فهرست

دولت ایلاتی(ایلی) در برابر دگرگونی های جهانی

آقا محمد خان قاجار پس از جنگ های خونین 15 ساله با هماورد های درونی و بیرونی ایل قاجار ،ایران را به یاری شمشیر به زیر فرمان خود در آورد . او بیش از یکسال سلطنت نکرد و در سال 1797 به دست گماشته گان خود کشته شد. بعد از او برادر زاده اش فتحعلی شاه به مدت 36 سال بر ایران حکم راند.

 شاهان  قاجار خود را جانشین شایسته صفویه می دانستند، بی آن که از دگرگونی های سترگ جهانی با خبر باشند. بنیانگذار پادشاهی قاجار همچنان در چارچوب دنیای ایلاتی کهن، در پی کشور گشایی با “سپاهی سلحشور” و به زور شمشیر در کسب ثروت از طریق غارت خودی و بیگانه بود. نتیجه اینکه آغا محمد خان، شاه عباس نشد اما فتحعلیشاه “نمونه جلا خورده  شاه سلطان حسین شد” . یک قرن و نیم تاریخ صفویه بدینگونه ادامه تاریخ صفویه بود- آن هم دوره انحطاط صفویه . و این در حالی بود که ایران در دنیای تازه یی چشم گشود و حریفان او دیگر ازبک و عثمانی و ترکمان نبودند ، روس و انگلیس و فرانسه مابعد صفویه و عصر استعمار بودند.”روزگاران ص770

در سده نوزده، همسایه باختری ایران، امپراتوری عثمانی، مرد بیمار اروپا نامیده می شد و دیگر خطری برای همسایگان اروپایش به شمار نمی آمد، و زورمند کردن ایران به عنوان متحد در مقابله با عثمانی، برای اروپا اهمیتش را از دست داده بود. نتیجه اینکه دستگاه حکومتی قاجار وارد کشمکش های فرانسه و انگلیس/سیاست ناپلئون برای تصرف هند/ شد و متصرفات شمالی ایران در قفقاز و آسیای مرکزی را باخت. و سپس طعمه بازی بزرگ انگلیس و روس شد. پادشاهان ودستگاه دیوانیِ نا آشنا و بی کفایت قاجار در امور بین الملل، قراردادهایی با دولت های خارجی بستند که حتی شجاعت اجرای آن را هم نداشتند و نتیجه آن جرایم سنگینی شد که کمر اقتصاد نیمه جان کشاورزی و ایلاتی ایران را شکست *.

در چنین ساختار اجتماعی شماری کمی از نخبگان میهن دوست کوشش می کردند به امور دستگاه حکومتی نظم جدیدی بدهند و آنرا با ساز و کار های دنیای مدرن آشنا سازند. از آنجا که هدف نخستین اصلاحات این شمار اندک هم حفظ چارچوب قدرت مطلقه شاهان بی کفایت قاجار بود نتوانستند دگرگونی عمیقی در پیکره اجتماعی ایجاد کنند و اغلب سر در راه اصلاحات باختند

نخبگان دولتی

 روزگار ایران را در عصر قجر را شاید بتوان در این چند واژه خلاصه کرد: آشفته، نابسامان، زیر استبداد مطلقه شاه، ستم درباریان و کارگزاران دولتی بر مردم .”در آن دوره مفهوم جدید ملت ، حقوق شهروندی و قانون ، در مفهومی که تصمیمات حکومتی را محدود نماید وجود نداشت. قانون عبارت بود از رای و خواسته های حکومت، و وظایف سخت از رعایا و هیچ حقی برای آنها…..شماری ار روحانیون در خدمت دربار و پاره ای در جهت دفاع از حقوق در برابر ظلم و ستم کارگزاران ، اما قادر به ایجاد تغییرات اساسی در ساخت قدرت نبودند” .ضعف بنیاد های اقتصادی ، سلطه حکومت بر اقتصاد ، فساد اداری، کمبود و ضعف نهاد های مستقل از دولت، افزایش ظلم و ستم به تجار محلی ، اصناف،کشاورزان از جمله عواملی بود که راه رشد اقتصادی و اجتماعی را سد میکرد.

