فهرست
بازگشت از نا کجا آباد فرنگ به پریشان حالی درون :
“مَثل عارف مَثَل مرغیست که از آشیانه رفته بُوَد به طمع طعمه و نیافته ، قصد آشیانه کرده ره نیافته.در حیرت مانده و خواهد به خانه رود و نتواند” خرقانی*
زمانی چاره پریشانی درونی را در سرگذاشتن به کوه و بیابان یافتم و به “راه” افتادم. می دانستم به جایی نخواهم رسید، اما به خود وعده میدادم مشاهده و پژوهش در زندگی مردمان سرزمین های گوناگون کور سوئی از آینده انسان در برابرم خواهد گشود . شنیده بودم ” راه خود به تو خواهد آموخت” **. اما هرچه رفتم و کفش پاره کردم بیشتر به این نتیجه رسیدم که اساسا مقصدی در کار نیست و اتوپیا و ایده آل های بشری ساخته و پرداخته ذهن گروهی از آدمیان است که می تواند راهنمای زندگی فردی وهدف گروه های ویژه ای باشد. هرچند که این ایده آل ها از نظر ما شریف ترین اهداف باشد ،ولی نمی توان به این ایده آل ها رخت علمی و تاریخی پوشاند و نتیجه گرفت که روند منطقی و ناگزیر تاریخ بشریت ما را به این خواسته ها میرساند . من به دنبال معنا و مسیری در تاریخ بودم .نیافتم! آیا آنطور که هگل گفته است ” تاریخ روند معقولی است به سمت تحقق آزادی انسان”؟ شاید کور چشمی و ذهن نا پخته من است که “این روند تاریخی” را نیافته .
من اهل ایران بودم و زادگاهم خاورمیانه “میانه دنیا” ، یکی از گره گاهی تاریخ . آرزویم این بود که میتوانستم در این منطقه از دنیا سفر کنم تا شاید رشته ای از سررشته مشکلات زادگاهم را پیدا کنم .اگر میتوانستم بروم نقشه ” راه “ام چنین میشد: از تهران به همدان و حله و بابل /برای دیدن جای پای مانی/ به حلب /آنجا که سهروردی رفت و بازنگشت ، زادگاه ابوالعلای معری/ ، به حّرا/محل جنگ سردار اشکانی با کراسوس رمی ،جائی که کتاب های یونانی در زبان ساسانیان از سریانی به پهلوی ترجمه شد . و در دوران ما به دست داعش ویران شد/، به آنتیوش تا صیدا/ سرزمینی که از دوره هخامنشی هم پیمان ما بود/، از آنجا به سرزمین کنعان ، کنار رود اردن /که زادگاه ادیان ابراهیمی بود و حافظ نوید بازگشت یوسف به آنجا را می داد/ به بندر عقبه / برای دیدن کشتی هایی که از هند ادویه می آورد/ به سرزمین نبطیان تا کشور ملکه سبا /که مسیر بازگانی آن، “راه ابریشم” را از سکه انداخت .از آنجا به بندر …در بحرین / نخستین بندر بازرگانی خلیج فارس / رفته سوار بر کشتی به بندر سیراف / قدیمی ترین بندر ایرانی تا شاهد بار کردن سنگ سیاه کرمان برای سومر و شهر های رود سند باشم/. به لار و فسا می رفتم تا به سرزمین مزدک سلام کنم و از شیراز به یزد و نایین و کاشان سر می زدم تا به خانه باز گردم و در کنار حوض حیاط یک چای بنوشم و شب را با خیال دیده هایم از سفر رنگارنگ ام سپری کنم .
اما این سفر، خیالی بیش نبود ، نه زادگاه ام ایران و نه این “میانه دنیا” مجال چنین سفری را نمی دهد. مردمان این دیار پیوند های تاریخی و فرهنگی میان خود را فراموش کرده اند و در کشمکش و جنگ با یکدیگر به سر می برند.(در اینجا ،روح تاریخ سرگردان است!)… …..پس “راهم” به فرنگ افتاد .”بالکان ” بیش از هر منطقه ای در فرنگ به زادگاه من می مانست . آنجا هم گره کور تاریخی دیگری بود، که روح تاریخ را متوحش می کرد! فرقش این بود که فرنگی ها زودتر از ما به “تجدد” دست یافته بودند و در سده های پیشین به ویژه در سده بیستم با راه و روش های گوناگون به جان این گره کور افتاده، تا شاید مردمان و تمدنشان را از بلای جنگ دور کنند. اما آخرین سفرم به بالکان هراسم را به آینده بیشتر کرد. دنیای جدید با ایجاد سازمان ها و راهکار های بین المللی برای حل اختلافات میان اقوامی که در چارچوب یک کشور و زیر پرچم یک حکومت زندگی می کنند ناتوان است. مردمانی که هنوز خرابی جنگ ها دهه گذشته را برتن شهرها می بینند، گورستان هایشان در جابجایی کشورشان خود نمایی می کند، اما همچنان کینه به همسایه و تحقیر او در رفتارشان دیده می شود. صدا های مردم صلح دوست و روا دار که پس از جنگ بر این جوامع حاکم شده بود، بار دیگر مورد تهدید هیاهوی نیروهای افراطی از هر طرف قرار گرفته است.
