پیش درآمد

حکایت “سفر به ارمنستان و گرجستان” را باز بینی کردم.  در حقیقت در پی یادداشت برداشتن از “خاطرات مهاجرتِ” کنشگران  جنبش مشروطه ، به اشاراتی  درباره” کشتار ارامنه “برخوردم .این رویداد اسفناک که در پایان  حکومت عثمانی در طول  جنگ جهانی نخست  بدست “ترکان جوان”انجام شد ، پژواک خود را در شمال ایران و به ویژه در منطقه آذربایجان داشت. برای پیگیری مطلب به بازبینی گزارش سفرم پرداختم تا یاد آور تاریخ در هم تنیده و کشمکش اقوام آذری و ارمنی ، کرُدو آسوری بوده و شاید پرتو کوچکی باشد برای درک جامع تر از مناقشات امروزی . سر درآوردن از درهم تنیدگیِ مسائل گوناگون و نقش بازیگران بومی ، منطقه ای و جهانی در خاورمیانه موضوع کند و کاو من درسال های گذشته بوده است .

برای دوری از برخورد یک جانبه، چشمی به “مشروعیت” هر یک از مدعیان بومی داشتم. از دیگر سوی، تاکید بر جنگ جهانی نخست و شکل گیری مرزهای جدید کشور های تازه بنیاد در این ” میانه دنیا”  آغاز دوره جدیدی است، که بر لزوم گستره چند جانبه گری می افزاید :  پس از این تاریخ، مرزها در سازمان نوبنیاد “اتحاد ملل” از سوی همه کشور ها به رسمیت شناخته شد و امید می رفت که حل و فصل کشمکش های بین دولت ها از راه گفتگو و در چارچوب سازمان ملل انجام گیرد . هرچند این سازمان در عمر صد ساله اش ، برای رسیدن به هدف آرمانی خود یعنی دستیابی به صلحی پایدار، توفیق نیمه کاره ای داشت  و” توازن قوا”در سپهر جهانی کار کرد آن را محدود می کرد ، اما با گذار از عصر مستعمرات و بلوک بندی های ایدئولوژیک  *و تحولات مناسبات جهانی ، امید می رود دگرگونی ساختاری این”سازمان جهانی” به توانمندی آن بی افزاید، چرا که راه دیگری جز درک” مشروعیت دیگری” و گفتگو ،برای همزیستی وجود ندارد.

دو رویداد بزرگ نیمه دوم قرن بیستم سپهر جهانی را دگرگون کرد ،استعمار زدایی و سقوط کمونیسم. بدیهی است که از منظر جهانی، از میان رفتن بلوک کمونیسم مفهوم چند گانه ای دارد که یکی از آنها دقیقاً اوج فرآیند استعمارزدایی بود. این دو رویداد به عنوان دو پیشرفت سترگ به هم وابسته، به سوی جهانی چند گانه از منظر فرهنگی و سیاسی ،به شمار می رود.

روایت سفر شامل چهار بخش خواهد بود، ره توشه ، سفر به ارمنستان ، سفر به گرجستان و پی نوشته ها.

فهرست

بخش نخست “ره توشه”

1-جغرافیا

فلات ارمنستان را  نجد ایران ، بین النهرین،و آناتولی در بر گرفته است.این سرزمین از شمال به منطقه ایبری در گرجستان و از جنوب به آشور ، ماد و میان رودان محدود می شد. حدود غرب آنهم به سرزمین کاپادوکیه می رسید.

رشته‌ کوه های اروآسیایی قفقاز که  از شمال این فلات می گذرد  از دریای سیاه تا دریای کاسپین ادامه دارد. این رشته‌کوه در کشورهای روسیه، اوستیای جنوبی، گرجستان، جمهوری آذربایجان، ارمنستان و ترکیه گسترده شده‌است ودر طول تاریخ همچون سدی از عبور قبایل صحرا گرد  بسمت جنوب نقش داشته است – که در آینده به ان می پردازیم.

