال هفتاد میلادی ، زمانی که امپراتوری روم معبد اصلی شهر اورشلیم را  خراب وغارت کرد و یهودیان  را به بردگی کشاند,  چندین قبیله  به سوی شبه جزیره عربستان کوچ کردند  و بعضی از انها در شهر یثرب  -مدینه – ساکن شدند.

عامل مهم دیگری که در تحول جوامع قبیله ای عربستان رخ داد  امد وشد با شهر های حاشیه مدیترانه و بویژه بنادر سوریه و فلسطین بود .این بنادر طی سده ها مقصد کاروان هایی شده بود که  کالا های شرق دور را  به شهر های ثروتمند حاشیه مدیترانه حمل می کردند .حاکمیت ساسانیان بر بخش وسیعی از این راه باعث تغییر مسیر کاروان ها توسط امپراتوری روم شد . راه های فرعی از شرق افریقا و بویژه از “راه عود” در شبه جزیره عربستان رونق یافت.و این امد وشدها ،جابجایی قبایل میان دومنطقه عربستان و شامات  را به دنبال داشت. حضور بیش از پیش قبیله های یهودی و رواج مسیحیت در عربستان به همراه رونق بازرگانی ، جامعه قبیله ای عربستان را  ابستن حوادثی کرد که جغرافیای استراتژیک هزار ساله را بر هم زد و تاریخ هزار و چهار صد ساله تا به امروز را متحول نمود.

جغرافیای  عربستان

بر گرفته از “تاریخ عربستان و قوم عرب ” .تقی زاده  انتشارات فردوس

“جزیره العرب چنانکه خود عرب ها  می نامند قطعه خاکی است تقریبا دو برابر مساحت ایران …و حدود ان از قرار ذیل است :فلسطین و شامات و عراق در شمال و خلیج فارس در مشرق و اقیانوس هند در جنوب و بحر احمر و ترعه سوئز در مغرب….. در شمال غربی  شبه جزیره از فلسطین تا  به عراق  صحرای نسیتا اباد و دارای واحه های قابل سکنی است . کمی در جنوب ان  کویر اغاز می شود  که از مغرب به مشرق قریب 640 کیلومتر و از شمال به جنوب قریب 320 کیلومتر طول دارد و بین جوف و جبل شمر و نجد  واقع است…در قسمت جنوبی مرکزی شبه جزیره هم کویر بسیار وسیع الربع الخالی است که تمام جنوب مرکزی و شرق عربستان به استثنای سواحل عمان را شامل می شود ….نواحی اباد نزدیک به سواحل عبارتست از شبه جزیره سینا میان خلیج عقبه و فلسطین از مشرق و ترعه سوئز از مغرب .  در منتهی الیه حلیج عقبه بندر ایله واقع بود که مرکز مهم تجارت عربستان بوده است. در ساحل شرقی ان خلیج ابادی معروف به مقنا بوده که سکنه ان در زمان قدیم ظاهرا یهودی بودند.و در سال نهم هجری  با پیامبر عهد مصالحه بستند.

ناحیه حجاز از لحاظ تاریخ اسلام مهمترین قطعات عربستان است ….شهر مدینه یا یثرب  در حجاز و دور از ساحل است  در جنوب حجاز و نزدیک به ساحل مکه قرار دارد و بندر ان جده است  و طائف شهر ییلاقی در جنوب شرقی مکه واقع است. در جنوب حجاز تا  اقیانوس هند خطه یمن واقع است …پایتخت عربستان ، ریاض در نجد قرار دارد  که قلمرو ال سعود بوده است ” پایان نقل قول.

قبایل عرب

بنا به سنت اعراب به سه تبار تقسیم می شوند: 1) بائده  -بمعنی از میان رفته  مانند قبایل عاد و ثمود.

2) قحطانی . بنا به روایات ادیان ابراهیمی ان ها   از نوادگان سام فرزند نوح هستند – از اعراب اصیل-  و دوازده قبیله عرب از تبار ایشان است. قحطان به همراه قوم خود، از منطقه بابِل یا شمال شبه‌جزیره، به منطقه یمن مهاجرت کردند و چون خاک یمن حاصلخیز بود زودتر متمدن شدند برخی از قبائل قحطانی پس از انحطاط دولت‌های جنوب و ویرانی سد مأرب * از یمن مهاجرت کرده و در مناطق مختلف شبه جزیره عرب منتشر شدند از جمله قبیله خُزاعه به منطقه مکه و اوس و خزرج به یثرب، مهاجرت کردند. زبان نخستین قحطانیان را سریانی دانسته‌اند

3) عدنانی- عرب عاریه، مستعرب –  در شمال عربستان  می زیستند.وخود را از تبار اسماعیل  برادر اسحاق  سر دودمان یهود- و پسر ابراهیم می دانند.قریش از تبار اینان بود.

رقابت میان این دو گروه بر سر  راه های تجاری  و مکه  باعث جنگ های زیادی در دوره پیش از اسلام  میان انها شد که در نهایت به فرمانروایی قریش خاتمه یافت. اساسا قبایل عرب هموراه در حال جنگ با یکدیگر بودند ، بیهوده نیست که پیامبر اسلام که بمعنی “صلح” را بشارت می داد.

