جنگ جهانی اول و ایران، برگرفته از خاطرات یحیی دولت آبادی.
چهارم آبان ماه سالروز درگذشت میرزا یحیی دولت آبادی در سال ۱۳۱۸ خورشیدی است و 19 آبان ،برابر با 11 نوامبر ،سالروز پایان نخستین جنگ جهانی در سال 1918 میلادی(1297 خ) می باشد.
زاده اصفهان با اصلیت شوشتری، یحیی دولت آبادی در سال 1241خ بر جهان چشم گشود. پدرش از بزرگان ازلی بود و خانواده آنها بار ها مجبور به مهاجرت به شهر های دیگر شدند. دولت آبادی با روشنفکران هم عصر خود چون میرزا آقا خان کرمانی و شیخ احمد روحی و کنشگران جنبش مشروطه چون ملک المتکلمین و سید جمال واعظ اصفهانی آشنایی و مراوده داشت، در 35 سالگی به استانبول رفت و با همکاری علی اکبر دهخدا روزنامه سروش را تاسیس کرد. دولت آبادی از همان ابتدا به اصلاح خط و آموزش دانش آموزان و دانشجویان دلبسته بود و در تهیه و تدوین نخستین کتاب های درسی و تاسیس مدارس جدید در تهران نقش داشت . “او به عنوان یکی از اعضای مؤسس انجمن معارف، که از سوی امین الدوله در ۱۳۱۵/۱۸۹۸ بدین سمت منصوب شد، در این کار به همراه محمود خان احتشام السلطنه، اریستوکرات شجاع ولی تندخو، میرزا حسن رشدیهٔ مصمم ولی سخت گیر و دیگران بصیرت و ابتکار فوقالعادهای به همراه آورد” و چندین سال مسئولیت دانشجویان در کشور های اروپایی چون سوئیس و انگستان را بر عهده داشت.او در تاسیس مدارس ادب، کمالیه و دانش نقش داشت.
دولت آبادی از ابتدای مشروطیت با این جنبش هم آواز بود .او در رویداد های مهمی نقش میانجی را بر عهده داشت ، از آنجمله زمانی که برخی از روحانیون برای خواست های اولیه مشروطه خواهان در شاه عبدالعظیم بست نشسته بودند ،دولت آبادی از سوی مقامات برای میانجیگری انتخاب شد. او توانست “اصلاح در تمام امور را “در دادخواست متحصنین بگنجاند. در پی پیروزی جنبش مشروطه، با اینکه از سوی روحانیون بزرگی چون طباطبائی و بهبهانی چندین بار از انتخاب در مجلس کنار گذاشته شد ، اما در دوره تشکیل دولت موقت در غرب کشور همو بود که میان هواداران حزب دموکرات و اعتدالیون میانجیگری نمود .
شخصیت بردبار و آشنایی او با معارف اسلامی و دنیای جدید، مردان سیاست و صاحبان قدرت را به هم صحبتی و مشاوره گرفتن از او رهنمون می کرد. او در عثمانی با مقامات علمی و مذهبی و سیاسی ارتباط و دوستی داشت. و حتی در جریان نسل کشی ارامنه در سال 1916 ، کوشش نمود تا طلعت پاشا را از این سیاست باز دارد.او با رهبران سیاسی عثمانی در کمیته اتحاد و ترقی، از جمله شاهزاده صلاح الدین، رهبر حزب فدرالیست احرار، طلعت پاشا، که بعدها یکی از اعضای کمیته سه نفره رهبری ترکان جوان شد، و شیخ جمال الدین، شیخ الاسلام (عالیترین مقام مذهبی) استانبول دوستی نزدیک داشت.در اروپا هم در مجامعی چون “گنگره نژادی ” به عنوان نماینده ایران نقش داشت و با روشنفکران و دانشمندانی چون ادوارد براون نشست و بر خاست داشت.
او هوادار برابری زنان و مردان بود . خواهر او ،صدیقه دولت آبادی نیز از بانیان نخستین انجمن زنان در ایران و پیگیران تاسیس دبیرستان های دخترانه در تهران و اصفهان بود. از دیگراعضا خانواده دولت آبادی باید از همایون صنعتی زاده دانش پژوه و کار آفرین ایرانی یاد کرد .