این رشته‌کوه به موازات قفقاز بزرگ است و سرزمین کوهستانی ارمنستان را از شمال و شمال‌شرق محدود می‌سازد

مرز میان گرجستان، ترکیه، ارمنستان و جمهوری آذربایجان در امتداد این رشته‌کوه است

در فلات ارمنستان رودخانه های پر آبی جاریست که امروزه برق  کشور را تامین کرده و اضافی آن به کشور های همسایه فروخته می شود . از طرفی ارمنستانِِ تاریخی  مهد بزرگترین رودها  از جمله فرات ، دجله ، آراکس و کُر نیز محسوب می شود. سه دریاچه  هم در این فلات وجود دارد: وان ، ارومیه و سوان. در اطراف وان  معادن  زر و سیم و مس و آهن و معدن های عمده نمک و براکس و ارسنیک فراوان است.

از لحاظ استراتژیک هم ،فلات ارمنستان اهمیت فراوان داشته و یکی از منزلگاه های جاده ابریشم می باشد.جاده شاهی که در زمان داریوش ایجاد شد از این ناحیه می گذرد.که بر اساس گفته هرودت  این جاده در ارمنستان 56 فرسخ بود و 15 ایستگاه داشت.

2-گاهشمار کوتاه تاریخ ارمنستان تا حمله اعراب

900 پیش از میلاد ، تمدن “اورارتو”در گستره غرب دریاچه اورمیه تا دریاچه سوان/در ارمنستان/ به مرکزیت وان/ در ترکیه امروزی.

600 پ.م :ورود هند و اروپایی ها از غرب آناتولی و حاکمیت مادها (از شرق )بر این منطقه و در پی ارمنستان به عنوان یک ساتراپی در قلمرو هخامنشیان قرار گرفت. “ایرانیزه”شدن اشرافیت ارمنی. و ادامه آن در دوره اشکانی

سده سوم پ.م: هر چند اسکندر ارمنستان را تسخیر نکرد، اما فرهنگ هلنی در ارمنستان گسترش یافت.

سده سوم پس از میلاد: ارمنستان در کشاکش میان ساسانیان و امپراتوری رم و پس از آن بیزانس.

ارمنستان نخستین کشور مسیحی.

سده هفتم میلادی برابر با سده نخست هجری ، تسخیر ارمنستان به دست اعراب مسلمان.

3-ارمنستان و قفقاز چون سپر دفاعی .

از هزاره یکم پیش از میلاد ، یکی از اصلی ترین مشکلات تمدنهای فلات ایران ، آناتولی  و شرق و جنوب اروپا حرکت ادامه دار جمعیتی از سوی ترکستان  بسوی غرب بود . قبایلی که خود کوچ نشین و صحرا گرد بودند اکنون  در این نواحی اسکان یافته بودند و تمدن های شهری و ثروتمند ایجاد کرده و حال می بایست در مقابل سیل همسایگان شرقی ،خود را حفظ میکردند.  قبایلی که از سوی آسیا می آمدند دو راه برای نفوذ به جنوب داشتند ، یکی در تاجیکستان امروزی و دیگری از طریق در بند که در شرق کوه های قفقاز  پیش از رسیدن به دریای کاسپین،واقع شده است. دربند  امروزه در ناحیه داغستان قرار دارد.

تا زمانیکه دولت های مرکزی  قوی در فلات ایران  وجود داشت  راه نفوذ این اقوام مهاجر به جنوب بسته بود و  هون ها و دیگر اقوام  بالاجبار از شمال دریای سیاه  به شرق واز هزاره بعد به غرب اروپا دست یافتند. اگر حفظ مرزهای شرقی  بر عهده مستقیم هخامنشیان (کوروش در جنگی در همین ناحیه کشته شد)، سلوکیان ،اشکانیان و ساسانیان بود،حفظ در بند به حکومتهای محلی  ارمنستان سپرده شده بود: ارمنستان یکی از ساتراپی های مهم دوره هخامنشی بود و سپهسالار سپاه پارسها در این منطقه بود .در جنگهای داریوش و  و خشایار شاه با کلنی های یونانی  و آتن  تعداد  قابل توجهی افسران ارشد  ارمنی خدمت می کردندو حتی  در جنگهای آخر خشایار شاه در قسمت آسیایی  مدیترانه ، فرمانده کل سپاه ایران تیگران ارمنی بود.

در زمان نخستین  امپراتوری پارسها ، علیرغم جنگهای هخامنشی ها و یونانی ها  آنها بر سر مخارج  کنترل دربند مذاکره می کردند.در دوره اسکندر و جانشینانش این مسله همچنان ادامه داشت بهمین منظور چندین شهر در آسیای مرکزی (از جمله خجند )، و ارمنستان بنا شد. در دوره اشکانیان ، مذاکره با رقیبانشان رم و بیزانس ادامه داشت . جالب است بدانیم   در پی شکست رم در مقابل اشکانیان در  زمان سزار  ، کراسوس کشته شد و رژیمان ” گل، ساکنان  فرانسه امروز  ” که در اختیار او بود بطور کامل بدست اشکانیان افتاد که برای حفظ مرز های شرقی در مقابل هجوم قبایل صحرا گرد به آسیای مرکزی فرستاده شد!

4-جایگاه ارمنستان در امپراتوری های باستانی ایران

“در سده نهم پیش از میلاد قلمرو “اورارتو” به مرکزیت وان، از دریاچه ارومیه تا دریاچه سوان، گسترده بود. در حدود سده 6 پیش از م. این سرزمین ها از سوی اقوام هندو اروپایی که از غرب آناتولی آمده بودند ، تسخیر شد. در همین زمان ماد ها بر منطقه تسلط یافتند و آنها نیز به نوبه خود زیر فرمان هخامنشیان قرار گرفتند . در این دوره اشرافیت ارمنی سخت تحت تاثیر فرهنگ پارس ها قرار گرفت و “ایرانیزه” شد.ص 104 اطلس”. این رابطه در دوره اشکانی ادامه یافت. حتی سلسله پادشاهی اشکانیان در ارمنستان مدتها پس از سقوط اشکانیان ادامه داشت.در زمان ساسانیان هم  ارمنستان، ایالت ولیعهد نشین بود و وارثان تاج و تخت  دوره ولیعهدی خود را در ارمنستان سپری می کردند.

5- تاثیر پذیری از تمدن های بین النهرین و شرق مدیترانه

نام و ترتیب تاریخی برخی از تمدن هایی که در حکایات به  آنها اشاره می شود.

در میانرودان از هزاره چهارم تا هزاره یکم پیش از میلاد : سومر ، اکد، بابل و آشور

سلسله های حاکم بر  فلات ایران پیش حمله اعراب : عیلام ،ماد، هخامنشیان ، سلوکیان ، اشکانیان و ساسانیان.

تمدن ها و حکومت های مدیترانه شرقی: فنیقی ، کرت ، یونان ، هلنیسم ، کارتاژ، رم و بیزانس.

 

6- ریشهِ قومی،زبان و خط .

همانگونه که گفتیم اقوام  هند و اروپایی پس از ورود به  ارمنستان با ساکنان قبلی ناحیه در آمیختند.  آنها نیز همانند دیگر اقوام آریایی که در هند ، فلات ایران ، آناتولی و اروپا مستقر شدند ، اقوامی بیابانگرد بودند . پیش از ورود ” آریایی ها “، در این سرزمین ها تمدن های شهرنشین وجود داشت که بسیار پیشرفته بود. جواهرلعل نهرو  در کتابی که برای دخترش  در زندان نوشته است در همین زمینه می نویسد:”آریایی  ها که قبایل صحرا گردی بودند و در جستجوی علفزار برای حیوانات اهلی خود  دایما جا بجا می شدند و در حرکت بودند ،آریا یی های که یونان رفتند مانند آریایی های که به هند آمدند در آن روزگار های سابق بسیار خشن و جنگجو بودند. آنها بسیار نیرومند و دلیر بودند و مردمان آرامتر و متمدن تری را که برابر خودشان می یافتند از میان می بردند یا آنها را بخود جذب می کردند و در خود مستحیل می کردند.”

