فهرست
“نیم پرده ایرانی”
پس از روی کار آمدن بنی عباس بایاری ایرانیان و انتقال پایتخت خلفا از دمشق به بغداد ، نقش عنصر ایرانی در تار و پود حکومت خلفا افزایش یافت .هرچند حکومت عباسی با درایت و زور شمشیر ابومسلم خراسانی برپا گردید اما او به زودی به دستور خلیفه بغداد کشته شد .با این حال از آن پس نهضت شعوبیه* پرتوان تر شد و در گوشه کنار فلات ایران ، حکومت های محلی ایرانی جوانه زد زبان فارسی به همت ادیبان و شعرا بارور گشت .این دوره که از اواسط سده دوم هجری/هشتم میلادی تا حاکم شدن ترکان در صحنه سیاسی ایران ادامه یافت از سوی مینورسکی ، ایران شناس معاصر “نیم پرده ایرانی” خوانده شده است.
فضا و زمینه تحولات اجتماعی سیاسی فلات ایران پس از اسلام
اگر در تمدن های چین و هند تغییرات اجتماعی و کشمکش های سیاسی بر همان مدار سنتی جامعه ادامه می یافت و جایگاه دین در بطن جامعه و نه در قدرت سیاسی بود ، در غرب آسیا و جنوب اروپا ، چه در کادر محلی و چه در گستره بین المللی صحنه درگیری های اجتماعی و سیاسی رنگ دینی بیشتری بخود می گرفت . گرایش دین بسمت قدرت در دوره ساسانیان آغاز شد و نقش دین حتی در رابطه میان امپراتوری های ساسانیان و بیزانس بسیار پر اهمیت گردید. این گرایش با حاکمیت اسلام که دینی تبشیری و ابراهیمی بود ، شدت و حدت بیشتری گرفت.
تحولات آتی در مناطق مختلف فلات ایران یکسره رنگ دینی بخود گرفت هرچند که محتوی آن بیشتر اجتماعی ،قومی و سیاسی بود. چارچوب کلی سیاسی را حاکمیت خلفا سنی مذهب بر جامعه تعیین می نمودند و حاکمان محلی ایرانی این دوره اعمم ازطاهریان ، سامانیان ، صفاریان و بوییان دیلم ، علیرغم سرکشی و قدرت نظامی شان ، مشروعیت دینی خود را از خلافت بغداد می گرفتند. جنبش های مردمی بر ضد حاکمیت موجود نیز به رنگ مذهبی جلوه می کرد .این جنبش ها که در اصل خواسته های اقتصادی و اجتماعی داشت در قالب مذهب هایی چون خوارج ، زیدیه، علویان گیلان و یا شیعه شش امامی اسماعیلی و عاقبت شیعه دوازده امامی رخ می نمود. البته جنبش های مردمی ضد خلافتی با مایه ادیان پیش از اسلام هم وجود داشت که شاخص ترین و دیرپاترین آنها ، جنبش خرمدینان بابک بود. در جامعه دینی فرقه های مذهبی نقش احزاب را در جامعه مدرن ایفا می کردند.
دگرگونی ترکیب جمعیت در فلات ایران.
پس از حمله اعراب عنصر جدید دیگری نیز در فلات ایران پدیدار شد و آن کوچ قبایل عرب **به مناطق مختلف ایران بود .این سیاست جابجایی جمعیت که از ابتدای حمله عرب آغاز گردید برای تثبیت حاکمیت خلفا انجام میگرفت . آنها در شهرها و مناطقی که مقاومت بیشتری در مبارزه با اعراب از خود نشان دادند همچون یزد، ری، قم ، خراسان ،بخارا و ..قبایل عرب را مستقر نمودند .البته در مناطق بیابانی هم که پناهگاه مخالفان خلافت بود قبایل بادیه نشین عرب را جایگزین کردند. هرچند که این ترکیب جدید جمعیت در جهت استقرار حکومت خلفا و اسلام بود اما در درازای زمان این قبایل با جوامع بومی در آمیختند و در بیشتر مبارزات مردم بومی در مقابل خلفا شرکت کردند. با این حال هم وفاداریشان به دین جدید بیشتر بود و هم سنن قبیله ای آنها در کنش های اجتماعی مردم بومی بی تاثیر نبود .
هر چند که پژوهش در زمینه تغییرات ترکیب جمعیتی فلات ایران بسیار پراکنده و محدود است ، اما به نظر میرسد که این ترکیب جدید نقش مهمی در تحولات آتی فلات ایران داشته است :از کلنی های یونانی در کنار شهر های ایران زمین تا جابجایی جمعیت در دوران خلافت و تا کوچ بزرگ اقوام ترک آسیای مرکزی ، هریک نقش خود را بر نظام اجتماعی و سیاسی ایران زده اند . جابجایی های گسترده در حمله قبایل عربستان و سپس آسیای مرکزی به فلات ایران در جهت تضعیف جامعه شهری و قوت بخشیدن به نظام عشیرتی عمل کرده است .چنانکه حکومت های داخل فلات ایران از آن زمان تا آغاز سده بیستم میلادی همگی ریشه و مایه عشیرتی داشتند.
