سفر ما از تسلونیک آغاز می شود ، شهری که یک بار سپاه داریوش* و دو بار سپاه خشایارشا از آن گذشت و به سوی آتن رفت. تاریخ این منطقه همواره با آسیای صغیر(ترکیه امروز ) در پیوند بوده به ویژه در دوره امپراتوری بیزانس و عثمانی. عثمانی ها پیش از اینکه بر استانبول (کنستانتینوپل) در سده پانزدهم دست یابند این شهر را تسخیر کرده و بیش از پنج سده زیر فرمان داشتند. برخلاف آتن که نامداریش تنها به دوره شکوفایی در پیش از تولد مسیح محدود می شود، تسلونیک در دوره های گوناگون تاریخی جایگاه برجسته ای یافت و در گذر تاریخ پذیرای مهاجرت های بزرگ اقوام مختلف شد . آمد و رفت مردم گوناگون ، تسلونیک را به یکی از مراکز شکل گیری جنبش های سرنوشت ساز بدل کرد : آتاتورک پرورش یافته این شهر است ، جنبش “ترکان جوان” هم در این شهر پا گرفت و در آغاز فعالیتش با سازمان های انقلابی ارمنی و حتی ایرانی ها در تسلونیک در تماس نزدیک بود. این شهر در دوره عثمانی پذیرای مسلمانان و به ویژه یهودیان رانده شده از اسپانیا بود، امری که موجب شکوفائی فرهنگی و اقتصادی آن گردید. شوربختانه جایگاه جغرافیای سیاسی (ژئوپلیتیک) این شهر در جنگ های جهانی ،خسارات جانی و خرابی های فراوانی را برای مردمانش به همراه داشت.

فهرست

از کوه المپ تا اورشلیم

کوه المپ* ،جایگاه خدایان یونانی، در جنوب تسلونیک قراردارد، در مرز استان های مقدونیه و تسالی. خدایان از ازل در این کوه ساکن نبودند، بل چنانکه در روایات اساطیری** یونانی آمده ، خدایان در پی جنگ های سخت المپ را تسخیر نمودند.

در آغاز، آشفتگی بر جهان حاکم بود. در این میان آسمان و زمین(اورانوس و گایا)با یکدیگر در آمیختند و از آن ها فرزندانی زاده شدند که به دو گروه بخش شدند و با یکدیگر به جدال پرداختند. خدایان به رهبری زئوس بر “تیتان” ها پیروز شدند و آنها را در ژرفای آب ها،در سرزمین مردگان به بند کشیدند. پس خدایان راهی المپ شدند و زندگی جاویدان خود را سر گرفتند. نوش شان شرابِ خوشگوار و خورشان خوارکِ بهشتی بود که جاودانگی آنان را تضمین می کرد. هر یک برای خود کاشانه ای داشتند ،اما برای جشن و گفتگو به کاخ زئوس می رفتند. گفت و شنود آنان برای اداره امور آسمانی و زندگی مردمان زمینی بود. خدایان می کوشیدند “هماهنگی” و نظم را که پشتوانه پایداری زندگی بود را پاسداری و از پیدایش دوباره آشفتگی در جهان جلوگیری نمایند. همین الگوی زندگی اجتماعی یونانیان شد. نظم و هماهنگی کوشش مداوم متفکران و هنرمندان آنها بود ،چرا که سرشت آدمیان با خدایان یکسان است، جز اینکه آنها نامیرا و جاودانه هستند.

پیدایش خدایان یونانی به دوره ابتدائی زندگی انسان ها باز می گردد و آگاهی ما از آنها به روایات اساطیری نویسندگان کهن یونانی و به ویژه هومر همچنین آثار بجا مانده از پرستشگاه های آنان محدود می شود. اساطیر و خدایان یونانی توسط رمی ها به وام گرفته شد اما با پیدایش امپراتوری رم ، کیش نیایش امپراتور جای پرستش خدایان گذشته را گرفت. از آنجا که آیین جدید چندان در میان مردم مورد پذیرش نبود بسیاری به ادیان بیگانه روی آوردند . آیین مانی و میترائیسم از خاور در سرزمین های امپراتوری رم گسترش می یافت و ناخشنودی حاکمان را دامن میزد ، چرا که این آئین ها ریشه در خاک امپراتوری های پارس داشتند که رقیب رم شمرده می شد. پس به ناچار رم ،رو به سوی اورشلیم گردانید و در سده چهارم ،آئین مسیح را به عنوان دینی رسمی برگزید، دینی که تا چندی پیش ، پیروانش در سراسر خاک امپراتوری مورد آزار و کشتار بودند. امپراتوری رم و سپس امپراتوری بیزانس خود را نگهبان و طلایه دار مسیحیت می شمردند و مشروعیت خود را این بار به پشتوانه دین و کلیسا گره می زدند.