در فلات ارمنستان نیز چنین بود .تمدن های میانرودان و شرق مدیترانه اساطیر و علم و فرهنگ خود  را در این ناحیه از جهان گسترش داده بودند و ارمنی ها با آمیزش با اقوام  دیگر آناتولی  به کاروان تمدن بشری پیوستند.ویژگی های این آمیزش قومی  از هند تا اروپای مرکزی بسیار متفاوت است ، اما آنچه جهانشمول است  اختلاط و آمیزش  قومی است .هر یک از این اقوام تاثیر ویژه ای بر فرهنگ محل سکونت خود داشتند . تمدن های شهرنشین که صاحب  فرهنگ نوشتاری بودند، بدلیل مکتوب کردن دستاوردهای  اجتماعیشان تاثیر گذاری بیشتری داشتند . خط  ارامنه وام گرفته از خط “آرامی” است -مانند اکثریت خط های دنیا. اما زبان ارمنی به خانواه زبانهای هند و اروپایی تعلق دارد .

7-” آریائی” و “سامی”

حال که از اقوام گفتگو بمیان آمد جا دارد که از یک گروه دیگر اقوام کهن  که در این ناحیه سکونت داشتند هم یاد کنیم. یک دانشمند آلمانی در قرن هجدم  ساکنان اولیه میانرودان و شرق مدیترانه را سامی ” سمیت” نامگذاری کرد ، او این واژه را از تورات به عاریت گرفته بود که  شامل اهالی سومر، بابل ، فینقی ، کارتاژی و کنعانی و بسیاری دیگر می شد.از آن زمان ابتدا عده ای در اروپا و سپس در دیگر مناطق-از جمله ایران ، این دو گروه قومی همسایه را در رقابت و حتی دشمنی تاریخی  یکدیگر قرار داده اند. عده ای از اروپائیان که خود را” آریایی  های سفید” قلمداد میکردند ، تعلق قومی خود را عامل هویتی و برتری های تمدن اروپا محور به شمار آوردند. در حالی که بخش مهمی از اساطیر و فرهنگ اروپا از  میانرودان و مصر اقتباس شده است ، هم خط را از “آرامی” ها وام گرفته اند و هم  یهودیت ومسحیت در فرهنگ این به اصطلاح  “سامی ها” ریشه داشت و آنها به عاریت گرفته بودند. البته خود محور بینی، غرور و ضدیت با همسایه به جوامع اروپایی محدود نمی شود بلکه این بینش در میان  ارمنی و ایرانی همانقدر  ریشه دار است  که در نزد قوم یهود و عرب که خود را برگزیده خدا می دانند

بیک کلام صحبت از نژاد و یا “تمدن آریایی و یا سامی ” مطابق با واقعیات تاریخ تمدن نیست : تاریخ آسیا و اروپا  تا همین هزاره پیش داستان فشار اقوام بیابانگرد به تمدن های شهری است که چرخه تسخیر ، آمیزش و همزیستی را طی می کرد ، ونه جنگهای نژادی.

سخن آخر اینکه هر چند  ریشه قومی ، اساطیری ، زبان ، دین  و فرهنگ  عوامل انسجام ی اجتماعی است اما انچه بیش از هر  چیز اهمیت دارد بگفته ” هنا آرنت” همانا میثاق اجتماعی یا  کنوانسیون می باشد که ترکیب مناسب و بروز شده همزیستی یک اجتماع را تامین می نماید.

8-ارمنستان و فرهنگ هلنی.

اورارتو-نام دریاچه ارومیه که از این ریشه اخذ شده- آخرین حکومت ارمنی پیش از ورود قبایل صحرا گرد هندو اروپایی بود.در دوره هخامنشیان ، ارمنستان سومین ساتراپی امپراتوری بود و در جنگها ی علیه  یونان متحد پارس ها .حتی در هنگام حمله اسکندر گفته می شود که ارمنستان  چهل هزار پیاده و هفت هزار سواره به کمک داریوش سوم فرستادند.

اما حمله اسکندر دو نتیجه بسیار مهم برای  ارمنستان داشت: نخست اینکه گرایش به استقلال را در ارمنستان تقویت نمود و دوم اینکه این کشور را در تماس مستقیم با تمدن هلنی و سریانی قرار داد.