اما سده نوزدهم در ایران مصادف بود با افزایش جمعیت شهری و مطالبات و نیاز های اجتماعی جدید که ساختار و مناسبات اجتماعی ، اقتصادی و و فرهنگی قادر به پاسخگویی و تامین آنها نبود…در نخستین دهه ازهمین سده، اندیشه ترقی، نوگرایی و اصلاحات در ایران پا گرفته و آهسته آهسته “افکار عمومی” رخ می نمود. در این دوره الگو جوامع غربی بود و مسافران و کارگزاران دولتی مشاهدات خود را به جامعه منتقل میکردند، نخستین چاپخانه دولتی ایران در تبریز بدست یکی از همین دانش آموختگان در غرب ، میرزا صالح شیرازی ایجاد شد و نشریه ای به نام ” کاغذ الاخبار”منتشر ساخت.

میرزا ابوالقاسم فراهانی ،

میرزا ابوالقاسم فراهانی ، پیشکار عباس میرزای ولیعهد در آذربایجان بود. به سال /1200ش،1822 میلادی/ پس از مرگ پدرش میرزا عیسی فراهانی ،مشهور به میرزا بزرگ، او در راستای سیاست پدر در سرو سامان دادن به امور آذربایجان کوشا بود. همراه با عباس میرزا 

در جنگ با روس ها شرکت نمود واز آنجا که مردی روشن بین وآگاه به برتری نیروی نظامی روس به ایران بود ،خواستار جنگ با روس نبود و بهمین جهت زمانیکه مجلسی از روحانیون و اعیان و سران عشایر، با حضور فتحعلی شاه در آذربایجان گرد آمد و تصمیم بر ادامه جنگ گرفته شد و علما اعلام جهاد بر علیه کفار دادند و مردم را به جهاد علیه روس دعوت نمودند، قائم مقام همدستان با این رای نبود و از همین روی  به “حمایت از روسیه “منهدم شد ، اما زمانیکه جنگ به شکست انجامید و روس ها تبریز را تسخیر نمودند ،  باز همو بود که مامور گفتگوی صلح با روس ها شد و معاهده “ترکمنچای/ش۱۲۰۶ (برابر با فوریهٔ ۱۸۲۸ میلادی” به خط او نوشته شد. هرچند بخش گسترده ای از قفقاز به تسخیر روس ها در آمد، در برابر آنچه به ایران رسید پشتیبانی امپراتوری روسیه از شاخه خانوادگی عباس میرزا در ادامه سلطنت قاجار بود!

مرگ شاه :فتحعلی شاه به سال1213 خورشیدی هنگامی که برای رسیدگی به حساب درآمد ها به اصفهان رفته بود ،درگذشت. شاه که بیشتر وقت خود را در حرمسرا می گذارند و از “عمل دیوانی” سررشته ای نداشت ،تنها در فکر پر کردن خزانه و تقسیم ولایات میان فرزندان بیشمار و خانواده خود بود ، “عمل دیوانی” آنها هم از الگوی شاه گرته برداری می شد. با مرگ شاه ، ظل السلطان دهمین پسر فتحعلی شاه در تهران و حسنعلی میرزا در فارس خود را شاه خواندند. ظل السلطان طی بیست روز حکومت خود در تهران ” تنخواه موجوده” در خزانه را به تصرف خود در آورد و به هر کس هر چه خواست داد و به سبب این همت بی پایان “عادلشاه لقب گرفت”

پادشاهی محمد شاه* :زمانی که عباس میرزا که راهی جنگ هرات بود از بیماری سل در گذشت، دوباره قائم مقام به پیشکاری فرزند او به آذربایجان بازگشت. پس از مرگ فتحعلی شاه ، به یاری میرزا ابوالقاسم فراهانی و با مساعدت مالی ایلچی انگلستان که مبلغ هفتاد هزار تومان برای تدارک سفر در اختیار او گذاشت ، لشکری گرد آورد و عازم تهران شده شاه را بر تخت نشاند.” /ص 47 نوشته سید جواد طباطبائی/ دائی شاه که خواستار پست وزارت بود و شاهزادگانی که مدعی سلطنت بودند سرکوب نمود.”قائم مقام هیچیک از محرمان و مقربان سلطنت را در جزئیات و کلیات مداخله نمی داد “. او”آقایی و احترام و تاج و تخت و ضرب سکه را خاص سلطنت کرده ، ولی نصب و عزل و قطع و فصل کار و اجرای امور دولت و دادن و گرفتن مواجب را می خواست منحصر به تصویب خود نماید .” یعنی شاه سلطنت کند و نه حکومت ، همین موجب سعایت دشمن شد و شاه به تصور اینکه وزیر می خواهد پسر خود را شاه کند ،اورا از کار برکنار به کشت.” /تاریخ جامع ایران جلد 12 ص78. /