خدایان المپ که زندگانی خود را جاویدان و پایدار می پنداشتند، با سر آمدن دوره زندگی قومی آهسته آهسته به فراموشی سپرده شدند. پیدایش شهر های بزرگ***( در ابتدای سده نخست میلادی ، شمار ساکنان شهر های پکن و رم نزدیک به میلیون نفر می رسید)همراه بود با گسترش راه های تجاری و آمد و شد مردمان و همه گیر شدن آگاهی های بشری. دیگر خدایان قومی که نگهبان سرزمین و قومی ویژه ای بودند کاری ازشان ساخته نبود و پیروان آنها راه خود را از المپ به سوی اورشلیم کج کردند.

در اورشلیم هم دین یهود برای قوم “برگزیده “یهود بود، هرچند که در بازگشت از تبعید بابل ، برداشت آنها از “یهوه “دگرگون شده بود و خدای آنها جنبه ملکوتی یافته بود اما همچنان پشتیبان قوم و سرزمین یهودیان بود. عیسی پیرو شاخه فرسی از دین یهود بود. او بسیاری از آموزه گذشته را نمی پذیرفت و جنگجویی پیامبران پیشین را با قبایل دیگر بر نمی تافت .و سخن او مهربانی با دیگران بود، قانون “چشم در برابر چشم” برای او نا درست بود. پس یهودیان به تحریک حاکمان رمی پرداختند و او در سی و نه سالگی بر صلیب شد. این پپیر بود که “آیین نو” را از دل قوم یهود بیرون کشید و عیسی را مسیح و پیامبر نامید و خدای او را آفریدگار عالم دانست، در پی او “پل” راهی شهر های دیگر شد و به غیر یهودیان بشارت داد که آئین عیسی مسیح برای همه آدمیان است و آنها برای پیوستن به این ” آئین نو” ناگزیر به پذیرش سنت ها یهود نیستند . پرستش آفریدگاری که به مخلوقاتش بیک چشم می نگریست و پیوسته به قومی و سرزمینی ویژه ای نبود با فکر زمانه بیشتر همسانی داشت و با اینکه ” پییر و پل” هر دو در رم کشته شدند، اما در نزد پیروان مسیح که هر روز بر شمارشان افزوده میشد ،” قدیس ” خوانده شدند. گفتار عیسی مسیح نه به عبری و یا آرامی( گفته می شود عیسی به این زبان سخن می گفت)، بل به زبان یونانی نگارش یافت.

پهنه گسترده امپراتوری رم و با تنوع قومی، زبانی و فرهنگی ، دچار فرسودگی شده بود: برای سرپا نگهداشتن فرمانروایی خود، امپراتور جایگاه خداییش با فرد دیگری تقسیم کرد و در سال 284 م. این شراکت به چهار نفر رسید( دو اگوست و دو سزار). امپراتوری هم به بخش غربی (رم) و شرقی(کنستانتینوپل) بخش شد. اما ستون های امپراتوریِ “بی دین” به لرزه افتاده بود . در این هنگام بود که هلن مادر امپراتور به “آئین نو” گروید و فرزند هم از مادر پیروی کرد و به یکباره دشمنان قدیم ،بهترین شهروندان رمی شدند و آیین آنها به دین رسمی امپراتوری بدل شد *5 .امپراتور خادم خدای یگانه و دشمن ناباوران به آیین مسیح شد. امپراتور یگانه خود را خادم خدای یگانه در سرزمین های زیر فرمانروائی اش خواند.

نخستین کلیسا ها ابتدا در شرق در سرزمین های ساسانی و همسایه آن بنا شد و سپس در یونان و بعد ها در رم . کلیسای های یونانی به ویژه در شمال در بلندی صخره ها بنا شدند و یادگاری از سنت خدایان المپ را در دل پنهان ;کردند . در کوهپایه المپ یکی از قدیسین به نام ” / خدای نگهبان دریا ها” کلیسایی برای آفریدگار یگانه مسیح بنا نمود.

پانوشته ها

*مقدونیه متحد داریوش در جنگ در برابر آتن بود ، اما سپاه داریوش برای سرکوبی شورش مصر فراخوانده و تسخیر آتن به پسر او خشایارشا واگذار شد. برای آگاهی بیشتر به پیوست نگاه کنید.