/میرزا یحیی نمونهٔ مهمی از کتمان عمدی هویت و زیست مخفی بود. حیات یحیی، حسب حال مفصل او، نکات مهمی در خصوص نقش محفل اثرگذار ولی کوچک ازلی بابی ارائه میکند. یحیی و برادرش طی یک تصمیم روشن استراتژیک، هویت بابی خویش را نه تنها در مناصب انقلابی بلکه در شرح زندگی خود نیز حتی بیشتر از پدرشان پنهان کردند. از آنجا که رسم شیعی تقیه در آموزههای بابی مجاز بود و در بین ازلیان بهطور گسترده اجرا میشد، این دو برادر امیدوار بودند با عمل به رسوم شیعی در بین اکثریت جمعیت بیشتر پذیرفته شوند/
جنگ اروپا وتبدیل احوال ایران
فصل سی از جلد سوم کتاب”حیات یحیی” ص 268 تا 274. در این فصل دولت آبادی دگرگونی مناسبات کشورهای اروپایی را وارسی کرده و به بررسی پژواک این تخولات در سپهر سیاسی ایران می پردازد.
“چون تبدیل احوال ایران بخواهم بنویسم ناچار باید علت آنرابیان نماییم: بعد از جنگ 1780 مابین فرانسه و آلمان ،جمهوری فرانسه دائما مترصد تلافی نمودن بود(برای بازپس گیری دو ایالت آلزاس و لورن)..از جمله رابطه خود را با روس زیاد کرده ..و کار به جائی زسید که روس برای منافع قروض فرانسه متوسل می شد به قرض جدید از فرانسه، به عبات دیگر مملکت فرانسه بانک روس شمرده می شد.و از این رو فرانسویان مجبور بودند رضای خاطر روسها را در هر حال منظور دارند( حاصل این دوستی قرارداد 1907 و تقسیم ایران بود)…..با دولت کوچک بلژیک هم اتحاد کردند و در عالم رقابت آنگلیس با آلمان ، این اتحاد برای برای فرانسه و انگلیس هر دو سودمند به نظر می رسید”… از سوی دیگر فرانسه” دست تطاول به تصرف الجزیره و تونس و مراکش و دیگر متصرفات تازه هم دراز کرد و با اطمینان و آسایش خاطر به عیش و نوش و تفننات زندگانی پرداخت و تصور میکرد شهر پیر پاریس می تواند همیشه عروس دنیا باشد( روزگار خوش /Belle Époque: https://fr.wikipedia.org/wiki/Belle_%C3%89poque)و انسانیت ستائی و تمدن نمائی در میدان مبارزه کشور ستانی تاب مقاومت خواهد داشت”.ص268
“اما آلمان یکدم غافل نگشته همه وقت در نقشه خیالات فرانسه و افکار عمیق انگلیس و آرزو های دور و دراز روس را در نظر اعتبار گذراده و در ترقی دادن قوای حربیه خود و ایجاد آلات و ادوات محیرالعقول ..فرو گذار نمی کرد و از طرفی با دو دولت اطریش و ایطالی عقد اتحاد بست و عثمانی را بال و پر داد و قشون ایشان را پرورش آلمانی می داد.”… فرانسویان “چون می بینند ترقیات قشونی و تهیه حربی آلمان روز افزون است ..به خیال افتادند تا مدت مشق نظامی زا که دو سال بود سه سال نمایند……اینکار موجب هیجان شدید افکار آلمانی ها گشته، آنها را به خیال انداخت زودتر شروع به عملیات کنند…. علی الخصوص که روسها در این سالهای آخرین نشو ونمای زیاد می کردند، یعنی پس از شکست ژاپون و مایوس شدن از شرق اقصی، هم خود را مصروف پیشرفت در وسط آسیا کردند و بهترین شاهد این مطلب تجاوزات آنهاست به وطن عزیز ما ،در این حال خطر(روس) روی به آلمان و اطریش و از آنها بیشتر به عثمانی روزمره نزدیک می شد. خصوصا بعد از مداخله های مسلح روس در شمال ایران که تهدید فعلی به عثمانیان بود.”ص269