*به گفته کنت دو سرسی، سفیر فرانسه، محمد شاه بر روی تختی لرزان جلوس کرد و سلطنت خود را با حمایت دو قدرت روس و انگلیس مدیون است که برای نخستین بار در مورد ایران با هم توافق کردند” ص124 …. جانشین قائم مقام ، حاج میرزا آقاسی(آغاسی هم نوشته اند) در نامه ای به سفیر فرانسه در هنگام برکناری خود چنین نوشت که او(آقاسی) تابع روسیه بوده و به اصرار شاه وزارت را پذیرفته است .اما این وزیر درویش مسلک که نادم بود که  وزارتش موجب بدنامی دولت فخیمه شده است ثروت حاصل از وزارتش،هزاروچهارصد و هشت قریه خوانده اند.”همان کتاب

قائم مقام نثر فارسی را که در آن زمان پر از مبالغه و تملق و عبارت‌پردازی‌های عربیِ مسجع، پیچیده و دور از ذهن بود و روز به روز در فرمان‌ها و مراسلات رو به انحطاط می‌رفت به نثر فصیح و روان برگردانید

صدراعظمی که خود را شکسپیر می‌دانست 

“قائم‌مقام فراهانی، همچون پدر و البته بیش از او در داشتن زبان و ادبیاتی مخصوص به خود کوشید و فراتر از این با چنین کوششی، انقلابی در سبک” نگارش متکلفانه و ادیبانه دیوانسالاری ایرانی آفرید؛ طوری که گاه مقام ادبی او را در کنار جایگاه و وزانت سیاسی‌اش قرار داده و ستوده‌اند. در واقع او افزون بر آنکه سیاستمداری موفق و نامدار است، ادیب بزرگی هم هست و بیش از آنکه خود را با سیاستمداران بزرگ مقایسه کند، حود با نویسندگان بلند آوازه همسان می داند.”

امیر کبیر

” میرزا تقی خان امیر کبیر اهل فراهان است و دست پرورده خاندان قائم مقام فراهانی. فراهان همچون تفرش و آشتیان و گرگان مجموعا کانون واحد فرهنگ دیوانی و “اهل قلم بود،  ناحیه ای مستوفی پرور” /ص ا9 امیرکبیروایران .آدمیت. /امیر ابتدا کفیل امارت آذربایجان و سپس صدر اعظم ناصرالدین شاه شد.

ولایتعهدی ناصرالدین میرزا از ابتدا با پیچیدگی همراه بود. هرچند که او فرزند ارشد محمد شاه و از مادری از تبار قاجار بود و با اینکه  روس و انگلیس هم از حق جانشینی فرزند ارشد حمایت می کردند ، اما طایفه دولو خواستار ولایتعهدی قهرمان میرزا و یا بهمن میرزا بود، بهر حال در سال1214خ/1835 م. ناصرالدین میرزا به ولیعهدی گزیده شد.

از جمله رویداد های مهم این دوره، دیدار ناصرالدین میرزا با نیکلای اول، امپراتور روسیه در ایروان بود. محمد شاه که سرگرم مسئله هرات بود ، ولیعهد را به دیدار تزار فرستاد . تزار او را مورد تفقد بسیار قرار داد و او را به روی زانوی خود نشاند و گفت هر چه بخواهد برای او انجام میدهد و حتی انگشتری الماسی را که صورت امپراتور بر روی آن نقش شده بود به انگشت ولیعهد کرد.”ص 143 تاریخ ایران جلد 12.