“انچه سیمای مکه و قریش و دیگر اعراب ساکن انجا را سخت متحول کرد، ارتباط تجاری هاشم ابن عبدمناف با سر زمین مجاور شبه جزیره یعنی قلمرو شامی روم بود”.دایرت المعارف بزرگ اسلامی ”  دایره التمعارف بزرگ اسلامی ج .12ص636

مدینه به صورت عمده یک مرکز کشاورزی بود، در حالی که مکه  نزدیک راه تجاری واقع شده بود .

ادیان عرب برگرفته از : دایره المعارف بزرگ اسلامی ج .12

در عربستان پیش از اسلام خدایان (مذکر یا مؤنث) به عنوان محافظین قبایل مختلف در نظر گرفته می‌شدند. آنچه امروزه کعبه خوانده می‌شود پیش از اسلام یک صحن مهم در عربستان در شهر مکه بود که شامل بت‌های مربوط به ۳۶۰ خدای محافظ قبایل مختلف می‌شد و هر سال اعراب برای به‌جا آوردن حج به مکه می‌آمدند. به غیر از خدایان قبیله‌ای، همه اعراب اعتقاد به یک خدای مشترک برتر به نام «الله» داشتند. اعراب اعتقاد داشتند که الله سه دختر دارد که آن‌ها نیز به نوبه خود خدا هستند. نام این سه لات، منات و عُزّی بود. برخی از قوم‌های یکتاپرست چون مسیحیان و یهودیان و همچنین پیروان آیین حنیف (حنفا) نیز در عربستان وجود داشتند،.

قبیله قریش، قبیله بسیار مهم و حاکم در مکه بود که پرده‌داری و کلیدداری کعبه را به‌عهده داشت.

یهودیان و مسیحیان عربستان  “د.م.ب.ا. جلد12ص682

“بنی قینقاع یکی از 3 قبیله یهود مدینه  مقارن با هجرت  بود . گقته می شود که ایشان از یهودیانی باشند که بین سال های 70-135 میلاد در این شهر ساکن شدند..شاید امیختگی بیش از اندازه یهودیان و عرب ها گمان عرب بودن بنی قینقاع  را ایجاد کرده است…یهودیان  بازار و مناطق مسکونی ویژه داشتند و داخل بارو هایی به نام آطام(کام) زندگی میکردند . اما باید گفت که بنی قینقاع هیچ زمین کشاورزی یا نخلستان  نداشتند. و پیشه انان طلا سازی و بازرگانی بود.

یهودیان از دیر باز از نوعی نفوذ و قدرت سیاسی نیز بهره داشتند یهودیان در هنگام ورود پیامبر به مدینه   با  مسلمانان پیمان صلح بستند.اما پس از جنگ بدر  انها از اینده خود بیمناک شدند  و در اخر با بر جای گذاشتن خانه ها و بخشی از دارایی های خود مدینه را بسوی شام  ترک کردند. بهر حال  در جریان این اخراج   این قوم  ایه حمس نازل شد  و پیامبر برای نخستین بار  بهره مخصوص خویش از غنائم جنگی را بر گرفت  نخستین عید قربان هم پس از این پیروزی برگذار شد”

“یعقوبی مى نویسد: عرب به واسطه مجاورت با پیروان ادیان و آمد و رفت به کشورهاى دور و نزدیک، داراى ادیان مختلفى بودند، قریش و تمامى اولاد «معد بن عدنان» پاره اى از احکام دین ابراهیم را معمول مى داشتند. بدین گونه که به حج مى آمدند و خانه کعبه را زیارت مى کردند و مناسک و دیگر مراسم حج یادگار حضرت ابراهیم را انجام مى دادند…

از طرف دیگر به واسطه مجاورت با یهود و نصارا در یمن و نجران و خیبر، به مرور ایام گروهى از افراد قبایل عرب کیش یهودى و نصرانى را پذیرفتند. تبّع پادشاه یمن دو تن از علماى یهود را به نقاطى از یمن فرستاد و آن ها عده اى از یمنى ها را یهودى کردند. همچنین جمعى از دو قبیله «اوس» و «خزرج» پس از آن که از یمن بیرون آمدند و در مدینه سکونت ورزیدند به واسطه مجاورت با یهودیان خیبر و بنى قریظه و بنى نضير یهودى شدند. عده اى از افراد قبیله بنى حارث، غسانى، بنى اسد، بنى تمیم، بنى تغلب، طى، مذحج، بهراد، سلیح، تنوخ، و بنى لخم، کیش مسیحی را پذیرفتند. حجر بن عمرو کندى نیز مجوسى و زندیق شد

….بسیاری از عادات یهودیان میان ان ها متداول شده بود از قبیل ختنه، غسل جنابت دوری از زنان در مدت قاعدگی و تعطیل روز جمعه در مقابل شنبه”