سردار رمی پمپی در سال 66 م. ارمنستان را تسخیر کرد  و از آن زمان ارمنستان نقش حایل –تامپون –  را میان پارت و رم داشت.  در جنگ میان این دو امپراتوری  در سال 53  پیش از م. که در ناحیه  حران روی داد ،  پادشاه ارمنستان متحد رم بود .  از بخت بد او سپاه رم به سرکردگی  کراسوس  از آریو برزن سردار پارتی شکست خوردو نشان سنای رسم  به پارت منتقل شد.

در سال اول میلاد حکومت آرتاشسی ها در ارمنستان  از میان رفت و با توافق دو امپراتوری فرمانروای ارمنستان توسط پارت ها انتخاب می شد،اما تاج شاهی را در رم از امپراتور دریافت می کرد.نرون  نخستین امپراتور رم بود که این تشریفات را بعمل آورد.اما این توافق هم باعث پایان درگیری میا ن دو امپراتوری رقیب نشد و با از میان رفتن اشکانیان ، ساسانیان وارث این درگیری ممتد و جان”اه  با همسایه غربی اش شد.

برداشت آزاد  از کتاب ” ارمنستان در روزگار ساسانیان”   پرویز  حسین طلایی

9 ارمنستان : نخستین کشور مسیحی

از میان دوازده حواری عیسی مسیح، تادئوس قدیس و بارتیمیوس قدیس برای تبلیغات دینی-انجیلی رهسپار ارمنستان و غرب ایران  شدند. مزار اولی در قره کلیسا – در ایران – و مزار سنت بارتلمی در  ترکیه  اما نزدیک شهر سلماس است.

ساسانیان که خود را وارث هخامنشیان می دانستند از همان ابتدا  در پی دستیابی به مرزهای کهن بر آمدند و سیاستی تهاجمی در برابر امپراتوری  رم اتخاذ نمودند.تبلور این سیاست در ارمنستان افزایش فشار به این ناحیه تامپون/حایل/ بود . بویژه اینکه  ارمنستان پایگاه  حاکمان فراری  پارت بود.  از سال 228 م حملات ساسانیان اغاز شد و  در مقابل خسرو پادشاه ارمنستان  دروازه چور – همان گذر گاه معروف در بند  – را گشود  و راه را برای حمله هون ها به ساسانیان آماده کرد.  اگر چه در ابتدا ارمنستان متحد رم بود  اما  در دوره شاپور اول  242-272 م. ارمنستان دوباره تسخیر شد و شرح ماجرا در کتیبه های متعدد ان دوره وجود دارد. ساسانیان  در سده سوم  میلادی چندین بار در پی  زرتشتی کردن ارمنستان برآمدند و آتشگاه های متعدد در آنجا بنا ساختند ، کلیسا ها را به اتش کشیدند….  برای تقویت پایگاه خود ، ارمنستان را  به عنوان ایالت ولیعهدنشین قرار دادند. اما این تلاش ها موجب  مقاومت مردم محلی شد و انها که از دوره جانشینان اسکندر در مدار فرهنگی (هلنیسم – سریانی -قرار گرفته بودند با انتخاب مسیحیت  بعنوان دین رسمی   قدمی دیگر در جهت استقلال برداشتند. این رویداد در سال 301 م در زمان پادشاهی اردشیر تیرداد سوم به وقوع پیوست. “ گریگوری که بعد ها گریگوری مقدس خوانده شد بنیانگذار کلیسای ارمنستان است . او ازتبار پارت بود که در کاپادوس می زیست. ص 104 اطلس ” . یک سده پس از این تاریخ  به موجب فرمان میلان کنستانتین مسیحیت را بعنوان دین رسمی امپراتوری رم  شناخت. تا پیش از این تصمیم ،مسیحیان برای فرار از آزار حکومت رم به ایران پناه می آوردند. اما با این وقایع حکومت ساسانیان بود که به مسیحیان بچشم چرخ پنجم  امپراتوری رم می نگریست. البته بزودی مسیحیان نیز پیروان مانی- از جمله سن اگوستین- را که نفوذ فراوانی در حاشیه جنوبی و شمالی دریای مدیترانه داشتند مورد اذیت و آزار قرار دادند .  از این پس قدرت سیاسی  در دو امپراتوری از اعتقادات دینی حربه ای برای مقابله با ” دشمن ”   بدست آورد.