آغاز جنبش های ضد خلافت عباسی در فلات ایران
نخستین امپراتوری اسلامی با حاکمیت معاویه آغاز شد . او به خانواده اشرافی عرب تعلق داشت که ثروتش را از راه تجارت با شهر های شرقی مدیترانه و شام بدست می آورد و از زمانی که خلیفه چهارم او را به فرمانروایی شام تعیین کرد قدرتش افزون گشت و خلافت مسلمین را درخاندانش موروثی نمود . اسلام خلفای بنی امیه بر اساس برتری عرب و طایفه اموی قرار داشت و دشمنی آنها با ایرانیان ، فلات ایران را به پناهگاه فراریان و مخالفان بنی امیه بدل کرده بود : از زیدیه *و فرقه های گوناگون شیعی گرفته تا خوارج * همگی به ایران پناه می آوردند و در میان مردم بومی حامیان و متحدانی در مبارزه با بنی امیه می یافتند.
در اوج قدرت بنی امیه ، خاندان دیگری از قریش که از نوادگان عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر بودند ، یکی از آنها به نام سفاح در بصره تشکیلات پنهانی بنا کرد و دست به سازماندهی مبارزه با بنی امیه در مناطق مختلف زد:” او با هوشمندی کانون مبارزه را به خراسان منتقل نمود . در خراسان قبایل یمانی و قیسی در سراسر دوره اموی با هم در جنگ و ستیز بودند ، ابومسلم آنها را آرام کرد و در سال 748 میلادی شهر مرو را پایتخت خود قرار داد . ابومسلم قحطبه را به تسخیر طوس و جرجان و قومس فرستاد و سپس اصفهان و نهاوند را گرفت .داعیان زیادی را هم به عراق و به ویژه به کوفه فرستاد، آنها با ابوالعباس سفاح در سال 749 بیعت کردند .سپاه خراسان تا موصل و حران پیش رفت و تاسیس خلافت عباسی را اعلام نمود سال 750 م ..سپاهیان عباسیان دمشق را گرفتند و معاویه را از قبر درآوردند و بر جسد هشام عبدالملک تازیانه زدند” دایره المعارف اسلامی ، جلد 12 ص 646.
پس از مرگ سفاح ، برادر زاده اش منصور بنیاد خلافت عباسیان را مستحکم نمود . او که با یاری ابومسلم رقبای خود را کنار زده بود در سال 755 م ابومسلم را با خدعه به قتل رساند . خونخواهی ابومسلم پرچمی شد برای همه مخالفان خلافت در شرق ایران .
خراسان نخستین کانون شورشیان ضد خلافت
برگرفته از کتاب”روزگاران ” زرین کوب ص 328 تا340
“هواخواهان ابومسلم تا مدت ها بعد خاطره او را بهانه قیام بر ضد خلافت کردند .امارت او در خراسان تا مدتها بعد به عنوان یک دوران استقلال واقعی و یک حکومت ضد عربی در خاطره ها باقی ماند.در آن مدت نه تنها اعراب و موالی خراسان که ضد اموی و یا متمایل به تشیع بودند نسبت به وی علاقه و اعتماد نشان دادند ، بلکه فرقه های زرتشتی ، مزدکی و خرمدینی هم که از قومس و دماوند تا نواحی سغد و بخارا در جامعه اسلامی عصر به صورت مخفی یا تحت عنوان اهل ذمه سر می کردند، قدرت او را در خراسان به یک قدرت ملی و محلی در خور پشتیبانی شمردند. پس از قتل او ، اندیشه مقاومت بر ضد خلافت عباسی به همراه نام او به سیستان ، ماوراءالنهر و حتی آذربایجان و طبرستان نفوذ کرد.” ص328
قیام سنباد
خراسان بعد از ابومسلم حاضر به از دست دادن استقلال بدست آورده دوران او نبود ، مخالفان عباسیان غالبا برای نشان دادن ضدیت شان با خلفای بغداد برخلاف گذشته با جامعه و علم سپید ظاهر می شدند. “نخستین قیام جدی ، نهضت سنباد گبر بود – که تقریبا دو ماه بعد از مرگ او در حوالی نیشابور به خونخواهی او برخاست و خود را اسپهبد پیروز خواند. بیشتر دوستداران ابومسلم که به او پیوستند از میان مجوسان یا بازماندگان نهضت مزدک بودند…..جنبش سنباد از نواحی نیشابور تا حدود کومش و ری را فرا گرفت و در تمام این حوالی مخالفان خلافت از هر آیین و فرقه ای به وی پیوستند…او با مزدیسنان طبرستان رابطه دوستی برقرار کرد و بدین گونه از خراسان تا طبرستان متشنج شد….” در جنگ بزرگی که میان سپاهیان خلیفه و سربازان نا آزموده روستایی او در گرفت ، لشکر سنباد شکست سختی خورد و خود او به طبرستان پناهنده شد.”