** اساطیر یونانی مجموعه سازمان یافته ای از اسطوره های یونان باستان است که خدایان ، تیتان ها ، سیکلون ها ، نیمه خدایان و قهرمانان …..را در بر می گیرد. نویسندگان یونان باستان روایت های خود را از گذشته گان خود را نگاشته اند، که گواه نایانی از زندگی مردمان و پژواک آن در روان آنها و تجسم یافته در خاطره همگانی است. خاطره که زمینه کار هنرمندان در در درازای تاریخ بوده است.برای آگاهی بیشتر به پیوست یک نگاه کنید.

***در نیمه سده نخست هردو شهر پکن و رم افزون بر یک میلیون باشنده داشت ، سمرقند ،تیسفون، انطاکیه (آنتیوش)، کنستانتینوپل(استانبول) و اسکندریه در خاور مراکز بزرگ فرهنگی و تجاری بودند ، در باختر هم ،لندن و کلن و چند شهر در فرانسه و اسپانیا گسترش یافتند و به دگرگونی های اجتماعی و فرهنگی دامی زدند و از آن جمله عرصه بر ادیان قومی و سرزمینی تنگ شد….در دوره هلنیسم  شهر های یونانی دیگر حامیان خداگونه خود را از دست دادند.  چون آتنا  نگهبان شهر آتن. پنداره “شهروند” که پایه ایده های اجتماعی و حتی فلسفه یونان بود به “فرد” بدل شد .و نیک بختی فرد که بویژه در فلسفه افلاطون در چهارچوب شهروندی تعریف می شد ، جای خود را به کوشش فردی و نه شهروندی  برای دستیابی به خوشبختی داد و از این منظر هلنیسم همخوانی فراوانی با جامعه امروزین غربی دارد. آگاهی بیشتر پیوست 4.

منابع

پیوست1،اساطیر و خدایان

پیش از آغاز جهان آشوب ( ) بود: سپهری پر از گاز ها و ابر های تنیده شده در یکدیگر . ناگهان در این توده تنیده انفجاری از نور پدید آمد و زندگی آغاز شد. دسته های گوناگونی از خدایان نمودار شدند. آنها با یکدیگر برای فرمانروایی در گیر شدند و جنگ آنها چندین نسل به درازا کشید و در پایان 12 تن از خدایان به رهبری ژئوس بر دیگران پیروز شدند و در کوه المپ جا گیر شدند.

جنگ خدایان در این جنگ سیکلون های یک چشم که صنعتگران توانایی بودند به کمک خدایان آمدند و برای یاری آنها سلاح جنگی ساختند. به ویژه برای فرمانده خدایان “آذرخش” را ساختند و زئوس با کمک رعد و برق توانست تیتان ها را شکست داده و در سرزمین مردگان که برادرش هادس خدای آن بود ، به بند کشد.

-المپ ، ستیغ کوهی پنهان در ابر ها که چشم فانی به دیدار آن ناتوان است باغی پوشیده از ابرها که خدایان در آنجا خانه دارند و نوش و خور شان ضامن جاودانگی آنهاست .هومر این مکان را ایده آل و آرام توصیف می کند جایی که خدایان می توانند در شادی کامل زندگی کنند. –

سیزیف

پیوست 2، داریوش و سکا ها

: “سیت ها ” از قبایل سکاها بودند که در اروپا کوچ نشین بودند و گاه بیگاه به مرز های باختر امپراتوری هخامنشی تاخت و تاز میکردند. سپاه بزرگ داریوش(در کتاب تاریخ باستان …شمار آنها بیش از 500 هزار !آمده است) سیت ها را تا کیانه اروپا دنبال کردند. اما چون آنها جای سکونت مشخصی نداشته و به صورت پراکنده میزیستند، پیگیری آنها بی فایده می نمود. از آنجا که این قبایل به راحتی گرد هم می آمدند ( برخلاف دولتشهر های یونانی!) از میان بردن شان ناممکن بود. از این دست درگیر ها حتی در سده بیست و یکم هم وجود دارد که ارتش های بسیار پیشرفته نظامی کمتر توانسته اند نیرو های قبیله را شکست دهند ، تنها می توانند آنها دور نگه دارند 