“اکنون به اوضاع درونی بنگریم و ببینیم اثرات این جنگ تا کنون در مملکت ما چه بوده است و تبدیل که احوالی ما را حاصل گشته کدام است . پس از تاجگذاری سلطان احمد شاه،ناصرالملک( نایب السلطنه) به جانب اروپا روانه شد .پادشاه جوان ریاست وزرا را به میرزا حسنخان مستوفی المالک واگذار کرد(که) بواسطه کم طمعی و حسن سلوک، محبوبیتی در میان ملت حاصل نموده است…. شروع به جنگ که شد روس ها مجبور شدند قوای مادی و معنوی خود را متوجه اطریش و آلمان و اخیرا متوجه عثمانی نمایند….به این سبب افکار دولت و ملت از زیر فشار تحکمات روس اندکی بیرون آمد .انگلیسیان نیز به خود پرداخته سیاست آنها در ایران بلکه در همه جای آسیا ضعیف شد و هر چه برضعف دو قوه اجنبی افزوده شد پیش پای افکار ایرانیان باز تر گشت ..فتوحات پی در پی آلمان و شکست دول موتلف ابهت سیاست جنوب و شمال را از دل ایرانیان برد و نفوس منجمد شده به جنبش آمدند … دولت حکومت آذزبایجان را که در تصرف صمد خان بود از او گرفت و مرناد بلژیکی را از ریاست خزانه داری انداخت…”ص271
“ولی افسوس که سیاستمداران میهن دوست نتوانستند از این شرایط مناسب بهره برداری کنند، چراکه خزانه دولت خالی بود. دولت آبادی با اشاره به این شرایط برنامه خود را ارائه می دهد:”طرحی ریخته شد که در این حال فلاکت دولت به عنوان خزانه خاص یک اسقراض داخلی بشود و به این وسیله از استقراض حارجی بی نیاز گردد…” ص272 البته روشن نیست که با ناتوانی طبقه سرمایه دار و فضای بی اعتمادی نسبت به شرایط کدام تاجر و یا زمیندار، حتی اگر میهن دوست هم در میانشان یافت می شد ، حاضر به چنین ریسکی می شدند . در اینجا دولت آبادی گلایه می کند که چرا ” دست مردان کار آگاه وطن پرست مملکت به دامان دولت نمی رسد .”. شاید او در نقش و جایگاه خود در تحولات ایران کمی غلو می کند. در ادامه می نویسد”دولت ایران خود را بی طرف معرفی نموده ، در صورتیکه از هر طرف به بی طرفی او خلل می رسد مخصوصا از سر حدات روس و عثمانی و نمی خواهند از بی طرفی خود دفاع نمایند در صورتیکه اگر بخواهند به واسطه قوای رسمی و غیر رسمی می تواند. اما مردی که پا به میدان بگذارد کیست؟”ص273
در پایان این “برگ از حیات یحیی” بخش کوتاهی از سایت “ویکی فقه” را بخوانید:
” 6- تالیف کتاب یحیی:وی خاطرات خود را اعم از سیاسی و اجتماعی تحت عنوان حیات یحیی به رشته تحریر درآورد که پس از مرگش در چهار جلد انتشار یافت که حاوی نکات جالب و منتشر نشدهای است. حیات یحیی در کنار تاریخ بیداری ایرانیان و تاریخ مشروطه ایران از زمره اسناد مهم در باب انقلاب مشروطهاند که یحیی دولتآبادی در آن حوادث تاریخی ایران از اواسط حکومت ناصرالدین شاه تا کودتای ۱۲۹۹ رضاخان و به دست گرفتن قدرت توسط وی را به بی پردهترین شکل بیان و تحلیل کرده است. این کتاب به مدت ۲۵ سال در لیست کتب ممنوع الانتشار قرار گرفت. جلد اول قسمتی مشتمل بر گزارش از ایام جوانی و دوران تحصیلی نویسنده و بقیه آن تاریخ تأسیس و ایجاد فرهنگ نوین ایران است. جلد دوم و سوم حوادث مربوط به مشروطه و فعالیتهای خود نویسنده را در بر میگیرد و جلد چهارم به مهاجرت ملیون در اوایل جنگ بینالمللی اول تا انقراض سلطنت قاجاریه پرداخته و در بررسی حوادث دوران پادشاهی رضاخان امتداد دارد.
از سایر تألیفات او کتاب علی و تربیت اراده و لبخند فردوسی ، شرح احوال قائم مقام ، شرح حال میرزا تقی خان امیرکبیر، ارمغان یحیی و بالاخره اصفهان و بیگانگان را باید نام برد. ولی مهمترین اثر دولتآبادی همان تاریخ زندگانی نامبرده به نام حیات یحیی است که اوضاع ایران از ابتدای مشروطیت تا انقراض قاجاریه به طور مشروح در آن کتاب آمده است.
