پیش زمینه : قبایل آریایی در هزاره دوم وارد فلات ایران شدند و به دلیل گستردگی فلات و پراکندگی و کم شماری ساکنان ، با مقاومت چندانی روبرو نشده برخی یکجا نشین و شماری همچنان چادر نشین باقی ماندند. اقوام ماد و پارس، یکی در شمال غربی و دیگری در مرکز فلات، حکومت های مقتدری بر پا کردند. این حکومت ها همواره از سوی دیگر قبایل آریایی که همچنان زندگی صحرا گردی را ادامه می دادند ، مورد حمله قرار داشتند. ساکا ها در شمال شرقی و “سیت ” scythes*ها در شمال غربی.
فهرست
گسترش امپراتوری بسمت غرب:
گام نخست ،کوروش در کرانه شرقی داردانل: پس از پیروزی بر ماد و پارس و استوار کردن مرز های شرقی فلات ، کوروش در پی تسخیر سرزمین های هم پیمانان ماد ها در ارمنستان و آسیای کوچک بر آمد و در با یک یورش غافلگیرکننده شهرسارد، پایتخت لیدیه را تسخیر و کرزوس پادشاه این سرزمین را دستگیر و ثروت بیکرانش را تصاحب کرده و او را مشاور خود نمود.(546 ق.م) . بدین ترتیب شهر های “یونان آسیا” به سرزمین های امپراتوری هخامنشی افزوده شد و بنادر شرقی مدیترانه و به ویژه کرانه شرقی تنگه داردانل وبسفر( گذرگاه آبی میان دریای سیاه ودریای مدیترانه) را به قلمرو خود افزود.در مورد تاثیرات آتی این رخداد تاریخی گفته شده است که :”ورود ایرانیان به آسیای صغیر، واقعه مهمی بود.هنگامی که کوروش در اوایل زمستان سال 544-545 پ.م. در مقابل دروازه های سارد، پایتخت لیدی ظاهر شد …توازن قدرت میان پادشاهی های بزرگ آن روزگاران بر هم خورد.” سقوط سارد و درگیری کوروش و جانشینان او با یونانی ها “موجب شد که یونانیان خود را ملتی واقعی با ارزش های فرهنگی و سیاسی متفاوتی از تمدن های شرقی بشناسند . این تحول مهم ،بنیاد تمدن غرب را پی افکند”.ص 114 کوروش
کوروش در این جنگ به سربازانش اجازه چپاول شهر ثروتمند سارد را داد و “هفده تن طلا و دویست پنجاه تن نقره ، تعداد بیشماری گلدان های فلزی،و جام زرین سمیرامیس را برد که پانزده تالان(حدود نیم تن) وزن داشت”همانجا ص 126
گام دوم : داریوش در کرانه غربی تنگه بسفر و پیشروی تا آن سوی رود دانوب در میانه اروپا
همانگونه که در درازای تاریخ رایج بوده است چپاول سرزمین های همسایه یکی از شیوه های زیست بسیاری از جوامع بشری می باشد .از آن جمله قبایل” سیت” گاه بگاه به آسیای کوچک (صغیر) یورش برده و دولتشهر های یونانی را غارت می کردند. اقتصاد تجاری و ساختار سیاسی این دولتشهر ها ،آنها را در رقابت با یکدیگر قرار داده و در مقابل حملات سیت ها ناتوان می کرد . امپراتوری هخامنشی توانست با ایجاد یک حکومت مقتدر و مرزهای امن تر،منافع اقتصادی این دولتشهر ها را تامین کندو با حمایت از اشرافیت محلی و ابقای ساختار سیاسی بومی و جذب آن در سیستم ساتراپی امپراتوری ،ساماندهی مناسب تری در چارچوب مناسبات منطقه ای آن زمان ایجاد نماید. طراحی و سازماندهی “دنیای هخامنشی” را داریوش به انجام رساند که بنیاد بیش از 200 سال حاکمیت هخامنشی شد و دیوانسالاری به جا مانده از آن دوره، در درازنای تاریخ ایران همچون ستون فقرات بقای تداوم این سرزمین عمل نموده است .