در گیری های اخیر در کوزوو ***و پیامدهای آن در کشورهای همسایه چون بوسنی هرزگوین و مقدونیه… نشان از ظرفیت محدود راه حل های صلح جویانه دارد. به ویژه اینکه پس از جنگ اوکراین ، شعله ور شدن بخشی از بالکان می تواند گرفتاری های بزرگی برای اتحادیه اروپا به وجود آورد و فشار را از روی روسیه بردارد. از سوی دیگر ، حضور کشور هایی چون چین ، ترکیه و عربستان هم در منطقه این خطرات را دامن می زند چرا که آنها لزوما تنها به منافع اقتصادی خود در این ناحیه اکتفا نکرده و در پی کسب امتیازات سیاسی در بازیگری در سپهر روابط بین المللی هستند.
شکست دیپلماتیک سازمان های بین المللی***/حمله صرب ها به نیروهای حافظ صلح در کوزوو و برخورد ضعیف اتحادیه اروپا به صربستان / روند صلح در منطقه را با خطر جدی روبرو کرده است خطری که پس لرزه های آن بسیار بیش از جنگ و آوارگی مردم سوریه بر مسائل داخلی کشور های اروپایی تاثیر خواهد داشت.
آیا این تصویر زاده ذهن پریشان من است یا نشان از بی پایه گی بسیاری از تئوری های تاریخی است که جهت تاریخ بشر را به سوی “پیشرفت” ، آزادی و عدالت دانسته اند؟ اروپا خواستگاه دوران “لومیر= روشنگری؟ ” است ، چند سده کوشش برای یافتن چارچوب های روادارانه برای گشودن مشکلات بشری با دیوار سخت غرایز طبیعی برتری طلبی برخورد کرده و گویا نیروی نفرت و جنگ که همواره دست بالا را در تاریخ داشته همچنان در هنگامه آشوب حرف آخر را می زند. هر چند ایجاد چارچوب صلح آمیز برای حل مشکلات میان جوامع بشری مشکل می نماید ، اما نا ممکن هم نیست.
در حاشیه:
آتحادیه اروپا هم درمان و هم درد !
برای کشور های تازه تاسیس بالکان پیوستن به اتحادیه اروپا چشم انداز توسعه اقتصادی در سایه آزادی و دمکراسی را وعده می داد .اما روند این پیوند مستلزم کوشش فراوان برای حل مشکلات اجتماعی -اقتصادی و سیاسی است.*4 هر چه این فاصله دور تر ،کوشش فردی برای مهاجرت به کشور های غربی بیشتر و امید اصلاحات کمتر و امکان شعله ور شدن تنش های گذشته خطرناک تر! نمونه اش کوزوو -صربستان و یا تنش های قومی در بوسنی و هرزگوین است .از سوی دیگر ورود برخی از کشور ها اروپای شرقی به اتحادیه اروپا نشان میدهد که این کشور هایی که یک دوره فشار شدید اقتصادی و اجتماعی را برای اصلاحات تحمل کرده ، انتظار دارند زمانی که وارد اتحادیه اروپا می شوند شرایط داخلی کشورشان سریع بهبود یابد و چون چنین اتفاقی خادث نمی شود ،میدان برای نیروهای ناسیونالیست های افراطی و یاچپ های پوپولیست باز می شود تا با انگشت گذشتن بر کمبود های واقعی، راه حل های غیر عملی و تنش زا و حتی جنگ طلبانه خود را مطرح نمایند. گفتمان پوپولیستی که بر اساس بالا بردن مطالبات بدون پیشنهاد راه های عملی است، در کشورهای قدیمی تر “اتحادیه اروپا” هم رواج یافته و پایه های راه های مسالمت آمیز برای مشکلات داخلی و بین المللی را لرزان کرده است. در کشور های اروپای غربی هم گفتمان ناسیونالیست های مخالف ” اتحادیه اروپا” رواج یافته و اخزاب مخالف در پی دفاع از “منافع ملی” در چارچوب کشور خود بر آمده و بر نا کار آمدی “اتحادیه اروپا” تکیه می کنند ،خوانشی از” منافع ملی” که ترجمانش دو بار در سده پیش منجر به جنگ جهانگیر شد.
………..
پانویس
- *خرقانی منتخب نور العلوم به کوشش مینوی ص112
- ** گر مرد رهی میان خون باید رفت / از پای فتاده سرنگون باید رفت
- تو پای به ره ورنه و هیچ مپرس/خود راه بگویدت که چون باید رفت “عطار”
***به مصاحبه سفیر سوئیس گوش کنید.
ضرب و جرح نیرو های سازمان ملل و پلیس کوزوو ، توسط صرب ها
در کوزوو چه می گذرد
به زبان انگلیسی ، آشنایی بیشتر: