فهرست

1/ قفقاز

در آمد :مناسبات فرهنگی -اجتماعی

ایروانی،گرجی ،لنکرانی، گنجی، و صدها و بلکه هزاران * نام خانوادگی خویشان و دوستان هر یک از ما ریشه در نام شهر ها و اشاره ای بر خاک قفقاز دارد. این نشانه ها نمود پیوند های کهن میان مردمان ایران و همسایگان شمالی ماست.

رسم غالب برای شماری از هم مهینان اینست که هر زمان سخنی از قفقاز به میان می آید به یاد حاکمیت ایران بر این سرزمین می افتند و افسوس گذشته را می خورند. اما علیرغم جدایی مرزها، تاریخ سویهِ های دیگری هم داردکه بر روایت پیوند ها و همبستگی و زیست مشترک میان اقوام و ملت های همسایه استوار است و نه حاکمیت یکی بر دیگری. تجربه ای غنی که میتواند در مسیری دیگری، متفاوت از گذشته و برای زورمند کردن رشته های پیوند فرهنگی و دوستی بین ما و همسایگانمان بکار گرفته شود. در رشته جدید مقالات “راه”، ما در این مسیر گام بر می داریم . ره توشه ما پیوند هایِ فرهنگیِ ما و همسایگان است و چشم انداز راهمان روی به سوی افق های آینده دارد.

قفقاز برای ما ، ماورای قفقاز برای روس ها.

رشته کوهای قفقاز این سرزمین را دو بخش می کند، بخش جنوبی این بلندی ها برای ما ایرانی ها ، قفقاز و برای روس ها ماورای قفقاز خوانده می شود. “موقعیت سرزمینی قفقاز که پلی میان دریا سیاه و دریای کاسپین و اراضی شرق مدیترانه است، همچون چهار راهی تاریخی این منطقه نمایان است….قفقاز در سراسر حیات تاریخی خود با ایرانیان،اعراب،مغول ها،عثمانیان،روسها و امپراتوری شوروی در هم تنیده شده،با اینحال همواره در کنار این امپراتوری ها، قدرتی پیرامونی و حاشیه ای بوده است. تاریخ بلند و غنی، قومیت چندگانه با زبانها، ادیان و مذاهب و فرهنگ های متعدد، این منطقه را مستعد جنگ ها، صلح ها ، اتحادها و افتراق ها کرده ، طوری که تاریخ قفقاز را روندی ناسازنما نشان میدهد.

قفقاز سرزمین جذب و انتقال مفاهیم و اندیشه های گوناگون فرهنگی و همواره زمین بازی و جبهه افکار و اندیشه های انقلابی بوده و این افکار واندیشه ها همزمان به ایران و آناتولی عثمانی رخنه کرده است …قفقاز همانند لولایی است که انقلاب روسیه(1905)، مشروطه ایران(1906-1911) و انقلاب عثمانی(1908) را به یکدیگر را چفت و بست کرده و مهد اندیشه های انقلابی به شمار میرود …..به ویژه می بایست در نقش موثر قفقاز در جنبش مشروطه تاکید کرد. ص 155″ روس ها در ایران”

پیوند های مردمان ایران و قفقاز در دوره معاصر

” اگر چه قفقاز از قدیم بخش پیوسته ای از جهان ایرانی بوده است ، اما با گسستی که در این دویست سال ، در پی چیرگی بیگانگان بر قفقاز در این پیوند به وجود آمده است ، بنا به مجموعه ای از دلایل از بسیاری از جوانب، ما از سرگذشت مردمان قفقاز بی خبر مانده ایم”. قفقاز در تاریخ معاصر به کوشش کاوه بیات.

هر چند پیوستگی همسرزمینی قفقاز از خاطره جمعی بخش گسترده ای از ایرانیان پاک شد، اما پیوند های فرهنگی و اجتماعی ما ، همچنان از طریق مهاجرات های دوسویه پابرجا ماند: در نیمه دوم سده نوزدهم، شمار زیادی از ایرانیان، شامل کارگران و روستائیان و برای یافتن کار راهی قفقاز شدند .همچنین طیف گوناگونی از بازرگانان صنعتگران، پیشه وران و نخبگان جامعه هم به شهر های بزرگ این منطقه در رفت و آمد بودند. این مهاجرت پرشمار ناشی از وضع اسفبار اقتصادی عهد قجر و به ویژه خانه خرابی و گرسنگی گروه های تهیدست شهر و روستا در آن دوره بود.