پارس ها در سرزمین تراس
هرودوت می گوید که هدف نخستین شاه بزرگ تسخیر سرزمین تراس بود ( جنوب بلغارستان ، مقدونیه). داریوش پس از قرار دادن سردار خود “مگامبز”در سرزمین های تسخیری در اروپا، خود به آسیا برگشت. دست نهادن بر روی تراس اهمیت بسیار مهمی برای پارس ها داشت.این سرزمین علاوه بر حاصلخیزی، از منظر استراتِژیک هم اهمیت ویٍژه داشت.
سیت های شمال دریای سیاه و شمال بالکان به مرز های سرزمین های تسخیری هخامنشی از قفقاز تا جنوب رود دانوب حمله می کردند و به نظر میرسید که گمان دارند سرزمین تراس را اشغال نمایند.داریوش در ادامه سیاست کوروش به تعقیب سیت ها و دور کردن آنها از مرزهای غربی همت گماشت: او در سال ۵۱۲–۵۱۴ پ. م برای تنبیه سیت ها با سپاهی چندین صد هزار نفری با یاری ناوگان یونانی آنها را تا انسوی رود دانوب دنبال کرد . و سپس بسوی جنوب عقب نشینی کرد. هرودوت میگوید که دانوب برای شاه بزرگ مرز حکومتش به حساب می آمد. سیت ها که قبایلی کوچ نشین بودند و سده ها در اورآسیا بسر برده بودند و با آن آشنایی کامل داشتند در این سرزمین ها پراکنده شده و از درگیری با سپاه داریوش پرهیز می کردند. استراتژی داریوش وسردارانش حاکمیت بر سیت ها نبوده بلکه تنها در پی دور کردن آنها از مرزهای امپراتوری بود. رودخانه دانوب در دوره داریوش حد فاصل “دنیای سامان دار” با جهان چادر نشینان “بود./ **
جنگ با یونان/جنگ های مدیک
دوره اول: هرازچندگاهی یک و یا اتحادیه چند دولتشهر یونانی در آسیا سر به شورش بر می داشتند:” در سال 499 ق.م چند دولتشهر با تحریک و حمایت یونانی های اروپائی پایتخت مدیترانه ای هخامنشیان،شهر سارد را را به آتش کشیدند که به نخستین دوره جنگ های مدیک انجامید/سال 490/. دومین مرحله بین سال های 480 تا 479/ انجام گرفت. بطور کلی درگیری با یونان بیش از نیم قرن به درازا کشید/449-499/.
داریوش در تلاش برای حفظ امپراتوری خود از دخالتهای یونانیها و شورشهای بیشتر، طرحی برای تنبیه آتن و ارتریا به علت کمک در شورش و به آتش کشیدن سارد تنظیم کرد. تهاجم اول ایرانیان به یونان در سال ۴۹۲ پ. م آغاز شد. فرمانده سپاه هخامنشی موفق به تسخیر مجدد تراس ومقدونیه گردید اما نتوانست این سرزمین های حفظ نماید.
تبرد ماراتن:دومین یورش سپاه داریوش به یونان در سال 490 ق.م از طریق تسخیر جزایر دریای اژه آغاز شد. اما در نبرد ماراتن آتنی ها با وجود شمار اندک خود توانستند سپاه هخامنشی شکست داده آنها را تا کشتی هایشان تعقیب می کنند . ناوگان ایرانیان برای تسخیر آتن به سوی آتن رهسپار شد که با دفاع سرسختانه مردم شهر مجبور به بازگشت به کرانه آسیایی گردید. این شکست هرچند به ابهت امپراتوری هخامنشی خدشه وارد کرد اما یونان در حاشیه سرزمین های گسترده امپراتوری بود و اینگونه رخداد ها خطری برای آن هخامنشیان نبود، در مقابل پیروزی برای آتن و اتحاد دولتشهر های یونان بسیار پر اهمیت بود : از یک سو شهروندان آتن به نیروی خود آگاه شده و در ادامه پایه های دموکراسی در آتن مستحکم تر شد و از سوی دیگر جایگاه شهر آتن در رهبری اتحادیه دولتشهر های یونان را تثبیت نمود.
داریوش در پی لشکر کشی دیگری به یونان بود اما مرگ او این طرح را به پسرش خشایارشا واگذار کرد.
خشایارشا در پی انتقام از یونان :”یکی از اهداف که خشایارشا سرانجام در رسیدن به آن ناکام ماند، مجبور کردن تمام سرزمین های یونان به پذیرش قدرت ایران بود.شماری از دولتشهرهای یونانی چون تبس وتسالی اتحاد با ایران(هخامنشیان) را پذیرفتند و برخی شهر ها ی مهم همچون اسپارت و آتن از آن امتناع کردند”هخامنشیان ص67. در ابتدا سپاه شاه “پلی از کشتی بر هلسپونت ساخت وترعه یی در دماغه آتوس حفر کرد” (ص106 روزگاران )در کرانه اروپایی از جنوب تراس به سرزمین اصلی یونان وارد و بسوی آتن روانه شد و آتن و ارگ شهر را به آتش کشید (سال 480 ق.م) .اما ناوگان های دریایی ایران که در نزدیکی ساحل نیروی پیاده نظام را همراهی میکرد در سالامیس شکست سختی خورد.
شاه برای فرونشاندن شورش بابل به آسیا بازگشت و سپاه باقیمانده او در یونان سرانجام در نبردی زمینی در پلاته در سال 479 ق.م شکست سخت تری را متحمل شد، که به از دست دادن حاکمیت چندین جزیره در دریای اژه انجامید.”ص69 هخامنشیان ، هرچند که درگیری ها چند دهه ادامه یافت و سایه امپراتوری همچنان خطری مهیب برای یونان به شمار میرفت .خطری که زمینه ساز به قدرت رسیدن اسکندر مقدونی شد.
دلایل گرایش به غرب:
دلایل سرزمینی: بخش بسیار بزرگی از باشندگان فلات ایران از گذشته های دور معیشت خود را از کشاورزی تامین می کردند و یکجانشین بودند .ماد ها و پارس ها که دولت های قدرتمندی تشکیل دادند با گذشت زمان زندگی یکجانشینی و شهری را در ایران گسترش دادند . از میان نخستین قبایل گرد آمده در گرد کوروش قبایل کشاورز و یکجانشین دست بالا را در مقایسه با چادر نشینان داشتند. از همین روی شاه می باید مدافع کشاورزان و کشتزار ها باشد. روستا ها در زمینه مالیات منبع اصلی خزانه شاهان بود، اما کشاورزی نمی توانست تامین کننده یک امپراتوری باشد و با توانمند شدن هخامنشیان جنگ و چپاول( کشور گشایی) جایگاه مهمتری در خزانه دولتی پیدا نمود.در آنسوی کوه های زاگرس منطقه ثروتمند میانرودان و”هلال سبز” قرار داشت که ماد ها و پارس ها را بسوی خود می کشید. البته هخامنشیان در شرق فلات ایران هم می بایست پیشروی قبایل صحراگرد آسای مرکزی را مهار می کردند و هم چمشی به قروت های سرزمین هند داشتند ، اما پادشاهان دوره باستانی مرکز توجه شان بیشتر به سوی گسترش دادن سرزمینشان بسوی غرب بود
دلایل تمدنی: نخستین تمدن شهری در فلات ایران از عیلام آغاز می شود که خود همسایه تمدن های کهن میانرودان بود. شهر شوش دروازه تمدن شهری فلات ایران و سرزمین پا گرفتن قدرت هخامنشیان بشمار میرود. پدران بنیانگذار امپراتوری هخامنشی خود را پادشاه”شوش و انشان” می نامیدند و زمانیکه شوش به ضعف گرایید ، مرکز ثقل قدرت به سوی پارس انتقال یافت و از این پایگاه کوروش به سوی تسخیر اکباتان پایتخت ماد ها رفت ، ماد هایی که خود پیوند های تمدنی گسترده ای با شمال میانرودان و دولتشهر های یونان آسیا داشتند.
دلایل اقتصادی: ٍٍثروت بیواسطه هم در شهرهای آنسوی زاگرس نهفته بود، که بابل، نینوا(پایتخت آشوری ها)، لیدیه (ثروتمندترین منطقه آن روزگار) ، دولتشهر های یونان آسیایی و بنادر شرق مدیترانه از مهمترین آنها بود .بیهوده نیست که این سرزمین ها آوردگاه میان امپراتوری های ایرانی و امپراتوری رم و سپس بیزانس بود.
