فهرست

شهر های دوره صفوی (1)

صفویان در طول حکومت سیصد ساله خود در ایران (907 ـ1148هـ / 1502-1736 م/234سال) سه شهر تبریز، قزوین و اصفهان را به پایتختی برگزیدند و  فرح آباد در نزدیکی شهر اشرف/بهشهر کنونی / هم اقامتگاه ویژه شاه عباس بود.   در دوره شاه عباس روند شهر سازی شتاب گرفت و شهر هایی چون شیراز،مشهد،کاشان،کرمان و یزد رونق یافت .اما نام و آوازه شاه عباس با شهر اصفهان گره خورده است :اصفهان دوره عباسی بازتاب شخصیت پادشاهی است که با وجود تربیت و تبار عشیرتی که او را فردی مستبد،خشن و بی رحم بار آورده بود، اما دلبستگی به آب و خاک و رفاه مردم ،از او فرمانروایی دلسوز ساخت که در عرصه حکمرانی جستجوگر و نوآور، و در نگرش به شهر سازی و به کار گیری فضای عمومی ،رفاه “رعایا ” را مد نظر داشت.

 

بر خلاف شاهان قدرتمند که با دوری جستن از مردم ، کوشش داشتند برای خود چهره ای افسانه ای، غیر قابل دسترس و شکوهمند بسازند ، رویکرد شاه عباس چه در عرصه عمومی و چه در رفتار و پوشش شخصی یکسره متفاوت بود:او در فضای عمومی حضوری چشمگیر داشت و در روابط اجتماعی ، سادگی رفتار و کردارش چشمگیر، هوشمندانه و بسیار تاثیر گذار بود. کاخش در کنار میدان اصلی شهر و در مرکز آمد وشد اهالی قرار داشت ،در طول روز در این میدان که گستردگی اش در جهان آن روز کمیاب بود، فروشندگان و خریداران خرد و کلان در رفت و آمد بودند و شبها میدان محل گردش و تفریح اهالی بود که به تماشای شعبده بازان و هنرمندان می آمدند. هرزگاهی در این میدان جشن های شاهانه و بازی چوگان ودیگر نمایش ها برگذار میشد.شاه خود به قهوه خانه و چایخانه ها رفت آمد داشت و اغلب مهمانان خارجیش را ، که فراوان بودند در این محل ها پذیرایی می کرد. شاد خواری و شاد زیستن در چهار باغ و هزار جریب و دیگر باغ های شهر و کناره زاینده رود دایر بود . آدابی که همچنان مردم اصفهان بدان پایبند هستند، هرچند که دیگر آبی در زاینده رودشان جاری نیست.

تبریز ، نخستین  پایتخت دودمان صفوی

مکتب تبریز در دوره صفوی مرکز هنریاز هرات به تبریز منتقل شد

“بنای شهر تبریز را بعضی به دوران اشکانیان و ساسانیان نسبت می دهند. آنچه مسلم است هنگامی که اعراب ،آذربایجان را سال 22ه (642 م)فتح کردند ، تبریز روستای کوچکی بود که  از رودخانه تلخه رود و مهران رود آب می گرفت .  بعد ها در دوره سلجوقیان تبریز  اهمیت یافت و در دوره حاکمیت  قبایل ترک، شهر بزرگی شد . از جمله در دوره  ایلخانان مغول  برای نخستین بار در ایران، چاو(پول کاغذی) در تبریز چاپ شد.” دانشنامه 32 .تبریز پایتخت قراقویونلو ها ، حاکمان  آذربایجان و بخش های گسترده از فلات ایران بود .این دودمان ترکمن به دست شاه اسماعیل صفوی منهدم شد .

تبریز ، نخستین  پایتخت دودمان صفوی

شهر تبریز است کوی دلبران       ساربانا بار بگشا زاشتران…استاد شهریار

شاه اسماعیل اول به سال 906 ه(1500م) تبریز را تسخیر کرده و در آنجا تاجگذاری کرد . او  تبریز را  دلیل نزدیکی به مرکز قدرت معنوی خاندان خود در اردبیل به پایتختی برگزید . این انتخاب دسترسی شاه جوان را به  پیروان و فداییان پرشور خود ، ایلهای ترکمان شیعی مذهب در سرزمین آناتولی ،آسانتر می کرد .  نخستین دستور او  پس از تاجگذاری در تبریز،اعلام مذهب شیعه دوازده امامی به عنوان مذهب رسمی دولتی بود. در آن هنگام اکثریت بزرگی از تبریزیان پیرو  مذهب تسنن بودند و اطرافیان شاه و حتی مادر او بیم آن داشتند که مردم  شهر سر به شورش بردارند. اما او با کشتار شمار زیادی از مردم و چند تن از رهبران اهل سنت ، اهالی را به پیروی از مذهب جدید واداشت.”