اما از سوی دیگر موج نخست مهاجرت قفقازی ها به ایران همزمان با چیرگی روس برقفقاز در اوایل سده نوزدهم آغاز شد و سرزمین ایران میزبان مهاجران قفقازی، حتی پس از انقلاب بلشویکی روسیه بود.

تفلیس و با کو مقصد اصلی مهاجران ایرانی

هرچند مهاجران ایرانی از طیف های گوناگون اجتماعی بودند اما بطور کلی می توان گفت که شهر تفلیس بیشتر مقصد نحبگان ایرانی و باکو پذیرای نیروی کار مردمان شمال ایران بود.برای درک انگیزه مهاجران ایرانی به انتخاب این شهر ها به کوتاهی به موقعیت این دو شهر در آستانه سده بیستم می پرادزیم.

“جمعیت قفقاز در نیمه دوم سده نوزده تقریبا دو برابر شد. این تحول کم و بیش با آغاز سرمایه داری و ایجاد خطوط آهن در قفقاز همراه بود که موجب خروج قفقاز از انزوا شد. در پی سرازیر شدن سرمایه های روس و ارمنی و بین المللی (چون نوبل، روچیلد و غیره )به باکو در سال های 1898 تا1901، باکو به بزرگترین مرکز استخراج نفت در جهان تبدیل شد. شرکت های کوچکتر هم منگنز، ذغال سنگ و مس استحراج می کردند .یک شرکت فرانسوی نیز با استخدام حدود 4000 کارگر در الله وردی به استخراج مس مشغول بود. همانجا ص38

باکو مرکز کارگری قفقاز به شمار میرفت و جمعیت آن به بیش از 200هزار میرسید که کمابیش 50 هزار نفرشان کارگر بودند. از این تعداد نزدیک 10 هزار نفر ایرانی بودند. ص39. ***

با توجه به رخداد های قفقاز در 1905 که نخستین انقلاب شرق نیز محسوب می شد و در کل منطقه بازتاب چشمگیری داشت….آن دسته از کارگران ایرانی که در پی تعطیل شدن صنایع باکو به میهن بازگشتند ، در جنبش مشروطیت ایران(1906-1912)نقش مهمی ایفا کردند.ص60 همانجا.4

شهر باکو زیر تنش سنگین میان ارامنه و ترکان آذربایجانی، رقابت های اقتصادی کمر خم کرده بود. با تشدید مهاجرت از امپراتوری عثمانی و ایران وضع بغرنج تر می شد. فضای متشنج باکو مورد توجه گروه های سیاسی منطقه به ویژه جریاناتی که بعدها بلشویک خوانده شدند،قرار داشت. فعالیت آنها در میان کارگران مسلمان تبار و از جمله ایرانی منجر به تشکیل اتحادیه کارگران مسلمان شد. بکار گیری عناصر مذهبی اسلامی در خدمت اهداف سیاسی حزب بلشویک در قفقاز شکل گرفت و ادامه این سیاست در ایران منجر به شکست جنبش جنگل شد و در ترکیه یاری رسان به قدرت گرفتن مصطفی کمال و در قفقاز به اشغال جمهوری آذربایجان (سال1921 ) و ارمنستان و گرجستان شد.( برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: برساحتن هویت آذربایجانی در سایه ایران و ترکیه ص63+ باکو سر آغاز تحولی نو در سیاست خارجی شوروی ص373+فروپاشی جمهوری آذربایجان: تبانی شوروی و ترکیه (1920) ص237 مجوعه مقالات – کاوه بیات).

تفلیس

اگر باکو شهر جنبش های اجتماعی و به دنبال آن مرکز فعالیت گروه های تندروی سیاسی بود ، تفلیس از چند دهه پیشتر مرکز نخبگان قفقاز و ایران و عثمانی بود. این شهر یکی از مراکز مهم برای یافتن راه بیداری ملل شرقی مسلمان نشین بود. پان اسلامیسم ، پان ترکیسم ،آموزه های سوسیال دموکراسی روسی با یکدیگر آمیخته می شد و گاهی معجون غریبی تولید می شد و بسیاری از نخبگان سیاسی چند مدتی در پی اجرایی کردن آن تئوری بر می آمدند و اغلب راه به جایی نمیبردند. با اینهمه دستاورد بزرگ این کوشش ها به بیداری ملت ها و از میان رفتن “نظام کهن شرقی” انجامید.