7- حمایت از کشف حجاب: دولتآبادی، در کتاب «حیات یحیی» از کشف حجاب دفاع میکند و افتخار میکند که دختران خود را در جشن فارغ التحصیلی بدون پوشش اسلامی شرکت داده است. او در ادامه کشف حجاب را از کارهای سترگ رضا شاه دانسته و مینویسد: «تصدیق باید کرد که جز با قدرت و اداره محکم شاه پهلوی رفع حجاب از ایران بسیار مشکل بود».
8- دولت آبادی و لباس روحانیت: دولتآبادی گرچه ملبس به لباس روحانیت بود؛ ولی همیشه آرزو میکرد از لباس روحانیت خارج شود.سرانجام، زمانی که رضا خان **دستور متحدالشکل بودن لباس مردان و زنان را صادر کرد ایشان این فرصت را مغتنم شمرده، از کسوت مقدس روحانیت خارج شد. او خود در این خصوص میگوید: «ذاتاً به در برداشتن لباسی که در همه جای دنیا نتوان آن را پوشید علاقهمند نبوده و نیستم و تاکنون ملاحظات مانع بوده است اکنون که آن ملاحظات به واسطه این قانون برطرف شده مغتنم میشمارم که خود را از این قید خلاص نمایم. یاد دارم در سنه ۱۲۲۲ از سفر خارجی، به ایران بر میگشتم، در نزدیکی سرحد میخواستم به زحمت برای خود عمامه حاضر نمایم. به همراهان میگفتم چه میشد که دولت حکم میکرد، این مندیل بر سر پیچیدن موقوف میگشت. حالا آن آرزو برآورده شده است».
9- وفات :وفات او در ۱۳۱۸ش در ۷۹ سالگی اتفاق افتاد و در گورستان امامزاده اسماعیل واقع در زرگنده مدفون شد.” پایان نقل قول از ویکی فقه “یحیی دولت آبادی”: https://fa.wikifeqh.ir/%DB%8C%D8%AD%DB%8C%DB%8C_%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA%E2%80%8C%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8%
پا نویس
*شماری از فعالیت های فرهنگی و اقتصادی همایون صنعتی زاده:.موسسه انتشارات فرانکلین، کتاب جیبی ،چاپ کتاب های درسی برای افغانستان، شرکت سهامی افست، چاپخانه 25 شهریور، کارخانه کاغذ سازی هفت تپه،کشت مروارید پارس ، گلاب زهرا.. . از شرکتها و موسساتی است که او در برپایی آنها نقش مؤثر داشتهاست. او همچنین بنیانگذار شهرک خزر شهر است. وی اولین فردی است که کشاورزی ارگانیک را به صورت کاربردی در ایران پایهریزی نمود.https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%88%D9%86_%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA%DB%8C%E2%80%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87
**رویکرد دولت آبادی به حکومت پهلوی اول دو گانه است: او که نماینده مجلس دوران گذاز از قاجار به پهلوی بود انتحاب نحست وزیر را به سلطنت را مورد نقد قرار میدهد آما از اقدامات بعدی رضا شاه حمایت می کند : در نهم آبان ۱۳۰۴ش، جناح اکثریت نمایندگان مجلس، ماده واحده «انقراض سلطنت قاجار و خلع احمدشاه» را با قید دو فوریت به شور و رأی گذاشتند. از ۸۵ نماینده حاضر هشتاد نفر رأی موافق و پنج نفر رأی ممتنع دادند. تنها میرزا یحیی دولتآبادی و چهار نماینده (سید حسن تقیزاده، محمد مصدق، حسین علاء) در مخالفت علنی با این طرح در مجلس نطق کردند. دولتآبادی سخنان خود را چنین آغاز کرد: «با قاجاریه مخالفم و سلطنت قاجاریه را منقرض میدانم و هر کس هم جمع شود و بخواهد سلطنت قاجاریه را برگرداند دیگر نمیتواند» اما استدلال کرد که اگر قرار است قدرت به رضاخان انتقال یابد، این انتقال قدرت باید پایه و اساس قانونی و مستحکمی داشته باشد.