ظهور اسلام. نقل از  منبع پیشین

افزون بر یهودیان و مسیحیان ، افرادی در قبیله قریش نیز تمایل به یکتا پرستی داشتند  که به حنیفیان مشهورند،

روزی که قریش در نخلستانی در نزدیکی طائف اجتماع کرده بودند و برای عزی که معبود بزرگ بنی ثقیف بود عید گرفته بودند.چهار تن از انها گفتند این مردم راه باطل میروند و دین پدرشان ابراهیم را از دست داده اند……..از ان روز خود را خنیف نامیدند و به دین ابراهیم در امدند… قبل از محمد انبیایی در نقاط مختلف عربستان بودند از جمله  هود درقوم عاد  و صالح  در قوم ثمود و شعیب در مدین…. امیه بن ابوصلت ، اهل طائف و قبیله بنی ثقیف  و معاصر پیامبر بود یکی از مشاهیر حنفا است که مردم را به خداشناسی دعوت می کرد. او زیاد به شام سفر می کرد و با راهبان وعلمای یهود و مسیحی به گفتگو می پرداخت ….زمانیکه خبر بعثت را شنید گفت  من بیش ار محمد از کتاب و اخبار ملت ها اطلاع دارم وعلاوه بر این زبان ارامی و عبرانی می دانم  پس به نبوت برازنده و شایسته تر هستم….در اشعار او کلمه جلاله الله  استفاده شده و بسیاری از الفاظی که در قران هست در گفته های او بوده است. …بسیاری از مشرکان قریش نام عبدالله داشته اند که از ان جمله پدر خود حضرت محمد است.پس دعوت به ترک بت پرستی و روی اوردن به خداوند بزرگ یک امر بی سابقه ای نبوده است. ” پایان نقل قول

گاهنامه پیدایش اسلام:

۶۰۵: (سال ۱۸ پیش از هجرت) میلاد فاطمه زهرا دختر محمد و همسر علی این ابی طالب

۶۰۵: (سال ۱۸ پیش از هجرت) محمد خانه کعبه را بازسازی می‌کند.

۶۱۰: (سال ۱۳ پیش از هجرت)نزول قران در غار حرا. محمد نخستین پیام را ازجانب خدا به وسیله جبرئیل دریافت می‌کند.

۶۲۰: (سال ۳ پیش از هجرت) سفر محمد به طائف و رویداد معراج پیامبر اسلام.

۶۲۲: اغاز سال هجری-این مبدا در زمان خلافت عمر تعیین گردید-. در این سا ل پیامبر اسلام به یثرب( که بعد ها مدینه خوانده شد)  هجرت کرد و علاوه برتبلیغ اسلام  اداره مسلمانان و سپس مدینه را نیز بعهده گرفت. در همان سال میثاقی  صلح با قبایل و خاندان های مهم یثرب بسته شد. هدف این پیمان پایان دادن به جنگ ها  و خونریزی میان دو قبیله اوس و خزرج  و قبایل متحدشان بود.

۶۲۴: (سال ۲ پس از هجرت) جنگ بدر ،اخراج یهودیان بنی قینفاغ از مدینه..

۶۲۴: (سال ۲ پس از هجرت) تغییر قبله مسلمانان از بیت المقدس به مکه.

۶۲۵: (سال ۳ پس از هجرت) جنگ احد ، اخراج  یهودیان بنی نضیر از مدینه.

۶۲۷: (سال ۵ پس از هجرت) جنگ خندق و اشغال بنی قریظه. .

۶۲۸: (سال ۶ پس از هجرت)  صلح حدیبیه و ارسال نامه از طرف پیامبر مسلمانان به پادشاهان سرزمین‌های اطراف با هدف دعوت ایشان به دین اسلام.

۶۳۲: (سال ۱۰ پس از هجرت) درگذشت پیامبر  درگذشت فاطمه  دختر محمد. حجته الوداع و آخرین خطبه پیامبر و رویداد غدیر خم.

در عرض کمتر از بیست سال  سپاه مسلمانان متشکل از قبایل عرب  پس از فتح شبه جزیره عربستان ،  بحرین، عمان،یمن و حضر موت،  امپراتوری ساسانیان را در هم شکستند ، سوریه  مصر وقفقاز را تسخیر کردند و ضربات سختی به امپراتوری بیزانس در اسیای صغیر وارد اوردند . بخشی از این فتوحات در زمان خلیفه اول ابوبکر  632-34، و بخش اصلی ان در ایام حکومت خلیفه دوم عمر 634 -644 انجام گرفت. در عهد خلافت خلیفه سوم ، عثمان 644- 656، فرمانروایی سوری و شامات به معاویه سپرده شد.