شورش استاسیس
“پس از چندی شورش دیگری در خراسان به رهبری استاسیس در گرفت ، این قیام هرچند با نام ابومسلم مربوط نبود ، اما بسیار از هواخواهان او به این شورش یاری رسانند .” استاسیس داعیه احیاء آئین به آفرید را داشت و به ابومسلم که به آفرید به اشاره او کشته شده بود علاقه ای اظهار نمی کرد . با این حال گویند که 300 هزار تن گرد وی جمع آمدند .محرک آنها ناخرسندی از طرز حکومت خلیفه عباسی بود که ناشی از اجحاف عمال خلیفه نسبت به مجوس اهل ذمه بود که اکثر روستائیان و پیشه وران بودند و انواع تحمیل ها و تحقیرهای عمال خلیفه ، آنها را به شدت از تائیدی که در جریان دعوت ابومسلم از دعوت عباسی کرده بودند پشیمان ساخته بود.”ص 334 . عاقبت پسر خلیفه با سپاهی گران بر شورشیان یورش برد و شمار بسیاری را بکشت و بسیاری را به اسارت و بردگی گرفت . بعد ها دختر استاسیس به نام مراجل را به هارون الرشید دادند و مامون از وی زاد. پسرش(پسر استاسیس) غالب که دایی مامون بود از نزدیکان وی گشت و همو بود که سال ها بعد فضل ابن سهل وزیر مامون را به فرمان او در گرمابه کشت …..استاسیس یک پیشوای زرتشتی ، یک انقلابی و یک توطئه گر ماهر بود که ظاهرا در نزد بیشتر پیروان خویش به چشم یک منجی موعود ، یک نوع سوشیانت آخرالزمان ، نگریسته می شد ، هر چند که خاطره ابومسلم و اندیشه خونخواهی او شعار وی واقع نگشت.”ص334
المقفع ، پیامبر نقابدار
” اما خروج المقنع – پیامبر نقابدار – که تا چند سالی بعد در خراسان و ماورا النهر را دوباره بر ضد خلیفه عباسی برانگیخت ، همچنان با نام و خاطره ابومسلم مربوط بود . در این قیام غیر از فرقه های غلاه و هواخواهان ابومسلم ، عناصر مجوسی و مزدکی هم نقش فعال داشتند …خروج آنها از مرو تا سغد و بخارا ادامه داشت. هنگام قیام او حدود بیست سال از قتل ابومسلم میگذشت . این قیام تعدادی از ترکان و اعراب ناراضی را هم بخود جلب کرد . ..المقنع که همواره نقابی سبز یا زیرین بر چهره داشت در سال 141هجری داعیه پیامبری کرد و در سال 159 در حوالی نخشب دعوی خود را تجدید کرد و اکثر طبقات ناراضی را که آماده قیام بر ضد خلافت بودند برای شورش تجهیز کرد … آن ها نیز مانند نسل قدیم شورشی خود را سپید جامگان می خواندند. قیام آنها مثل هر شورش انقلابی مشابه از همان آغاز با شعار های تند آغاز شد و نهضت با قتل و غارت و راهزنی و آزار مخالفان همراه بود . سپاهیان خلیفه او را آنها را از از پایتخت خراسان دور کردند و المقتع به دره زرافشان رفت و ماه نخشب را اختراع کرد، در قلعه به نام سنام طلوع و غروب می کرد که همچون معجزه ای از سوی هواخواهانش تلقی می شد. خلیفه عباسی سردار خود را در سال 160 به دفع این شورش فرستاد ، که از عهده کار بر نیآمد و تنش بسیاری از نقاط خراسان را فرا گرفت و بالاخره پس از چهار سال جنگ سپاهیان خلیفه بغداد هواداران المقنع را تار و مار کرده و قلعه سنام را در دره زرافشان تسخیر نمودند.