جنگ و غارت گری هنوز تبدیل به شیوه زندگی نشده بود.مبادله اضافه تولید در درون اجتماعات (همبودها ) و سپس تجارت با اقوام دور و نزدیک موجب انتقال تجربیات و دستاوردهای بشری نه تنها از جهت مادی ، بلکه در زمینه فرهنگ و هنر شد. کوتاه سخن اینکه پیدایش تمدن و به ویژه گسترش آن نتیجه ارتباط با “دیگری”بود .
جایگاه فلات ایران در تجارت جهانی
ارتباط زمینی دنیای چینی، هندی و سیبری با دنیایی بین النهرین( میانرودان)و مدیترانه تنها از مسیر فلات ایران امکان پذیر است. تجارت کالا و رفت آمد در این حوزه ه به چند هزاره پیش از میلاد می رسد. از همان دوره اقوام و قبایل گوناگونی در سرزمین های اورازی در جنوب آسیا در اطراف مسیر این تجارت زندگی میکردند .حاکمیت هخامنشیان از سده شش ق. م و گسترش آن از هند تا شمال دانوب در مرکز اروپا واز آسیای مرکزی تا آنسوی کارتاژ در آفریقا گام بلندی در رونق تجارت بود. این پیشرفت به ویژه در دوره پادشاهی داریوش به انجام رسید:داریوش امپراتوری را به بیست (برخی اوقات بیست و سه)ساتراپی تقسیم نمود که نماینده” شاه بزرگ” وصول مالیات ، سربازگیری و پاسخگویی مستقیم به شاه بودند.ساتراپ ها اغلب از نجبای قوم پارس بودند ( شماری هم از نجبای ماد ، بابل و ملیت های دیگر هم به این منصب گمارده شدند. ). آن ها در کنار حاکمان محلی به امور رسیدگی می کردند. وظایف حکومتی محلی را از دید” شاه بزرگ”میتوان به دو محور عمده خلاصه نمود ، حفظ امنیت و جمع آوری منظم مالیات برای اداره کشوری بدین گستردگی به شبکه ای از ارتباطات در زمینه های گوناگون احتیاج بود . مرمت و ساختن راه های جدید از اقدامات مهم داریوش برای اداره کشور بود .راه ها نواحی مختلف را به یکدیگر وصل می کرد و شبکه کارآمدی برای اموری دیوانی، لشگری و بازرگانان بوجود می آورد که راه شاهی تخت جمشید به سارد (در کنار مدیترانه ) مشهورترین آنهاست . در راه های بازسازی شده ایستگاه هایی تامین گردید تا جابه جایی سپاهیان و انجام امور دیوانی را فراهم نماید. فاصله بنا های میان راه ، حداکثر یک شبانه روز سفر با اسب بود. برای نمونه تعداد ایستگاه های راه شاهی از تخت جمشید تا سارد را 110 واحد گفته اند .که در اغلب این ایستگاه ها استراحتگاه ، مغازه های مختلف برای تامین مواد خوراکی وعلوفه برای چهارپایان آماده بود.
داریوش قلمرو فرمانروایی خود را با تسخیر کارتاژ در تونس و چند جزیره مهم در دریای اژه گسترش داد. و بدین سان نه تنها اداره تجارت زمینی بلکه حاکمیت راه های دریایی نیز در اختیار هخامنشیان قرار گرفت . در این دوره برخلاف دوران بعدی(پارت ها و ساسانیان) هخامنشیان یکه تاز بودند و رقبای محلی مجبور به همزیستی با آنها بودند.( حاکمیت بر راه های تجاری در طول تاریخ یکی از اصلی ترین زمینه های مورد مناقشه بوده است . در مقالات بعدی خواهیم دید که چگونه این مسئله بر تاریخ ایران تاثیر داشته است ). برای تضمین چنین حاکمیتی داریوش ناوگان دریایی تشکیل داد که از خلیج فارس تا مدیترانه حاکمیت هخامنشیان را تضمین می کرد.
افزون بر جاده شاهی که شوش را سارد مرتبط می کرد “شبکه های اصلی و فرعی شوارع و طرق و با ابداع و ترتیب دستگاه های پیک و خبر رسانی”روزگاران 95 راه تجاری جدیدی از مدیترانه به خلیج فارس هم گشوده شد .”توسعه راه های دریایی را هم داریوش مورد توجه قرار داد.از یک سو هیئت هایی در راه های دریایی به اقیانوس هند و بحر احمر فرستاد و از سوی دیگر به حفر ترعه که در مشرق مصب نیل ، مدیترانه را از طریق این رود رود با دریای احمر و به قول خودش با دریای پارس متصل ساخت ….شبکه راه های دریایی تا قرطاجنه/گرنادا؟ / در جنوب غربی مدیترانه و نواحی صقلیه(سیسیل)و سواحل ایتالیا گسترش داد..ایجاد یک نظام واحد پولی که سکه طلائی وی به نام دریک(زریک)پشتوانه آن محسوب می شد.”همانجا.
راه های تجاری امن همراه با امکانات بی سابقه برای کاروان ها، دستگاه اداری یگانه ، پول میانجی و استقلال اقتصادی ساتراپی ها در حوزه محلی شان ،همه و همه عواملی جدیدی بود که بشریت تا آن زمان تجربه نکرده بود و چون هخامنشیان در دوره حاکمیت خود رقیبی در هیبت خود نداشتند ، از این منظر هم در تاریخ بشر جایگاه یگانه ای دارند وحدت سرزمینی ارتباطات تجاری و انتقال مهارت های بشری را تسهیل می کرد. دیوانسالاری حاکم بر این سپهر سیاسی از راهداری و کسب مهارت های تکنیکی برای حرفه های چهار گوشه دنیا ، بهره فراوانی می برد. جایگاه ژئوپلیتیک فلات ایران، به ساکنان آن امکان فراگیری دستاوردهای بشری و آمیختن آنها را با روح محلی میداد : باشندگان این فلات ، چه در زمینه فرهنگ ( دین و علوم ) و چه در زمینه تولید، دارای توانائی فراوانی در ازآمیختن و برنهادن عوامل گوناگون(سنتز) داشتند.*” در درازای دو هزار سال ، از سده پنجم ق.م / حتی از دو سده پیش از آن/ تا اوایل سده پانزدهم میلادی یعنی تا کشف راههای دریایی جدید آمریک و دماغه امید نیک، ایرانی ها کنترل تمام و یا بخش مهمی از راه های زمینی را در اختیار داشتند”ص41 تاریخ ایران و ایرانی ها.
سخن واپسین:شهر ها و آبادی ها در اطراف راه های تجاری پا می گیرند و گسترش بازرگانی با توسعه و تکامل تمدن پیوندی تنگاتنگ دارد، چرا که اگر “راه” برای مبادله ساخته می شود،اما این مبادله تنها به کالا محدود نمانده و راهگشای تبادل تجربیات و دستاورد های زیست بشر خواهد بود. همانگونه قرار گرفتن در مسیر این “راه ها” ، موجب شکوفایی اقتصاد و تمدن می شود ، دور افتادن از این مسیر به پژمردگی و فرو کاستی و حتی نابودی شهرها وآبادیها می انجامید. در طول سده ها فلات ایران از چنین جایگاهی رفیعی برخوردار بود. به ویژه در ایران باستان ،حاکمیت بخش بزرگی از راه های تجاری را در اختیار خود داشت.