با وجود اینکه قفقاز از دیر باز در حاشیه امپراتوری ها قرار داشت اما به مدد ورود وسایل ارتباطی به یکباره به یک زایشگاه اندیشه های جدید بدل شد که پان اسلامیسم،اندیشه های ملی گرایی و سوسیالیستی چهره هایی از دگرگونی شگرف بودند که نه تنها در قفقاز بلکه در ایران و عثمانی هم پژواک گسترده ای در رخداد های سیاسی -اجتماعی داشتند. وزیر کشور روسیه تزاری به امپراتور نیکلای اول در مورد خطرات بی ثبات کنندهِ پیشرفت خطوط راه آهن هشدار داده بود.( تسهیل جابجایی مردم و سفر نخبگان و اندیشه های انقلابی)”. تلگراف در امپراتوری عثمانی و روسیه پیش از خطوط آهن توسعه یافت و امکان تماس میان افراد بدون واسطه نامه عملی شد . جریانات و جنبش های اجتماعی پیشرفت تلگراف، راه آهن چاپ و نشریات را به نفع جنبش های خود مصادره نمودند. جنوب قفقاز به ویژه تفلیس و باکو در کنار باتومی و اودسا به مهمترین مراکز روشنفکری و انقلابی نخبگان تبدیل شد”.حوری بربریان.

نشریات ص169 روس

نخبگان ایرانی قفقاز:

شمار زیادی از نخبگان ایرانی در قفقاز اقامت همیشگی و یا موتاه مدت داشتند که از میان آنها به چندچهره نامدار اشاره می کنیم.

آخوندزاده :”میرزا فتحعلی آخوندزاده (1190-1256خ/ 1812-1878م) نویسنده متجدد و اصلاح طلب و شاعر

او در خانواده ای نسبتا مرفه زاده شد. مادرش که مورد خشم عباس میرزا واقع شده بود به شهر نوخا از ولایاتی که به تسخیر روس در آمده بود رفت و در آنجا ازدواج کرد. فتحعلی از این پیوند زاده شد. دوران کودکی را در خامه و اردبیل گذرانید و در 7 سالگی در قره باغ به مکتب خانه رفت. با چیرگی روس در جنگ دوم با ایران اموال خانوادگیش به تاراج رفت و خانواده اش او را به گنجه فرستادند ، تحت تاثیر آموزگارش ،میرزا شفیع با فلسفه و عرفان آشنا شد و از پیوستن به سلک روحانیت منصرف شد. زبان روسی آموخت و به تفلیس رفت و به عنوان مترجم استحدام شد. در برگ استخدام او در سال 1834 یاد شده است که وی زبان های فارسی ، ترکی و عربی را خیلی خوب می داند. پس از مدتی مقام کشوری او به لشکری تبدیل شد و او تا رتبه سرهنگی پیش رفت .برای تاجگذاری ناصرالدین شاه به تهران سفر کرد و با امیرکبیر دیدار کرد..در سال 1874 برای تحصیل مهندسی به بروکسل رفت. او در تفلیس در گذشت و در گورستان مسلمانان آن دیار خفته است.