در بهار سال 920 ه/1514 ، سلیم ،سلطان عثمانی شد و شاه اسماعیل از رقیب او حمایت کرد و این امر را مورخان عثمانی موجب عمده لشکرکشی او به ایران و جنگ چالدران میدانند” در باب صفویان ص55 ، هرچند که از همان ابتدای تبلیغات شیعی در میان قبایل ترکمن ولایات شرقی آناتولی دولت عثمانی با بدگمانی بدان می نگریست و بویژه تبلیغات هواداران شاه اسماعیل که او را مرشد کامل و نایب امام اعلام می پنداشتند و شماری از ترکمن ها نیز او را پرستش میکردند موجب خشم سلاطین عثمانی و رها کردن سیاست  مدارا گر مذهبی آنان شده، صفویه شیعه را دشمنی خطرناکتر از مسیحیان دانسته و به هر بهانه ای آماده جنگ با آنها بودند.

نزدیکی تبریز به مرزهای شرقی ،شهر را در خطر حملات قوای عثمانی قرار میداد،چنانکه چندین بار شهر به اشغال آنها در آمد و این جنگ ها خسارات فراوانی به آذربایجان و به ویژه به شهر تبریز رساند .سپاهیان صفوی که یارای مقاومت در برابر سپاه مجهز عثمانی را نداشت هر بار سیاست زمین های سوخته را پی می گرفت و منابع آب را از میان میبرد و سپاهیان اشغالگر عثمانی که فاصله زیادی با موطن خود داشتند ، از هیچ چپاول و غارت دریغ نمی کردند.”نتیجه جنگ ها برای آذربایجان ،شیروان و ارمنستان یسیار اسفبار بود ، سرزمین های مخروبه با دهات متروک ، پل های ویران و چاه های زهر آلود و خرمن های سوخته . رسم تخلیه مناطق مرزی و جایگزینی آنها با اقوام دیگر را صفویه از سلسله های پیشین به ارث برده بود /متی فصل پنج.

قزوین

قزوین کلیسای کانتور ، از کوچکترین کلیسا های جهان ، تاریخ بنا سده بیستم ! (بسیار زیباست ،دیدنش را توصیه می کنم!)
ساختمان عالی قاپو در قزوین یادگار دوره شاه تهماسب

پس از مرگ شاه اسماعیل  به دلیل خطر عثمانی و  دودستگی های میان مردم در تبریز ،  جانشین او شاه تهماسب  پایتخت را  به قزوین منتقل نمود و اداره کشور را تسهیل کرد.  شهر قزوین  پیشینه کهن داشت  و نام آن از قوم “کاسی” ریشه می گرفت که پیش از دیگر آریائی ها وارد فلات ایران شدند . (دریای کاسپین و شهر کاشان هم از ریشه واژه “کاسی”  است. بخش هایی از این  قوم  به زاگرس مهاجرت نموده و در هزاره نخست پیش از میلاد ، بانی دومین امپراتوری بابل شدند) .قزوین در دامنه جنوبی البرز مرکزی و بر سر راه ابریشم قرار داشت گویند” شاپور اول  در آنجا دژی ساخت و پس از اسلام در زمان هارون الرشید خلیفه عباسی به دور شهر بارویی بنا گردید . از دوره ملکشاه سلجوقی هم مسجد جامع شهر بر جای مانده که از زیباترین بنا های تاریخی قرن ششم هجری است . خوشنویسی هایی که از دوران مختلف بر بنا های شهر به جا مانده است  شهر قزوین را به یکی از مراکز خوشنویسی در فلات ایران بدل نموده است”  دانشنامه ص 66  . اما  قزوین در دوره شاه تهماسب  رونق فراوانی یافت :بازسازی شهر به مدت  یازده سال به درازا کشید. از بناهای معروف این دوره “عالی قاپو” است که بر  طبق الگوی عثمانی آن “باب عالی” در استانبول ساخته شده.  خیابان اصلی شهر که بعد ها به خیابان سپه مشهور گردید را نخستین  خیابان ایران دانسته اند.

