نوشته‌های تازه …

  • سلونیک:خاستگاه”ترکان جوان” و زادگاه آتا ترک بانی جمهوری ترکیه

    جنبش” ترکان جوان”

    14 ژوئیه 1889،در صدمین سالگرد انقلاب فرانسه “ترکان جوان “خواستار اجرای قانون اساسی مشروطه شدند. اما در سال 1907 بود که گروهی از فعالان این جنبش در مقدونیه با همفکران خود در پاریس متحد شده و کمیته “اتحاد و ترقی” را پایه گذاری کردند. کمیته با الهام از ایده های آزادی خواهانه انقلاب فرانسه خواستار حکومتی غیر متمرکز و لائیک و انسجام ملی بر اساس حقوق برابری شهروندان بود. آنها خواستار برابری همه ملت‌ها در امپراتوری بودند. چنین ایده هایی از پشتیبانی حزب جدید تاسیس داشناک ارامنه و بخش مهمی از یهودیان سلونیک برخوردار بود. در گردهمائی بزرگی که با شرکت افرادی از ملیت ها و ادیان گوناگون در سلونیک تشکیل شد ، انور پاشا، از سرکردگان جنبش، به روشنی تاکید کرد که قانون اساسی می بایست بدون چشمداشت به باور های دینی و بستگی های قومی، حقوق برابر شهروندان را به رسمیت بشناسد.

    بزودی سلطان عثمانی ،همانند شاه هم عصرش در ایران/ مظفرالدین شاه، مجبور به کرنش شد و” ترکان جوان” ارکان دولت را در اختیار خود گرفتند.

    ترکان جوان در مسند قدرت. ایده های پایه ای ترکان جوان ، آمیخته ای از ناسیونالیسم،مدرنیسم،لائیسیته،و بسیاری از افکار تجدد خواهانه رایج در غرب بود. رهبران جنبش در پی اجرای این رفرم ها برای پاسداری از مرز ها و اقتدار امپراتوری عثمانی برآمدند. اما بیش از یک سده بود که ستون های این فرمانروائی به لرزه درآمده بود و به زودی (1912) سلونیک ، شهری که زادگاه جنبش بود ، از امپراتوری گسست. رهبران جنبش (به ویژه سه پاشایی که سمت نخست وزیری، وزارت داخله و فرماندهی نیروی دریایی را بر عهده داشتند) در یافتند که حقوق “شهروندی” چاره کارشان نیست و بنابراین وعده های پیشین را کنار گذاشته و ابتدا به “پان اسلامیسم” روی آوردند و سپس “پان ترکیسم” و “پان تورانیسم” را بر آن افزودند تا شاید با بسیج توده های مردم چارچوب امپراتوری و قدرت خود را پاسداری کنند. ابتدا به “شهروندی” ارامنه و آشوری ها شک کردند و نه تنها امتیازاتی که آنها در دوره سلاطین عثمانی داشتند از میان رفت ، بلکه یکی از بزرگترین کشتار های سده بیستم را رقم خورد: برنامه ریز این اقدامات دهشتناک، همان انور پاشا بود. همان فردی که پس از برکناری از قدرت ، در کنفرانس “ملت های شرق” در سال 1921در باکو شرکت کرد و این بار در قامت هم پیمان با انترناسیونال کمونیستی (کمینترن) در کنار زینوویف قرار گرفت تا شاید قدرت بر باد رفته را به کمک مدعیان رهبری ملت های ستم کشیده، دوباره به دست آورد. در ادامه اقلیت های قومی به ویژه کرد ها مورد آزار قرار گرفتند و آنها را “ترک های کوهی” خواندند.

    یک بار دیگر روشن شد که تنها داشتن ایده های خوب برای ساختن یک اجتماع بهتر کافی نیست و جنبش های آزادی خواهانه زمانی که به قدرت میرسند ، اگر ساختار سیاسی- اجتماعی مناسب وجود نداشته باشد که قدرت را محدود نماید ،به خواسته های بنیادین خود پشت می کنند.