شاپور اول  نقش برجسته ای در تئوریزه کردن  استفاده ابزاری از دین  در حکومت دارد  ، اگر فرصتی بود به آن خواهیم پرداخت.

..

10-بنیاد های فرهنگی ارمنستان

ارمنستان در طول تاریخ خود در عصر باستان تا حدودی توانسته بود مستقل به حیات سیاسیش ادامه دهد . اما به دنبال دو دستگی در هیئت حاکمه در سده اول میلاد  ارمنستان بدو بخش شرقی و غربی تقسیم شد و در نتیجه هویت فرهنگی ارمنی مورد تهاجم شدید فرهنگ های ایرانی و هلنی –رمی قرار گرفت . پس از رواج مسیحیت در ارمنستان ، مراسم نماز  بسته به موقعیت محل یا به یونانی و یا به سریانی اجرا می شد و کشیشان آنرا به ارمنی ترجمه می کردند . برای رفع این مشکل  فردی به نام ماشتوس  الفبای ارمنی را  ابداع نمود.  زبان و خط  مشترک این امکان را  به ساکنان ارمنستان دادتا عناصر زندگی و تمدن خود را در قالب آثار مختلف هنری ، سنن ، آیین ها و باور ها اخلاقی و دینی به نسل های بعدی منتقل نمایند. بدین ترتیب انجیل از زبان آرامی و یونانی به ارمنی برگردانده شد و تاریخ ارمنستان نیز بهمین زبان نگاشته شد .

تا قبل از اختراع خط ارمنی تمام فرامین دولتی  به زبانهای بیگانه نوشته میشد. زبان، خط و دین مسیحیت  عواملی برای حفظ انسجام فرهنگی ارمنستان تقسیم شده بین شرق و غرب بود . جنگهای ایران و رم اغلب برسر  ارمنستان بود. هر چه مسیحیت در ارمنستان بیشتر ریشه می گرفت خشم ساسانیان و اختلافشان با دولت رم بیشتر می شد. فرماندار ایرانی در زمان  یزدگرد دوم  صحبت کردن و ترجمه از زبان یونانی را ممنوع اعلام کرد. این سیاست به اقدامات شدیدتر و عملی تر یعنی تحمیل کیش زرتشتی به ارمنیان انجامید.مغان زرتشتی نقش اصلی را در تحریک شاه به جنگ داشتند.   در این دوره  ساسانیان اشراف ارمنی را برکنار و بجای انها پارس ها بکار گماردند ، حتی مقام  قاضی القضات را از اسقف اعظم گرفته و به یک موبد موبدان سپردند. این کشمکش ها بجنگی خونین در  دوم ژوئن 451 انجامی که طی ان سپاه ساسانی ، تعداد زیادی ارمنی به رهبری  شاهزاده  واردان مامیکونیان را قتل عام نمود و  از آن تاریخ، این روز  به نام” پنجشنبه آمرزیده ” نامیده می شود. تلاش های ساسانیان برای زرتشتی کردن ارمنستان در دوره   خسرو انوشیروان  همچنان ادامه یافت. این درگیری های ممتد و فشار قبایل صحرا گرد در شرق  هون ها  از گذرگاه دربند دولت ساسانی را چنان تضعیف نمود که تاب حملات  جدیدی از سوی اعراب را نداشت.

11-حمله اعراب به ارمنستان

تضعیف ساسانیان ، زمینه را برای امپراتوری بیزانس باز گذاشت تا آنها نیز بسهم خود سعی نمایند  کلیسای ارامنه  را به زیر چتر کلیسای قسطنطنیه – استانبول- در آورند.این امر با مقاومت  روحانیون، نجبای و رهبران محلی ارمنی  روبروشد. اعراب از تشنج میان بیزانس و ارمنستان استفاده کردند و در سال 638 میلادی  به این منطقه حمله نمودند در جنگی که در اطراف دریاچه وان در گرفت  مقاومت مهمی  از سوی ارامنه  انجام نشد و  بخش هایی از ارمنستان به تصرف اعراب در امد.