چندین گزارش از سفرنامه نویسان اروپایی در توصیف قزوین موجود است از آن جمله  گزارش شاردن جهانگرد فرانسوی:”قزوین شهر بزرگ و زیبایی است که در دشتی وسیع واقع در سه فرسنگی کوه الوند بنا شده‌است… دوازده هزار خانه و صد هزار تن جمعیّت دارد. صد خانوار یهودی، و چهل خانوار مسیحی در این شهر به سر می‌برند. میدان شاه که اسب‌دوانی نیز در آن‌جا به عمل می‌آید زیباترین نقاط این شهر است… قزوین مسجد بسیار ندارد… بعد از مسجد مهم‌ترین و مجلل‌ترین عمارات قزوین مدارسی است که طلاّب‌علوم دینی در آن تحصیل می‌کنند.. برخی از کشتزار ها از آب شاخهٔ کوچکی از شاهرود آبیاری می‌شود. کاریزهایی نیز دارد.  کمبود آب گذشته از این که بزرگ‌ترین مانع رشد کشاورزی و توسعهٔ باغها و بوستانها ست…”   پیترو دولا واله نیز چندین نوبت در کتاب خود شهر قزوین و  زندگی مردم را  توصیف می نماید  به ویژه از برگزاری جشن هایی می گوید که در میدان اصلی شهر برگزار می شد ” شاه عباس برای اینکه روحیه عمومی را شاد کند و فکر جنگ را از خاطر بزداید ، در میدان عمومی دستور بازی خاصی را داد که بازیکنان آن ، برعکس چوگان ، سوار بر اسب نیستند و همه مردم در آن شرکت دارند. بازی از این قرار است که در وسط میدان گرگ زنده ای را می آورند و میان مردم رها می کنند. مردم از اطراف دنبال گرگ می دوند و با داد و آن حیوان وحشی را چنان خشمگین و بیمناک می کنند که به هر طرف حمله می برد و به سوی اشخاص می پرد….” میدان بزرگ  گاهی برای مراسم  بار دادن به سفرای کشور های اروپایی و پیرامونی هم به کار گرفته می شد ص 242.در سفرنامه پیترو می خوانیم که چگونه شاه عباس با دعوت سفاری اروپایی و کشور های بیگانه در میدان بزرگ قزوین  با آنها رفتار متفاوتی داشت که بازگو کننده سیاست او برای بزرگداشت سفیری و یا نکوهش دیگری بود .شاه از حضور دیگران و مردم شهر برای انتقال پیام و بازسازی تصویر خود نزد رعایایش سود می جست.

اصفهان

موقعیت جغرافیایی /زاینده رود

پل های زاینده رود / نقاشی مربوط به سفرنامه پیترو دولا واله

اصفهان  در بخش مرکزی فلات ایران و در دامنه  خاوری الوند، کنار زاینده رود قرار گرفته است .” در ارتفاع تقریبی 1585،واحه ای است کاملا زراعی در میان دشتی پهناور د تقربلا لم یزرع.شاه عباس و طراح اصلی او ، شیخ بهایی، با ایجاد شبکه های کامل آبیاری و ارتباطی و بنیاد نهادن شهر بازرگان و پر رونق نجف آباد در 25 کیلومتری غرب اصفهان برای تهیه زیربنایی زراعی استواری برای پایتخت جدید فراهم آوردند.آب برای آبیاری از رودخانه زاینده رود ،که نامی کاملا برازنده دارد،تهیه میشود ….این رودخانه حتی در زمان شاه عباس هم کفاف احتیاجات پایتخت را نمی داد و شاه عباس کوشید بخشی از آب رودخانه  کوهرنگ را برای افزایش جریان زاینده رود منحرف سازد ” ایران صفوی ص155.

پیشینه

در تاریخ اساطیری ، اصفهان را زادگاه کاوه دانسته اند. در میان راه کوهرنگ به اصفهان محلی است به نام “مشهد کاوه” که گفته می شود آرامگاه کاوه است و امروزه با شمایل امامزاده ،آرامگاهی برای او ساخته اند. اما اصفهان  زادبوم ” گودرز” کشواد، پدر گیو پهلوان شاهنامه است که در دوره اشکانیان میزیست. پس از اسلام نیز اصفهان چندی پایتخت عضدالدوله دیلمی*  بود و در دوره ملکشاه سلجوقی رونق فراوان یافت .

*حکایت بزرگداشت نوروز و مراسم شادکامی و شادخواری در اصفهان دوره عضدالدوله در کتاب ”   ” آمده است.