” ناصرالدین میرزا در 14 سالگی ازدواج کرد و در بازگشت به تبریز، میرزا تقی خان فراهانی وزیر نظام نیز   از کنفرانس ارزروم برمی گشت به او پیوست. امیر که به سمت کفیل آذربایجان برگزیده شده بود ، امور دیوانی و لشکری را بدست گرفت . امیر در این دوره به دو رخداد مهم رسیدگی کرد: نخست اینکه شورش برخی از مسلمانان تبریز علیه ارمنی ها شهر را پایان داد و اموال غارت شده را از شورشیان باز پس گرفت و به صاحبانشان بازگردانید . رویداد دیگر سرکوب بابی ها بود.***

درگذشت محمد شاه: با مرگ شاه دستگاه نیمه استوار دولت فرو ریخت ، خزانه تهی، کشور آشفته و بی کفایتی میرزا آقاسی ، صدراعظم و کشمکش شاهزادگان، سفرای روس و انگلیس را به هراس افکند. آنها ابتدا کوشیدند تا بازگشت ولیعهد به پایتخت حاج میرزا آقاسی را بر سر کار نگه دارند ، اما درباریان به سرکردگی مهد علیا نپذیرفتند. سفرا خبر مرگ شاه را به ولیعهد در تبریز رساندند ، اما بازگشت او به پایتخت به دلیل خالی بودن خزانه با مشکل روبرو شد .تا اینکه  میرزا تقی خان وزیر نظام با کمک سفرای روس و انگلیس مخارج قشون را تهیه کرد و شاه جدید را به تهران آورد . در راه هم از او لقب امیر نظام را برای خود گرفت” ص143.. ناصرالدین شاه در نخستین اقدام میرزا تقی خان را  به صدارت برگزید و بدین ترتیب مدعیان دیگر از جمله میرزا آقا خان نوری که از سوی مادر قدرتمند شاه و سفیر انگلیس پشتیبانی می شد، کنار گذاشته شدند.

سنجش مقام تاریخی میرزا تقی خان : سخن را به فریدون آدمیت می سپاریم:” مقام اجتماعی او را از چند جهت می شناسیم: یکی اینکه نماینده ناسیونالیسم ایرانی است در برخورد با استعمار سیاسی و اقتصادی اروپائی . دیگر اینکه نماینده اصلاح سازمان سیاسی است ، و اصلاحگر اخلاق مدنی . سوم اینکه مروج دانش و فرهنگ و صنعت جدید غربی است.”ص217

امیر “اندیشه های خود را مدون ساخته و در دفتری نگاشته بود که از آن به کتابچه خیالات اتابکی یاد شده است…محور اندیشه های امیر اصلاح و ترقی بود ، و مدار آن گسترده و تقریبا همه جانبه:

در جهت اصلاحات عمومی، مصمم گشت که تشکیلات اداری کشور را یکسره اصلاح کند.. خرید و فروش حکومت ولایات را براندازد..طبقه دهقان از ستمگری های گذشته آزاد نماید، اصول مالیاتی را تغییر دهد….پس مالیه و خزانه مملکت را سر و سامان داد ، از مواجب و مستمریهای گزاف شاهزادگان و درباریان و دیوانیان و روحانیان کاست و برای شاه حقوق ثابت معین کرد ، بر عایدات دولتی افزود، و میان دخل و خرج دولت موازنه برقرار کرد.

در اصلاح نظام جدید” مشتاقان نظامی اروپائی استخدام کرد ، به تربیت صاحب منصبان جدید پرداخت، فوج های تازه درست کرد و حتی از ایلات و عشایر سرحدی هنگ نظامی تشکیل داد، سالخوهای مرزی بر قرار ساخت، کارخانه اسلحه سازی و توپ ریزی احداث کرد، لباس متحد الشکل نظامی برای سربازان و صاحب منصبان ترتیب داد، درجه نظامی را تحت قانون جدید مشخص گردانید، تاسیس نیروی بحری، چند کشتی سفارش داد و برای کشتیهای دولتی و بازرگانی بیرق مخصوص درست کرد.

در اصلاح دستگاه عدالت دیوانخانه و دارالشرع را بر اصول تازه بنیاد نهاد، امور شرعی و عرفی را از هم جدا ساخت ، اقلیت زرتشتی و مسیحی و یهودی را از اجحاف های شرعی رهانید، آئین شکنجه و آزار را ممنوع گردانید، رسم بست نشینی را شکست و حکومت قانون را استوار کرد.