    سلونیک:زادگاه مصطفی کمال

    مصطفی کمال موسوم به آتاترک،در سال 1881 در شهر سلونیک زاده شد. پدرش* کارمند ساده دولت بود که فضای فرهنگی شهر او را دوستدار آموزش فرزند در مدارس تازه تاسیس دولتی کرده بود ، اما مادرش که زنی بشدت سنتی بود آرزو داشت پسرش به مکتبخانه های مذهبی برود. پسر تاب مکتبخانه را نیاورد و او را راهی مدرسه دولتی کردند و پس از مرگ پدر ، با پشتیبانی پدر خوانده اش به آموزشگاه نظام رفت و با علاقه و پشتکار فراوان دبیرستان را به پایان و وارد دانشکده ستاد شد. افسر جوان شیفته زندگی مدرن بود و همراه دوستانش در کافه ها کنار دریا که به دست یونانی ها اداره می شد آمد و شد داشت. زبان فرانسه آموخت و به آزادی های زندگی غربی خو کرد. اما آنچه فکر این افسران جوان را بیش از هر چیز مشغول میکرد ، اوضاع آشفته امپراتوری بود: در سرزمین های اروپائی، همه جا ندای جدا سری از حکومت عثمانی برخاسته بود و در سرزمین های مسلمان نشین آسیا هم نارضایتی از کارگزاران دولتی موج می زد. در این میان نظامیان که شاهد ناکارایی ساختار سیاسی بودند در فکر گشایشی برای فرار از هم پاشیدگی روز افزون امپراتوری بودند. جریانات رنگارنگ سیاسی در میان افسران رایج بود، از انجمن های مذهبی سنتی گرفته تا لژ های فراماسونری، با برداشت های گوناگون از تمدن غربی: از ناسیونالیسم تا سوسیالیسم هر یک برای خود هواخواهانی یافته بودند.

    سلونیک:مرکز ستاد جنبش

    مصطفی کمال با چنین پشتوانه ذهنی به استانبول منتقل شد و در محله غربی شهر که بیشتر به فضای سلونیک شبیه بود سکونت یافت. چندی نگذشت که با شماری از همفکران زبان به نکوهش از”باب عالی”گشود. او را به لشکر پنجم در ولایت ِدور افتادهِ سوریه تبعید کردند . مصطفی کمال در دمشق هم با شمار اندکی از تبعیدیان ” انجمن وطن” را پایه گذاری کرد و زمانیکه فرصتی پیش آمد به شهر زادگاهش سلونیک بازگشت و با دوستان پیشین خود شعبه جدیدی برای “انجمن وطن” راه اندازی کرد و به فعالیت های خود را گسترش داد. زمانی که مجددا مجبور به بازگشت به دمشق گردید با کوشش بسیار در انجام وظایف نظامی، توانست رضایت ارتش را در انتقال مجدد به شهر دلخواهش سلونیک به دست آورد.. اما در این مدت حزب جدیدی از افسران و روشنفکران به نام “اتحاد و ترقی” * شکل گرفته بود . حزب هدف خود را بر بازسازی ارتش و ایجاد اصلاحات ساختار سیاسی و اجتماعی برای حفظ امپراتوری تعیین نمود و شمار زیادی از افسران را جذب کرده از سلطان خواستار اجرای این اصلاحات شد. با پرتوان شدن “ترکان جوان” در سلونیک ، سلطان نیروی نظامی برای سرکوب به محل گسیل کرد ، اما این نیرو هم به شورشیان پیوست و سلطان در سال 1908/ دو سال پس از مشروطیت در ایران/ مجبور به پذیرش “قانون اساسی”گشت. انور پاشا از رهبران برجسته “ترکان جوان” در گردهمائی بزرگ شهر سلونیک از بالکن کافه المپوس** به مردم وعده داد که از آن پس همه افراد ملت ، بدون نظر داشت به باور های دینی و پیوستگی قومی در برابر قانون همسان خواهند بود. بدین سان امتیازات مسلمانان بر پیروان دیگر ادیان و همچنین برتری قومی می بایست از میان برداشته می شد. با اینهمه ترکان جوان در پی تغییر نظام سیاسی نبودند، بلکه خواستار نجات و پرتوان کردن امپراتوری در چارچوب نظام مشروطه سلطنتی بودند. سه ماه پس از پیروزی و آزادی استانبول ، حزب اتحاد و ترقی نخستین کنگره سالانه اش خود را در سالونیک برگزار کرد. آنها هر چند دولت را در دست داشتند ( طلعت پاشا نخست وزیر،انور پاشا وزیر داخله و پاشا وزیر نیروی دریائی) اما زمان برای اصلاحات در چارچوب امپراتوری به سر آمده بود و دیری نگذشت که بلغار ها از امپراتوری اعلام استقلال کردند و بوسنی و هرزگوین به امپراتوری اتریش پیوستند. در طول دو جنگ بالکان ، دولت جدید” ترکان جوان” در برابر از دست رفتن سرزمین های عثمانی نتوانست کاری انجام دهد.

    سلونیک: حسرت بازگشت

    بسیاری از افسران جوان ، از جمله مصطفی کمال از این شرایط ناخرسند بودند. دولت برای دور کردن او از مرکز قدرت او را به ولایتی دور افتاده در شمال آفریقا فرستاد. لیبی به تازگی به دست ارتش ایتالیا تسخیر شده بود مصطفی کمال می بایست این ولایت را به قلمرو امپراتوری عثمانی بازگرداند . او با درایت و شجاعت از پی این وظیفه سنگین بر آمد و علیرغم اینکه انور پاشا کوشش نمود این پیروزی را به نام خود ثبت نماید ، آوازه مصطفی کمال در میان مردم و نظامیان بلند شد. او لیبی را برای امپراتوری حفظ نمود ، اما دیگر هر گز نتوانست به شهر زادگاه خود، به سلونیک که در آن پرورش یافته و بهترین سال های کودکی و جوانیش را در آنجا سپری کرده بود باز گردد. سلونیک در سال 1912 به یونان پیوست. و پس از آن در جنگ جهانی نخست ، همین شهر پذیرای یش از 140 هزار نظامی از “ارتش شرق”، شامل نظامیان ارتش های فرانسه ، انگلستان ، استرالیا و زلاندنو شد. کشور هایی که دو بار با هدف تسخیر استانبول بسمت دریای مدیترانه رفتند و هر دو بار ارتش عثمانی آنها را شکست داد ، به ویژه در دومین جنگ فرماندهی به مصطفی کمال سپرده شده بود. نبرد “گالیپولی” به شکست ناوگان دریایی انگلستان انجامید ( شمار تلفات سربازان استرالیایی و زلاندنو به حدی زیاد بود، که موجب جداسری این دو سرزمین از امپراتوری انگلستان شد). هر چند که عثمانی در جنگ جهانی نخست شکست خورد ، اما نبرد گالیپولی ، مصطفی کمال را چنان پر آوازه کرد ، که پس از جنگ و فراری شدن رهبران ترکان جوان به آلمان ، او توانست بر روی ویرانه های امپراتوری عثمانی ، جمهوری تازه پای ترکیه را بنا کند و از همین رو “آتا ترک” خوانده شد*

    تسلونیک: نماد نزدیکی یونان جدید و ترکیهِ تازه بنیاد

    در سال 1912م/ / سلونیک عثمانی دوباره تسلونیک شد و به یونان پیوست. در جنگ های بالکان پیش از جنگ جهانی بلغار ها شهر را تسخیر کردند اما دیری نپایید که مجبور به ترک آن شدند. در سوی سال های جنگ و پس از آن چهره شهر دگرگون شد: بر شمار ارتدکس های هواخواه یونان افزوده شد و با پشتیبانی دولت مرکزی یونان جایگاه آنان نسبت به دیگر گروه های اجتماعی چون مسلمانان ، یهودیان و دیگران برتری یافت .با این که دولت مرکزی وعده پشتیبانی به یهودیان داده بود، خشونت و فشار بر آنها همراه با چندین آتش سوزی در محله آنها ، زمینه مهاجرت یهودیان را فراهم می کرد. از دیگر سوی در پی جنگ و از هم پاشیدگی امپراتوری عثمانی، دولت نوپای یونان که در کنار برندگان جنگ قرار داشت، ایالت های یونانی نشینِ*** کرانه دریای اژه را در خاک عثمانی ، از آن جمله شهر ثروتمند ازمیر را تسخیر کرد.

    در این هنگام دو دولت در عثمانی **** حکومت می کرد: سلطان محمد ششم؟ در استانبول زیر نظر انگلستان و دولت جدیدی در آنکارا به ریاست مصطفی کمال . دولت جدید خواهان بازپس گیری ایالت های تسخیری از دست یونان بود. ارتش تازه پای مصطفی کمال از آنکارا به سمت دریای مدیترانه رهسپار شد و پس از جنگ های سخت و طولانی در سال 1923 م. نیروهای یونان و پشتیبانان انگلیسی و فرانسوی آن را شکست داد. در پی این پیروزی روزگار دهشتناک جابجائی جمعیت آغاز شد و بیش از دو میلیون نفر از سرزمین های آب و اجدادی خود جاکن شدند: یک میلیون و چهارصد هزار یونانی تبار از ترکیه جدید به یونان و 400 هزار مسلمان و ترک از یونان به سوی ترکیه جابجا شدند و یهودیان سلونیک هم آواره شدند و بخش مهمی از آنها به فلسطین رفتند. این رخداد ها نقش مهمی در آینده خاورمیانه داشت.