655 /35 هجری. اغاز خلافت علی ابن ابیطالب

۶۵۸:  ۳۸ هجری  جنگ نهروان

۶۵۹: فتح مصر توسط معاویه یکم

۶۶۱: علی بن ابی‌طالب چهارمین خلیفه توسط خوارج ترور شد

۶۶۲: شورش خوارج

:732: 114 ه.ق اغاز  امامت 34 ساله امام جعفر صادق ، پایه گذار فقه شیعه. 18 سال حکومت او در دوره بنی امیه همزمان شده ، شورش ابو مسلم نیز در این زمان بود که مورد حمایت او واقع نشد

******************************************************************************************************************

بنی امیه

بر گرفته از :د.م.ب.ا.12ص636-652

در عصر ظهور اسلام  ابوسفیان برجسته ترین شخصیت بنی امیه و یکی از چهار تنی بود که گفته اند که پیش از اسلام حکمشان نافذ بود .او بیشتر به کار بازرگانی می پرداخت ….شاید وی بدلیل اشتغال به تجارت و ارتباط داشتن با جهان اطراف ،دلبستگی کمتری به عقاید مشرکان حجاز داشته است.

…ابوسفیان در جنگ بدردر راس مشرکان قرارگرفت و در بسیج مکیان نقش اصلی را ایفا کرد.چنان که بعضی محققان گفته اند  نبرد بدر  به رقابت  یا دشمنی بنی هاشم و بنی امیه چهره خونین داد………..با گزینش عثمان به مقام خلافت که از بنی امیه بود امویان توانستند قدرت و نفوذ خویش را بسی بیش از گذشته گسترش دهند…..در أواخر عهد عثمان  احساسات ضد اموی میان دیگر قریشیان همرا ه با قبایل خردتر گسترش می یافت……..معاویه از زمان عمر بر ولایات شام حکمرانی داشت  و با اختیاراتی که به ویژه از حیث فتوح در زمان عثمان یافت می توان گفت که خلافت بنی امیه در این بخش از جهان اسلام در واقع  از قبل اغاز شده بود …شاید مهمترین تحولی که در پی خلافت معاویه پدید امد  تبدیل مفهوم خلافت به سلطنت بود

..حتی گفته اند که عمر ابن خطاب او را “کسری عرب ” می دانسته است . خود او می گفت :”زمین از ان خداوند است و من خلیفه الله هستم ” – بلاذری. این گونه تلقی از خلافت -که بعد ها حتی خلیفه را به صراخت از پیامبر خدا هم بالاتر برد- در طول خلافت بنی امیه غلبه داشت و حتی یکی از پایه های مشروعیت ایشان محسوب می شد.. روی دیگر این سکه برای مردم خفظ جماعت  و “اطاعت” است که خروج از ان به مثابه ترک اسلام شمرده می شد….به هر حال ، می توان گفت که معاویه برای “ملک داری” مجموعهای از امکانات و توانایی ها را بکار گرفت . مرکز خلافت را به دمشق منتقل کرد…..معاویه در سال های نخست حکومت  بر اثر مشکلات داخلی نااچار شد با رومیان صلحی منعقد کند. اما مدتی پس از ان فتوحات هر ساله مجددا اغاز شد.و دامنه ان به شمال افریقا و قسطنطنیه و قبرس و اقصای خراسان بزرگ و حتی مرز هند رسید..یکی از مهمترین اقدامات معاویه تعیین فرزندبزرگش یزید به جای خود بود.

از میان بنی امیه  عمر بن عبدالعزیز دست به اصلاحاتی  زد” او فدک را به علویان باز گرداند و سیاست مالی  حجاج در مورد کسانی که به ویژه در ایران  به اسلام در امده بودند و هنوز جزیه می پرداختند را از میان برداشت.  کوشید روابط مسلمانان و غیر مسلمانان را به ویژه از جهت اقتصادی اصلاح کند.

…امویان در طول خلافت مشروعیت خود را پیش از اینکه بر پایه های مفاهیم دینی استوار سازند ، از طریق غلبه سیاسی نظامی و با تکیه بر روابط و اتخاد های قبیله ای و خانوادگی به دست اوردند”

“دوران  اخرین خلفای  اموی یکسره به جنگ و نزاع گذشت….. کمتر جایی از جهان اسلام ، از اشوب و اغتشاش بر کنار مانده بود…زیر پوسته ظاهری این نزاع ها ، جریان نیرومندی از مدت ها پیش پایه های خلافت را ارام ارام متزلزل میکرد….از همان زمان اوج اقتدار امویان شبکه وسیعی به مرکزیت کوفه بر ضد خلافت اموی شکل گرفته بود..البته نباید فراموش کرد که عباسیان پس از تکیه زدن بر قدرت کوشش بسیار به کار بردند تا اخبار و روایتها را تا حد امکان به نفع مشروعیت خلاففت خویش سمت و سو بدهند. انها با هوشمندی مرکز تبلیغات خود را به خراسان منتقل نمودند .  از دیر باز قبایل عرب ساکن انجا غالبا به نزاع های قبیله ای گرفتار بودند و عزل و نصب مکرر والیان یمانی  یا قیسی در سراسر دوره  اموی در واقع بخشی از همان گرفتاری بود. با ورود أبو مسلم به خراسان دعوت ضد اموی به مرحله نوینی رسید….ابومسلم توانست مرو، تختگاه خراسان را در 130/748 فتح نماید …و پس از فتح  شهر های طوس و جرجان و قومس در سال بعد  أصفهان و نهاوند را تسخیر نمود و  رو بسوی عراق نهاد .