در اصلاح اخلاق مدنی:  رشوه خواری و دزدی و پیشکش دادن حکام و دیوانیان و سیور و سات  لشکریان را برانداخت ، تملق گویی و القاب و عناوین ناپسند اهل دولت ، مدیحه سرایی شاعران را منسوخ کرد، هرزگی لوطی بازی و قداره کشی و عربده مستانه در کوی و برزن را از بین برد ، قمه زدن و برخی عادات  مرسوم ایام سوگواری عاشورا را نیز براندازد اما کامیاب نگردید

در اصلاح امور شهری: چاپارخانه و پست جدید را راه انداخت، قانون تذکره دادن را بنیان گزارد.،آبله کوبی را تعلیم داد…به سنگفرش کردن کوچه ها پرداخت، نخستین بیمارستان دولتی را بنا کرد…. از نهر کرج آب به تهران جاری نمود …حتی به مرمت بنا های تاریخی پرداخت.

در نشر و دانش و فرهنگ نو:مدرسه دارالفنون را بنا کرد ، از فرنگستان استادان قابلی استخدام کرد،به ترجمه کتاب های اروپائی در پاره ای از فنون جدید پرداخت، چاپخانه های جدید را توسعه داد، روزنامه وقایع اتفاقیه را تاسیس نمود ف هیاتی از مترجمان زبان های خارجی تشکیل داد و باب روزنامه فرنگی را به ایران باز کرد.

در رواج صنعت جدید: کارخانه های پارچه بافی ایجاد کرد، از اهل فن چند نفری را به روسیه فرستاد که صناسع غربی را بیآموزند، در رقابت با کالاهای خارجی از صنعا ملی سخت حمایت نکود ..به استخراج معادن دست زد و به مدت پنج سال آنها را از مالیات معاف نمود. استادان معدن شناسی استخدام کرد و مخصولات ایران را به نمایندگان بین المللی فرستاد.

در توسعه کشاورزی چندین سد بر روی رودخانه ساخت ف زراعت بعضی محصولات جدید را رایج کرد، شیلات بحر خزر را از دست اتباع روس گرفت و به ایرانیان سپرد

در پیشرفت تجارت : از بازرگانی داخلی و خارجی ایران پشتیبانی کرد ، بر میزان صادرات ایران افزود…..

در جهت سیاست دینی: از قدرت دستگاه روحانیان کاست،….شکیبای دینی و حمایت از حقوق اقلیت های مذهبی نیز از اصول سیاستش بود و ختی آنان را به خدمات دولتی گماشت و داخل فعالیت های مدنی کرد.”ص225

ماهیت و نظم میرزا تقی خانی” را شناختیم ، آن نظامی بود که به تعبیر حسین خان سپهسالار “دولت را منتظم کرد” اما آئین کهن سلطنت مطلق همچنان بر جای بماند……. از قول میرزا تقی خان(در رساله میرزا یعقوب) گفته شده ” مجالم ندادند والا خیال کنسطیطوسیون داشتم.مانع بزرگم روس ها بودند، و انگلیس کمال همراهی را در باطن وعده می داد.منتظر موقع بودم” میرزا یعقوب خان، طرح “عریضه محرمانه”به ناصرالدین شاه راجع به اصلاحات . آدمیت

در پی مرگ امیر منصب صدارت به میرزا آقاخان نوری ، دشمن سر سخت او سپرده شد ، به دستور ، شاه میرزا آقاخان نوری ترک تابعیت دولت انگلیس را پذیرفت. او در مدت هفت سال مناصب دیوانی و لشکری را به اقوام و آشنایان و افراد بی کفایت واگذار کرد. به گفته ژول ریشارد، کارگزار فرانسوی دولت، “نابسامانی های کشور به همان شیوه زمان میرزا آقاسی بازگشت. “در دوره صدارت او هرات برای همیشه از ایران جدا شد . از رخداد های مهم دیگر “شمع آجین کردن ” گسترده بابیان در محلات تهران بود که مورد انتقاد سفارت روس و انگلیس قرار گرفت.