    امپراتوری عثمانی از هم پاشید و دولت جمهوری ترکیه پا گرفت. دولت تازه در چارچوب امروزی مرز های ترکیه زیر فرمان مصطفی کمال از سال 1923 تا هنگام مرگ او در سال 1938 زندگی نوینی را آغاز کرد و بانی خود را آتا ترک نامید. او تا هنگام مرگ حسرت دیدار زادگاهش سلونیک را داشت،شهری که دوباره تسلونیک خوانده می شد و به یونان پیوسته بود. در دهه پایانی حکومت آتا ترک ، ترکیه و یونان کوشیدند روابط گذشته را بهبود بخشند و به دشمنی میان دو ملت همسایه پایان دهند. به عنوان نماد این نزدیکی دولت یونان خانه زادگاه مصطفی کمال را نوسازی کرد و به دولت ترکیه واگذار کرد. آتا ترک از سوی دولت یونان دعوت شد که به بازدید زادهش برود . او هرگز فرصت بازگشت به خانه اش را نیافت، اما زخم جانفرسای میان دو ملت با گذشت زمان رو به بهبود رفت. هرچند یک بار خانه آتا ترک هدف حمله قرار گرفت و به آن آسیب رسید. اما شهرداری تسلونیک آن را دوباره نوسازی کرد و به دولت ترکیه باز گرداند. این خانه امروز محل مورد علاقه گردشگران ترک است ، که روز به روز شمارشان در تسلونیک افزایش می یابد.

    پانوشته

    • *ایدئولوژی ترکان جوان با به کار گیری شیوه های “شردونیه” ها در انقلاب فرانسه و همچنین مراسم خاصی عضو گیری به شیوه فراماسون ها بر ابهت پیوستگی به حزب می افزود
    • ** انتخاب این کافه خود نشانگر فضای فکری حاکم بر زمانه است ، کافه ای که به دست مسیحیان یونانی اداره می شد و پاتوق افسران و نخبگان ترک هم از جمله مصطفی کمال هم بود .در آن ایام یهودیان هم در جنبش ترکان جوان نقش داشتند / عکس/ و حتی احزاب ارمنی هم با ترکان جوان همراهی می کردند . اما پس از به قدرت رسیدن همین انور پاشا از طراحان کشتار ارامنه شد.

    **** توضیح دو دولت

    https://fr.wikipedia.org/wiki/Mustafa_Kemal_Atat%C3%BCrk

    در حالیکه دولت عثمانی و سلطان محمد ششم در استانبول با نیرو های متفقین از در سازش در آمده بودند . مصطفی کمال با فراخوان نمایندگان به آنکارا مجلس ملی را دایر کرد .مصطفی کمال به اتفاق آرا به عنوان رئیس مجمع انتخاب شد. او از جهت حقوقی و قانونی تصمیمات حکومت قسطنطنیه/استانبول/ را بی ارزش اعلام کرد و گامی دیگر در جهت پایان سلطنت برداشت

    “نیروهای ترکیه به فرماندهی مصطفی کمال ارتش ارمنستان و فرانسه را شکست داد. سپس شهر ازمیر را از دست ارتش یونان در آورد و تراکیه شرقی و جزایر دریای اژه را تسخیر نمود. پس از نبرد ساکاریا از اوت تا سپتامبر 1921، مجلس ملی بزرگ ترکیه به او لقب “غازی” داد. او سپس موفق شد ارتش یونان را به طور قطعی از ترکیه بیرون راند. در پی این پیروزی ها، نیروهای متفقین با خروج از کشور موافقت کردند.

    او با الهام از انقلاب فرانسه سازش سلطان محمد ششم را اشغالگران بیگانه خیانت به کشور اعلام نمود و شاه در 1 نوامبر 1922 از سلطنت کنار گذاشته شد.