..از ان پس سپاه عباسیان  خلیفه اموی را در عراق و سوریه دنبال می کرد . سپاه عباسیان در سال 132/اوریل   750 به رغم مقاومت مردم وارد دمشق شد و کار خلافت یکسره شد  . در دمشق عبدالله ابن علی فرمان داد تا گور خلفای بنی امیه چون معاویه و یزید را بشکافند و بر بقایای جنازه هشام بن عبدالملک تازیانه زنند.

پس از فرو پاشی  حکومت اموی در سال 132ق/750م عبدارحمان بن معاویه ، معروف به عبدالرحمان الداخل از چنگ عباسیان گریخت و سپاهی فراهم أورد و در سال138به یاری هواداران بنی امیه و  قبایل یمنی ق 138/755م وارد اندلس شد . حکومت بنی امیه در اندلس سه سده به درازا کشید”

رابطه با بیزانس

محیط جغرافیایي خشن، نامساعد و در عین حال متکي بر طبیعت شبه جزیره عربستان، سادگي معیشت را براي ساکنان آن به ارمغان آورده بود. بازتاب این سادگي تنها در ظاهر عرب جاهلي خلاصه نمي شد، بلکه بي نیازي آنان را به علوم مختلف نیز در بر داشت. اگرچه در برخي علوم چون طب و نجوم  تجربه هایي کسب کرده بودند، لیکن هنوز معرفت علمي آنان تکوین نیافته و متکي بر علل مبهم و ناشناخته پدیده هاي طبیعي بود.

فرایند عصر فتوحات اسلامي، رویارویي فرهنگ ها و تمدن هاي مختلف و کهني بود که در سایه آمیختگي آن ها، فرهنگ و تمدن اسلامي با همه ویژگي هاي بارز خود شکل گرفت. هرچند در مراحل نخستین خلافت اسلامي و تا اواسط حکومت امویان، هنوز اعتقاد به عدم پذیرش هر چیز غیر از قرآن و تإکید برقوه حافظه و اجتناب از نگارش، بي اقبالي بسیاري از علوم را فراهم آورده بود، اما با گذشت زمان و در پي رشد معرفتي مسلمانان و نیاز مبرم تمدن نوخاسته اسلامي به آموختن و رسیدن به سرچشمه هاي اصلي معرفت و علم، مسلمانان ناگزیر به روي آوردن به ترجمه و نقل متون گردیدند.

با استقرار خلافت امویان در شام و نزدیکي آنان به رومیان و تسلط بر مدارس علمي رها (ادسا)، نصیبین، حران و انطاکیه، رفته رفته زمینه هاي آغاز حرکت علمي مهیا گردید. خلفاي نخستین اموي با خواندن و شنیدن سرگذشت پر عظمت پیشینیان، به تاریخ علاقمند شدند؛ چنان که درباره معاویه آورده اند

بر گرفته از :د.م.ب.ا.12ص636-652:

… “تا یک ثلث شب به اخبار و ایام عرب و عجم و ملوک آن ها و رفتار آنان با رعیت و سیرت شاهان ملل و جنگ ها و.حیله ها و رعیت پروريشان مي گذشت… هنوز سه یکي از شب مانده برمي خاست و دفترهایي را که سرگذشت اخبار و جنگ ها و خدعه هاي ملوک در آن ثبت بود، مي خواست و غلامان مخصوص که مإمور نگهداري و قرائت دفترها بودند به خواندن آن مي پرداختند و هرشب بر بخشي از اخبار و سرگذشت ها و آثار و انواع سیاست مداريها واقف مي شد.

همین تمایل وافر به اطلاع از اخبار ملوک گذشته موجب شد تا خبرگاني را براي ترجمه و یا قرائت گزیده هایي از متون تاریخي و پزشکي به دربار دعوت نمایند. بنابر قول مشهور، نخستین ترجمه عهد اموي به خالدبن یزیدبن معاویه اختصاص دارد. خالد به دلیل علاقه بسیار به علم و دانش حکیم آل مروان نام گرفت. از دیگر خلفاي برجسته اموي که نامي در ترجمه و نقل منابع و یا جمعآوري کتاب از خود برجاي نهاد، عمربن عبدالعزیز است..

رابطه با فلات ایران

بر گرفته از کتاب” تاریخ جنبش های مذهبی در ایران” جلد اول  تالیق رفیع انتشارات کومش

“سال 12 هجری -634 م ، ابوبکر  خالدابن ولید را برای جنگ به عراق فرستاد. در سالهای 8 تا 10  هجری  10 پادشاه در ایران بر تخت نشستند : خسرو 3 جوانشیر،خسرو پرویز،پوراندخت،مهرگشنسب،اذرمیدخت،هرمز پنجم و یزگرد سوم 16 ساله

اولین برخورد: خال با هرمز مرزبان ساسانی در شهر ابله، هرمز کشته شد

در جنگ جدی تری میان سپهبد ایرانی قباد و انوشجان با خال ابن ولید ، بیش از سیزده هزار سرباز ایرانی کشته شد- در جنگ زنجیر.شکستهای پیدرپی مرزبانان ایرانی در حفیر ، ابلهف مزارمضافات، صنعا،اولیس، ولج،وحیره از نبوده هماهنگی  و نبودن نقشه  عملیات مشترک ناشی میشد.یزدگرددر ان زمان جوانی 16 ساله بود.