تفکر آخوندزاده در شهر تفلیس شکل گرفت. در این دوران تفلیس دومین شهر امپراتوری بود و یکی از مراکز نشر اندیشه غربی تبدیل شده بود. مدارس جدید و کتابخانه عمومی در آن گشوده شده بود و تئاتر رواج یافته بودگروه بزرگی از نویسندگان و شاعران روسی و ارمنی و گرجی وجمعی از روشنفکران دکابریست به صورت تبعیدیان اختیاری یا اجباری در این شهر گرد آمده بودند. فشار استبداد خشن تزاری به شیفتگی ایشان نسبت به اندیشه لیبرالیستی اروپای غربی افزوده کرد . همکاری کشیشان و حکومت تزاری آنها را از دین دور میکرد. عوامل مشابهی برخی مسلمانان آزادیخواه را آزرده خاطر ساخته بود. این پدیده که در سراسر قفقاز دیده می شد، در تفلیس شدت بیشتری داشت. آخوندزاده از طریق دوست ترک خود عباسقلی بیک با مخافل ادیبان و آزادیخوهان آشنایی پیدا نمو . او در تفلیس با آموزگار پیشینش میرزا شفیع محفلی برپا کردند به نام “دیوان عقل”که در باره ادب کهن ایران سخن می گفتند، در مسائل سیاسی و اجتماعی بحث می کردند و به ویژه به اهل دیانت می تاختند. آخوندزاده در چنین فضایی به دشمنی با دین استوار گشت. او از میان ایرانیان بیش از همه با ملکم خان،جلالدین میرزا و مستشارالدوله ***** همدل و همگام بود. طی این سال ها آخوندزاده ادبیات روس و فرانسه را مطالعه نمود و با نظریات سیسموندی آشنائی یافت و خود به نویسندگی پرداخت. تحت تاثیر شکسپیر و مولیر چندین نمایشنامه انتقادی به زبان آذری نوشت که همه آنها در دوران زندگی او در تفلیس ، مسکو و پترزبورگ بر روی صحنه آمد. او در این نمایشنامه ها به افشای فریبکارانی که از سادگی و نادانی و طمع مردم سوء استفاده می کنند، می پردازد و می کوشد مردم را به اندیشه و تلاش و کسب دانش های نوین وادارد و از تن پروری و آسان جویی باز دارد. با خرافات و مدعیان جادوگری می جنگد و شیوه حکمرانی مستبدانه شرقی را نکوهش می کند و حکمرانان بی کفایت و وزیران و مشاوران نادان و طماع و چاپلوس که در برابر شاهان و امیران به هر پستی تن می سپارند ، اما به زیر دستان تکبر می ورزند به استهزا می گیرد و به آنان می تازد. از حقوق پایمال شده دهقانان پشتیبانی و در جای جای نوشته هایش از آزادی و استقلال زنان حمایت می کند .آخوندزاده در نوشته هایش از اصلاح دین و یا به گفته خودش پروتستانتیسم سخن گفته است” برگرفته از دایر ه المعارف بزرگ اسلامی ج اول ص 154-157.

مدارس مدرن، اصلاح خط: نخبگان دلسوز ایران در سده نوزدهم بیسوادی را درد و نا آگاهی را علت اصلی عقب ماندگی جامعه دانسته و در پی چاره، ایجاد مدارس با شیوه آموزشی جدید را ، نخستین گام پیشرفت می دانستند.شمار بسیاری از آن ها به دشواری خط به عنوان ابزار پایه ای آموزش اشاره داشتند. از بانیان این تفکر ، آخوندزاده بود. او نه تنها، خود عمری در این زمینه کار کرد بلکه به دلیل روابط گسترده ای که با نحبگان ایرانی داخل و خارج ایران داشت ، توانست ایده اصلاح خط را میان کنشگران آنزمان رواج فراوانی دهد. دیدار و گفتگو با آخوند زاده* برای نخبگان ایرانی ارزنده بود و شمار بسیاری از نحبگان برجسته دوره ناصری از تجربیات و افکار او سود بردند.

*آخوند زاده به تشویق مشیرالدوله (سپهسالار بعدی) به استانبول رفت تا ایده خود را در میان روشنفکران ایرانی مقیم آن شهر ترویج نماید . میرزا یوسف خان مستشارالدوله ( نویسنده کتاب قانون در دوره ناصری) از همفکران آخوندزاده بود که مدتی در تفلیس اقامت داشت . در دوره حضور سپهسالار در کنسولگری ایران در تفلیس ، او تحت تاثیر آخوند زاده از آزادیخواهان ایرانی پشتیبانی می کرد. سپهسالار بعد ها سفیر ایران در استانبول و نخست وزیر شد ( 1871–1873م). مسجد سپهسالار تهران کار اوست.

رشدیه

بنیانگذار مدارس با آموزش جدید، رشدیه، زاده تبریز(1268 خ) و ساکن تفلیس بود و نخستین مدرسه خود را در این شهر بنا نمود. هم او بود که در نشزیه ثریا نوشت”در اروپا از هر هزارنفر، یک نفر بی سواد است و در ایران از هر هزار نفر، یک نفربا سواد؛ و این از بدی اصول تعلیم است” ناصرالدین شاه او را برای تاسیس مدارس نوین به ایران دعوت کرد و رشدیه در شهر های گوناگون دست به تاسیس مدارس زد که هر بار با دشمنی متعصبین مذهبی کارش با مشکل روبرو می شد.

میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی: زاده تبریز در سال 1213 خ/ 1834 م ،از نویسندگان آزادیحواه عصر ناصری است. او در شانزده سالگی به تفلیس رفت، با علوم جدید، زبان روسی آموخت و سپس در داغستان قفقاز مشغول به کار و زندگی شد. “از پنجاه و پنج سالگی به نوشتن آثار خود پرداخت و اعتبار و احترام بسیار یافت، تا آنجا که به علت نوشتن مقالاتی در ترویج افکار نوی اجتماعی و سیاسی جدید و تبلیغ آزادی و قانون و همچنین نشر علوم طبیعی به زبان ساده فارسی، در ایران نزد رجال ترقیخواه زمانه محبوبیت بسیار حاصل کرد و در ۱۲۸۵ در دوره نخست مجلس شورای ملی از تبریز به نمایندگی انتخاب شد، اما با آنکه نمایندگی را پذیرفت به تهران نیامد و در داغستان ماند تا در هفتادو هفت سالگی درگذشت.”

حیدر خان عمو اوغلی(تاریوردیف):

“حیدر خان یکی از افسانه ای ترین،مُکرم ترین و در عین حای بحث انگیزترین چهر های قرن بیستم ایران است. او در 1259 در خانواده علی اکبر تاردیف ، پزشک ایرانی مهاجر در قفقاز به دنیا آمد و در گنجه بزرگ شد. او تبعه روسیه بود . دبیرستان را در ایروان گذرانید و سپس وارد پلی تکنیک تفلیس شد.در آنجا از طریق انقلابیون محلی که ژوزف استالین ، نریمان نریمانف ، سرگو اوژنیکدزه و عزیز بکوف جزو آنان بودند ، با سوسیالیسم آشنا شد.5*

در 1282 برای کار در کارخانه برق به مشهد رفت…با آغاز انقلاب مشروطیت ،حیدر خان به تهران رفت و در آنجا شاخه محلی”فرقه اجتماعیون عامیون ،مجاهد)” را به وجود آورد. پس از کودتای محمد علی شاه در اقدام به سه قتل مهم شرکت داشت ،که دو مورد آن با موفقیت انجام شد . اولین عملیات در سال 1286 به مرگ صدراعظم اتابک انجامید. حیدر خان شرکت خود را دراین اقدام تایید می کند . اقدام دوم تیراندازی نافرجام به جان محمد علی شاه در بهمن 1286 بود..اقدام سوم قتل سید عبدالله بهبهانی بود . در این دوره او در خلع سلاح رزمندگان مشروطه خواه به رهبری ستارخان و باقر خان در پارک اتابک در تهران نیز شرکت کرد.

در مرحله دوم جنبش مشروطه، او فرقه اجتماعیون عامیون را ترک کرد و به فرقه دموکرات ایران ، که معتدل و اصلاح طلب بود پیوست.هنگامی که به تبعید اجباری رفت، در پاریس و استانبول و برلن به سر برد…گفته می شود که در پاریس با لنین ملاقات کرده است.

او در جریان جنگ اول وارد ارتش عثمانی شد و به نفع قدرت های محور (آلمان،اتریش و عثمانی) جنگید. پس از انقلاب اکتبر به پتروگراد رفت و در میان ایرانیان ،آذریها(تاتارها)، و اهالی آسیای میانه به کار پرداخت. او با کمیساریای شوروی در امور ملیت ها که زیر نظر استالین بود همکاری نزدیک داشت .

او به جناح میانه رو “حزب کمونیست تعلق داشت.در کنگره باکو در شهریور 1299 حضور پیدا کرد و به ریاست کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران برگزیده شد ..به گیلان رفت و در آنجا توفیق یافت دولت ائتلافی جنگلی-کمونیست جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران را از نو برقرار سازد. او کمیسر امور خارجه شد. هنگامی که بدگمانی متقابل شدت یافت به دست هواداران کوچک خان به قتل رسید”.بر گرفته از پیشینه های اقتصادی- اجتماعی جنبش مشروطیت ، بخش چکیده زندگی نامه رهبران برجسته ص311 تا 315.