“در بین آنچه بقایای سپید جامگان را به خاطره او همچنان علاقمند نگه داشت پاره ی عقاید و تعالیم خرمدینان خراسان بود که در عهد ابومسلم و دوران دعوت ، به وسیله خداش نام ار داعیان خراسان نشر شده بود..این آیین به شکل پنهان تا عهد مغول در خراسان دوام یافت اما مقارن همین عهد ، در آذربایجان و طبرستان هم هواخواهان یافت و به جنبش بابک و مازیار منجر گشت که نهضت خرمدینان و سرخ جامگان خوانده شد و با قدرت خلفا به چالش برخاست”ص338
گاهشمار
130 هجری/748 میلادی – آغاز شورش ابومسلم خراسانی در برابر خلفای بنی امیه .این دوران امامت امام ششم شیعیان همزمان بود .
132 ساله/750 م .قیام به آفرید در خراسان نخستین شورش بزرگ با رجعت به دین های ایرانی بود . پس از شش سال سنباد و سپس استاسیس دست به شورش زدند. المقنع ، پیامبر نقابدار هم در سال 780 در آنسوی سیر دریا ،رود سیحون،طرفدارانی فراوانی یافت و در نهایت قیام بابک که بیست سال بطول انجامید و پایه های خلافت عباسی را به لرزه درآورد.
133 هجری/751 میلادی جنگ تالاس در کنار رودخانه ای بهمین نام (در قرقیزستان امروز ) میان لشکریان خلیفه عباسی و سپاهیان امپراتور چین .شکست چین نقطه پایانی بر پیشروی چین در آسیای مرکزی بود و از این پس تا چهار سده مسلمانان بر ماوراءالنهر حاکم شدند . گویند که صنعت تولید کاغذ به وسیله اسیران چینی به مسلمانان و سپس به اروپا منتقل شد.
172ه/788م- ادریس بن عبدالله ، نوه امام حسن نخستین دولت شیعی را در مراکش بنا نهاد .
………………………………..
پانوشته ها:
*مخالفان بنی امیه :
۱)تیره های گوناگون قریش: بنی امیه ، بنی عباس و بنی هاشم جد بزرگشان عبدالمناف از قبیله قریش بود . دو پسر او ، هاشم سردودمان خاندان بنی هاشم (خاندان پیامبر اسلام) و دیگری عبدالشمس پدر امیه که جد خاندان بنی امیه بود
۲) خوارج که مشروعیت رهبری را انتخاب امت میدانستند و خواستار برابری امت در تقسیم غنائم جنگی و باج و خراج از اهل ذمه بودند . انها پیوند خونی را دلیل برای حاکمیت نمی دانستند.
۴) زیدیه: آنهاشرط رهبری مومنان را ، توانایی نظامی در پیشبرد اسلام میدانستند . این گروه ها بر امامت علویان تکیه داشتند.
۵) شعوبیه : اقوام غیر عرب که مسلمان بودن را معیار می دانستند و قومیت و نسبت خونی را عامل حاکمیت نمی دانستند.
۶)قرمطیان و زنگیان ، بردگانی که ادعای برابری با دیگر مسلمانان را داشتند.
**بر گرفته از دایره التمعارف اسلامی ، خراسان در دوران اسلامی
“دوران خلافت بنی امیه برای ایران، دوران ادامه فتوح اسلامی خاصه در خراسان و ماوراءالنهر، و همچنین دوره مهاجرت اعراب مسلمان به داخل بلاد ایران به ویژه خراسان است. در این دوران اعراب مسلمان گروه گروه به این سرزمین مهاجرت کردند. از جمله در سال 51 هجری، پنجاه هزار سپاهی با خانواده خویش به نواحی مختلف خراسان مهاجرت نمودند. ) بخش عمده مهاجران از بصره به خراسان آمدند و در مشرق خراسان و سیستان غلبه با طوایف بکر و تمیم و در مغرب خراسان و حدود قومس با طوایف قیس بود.
اعراب مسلمان مهاجر در خراسان به تدریج با آداب و رسوم ایرانی آشنا شدند و با ایرانیان روابط خویشاوندی برقرار کردند. اما خراسانیان از حضور اعراب چندان خشنود نبودند و اعراب مهاجر نیز همان تعصب ها و اختلافهای دیرین اعراب قحطانی و عدنانی را با خود همراه داشتند. این اختلافات و رقابتها، از جمله عوامل انحطاط و سقوط بنی امیه شد به خصوص که سیاست مبنی بر تبعیض عرب بر عجم و دیدگاه برتری طلبانه آنان نسبت به موالی نیز به تدریج مسلمین غیرعرب را آشکارا به مخالفت با آنان واداشت. “
منابع:
تارخ تمدن اسلام جرجی زیدان
تاریخ علوم در اسلام حسن تقی زاده انتشارات فردوس.
-دایراه المعارف بزرگ اسلامی جلد بغداد .
-تاریخ جنبش های مذهبی در ایران جلد دوم . رفیع انتشارت کومش.
-Histoire de l’Iran et des iraniens” J.P.ROUX Fayard