بعد از رفتن خالد به سوریه ، عراق مجددا از زیر حکومت اسلام خارج شد.

فتح دوباره عراق ،  سپاه ایران بفرماندهی  رستم فرخزاد ،سردار خراسانی  در جنگ پل – نزدیک فرات شکست سختی به اعراب  دادند در این جنگ 4000تلفات به مسلملانان رسید .در هنگام تعقیب اعراب ، اخبار ناارامی های داخلی او را مجبور به بازگشت نمود.

خبر شکست اعراب ، عمر را مجبور کرد که بمدت یکسال به اماده سازی لشکر بپردازد.و بالاخره 100.000هزار سرباز به سرپرستی سعد بن وقاص عازم ایران شد.شمار این لشگر تا رسین به قادسیه به360.00نفر افزایش یافت..شکست قادسیه در سالل سوم حکومت یزدگرد 636م- پیش امد و منتهی به فتح تیسفون شد محلی که از انجا یک میلیارد و 300 هزار دینار سکه طلا غنیمت گرفتند” عربها طلا را از نقره و نمک را از کافور نمیشناختند و انها را در جمع وزن میکردند”.

جنگ جولا و حلوان- در چهل میلی تیسفون -خره زاد برادر رستم  ، پیروز و هرمزان سپاه ایران را رهبری میکردند.انها ماه ها مقاومت کردند  اما بدلیل نرسیدن سپاه کمککی شکست خوردند 637 این شکست بهمان میزان شکست قادسیه مهم بود ، چرا که پس از ان  تکریت، موصل،مهرود،دستکرت، خانقین، کرمانشاهو شوش بدست اعراب افتاد.

جنگ نهاوند:فیروزان سرکرده لشگر ایران در سال 21 در جنگ نهاوند بود.بعد از این شکست ایران مرکزی بدست اعراب افتاد.

تسخیر غرب ایران:

لشگر کشی  به  خراسان در زمان عثمان رخ دا د. بعد از مرگ ویدر بخشی از ایران شورشهایی بر ضد اعراب روی داد و تنها با لشگرکشی مجدد اصفهان کرمان نیشابور استخر و بسیاری شهر های دیگر تسخیر شدند.

رفیع: در دوره خلافت امویان بخصوص در حکو.مت مرگ بار حجاج بن یوسف …اغراض مادی و تجاوزات جهانگیرانه رو بشدت گذاشت  و غزواتی که لااقل تا حدی برای نشر اسلام بود  به صورت غارتگری  صرف درامد.

در زمان امویان بدلیل سیاست نٍژادپرستانه عرب، ایران نه تنها پذیرای خوارج عرب شد ، بلکه هرازچند گاهی جنبش های ایرانی هم پا میگرفت  بویژه در سیستان.

.مسجد اموی در دمشق

سکه های ساسانیان تا پس از نیمه نخست در منطقه عراق و ایران رایج بود و تنها در سال 76 بود که برای نخستین بار اقدام به ضرب سکه اسلامی شد .همچنین ااداره أمور مالی از ابتدای تاسیس، سال 15 هجری، تا زمان حجاج بن یوسف بطور کلی با زبان و ارقام فارسی نوشته می شد. تا بالاخره یک کاتب سیستانی پیشنهاد کرد  دفاتر را به عربی بنویسد که مو.جب خشنودی حجاج قرار گرفت .

پس از مرگ مهلب  فرمانروای خراسان ، حجاج فرمانده ری -قتیبه ابن مسلم باهلی را فرماندار خراسان کرد و در زمان او  بخارا و سمرقند تسخیر شد. قتیبه به سیستان و کابل و سند هم لشکرکشی نمود. فرزندان مهلب  به مخالفت  قتیبه در گرگان و طبرستان شورش نمودند اما قتیبه در گرگان جوی خون براه انداخت و یزید ابن مهلب را شکست داد  اما پس از مرگ قتیبه ، مهلب بر عراق مسلط گردید”..

فرقه های اسلامی برگرفته ار همان کتاب

“از همان ابتدای حاکمیت اموی  ایران منطقه عقب نشینی ملحدانی بود که از نواحی بین النهرین رانده شده در این سرزمین کوهستانی در جستجوی پناهگاهی بودند.

فرقه های شیعه اعمم از غلاه و زیدیه و کیسانیه و امامیه در عهد بنی امیه نسبت به فرقه های دیگر اسلامی ،أصحاب حدیث و سنت ، خوارج، مرجئه و معتزله که در أواخر عصر اموی به ظهور رسیدند، هم از جهت عدد قلیل و هم به مناسیت ازار بنی امیه و قدرت فرق دیگر اهمیت سیاسی چندانی نداشتند بلکه در نقاط دور از حوزه اقتدار امویان مخصوصا در حجاز و یمن و افریقیه و از همه بیشتر در کوفه و در بصره و الجزیره و در حدود ری و خراسان در گرد روسای دینی خود که مدعیان جدی بنی امیه محسوب می شدند ، مجتمع بودند و از ترس عمال اموی غالبا محفی می زیستند خصوصا امامیه بدستور ائمه خود در کتمان اسرار و اظهار تقیه می کردند.                                                                                                         مسجد اموی حلب بعد از جنگ های اخیر سوریه

“خوارج:  .جنبش های مذهبی در ایران .جلد اول ص.210″..ناخشنودی عامه عرب از سیاست سران عیان عرب بویژه هواخواهان بنی امیه موجب ظهور سلک خوراج در سال 34-7 هجری  در میام مسلمانان گشت.

لب نظر خوارج این بود که خلفای اموی از اصول صدر اسلام  …عدول کرده اند…به عقیده خوارج مسلمانان باید بیشتر با غنایم جنگی که در جنگ با کفار به دست اورند زندگی کنند و همچنین از ممر جزیه و خراج که مقامات عرب از اهل ذمه یعنی کفار مطیع و تابع می گرفتند.تمام کسانیکه اسلام اورده اند از عرب و غیر عرب باید از جزیه و خراج معاف باشند، بگفته خوارج خلیفه باید اجماع مسلمانان انتخاب کند و مردم حق داشته باشند گمنام ترین شخص را ….انتخاب نمایند…تبلیغات خوارج میان قبایل فقیر عرب بسیار موثر بود ودرد سر های فراوانی برای مقامات اموی به وجود اورد….منشا خوارج عرب بود  ولی از اغاز نیمه دوم سده اول ایرانیان نیز اندک اندک به این نهضت پیوستند و روستائیان و پیشه وران ایرانی که در مبارزه علیه خلیلفای اموی ذینفع بودند با خوارج همداستان شدند.در قرن های اول و دوم هجری  سیستان کانون اصلی خوارج بشمار می رفت….بزودی خوارج به چندین دسته تفسیم شدند…در سال 67 در عراق و خوزستان توده های بدویان و روستائیان عرب و ایرانی زیر لوای سلک خوارج بنام ازرقی متخد شدند  و لشگر خلیفه اموی یزید را در نزدیکی اهواز شکست دادند. و در جنگ های بعدی نیز پیروزی با خوارج بود .در مرحله بعدی مبارزه با خوارج به به مهلب سپرده شد و حکومت خراسان به او واگذار گردید..جنگ با خوارج به بیشتر مناطق ایران سرایت نمود :از خوزستان اغاز شد و به فارس ، کرمان  و جیرفت،سیستان  ادامه پیدا کرد .تا قومس و گرگان نیز پیش رفت . عده از  خوارج توانستند خود رابه  طبرستان برسانند و از فرمانروای ان، اسپهبد فرخان  پناه بخواهند. پس از التیام زخم ها و استراحت در طبرستان ، خوارج از  اسپهبد فرخان خواست که یا به اسلام بگروند و یا خراج گذار شود.  اسپهبداد از بازگشت سپاه خلیفه استفاده نمود  و خوارج را از طبرستان بیرون کرد و ان ها به ری پناهنده شدند …… .خوارج در عراق و بحرین هم بجنگ سپاه خلیفه رفتند”.

پبدایش فرقه خوارج نشان از گرایش توده فقیر عرب به شرکت در جنگ و کسب غنائم جنگی و بهره بردن از جامعه اسلامی برای کسب جزیه و خراج از کفار مطیع است. اینگونه زندگی سربازی و تبدیل توده های فقیر  به غازی بصورت یک فرهنگ در اسلام تبدیل شد .فتوحات صدر اسلام توسط قبایل بدوی و سپس قبایل تازه مسلمان شده اسیای مرکزی از همین مکانیزم اجتماعی  مایه میگرفت . در قرون وسطی گرایش مشابهی در میان مسیحیان در طول جنگ های صلیبی بوجود امد. در کنار این شیوه زندگی ساختار ایدئولوژیک ان نیز پدیدار گشت که بر تقوا و پرهیزکاری  غازیان تکیه داشت و خشونت  انان را توجیه الهی می کرد و به ان تقدس می بخشید. در درون این فضای جهادی ایده مساوات برادری و برابری  با اعتقاد به جهاد در راه خدا همخوانی داشت

شیعه :

ریشه های اندیشه تشیع. رفیع. ص 266 …”عده ای که طرفدار جانشینی  حضرت علی به جای پیامبر بودند از سوی دیگر مسلمانان شیعی خوانده می شدند.  و در میان انها گرایشی غلو امیزی رشد کرد.امام چهارم از انها بیزاری جست و غالیان مستقیما فعالیت سیاسی خود را بنام غالیگری و به عنوان حزبی سیاسی بی اعتنا به میل یا اکراه امامان ادامه دادند. چون محمد ابن خنیفه در گذشت و اراده شیعه در برابر نیروی عبدالمک و سختگیری حجاج بن یوسف  سستی گرفت  .عبدالله پسر محم ابن حنیفه  برجای پدر نشست و گفت: هر اشکاری را نهانی و هر تنی را جانی و هر تنزیلی را تاویلی و هر نمودی را حقیقتی هست” ….انها جامه راز بر تن اعداد معین پوشاندند و ارقام 12 و 7 را  مملو از اسرار خواندند.   از میان انها این اصل  کیسانی بیرون امد: دین عبارت است از اطاعت شخص معین “امام”  را بنیاد نهاد که بعدا داخل تصوف شد  و ذوالنون ان را بدین گونه تعبیر کرد :” انکه پیرش را فرمانبردار تر از پروردگارش نباشد، همانا مرید راستین نیست”…..در سال 97 در کوفه   ایده های جدیدی به ان افزوده گشت : راز امامت ، یعنی دانش نهایی خدایی که از راه نوعی تناسخ به او رسیده است.و مدعی شد مقصود از کلمه بیان در ایه …خود اوست   اندیشه تجسم الهی  بصورت انسانی  رایج نمود که صوفیان  هم بنوعی انرا بیان می کنند….اسرار عدد هفت و راز افرینش در شناخت اسم اعظم خدا نهفته است و کلمه امانت را که در قران امده به معنی امامت شیعی تفسیر کرد…و مقام علی ابن ابی طالب  را تا حد پیامبران بالا برد  و از همه مهمتر او بنیان گذار اندیشه تجسم خدا به صورت الفبا و اعداد بود… پس از او  ابو منصور عجلی  متوفی به سال 121 هجری پیدا شد که همه امامان را به مرتبه خدایی بالا برد و خود را پیغمبر دانست . وی پیشرو حروفیان است…..ابئاخطاب اسدی  مقتول به سال 138 هجری  در میان غالیان   پدر معنوی و استاد  اسماعیل بن جعفر ع و پیشوای او بوده است. او پس از مرگ خود   روح امام ششم را که در خود متجلی می دانست به  اسماعیل منتقل نمود  و تصویر فرزند خواندگی سلمان را جانی دوباره بخشید….بدین سان انها مدعی شدند  خکومت اولیا ،در روی زمین  و انرا جلوه ای از حکومت خدایی دانستند.این تعبیر بعد ها  به عصمت امام انجامید  و گفته شد که پیامبر بواسطه وحی و امام به دلیل عصمت از خطا در امان ا ست . اساس این اندیشه عبارت از فرود اوردن امامان از اوج خدایی و قرار دادن ایشان در مقام انسان کامل ، یعنی تعدیل و تفیف در غالیگری…….میان شیعه قرن دوم این حدیث نقل می شد که خدا، انسان را به صورت خود و یا صورت رحمن اقرید.  شیعیان تحت تاثیر  معتزله از اعتقاد به تجسم الهی، غلو در حق امامان و عقیده به تحریف و نقص قران بپیرایند..

.

مسله مشروعیت

مشروعیت پیامبر ، نبوت او از سوی  الله  بود که توسط شهادتین مومنان مادیت می یافت .  پس از پیامبر خلفای راشدین مشروعیتشان را از انتخاب جامعه مومنان می گرفتند. بنی امیه از یکسو مشروعیت شان از طریق جد اعلا مشترک با پیامبر -الهی ونبوت- ،و از سوی دیگر تعلق به طایفه قریش و حاکمیت چند نسلی در شام و سوریه می گرفتند. تسخیر سرزمین های جدید  و اقوام تازه که به اسلام گرویده بودند ، بنی امیه را بسوی یک پایگاه اجتماعی جدید یعنی ارجحیت اعراب  بر اقوام دیگر سوق داد.

مخالفان بنی امیه :

1)تیره های رقیبقریش: بنی هاشم شامل خاندان پیامبر  وعمو زاده اش علی  که با دختر او پیوند جدیدی یا فته بود و فرزندان انها را علوی می خواندند و فرزندان عباس عموی پیامبر ) بنی هاشم  بدلیل نزدیکتر بودن به پیامبر خود را جانشین برحق پیامبر می دانست . علویان به همان  علویان بازهم خود را محق تر  از عباسیان می دیدند.2) خوارج که مشروعیت  رهبری را انتخاب  امت میدانستند  و خواستار برابری امت در تقسیم غنائم جنگی و باج و خراج از اهل ذمه  بودند . انها پیوند خونی را دلیل برای  حاکمیت نمی دانستند.

4) زیدیه: انها مومنی که توانایی رهبری نظامی مسلمانان را برای پیشبرد اسلام داشت را کافی برای رهبری می دانستند. این دگروه ها بر امامت  علویان تکیه داشتند.

5) شعوبیه : اقوام غیر عرب که مسلمان بودن  را معیار می دانستند و قومیتو نسبت خونی را عامل حاکمیت نمی دانستند.

6)قرمطیان و زنگیان  ، بردگانی که  ادعای برابری با دیگر مسلمانان را داشتند..