پیوست 3 فلسفه پیش از سقراط

پیوست 4:از عیسی تا مسیح:پیدایش مسیحیت در میان مهاجرین

شمار زیادی از یهودیان در سرزمین های گسترده امپراتوری رم زندگی میکردند ، آن ها اغلب با فرهنگ هلنیستی آشنایی و نزدیکی داشتند و بسیاری به زبان یونانی سخن می گفتند . این آشنایی به افکار و آداب اقوام دیگر با تبلیغات حواریون  عیسی همخوانی داشت …در قلمرو  امپراتوری رم ، نزدیک ده میلیون یهودی میزیستند. تسخیر سرزمین آنها توسط  سپاه رم موجب پراکندگی بیشتر این قوم در سراسر امپراتوری شد .    رمی ها ، همچون یونانی ها  پیوندی تنش آمیزی با یهودیان داشت و به آنها را خوار می انگاشتند. در حالیکه اقلیت یهودی در بابل و شوش و همدان از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند و از همین روی پشتیبان هخامنشیان و سپس پارت ها بود.  آزاد اسیران بابلی  به دستور کوروش(سده ششم ق.م.) سر آغاز دگرگونی بزرگی در دین این قوم شد :  یهوه خدای یهودیان ، حامی سرزمین اسرائیل بود و خدایی بود در میان خدایان اقوام دیگر . اما تبعید و دوری از این سرزمین اجدادی  موجب شکل گیری پنداره جدیدی از ” یهوه ” گردید . او که تا آن زمان در نوشته های دینی حامی سرزمین قوم یهود بود به مرتبه ملکوتی فرا کشیده شد و به خداوندگاری عالم رسید. آشنایی با آیین زرتشت از یک سو و هلنیسم از سوی دیگر پنداره جهان شناختی  جدیدی چون پردیس و دوزخ و مسیح موعود را وارد آیین یهود کرد. از سوی دیگر پیدایش امپراتوری هایی به گستردگی رم در باختر و اشکانیان در خاور و آمیزش فرهنگ های گوناگون جا را برای فرمانروایی های کوچکِ طایفه ای و حتی دولتشهر ها  باقی نمی گذاشت : خدایان بومی جای خود را به پروردگار جهان می دادند. یهودیان در چنین سپهر پر جوش و خروشی به گروه ها (سکت ها*) گوناگون تقسیم می شدند که در همزیستی با یکدیگر زندگی می کردند. عیسی در میان یکی از این گروه ها که “فریسیان ” نام داشت  رشد و نمو کرد و در جوانی با اعتقادات اصولگرایانه آنها به ستیز آغازید و به تبلیغ ایده های خود در میان یهودیان پرداخت ، او  که در کودکی در چارچوب آیین و سنت های  یهودی رشد یافته بود خود را بانی گروه جدیدی نمی پنداشت .عیسی در میان سال های 27 تا 30 به ارشاد مردم در گالیله پرداخت. او به زبان عبری و آرامی سخن می گفت .گروه های هماورد یهودی خواستار دستگیری و محاکمه  عیسی بودند و سربازان رمی او را بهانه بر هم زدن نظم همگانی در سی ونه سالگی مصلوب کردند و جسدش را خارج از دیوار های اورشلیم به خاک سپردند.

پییر از نخستین پیروان عیسی بود. پس از مصلوب شدن او   عیسی را مسیح موعود  یهودیان معرفی کرد  و آنها را به این آئین فراخواند . گام دوم را “پل” برداشت او یک یهودی  اهل شهری در منطقه تراس در شمال یونان بود. پل( شارون) ابتدا مخالف سرسخت عیسی بود در سال 37 به پیروان مسیح پیوست و  هرگز کامیاب به دیدن عیسی نشد. او برای تبلیغ از کرانه شرقی مدیترانه به آناتولی و از آنجا به رم رفت پیروان بسیار یافت . او مبشر ایده دینی فرا قومی شد که از چهارچوب قوم یهود فراتر رود . این ایده در میان مهاجرین پژواک  گسترده ای داشت و بزودی بسیاری از سنت های یهودی که مانع  پذیرش غیر یهودیان بود را از میان برداشته شد. مهمترین این آداب اجباری نبودن ختنه برای نوکیشان غیر یهودی بود .در سال 49 نخستین کنسیل در اورشلیم برگزار شد و اعلام نمود که سنت ختنه از آن پس اجباری نخواهد بود. خوردن گوشت خوک و شراب نیز که در سراسر منطقه رایج بود  در آئین جدید مجاز شمرده شد . بدین ترتیب پیام مسیح جهان روا شد و پروردگار  یگانه عالم با چهره ای مهربان برای تمام آدمیان رخ نمود .مسیحیت دینی تبشیری بود و فراخوان “خبر خوش” ،آئین مسیح”، حواریون را بسوی چهار سوی عالم روانه کرد تا بشارت دهنده پیروزی مسیح و از میان رفتن بدی ها باشند. شماری از حواریون اولیه به دست  رومی ها  و یا تحریک روحانیون دیگر ادیان کشته شدند . از جمله در سال 68 رییس جامعه مسیحیان اورشلیم کشته شد و در همان سال ” پل مقدس” و ” پییر مقدس ” در رم  به قتل رسیدند و آیین بزرگداشت شهدا در مناسک مسیحی جایگاه ویژه ای یافت.