پانوشته ها
- برگرفته از ویکی پدیا :نامهای Saces یا Sakas به نحوی مبهم، قومهای سواره نظام هندواروپایی ایرانی زبان را که در دوران باستان در بر میگیرد. د آنها در درازنای تاریخی از درون آسیای میانه، از سینکیانگ چین تا دریای آرال و خود ایران و از نواحی روسیه و اوکراین با فاصلههایی تا رود دُن و از این رود تا رود عظیم دانوب در اروپا( استپ های اوراسیا) پراکنده بودند.این اقوام در اصل معیشت شبانکارگی و زندگی چادر نشینی داشتند،اما در کنار تمدن های شهری از مزدوری، بازرگانی و گاه کاروان داری یا غارتگری هم میکردند. شاخه های شرقی این اقوام با نام ایرانی “سکا”ها خوانده می شود ( در منابع فارسی واژه ساکا به تمامی اقوام ایرانی زبان ، هندواروپایی ساکن اوراسیا گفته می شود). در حالی که یونانی ها این اقوام را سیت می خواندند. شماری از مورخان ،برای سهولت کار تیره شرقی این اقوام را ساکا و شاخه غربی را سیت می نامند. آنها همسایگان شمالی امپراتوری هخامنشی ایران بودند. به گفته هرودوت آنها با کوروش می جنگیدند و در جنگی که میان سپاه هخامنشی با یکی از این قبایل بنام “ماساژت” در آسیای میانه دز گرقت کوروش کشته شد .داریوش بزرگ در حدود سال 519 قبل از میلاد علیه آنها لشکرکشی کرد. او رهبر آنها، Skunka4 را دستگیر کرد. در این دوره، بر اساس نقش برجستهها، ساکا ها تابع امپراتوری ایران هستند. به گفته هرودوت، آنها در ساتراپی پانزدهم گنجانده شده اند. در طول جنگ های مدیک علیه یونان سپاه ایران شمار زیادی از سربازان ساکا ئی را در خدمت داشت.
. برای آگاهی بیشتر به پیوند های زیرین نگاه کنید:
https://fr.wikipedia.org/wiki/Sakas#L’habitat
https://fr.wikipedia.org/wiki/Scythes
**درقرن هفتم قبل از میلاد پس از میلاد، یونانیان مستعمراتی را در شمال دریای سیاه تاسیس کردند، مانند شهر اولبیا دو پونت، زا. این حضور یونانی در شمال دریای سیاه، یونانیان را در تماس مستقیم با سکاها قرار داد. روابط تجاری، فرهنگی و هنری آنها بسیار شدید بود، یک فرهنگ واقعی یونانی- سکایی غنی از تولیدات در قلمرو اوکراین و کریمه کنونی، علیرغم درگیری های اجتناب ناپذیر بین یونانیان بی تحرک و سکایی های کوچ نشین، شکوفا شد. هرودوت لشکرکشی بسیار مهم ایرانیان در سال 513 ق.م. علیه سیت ها را در اطراف دریای سیاه به رهبری داریوش اول را به طور مفصل بازگو کرده است .سکاهای اروپا (سیت ها) برای انتقام از ایرانیان با اسپارت متحد می شدند. اما ظاهراً این اتحاد بدون پیگیری نظامی مؤثر بود.
***رد پای خدا یان هندی ، رب النوع های میانرودان و مصر همگی در دین های ایرانی دیده می شود. به ویژه در آئین مانویت ، که پیامبر آن به روشنی بر خصلت “سنتز” بودن دین خود تاکید کرده است. آشنائی با فلسفه یونان هر چند با تاخیر به فلات ایران رسید ، اما متفکران چون فارابی و پور سینا از سر آمدن این زمینه بودند ، نمونه دیگر : پیدایش علم ریاضی ریشه در سومر و هند دارد، اما در نزد خوارزمی و خیام رشد و نمو یافته است . در زمینه مهارت های فنی هم بر همین منوال است. معماری زمان هخامنشی از بین النهرین و یونان مایه گرفته است و در بنای تخت جمشید از چهار گوشه دنیای هخامنشی استادکاران ماهر و مصالح مورد نیاز گردآوری شده است. در روستا های ایران از روزگاران دور، پارچه بافی و فرش بافی رایج بوده است.
-آرامگاه هرمی در سارد ، آرامگاه سردار بزرگ کوروش آبراداتاس / داتیس؟/و همسر او پانته آ .سازه ای شبیه آرامگاه کوروش در پاسارگاد..
-هر چند که به گفته هرودوت آتوسا همسر داریوش، که دختر کوروش بود پشتیبان یورش به یونان بود.
گاهشمار کوتاه هخامنشیان
هخامنشیان 558-305 ق.م.
کوروش دوم حدود 558-530 ق.م
داریوش یکم522-486 پ.م
522 بحران مشروعیت داریوش در دربار هخامنشی.
500-493 پ.م.شورش های ایونی.
حشایار یکم 486—465 پ.م.
داریوش سوم 336-330 پ.م
اسکندر 330-323
سلوکیان 305-125 ق.م
اشکانیان247پ.م تا 224 بعد از م