در دوره خلیفه دوم ،سپاه اعراب  به جنوب تفلیس رسید  سپاه به سه بخش تقسیم شد :  سردار کل سپاه حبیب ابن مسلمه  با بخشی از سپاه بسوی تفلیس رفت ، عبدالرحمان بسوی قفقاز شمالی و مودیفیه بسمت جنوب شرقی قفقاز. نتیجه اینکه 12000 نفر از سکنه  به قتل رسیدند  و 35000نفر به بردگی برده شدند. “اما رواج اسلام در منطقه به کندی صورت می گرفت  و برای رفع این معضل 24 هزار خانوار از اعراب مسلمان موصل ، دمشق،حمص،حلب و دیگر نقاط شام و جزیره در منطقه دربند مستقر شدند و به این ترتیب پیشرفت اسلام در منطقه میسر شد.” ص 460 جلد 23 دائره المعارف بزرگ اسلامی.

نام دریاچه  خزر   از نام آن ها وام گرفته شده، در حالی که آنها بیش از چند سده در شمال این دریا نبودند . قوم کاسپیريال قومی ایرانی است .

12-خزر ها

  خزر نام مردمانی وابسته به گروه نژاد آلتایی است  که از حدود سده 6 تا 10م-4ق- بر دشتهای میان نواحی پایین دست رودخانه ولگا تا کرانه شرقی دریای سیاه و نواحی شمال قفقاز فرمانروایی داشتند. در روایت های تورات آمده است که نسب خزران به یافث بن نوح می رسد.ایرانیان در روزگار ساسانیان ، این همسایگان تازه از راه رسیده را “خیون” می نامیدند.

خزر ها در جنگ میان  شاپور دوم و رومیان متحد  رومیان بودند. در سده ششم میلادی خاقان ترکان غربی ، در اتحاد با خزر ها و بیزانس به مرز های ساسانیان تاخت و تاز کرده، تا نواحی هرات پیش آمدند. در سده هفتم نیز  خزر ها از در بند عبور کردند و 40000 سپاهی در اختیار بیزانس قرار دادند  و در خاک ساسانیان پیشروی کردند. پس از سقوط ساسانیان ، سپاه عرب  در سال 643 به قفقاز رسید و با خزران روبرو شد . خزران بر اعراب چیره شدند و سردار عرب عبد الرحمان در جنگ کشته شد.

نبرد اعراب با خزران بیش از 100 سال ادامه داشت. اما اعراب نتوانستند هیچگاه از از این سد بگذرند. سپاهیان عرب اگر بر خزران چیره می شدند و از دربند می گذشتند، راه آنان به سوی سرزمین های اروپای شرقی گشوده می شد و می توانستند محاصره امپراتوری بیزانس را کامل کنند.

…در سده هشتم میلادی امپراتور بیزانس با دختر خاقان خزر ازدواج کرد و فرزند آنها، لئوی خزری بر تخت امپراتوری بیزانس نشست. اما حاکم اموی ارمنیه ، مروان بن محمد، با سپاهی پرشمار به سرزمین خزرها حمله کرد و پس از تصرف شهر های آنها و کشتار فراوان  خاقان خزران شکست خورد  و با پذیرش اسلام  با مروان مصالحه کرد. “برگرفته از جلد 22 دایره المعارف بزرگ اسلامی”

13-خزران وعباسیان

پس از برافتادن امویان و روی کار آمدن عباسیان ، درگیری میان خزران و اعراب همچنان ادامه داشت. در سده هشتم برای کمک به برقراری صلح قرار بر این شد تا دختر خاقان خزران به عقد فضل بن یحیی برمکی ، وزیر هارون الرشید ، خلیفه عباسی در آید ، اما دختر خاقان در میانه  راه بطرز مشکوکی کشته شد و جنگ دوباره در گرفت. خاقان وارد قلمرو مسلمانان شد و 100 هزار تن را به اسارت گرفت. البته طبری  روایت دیگری دارد:  او می گوید  والی ارمنستان با مسیحیان بد رفتاری می کرد و آنها از خزر ها کمک خواستند و بر ضد والی قیام کردند. به نوشته مسعودی  خزران به روزگار هارون الرشید به دین یهودی درآمدند .