……………………………. در نوشتار آینده به “مهاجران قفقازی در ایران “پرداخته خواهد شد

پانویس

*

*از جمله سرشناس ترین آنها: میرزا ملکم خان، مستشارالدوله( نویسنده کتاب قانون)، امین الدوله (سیاستمدار و بانی نخستین کارخانه برق در تهران و مشهد) و حتی تقی زاده و دوستش محمدعلی تربیت در 1905 به تفلیس رفته و مدتی در آنجا ماندگار شدند ……. آخوند زاده از طرفداران رنسانس مذهبی هم بود .به گفته او “سازگار کردن دین با تمدن جدید راحت تر از ریشه کن کردن آن است” او در پی در آمیختن علم غربی با سنت شرقی بود”.

**

4 / اشاره من در اینجا به تجربیات مشترک در رخدادهای تلخ و شیرینی است که در تاریخ معاصر میان ما و همسایگان مان به وقوع پیوسته. با وجود نتایج اسفناک این کوشش های مشترک ، آنچه را باید به یاد داشت همدردی و همکاری میان کنشگران ایرانی و قفقازی است. موضوعاتی که تا کنون کمتر به آن پرداخته شده است. همگامی هایی که می تواند در آینده در راه سازندگی بکار گرفته شود .

*** بنا بر آمار مطالعات ایران و روی ، شمار مهاجران ایرانی در روسیه 67304 نفر در سال 1279 بود که در سال 1292 از مرز 270 هزار گذشت و جمعا در این مدت بیش از یک میلیون و هفتصد هزار نفر از ایران به روسیه رفتند و مطابق همان آمار یک میایون و چهار صد هزار به وطن بازگشته و و بیش از سیصد و پنجاه هزار در روسیه باقی ماندند. ص120 پیشینه های… فصل 3 .کارگران مهاجران ایرانی از لحاظ اجتماعی قشر فرو دست کارگران مسلمان قفقاز را تشکیل میدادند.ص40

آمار توزیع جمعیت شهری بر حسب ملیت در سال 1897. کل جمعیت قفقاز (5/5 میلیون نفر )

ارمنی 21/40%

گرجی 9/30%

روس 16/6%

تاتار 10/6% اصطلاح نژادی”تاتار” حدود ده گروه قومی گوناگون را تباری ترک یا ترک تاتار داشتند را در بر می گیرد .اصطلاح آذری” و آذربایجانی” و مفهوم ملت آذری نخست در سال 1905 در جراید باکو پدیدار شد و فقط پس از انقلاب 1917 بود که کاربرد وسیعی یافت/ ص33″قفقاز در تاریخ معاصر”

ایرانی 95/15% …مابقی از اقوام دیگر بودند. همانجا ص61. در صد بالای شهر نشینی در میان جمعیت ایرانی قفقاز (95.14%)گویای این نکته اسا که اکثر آتها کارگران مهاجری بودند که در خوابگاه های کارگری جای داشتند.ص41

………….

گنگره ملل شرق.ص 115 کتابچه

بازرگان ایرانی: قفقاز به دلیل توسعه زیر ساخت های ارتباطی اش، محل اقامت و آمد و شد تجار ایرانی بود .

گسترش راه آهن : نخستن حطوط راه آهن در سال 1875 تکمیل شد(5 دهه پیش از ایران) و در سال های ابتدائی سده بیستم شهر های پوتی،باتومی ولادی قفقاز،تفلیس و باکو به یکدیگر متصل شوند ، جالب اینکه بیشترین حجم گسترش خطوط ریلی سالهای پایان سده نوزده انجام گرفت _بیش از 75%) و بخش کمتری در سده بیستم. تجار ایرانی از مسیر قفقاز با روسیه که مهمترین صادر کننده کالاهای خارجی به ایران بود ، در تماس بودند و همچنین راه آهن باکو به دریای سیاه واز آنجا کشتی ها به تازگی با نیروی بخار مجهز شده، مسیر اصلی سفر و تجارت به اروپا بو

امپراتور روسیه در قفقاز پیش از جنگ نخست جهانی در تفلیس : “جناب کشیش به مزذم حاضر در کلیسا بگویید ، آینده بسیار تابناکی در انتظار ارمنی هاست…وی به شرکت ارمنی ها قفقاز ،امپراتوری عثمانی ، ایرانی… اشاره کردد .بعد از بیانات او خیلی زود نشمیل واحد های نظامی داوطلب ارمنستان به بخشی از ارتش روسیه شد در قفقاز آغاز گشت….ص91 ایران در جنگ جهانی اول

منابع