اصلاحات در محاق استبداد فردی:شاه در پی از دست رفتن هرات و آشفتگی کشور دوباره به تغییر شیوه اداره کشور متمایل شده بود. گسترش ارتباط با فرنگ و آشنایی نسبی با پیشرفت های آن دیار ،نامه نگاری با ناپلئون سوم*** ، گفتگو با وزیر مختار انگلیس ،همراهی چند ساله میرزا تقی خان و اندیشه های میرزا ملکم خان، شاه را در اندیشه به کارگیری کارگزاران اصلاحگر استوار  کرده بود. سفر نخست در کشورهای اروپا ” شاه را ترغیب به ادامه اصلاحات کرد ……اما ملاقات با امپراتوران روسیه و آلمان و اتریش – که در این عصر مظهر استبداد کامل و از مقتدرترین سلاطین عصر خود بودند -این اندیشه را در شاه به وجود آورد که چگونه و از چه راه میتواند قدرت سلطنت را هر چه بیشتر در سراسر کشور خود بسط دهد. او که یکبار ،چون امپراتور آلمان ، مورد سوقصد قرار گرفته بود، به خیال خود در پی دریچه اطمینانی برای رژیم استبداد مطلقه خود بود” ص193 شمیم ..ناصرالدین شاه پادشاه مستبدی بود که اصلاحات را برای زورمند کردن پایه سروری فردی خود می خواست و نه رفاه و آسایش مردم. مردم در چشم او چون دیگر شاهان قاجار حکم رعایا را داشتند که هیچ حقوقی در اداره کشور نداشتند. حکمرانان ولایات نیز که نماینده شخص شاه بودند ، بر همین روال استبداد رای خود حکمرانی می کردند. ناصرالدین شاه خود را خلیفه مسلمین می دانست و پایتخت خود را دارالخلافه می نامید. شیوه حکومتی چه به شکل توزیع ثروت و مقام میان چاکران ، چه با تشکیل هیئت وزرا و تفویض برخی تصمیمات به وزرا ، در نهایت به خواست و اراده شخص او بستگی داشت. چارچوب کار اصلاحگران حکومتی شاهان قاجار چنین بود، و سرنوشت صدر اعظم های خواستار اصلاحات، چنان. ….حتی نیکمرد بزرگی چون ، میرزا تقی خان در همین چارچوب به سرکوب بابیان دست زد تا  قدر قدرتی ناصرالدین شاه خدشه دار نشود.

سپهسالار 

میرزا حسین خان سپهسالار در توانمندی روند دگرگونی ایران ِ عصر ناصری از جایگاه ممتازی برخوردار است. او دانش آموخته فرانسه و چهارده سال وزیر مختار ایران در استانبول بود*****. پس از رسیدن به صدرات در 1288 اصلاحات گسترده ای را آغاز کرد.” اصلاحات به معنای واقعی کلمه، با وزارت عدلیه و صدارت پرفراز و نشیب وی پای گرفت و ریشه یافت. صدارت او هم زمان با اوج تنظیمات در عثمانی به دست مدحت پاشا و نوسازی ژاپن به دست ایتو بود. وی به دلیل حضور دراز مدت در عثمانی در اوج کشمکش های اصلاح طلبانه به مراتب بیش از امیرکبیر تحت تأثیر افکار و آرای مدرن ترکان اصلاح طلب قرار گرفت و با رجال ترقی خواه ترک ارتباط بسیار نزدیکی داشت. سپهسالار در گزارش های خود سعی می کرد تلاش ترکان را برای ترقی و اصلاح به رخ حکام قاجار بکشد و آن را از این طریق به اصلاحات ترغیب کند.”او اصلاحات را از وزارت عدلیه آغاز کرد ، محدود کردن قوانین شرع و تدوین قوانین قضایی و نظام مند کردن اجرای این قوانین سرفصل جدیدی در ایجاد دگرگونی در شیوه حکومت بود .به گفته فریدون آدمیت ” تاریخ جدید قانون گذاری با وزارت عدلیه او آغاز شده است”. یوسف خان مستشارالدوله ،نویسنده رساله “یک کلمه، قانون” که به تازگی از کارداری سفارت ایران در فرانسه بازگشته بود، به مقام مستشار وزارت عدلیه برگزیده شد و نخستین طرح رسمی قانون اساسی را نوشت (که البته به تصویب شاه نرسید). او نظام عدلیه را بسمت عرفی شدن سوق می داد و دست صاحبان قدرت اعمم از رجال حکومتی و روحانیون را از این حوزه تا حد زیادی کوتاه می کرد .