    پس از جنگ استقلال ترکیه، در اکتبر 1923، او پایتخت را به آنکارا منتقل کرد، سپس در همان ماه، مجلس بزرگ ملی ترکیه جمهوری را اعلام کرد و بدین ترتیب او اولین رئیس جمهور جمهوری ترکیه شد. مصطفی کمال دست به اصلاحات رادیکال از گذشته امپراتوری عثمانی فاصله گرفته و در سال 1942سکولاریسم را در قانون اساسی جدیدگنجاند، به عنوان دین رسمی را ملغی و آنرا به زیر فرمان دولت در آورد. مقامات شریعت را لغو کرد، به زنان حق رأی داد، و الفبای عربی را با الفبای لاتین جایگزین کرد”

    پیوست

    آتا ترک” بانی کشور ترکیه و ترکان جوان

    مصطفی کمال، هرچند در حزب اتحاد و ترقی بود ، اما نقشی در تعیین سیاست های آن نداشت و از بی برنامه گی دولت تازه ناخشنود بود. او شاهد پیوستن سلونیک به دولت جوان یونان بود با آغاز جنگ جهانی نخست، ترکان جوان در صدد بر آمدند از این شرایط بهره برده و با پشتیبانی از آلمان و سازش با اتریش به بازپس گیری سرزمین های عثمانی دست یازند و ساختار سیاسی را پر توان سازند . عثمانی به خواست آلمان جبهه دومی در قفقاز بر ضد روسیه گشود که سرآغاز تشنج در شرق آناتولی و دامی زدن کینه میان مسلمانان ترک و کرد از یک سو و ارامنه و آشوری ها از سوی دیگر شد، ناخشنود از سیاست های ناکارآمد “ترکان جوان”، مصطفی کمال که از سوی ستاد ارتش هر از چند گاهی به گوشه و کنار امپراتوری تبعید می شد. این اقامت های اجباری ، افسر جوان را با مشکلات کشور آشنا کرده و فرصت مناسبی شد برای ایجاد پیوند با نظامیان ناراضی . او در مدت سکونتش در بلغارستان زبان فرانسه اش را تکمیل کرد و توانست پیوند های سیاسی اش را افزایش دهد. در جنگ های بالکان به فرماندهی رسید اما در سال 1915 بود که با شکست نیروی دریایی متحدین به رهبری چرچیل ، نام آور شد و سپس در فاصله سال های -/1921 تا 1923 با تدبیر و شجاعت سرزمین های از دست رفته را در مرز گرجستان و در کرانه مدیترانه به کشور باز گردانید. تشکیل دولت جدید بر روی ویرانه امپراتوری عثمانی و بنیاد جمهوری ترکیه از او رهبر پر آوازه ای و توانمندی ساخت. در زمینه سیاست خارجی با شوروی کنار آمد و بخشی از قفقاز را به خاک ترکیه افزود. هرچند در جنگ جهانی نخست عثمانی و در ادامه ترکیه با کشورهای انگلستان و فرانسه در جنگ بود ، اما در کنفرانس اروپائی ها خواسته های ترکیه را پذیرفته و آنها از توانمندی آتا ترک در ایجاد آرامش و امنیت در منطقه پشتیبانی کردند. حکومت جدید ترکیه با کشورهای همسایه نیز مناسبات دوستانه برقرار نمود و حتی با یونان هم روابط روند کاهش تشنج را پیمود.

    “آتا ترک سیاست های اصلاحی خود به شکل مستبدانه پیش می برد و حکومت او در ترک سازی عثمانی چنان پیش رفت که کرد ها مجبور به انتخاب نام های خانوادگی ترکی بودند. در سال های 30 میلادی هم به دولت موسیاینی در ایتالیا نزدیک شد .

    در سیاست داخلی آتا ترک بر سکولاریسم و جدائی دین از دولت و ترک سازی جامعه تکیه داشت و در همین راستا حقوق اقلیت های قومی به ویژه کرد پایمال شد،آنها می بایست در فضای همگانی به زبان ترکی سخن بپویند و هنگام انتخاب نام خانوادگی نام ترکی انتخاب نمایند در مورد ارمنی و آشوری های بازمانده از کشتار “ترکان جوان” و اخراج از کشور در سال 1923، این اقلیت های مذهبی با پذیرش حاکمیت جدید به زندگی در ترکیه ادامه دادند. در زمینه فرهنگی، آتا ترک که سخت دلباخته پیشرفت های اروپا و به ویژه فرانسه بود ، آموزش را رایگان نمود و خواست دیرینه بسیاری از تجددخواهان را در تغییر الفبای عربی به منظور آسانتر کردن یادگیری زبان را به کار گرفت.در 1930 زنان از حقوق مدنی برخوردار شده و در ادامه در سال1934م برابر با مردان ،دارای حق رای همگانی شدند . در همان سال تمام القاب دوره گذشته کنار گذاشته شد و افراد با نام خانوادگی انتخابی خود خوانده می شدند. ”