 در سده 9م/3ق روسها بر بخش مهمی از سرزمین های خزرها چیرگی یافتند و شهر کیف و دیگر شهر های خزران همچون سمندر، دربند،بلغار و اتل را تسخیر کردند و دولت خزر ها را بر انداختند. پس از آن خزر ها در میان مردمان همسایه خود مستحیل گشتندو اثری از آنان جز نام بر جا نماند.

14- -درس تاریخ!

درس تاریخ! ارمنستان در سال 300 مسیحیت را به عنوان دین رسمی پذیرفت  تا استقلال خود را از دو امپراتوری پارس و بیزانس تحکیم بخشد.

 -رم ده سال بعد مسیحیت را بعنوان دین رسمی پذیرفت تا سیمان بهم پیوستگی امپراتوری باشد.

-ساسانیان نیز چنین کردند و برای تحکیم حکومت خود آیین زرتشت پیروان ادیان دیگر را سرکوب کردند.

– در فرانسه  “گلها” مسیحی شدند تا از شبکه اجتماعی کلیسا سود ببرند ، کاری که تمامی قبایل ترک آسیای مرکزی پس از تصرف ایران انجام دادند –بویژه از مشایخ صوفیه.

سوال : نقش قدرت سیاسی  عرفی در بکار گیری ابزاری دین در تاریخ چیست؟

14- ارمنستان و  قبایل ترک: سلجوقیان ،ترکمن ها و عثمانی ها

آناتولی از دوران قدیم، خانه مردمان گوناگونی بود.حضور کلنی های یونانی باعث گسترش فرهنگ و زبان یونانی و هلنی شد. اما در شرق آناتولی اغلب مردمان در روستا هایشان بهمان زبان مادریشان ارمنی و یا آشوری- نزدیک به آرامی- سخن می گفتند. سیاست سختگیرانه بیزانس پیروان فرقه مسیحی (غیر ارتودوکس) گرایش داشتند را آزار می‌داد این  سیاست موجب کاهش گرایش به فرهنگ یونانی شد. حکومت  بیزانس پیوسته گروه‌های بزرگی از مردم را برای یکسان سازی مذهبی و زبان یونانی مهاجرت می‌داد. آن‌ها همچنین کوشش می‌کردند تا تعداد زیادی از ارمنیها را  در جامعه خود جذب کنند .در نتیجه در قرن یازدهم میلادی، اشراف ارمنی از سرزمینهای خود کوچ و به غرب آناتولی مهاجرت کردند. نتیجه غیرقابل پیش‌بینی این رفتار، از دست رفتن فرماندهی نظامی محلی در مرزهای شرقی بود که راه را برای مهاجمان ترک باز کرد. در اوایل قرن یازدهم جنگ با ترکها، موجب کشته شدن بسیاری از مردمان بومی شد و بسیاری از مردم هم به غلامی و بردگی گرفته شدند. با خالی شدن این نواحی از سکنه، قبایل ترک به این نواحی کوچ کردند.و مردم منطقه هم کم کم به دلایل گوناگون-از جمله حفظ اموالشان- به  دین حاکم تن در دادند. سلجوقیان، خوارزمشاهیان، تیموریان، ترکمن ها از راه می رسیدند.

گزارش سفر و منابع را در بخش بعدی ملاحظه فرمایید.

پا نوشته ها:

*بیزانس نیز برای حفظ مرز ها شرقی اش با قبایل خزر که درشمال دربند  ساکن شده بودند گفتگوی مستمر داشت وبا  آنها برای جلوگیری از ورود هون ها  متحد شده بود  حتی در سال 448 م، هیئتی را برای مذاکره با آتیلا به منطقه فرستادند.

به نوشته تاریخ طبری عبدالملک   پس از تصرف شهر ها و قلعه های آذربایجان در سال 708 م  به “باب الابواب” تاخت ،نبرد های اعراب با خزران بیش از 100 سال بدرازا کشید اما آنان نتوانستند هیچ گاه از این سد بگذرند.

بعد ها زمانی که ترکان سلجوقی فلات ایران را گشودند و  وارد آناتولی شدند  در پی تسخیر کنستانیوپل – استانبول امروزی –، قصد داشتند از “دربند “گذشته  و از شمال دریای سیاه از طریق خشکی این شهر را محاصره کنند،  اما نتوانستند از در بند عبور کنند.