میرزا حسین خان سپهسالار در گزارش های خود از موضوعاتی چون ناسیونالیسم، حکومت قانون، ترقی مادی و فکری مغرب زمین و لزوم اخذ تمدن” اروپایی و حقوق اجتماعی می نوشت، به حدی که می توان گفت مفهوم جدید ملت و وطن را بیش از هر کس، در نوشته های رسمی دوران قاجاریه وارد ساخت.وی همچنین به همراه مستشارالدوله برای اولین بار مفاهیمی چون منفعت نوع، منافع عمومی، رأی عامه و آرای ملت را در نوشته های خود به کار برد. وی علاوه بر ترقی مغرب زمین، به تحولاتی اصلاح طلبانه در امپراتوری عثمانی نیز همواره اشاره داشت. او همچنین برخی کتاب های مؤلفان اروپایی درباره قواعد ملکیه و قوانین دولتی و رسوم پلیتیک که به ترکی ترجمه شده بود را برای ناصرالدین شاه فرستاد. همچنین کوشید تا آثار دیگری را که به کار دولت و ملت بخورد، جمع آوری کند.

پانویس

* 

* رخداد رژی :

قراردادی برای فروش تنباکو به یک تاجر انگلیسی که بعد از تحریکات روسها و مخالفت علما سیاست صدر اعظم و شاه به حمایت روس گردش کرده و مخالف انگلیس شد. چرا دولت ایران برای الغای آن مجبور به غرامت هنگفتی شد که با کمک روسها پرداخت شد و آغاز  زوال قاجار  از همین جا شروع شد.“-محمود محمود

غرامتی که ایران باید برای برهم زدن قرارداد انحصار تنباکو به رژی می‌پرداخت و همچنین از بین رفتن تولید ابریشم به عنوان یکی از منابع اصلی درآمد دولت، آن را مجبور کرد برای اولین بار از خارجیان وام دریافت کند.

امتیازنامه رویتر قراردادی بود که میان بارون ژولیوس دو رویتر و دولت قاجار در زمان سلطنت ناصرالدین شاه منعقد شد به موجب این امتیاز، ساختن هرگونه راه و راه آهن و سدها از دریای مازندران تا خلیج فارس و بهره‌برداری از همه معادن ایران (بجز طلا و نقره)، ایجاد مجاری آبی و قنات و کانال‌ها برای کشتیرانی یا کشاورزی؛ ایجاد بانک و هر گونه کمپانی صنعتی در سراسر ایران؛ حق انحصار کارهای عام المنفعه؛ استفاده و بهره‌برداری از جنگل‌ها برای مدت 70 سال و استفاده از گمرکات ایران به مدت 25 سال در ازای پرداخت 6 میلیون لیره انگلیسی و سود ۵٪ در اختیار رویتر قرار گرفت.لذا پیش از اجرا به دلیل اعتراضات روسها و اعتراضات داخلی به رهبری حاج ملاعلی کنی توسط ناصرالدین شاه باطل شد.رویتر از بابت فسخ قرارداد به مدت 17 سال پیگیر خسارات خود بود و سرانجام امتیاز بانک شاهنشاهی ایران را برای پسرش به دست آورد.

***در زمان صدارت امیرکبیر مندائیان(صابئین) شوشتر که بیش از 80درصد جمعیت منطقه را دربر می گرفتند مجبور به پذیرش دین اسلام شدند برای آشنایی با مندائیان به پیوند زیر نگاه کنید:

https://www.bbc.com/persian/arts/2015/01/150107_l51_mandaeans_sabein_report

در همین دوره به دستور امیر سرکوب سخت بابیان صورت گرفت که به کشتار چندین هزار بابی انجامید

****نامه ناپلئون سون در آوریل 1858 ناصرالدین شاه:”در همه ممالک دنیا برای کسب قدرت بایستی که اول افکار مردم را به دست آورد و منافع همگان را در نظر داشت و سپس تشکیلات نظامی و اداری محکمی داشت”او سیس راه حل هایی را هم ارائه کرد.

وزیر مختار انگلیس هم در دیداری مه با شاه پس از عزل آقاخان نوری داشت ،در باره ضرورت اصلاحات و شیوه اروپاییان در تشکیل شورای وزیران سخن گفت و به شاه توصیه کرد اختیار تمام دوایر حکومتی را به یک شخص نسپرد.”

آ*****آغاز کار او با قحطی نان و شورش مردم در تهران آغاز شد.تظاهرات زنان و جلوگیری از ورود کالسکه شاه و ضرب و شتم همراهان شاه که با دخالت سپهسالار و پرداخت کمک روزانه 5هزار- تومانی به تهیدستان برای خرید نان به پایان رسید.  

منابع