 شهرسازی و معماری اصفهان

میدان نقش جهان ، ترکیب هنرمندانه ای از ساختار شهر قدیمی و باز سازی دوره صفوی / عکس از کتاب در باب صفویان

شاه عباس در سال های نخست سده یازدهم هجری /1622؟م. پایتخت را از قزوین به اصفهان منتقل نمود.فاصله گرفتن از مرز های عثمانی، جاگیر شدن در مرکز کشور، کاهش نفوذ قزلباشان ،بهبود بخشیدن به راه های تجاری شمال و جنوب از جمله دلایل چنین تصمیمی بود.

 

اصفهان نقاشی اوژن فلاندن سال 1840

طرح شهرسازی اصفهان در دهه آخر سده نهم هجری آغاز شد و هدفش ساختن شهری جدید در کنار شهر قدیمی و بدون آسیب زدن به آن. بازار قدیمی شهر به ضلع شمال میدان نقش  جهان می رسید و در هماهنگی هنرمندانه ای دو محل رفت و آمد مردم  به یکدیگر متصل می شد.

دو ویژگی کلیدی طرح اصلی شاه عباس برای اصفهان ، چهارباغ و میدان نقش جهان است.  اولی از کاخ چهلستون آغاز می شد ، حدود یک کیلومتر و نیم به سمت جنوب میرفت، از طریق پل الله وردی خان از زاینده رود می گذشت و دو کیلومتر دیگر ادامه داشت  تا به فضای باغ های هزار جریب می رسید….ویژگی دوم ،میدان نقش جهان بود که با طول و عرض تقریبی 507 و 158 متر در شمال شرقی چهارباغ قرار داشت ..گرداگرد کناره میدان نهری به عرض 3/5 متر و عمق 2 متر جریان داشت .در طول نهر ردیفی از درختان چنار  بر رهگذران سایه می افکند .میدان روز ها پوشیده پر از دستفروشان بود  و در انبار بازرگانان در اطراف میدان انواع مالتجاره انبار شده بود و روزانه افرادی از ملیت های مختلف نظیر انگلیسی، هلندی،،عرب،پرتغالی، ترک ،یهودی،ارمنی، روسی،و هندی به این محل می آمدند .شب ها میدان به محل تردد جمعیت زیادی از بازیگران ، شعبده بازان،خیمه شب بازان، بندبازان، نقالان، درویشان و روسپیان بدل میشد ” عصر صفوی ص156

تمامی سفرنامه نویسان فرنگی دوره صفوی در ستایش اصفهان سخن گفته اند . پيترو دولا واله می نویسد” در مشرق زمین به استثنای قسطنطنیه ،واقعا هیچ یک از نقاط دیگر را نمی توان با آن مقایسه کرد …از لحاظ وسعت ،أصفهان با ناپل برابر و شاید مختصری کوچک تر باشد… در اطراف آن به دستور شاه سه محله جدید ساخته شده ..یکی از آنها تبریز نو نام دارد ، که سکنه اش را  تبریزیان مهاجر تشکیل می دهند و  “عباس آباد” نیز خوانده می شود . محله دیگر جلفاست که سکنه آن را مهاجران جلفا تشکیل داده اند و همه آنها ارمنی مسیحی و ثروتمند هستند. در سومین محله ، گبر ها  ساکن هستند”ص 28 و چنین ادامه می دهد: بازار ها واقعا بی نظیرند و همه بنا های آنجا بزرگ و عالی و مساوی و منظم و دارای معماری فوق العاده خوبی هستند و به علاوه در آن، امتعه و کالا از هرنوع به حد وفور وجود دارد  و دالان ها را به طوری تقسیم بندی کرده اند که هر قسمتی به متاعی تخصیص یافته و این امر موجبات تسهیل امر داد و ستد را فراهم آورده است…کاروانسرا نیز به حد لزوم وجود دارد و همه آنها  بزرگ و دارای ساختمان خوب و تزئینات مناسب هستند ” .نویسنده سپس به توصیف میدان نقش جهان و کاخ های شاهی و دو مسجد بی نظیر آن می پردازد و معماری و هنر کاشیکاری آنرا برتر از قسطنطنیه و بناهای مذهبی مسیحیت می نامد.ص 31  چهارباغ   ص 28 او در ادامه به توصیف  خیابان تازه ساز” چهار باغ با دیوار ها و درختان و خانه ها و باغ ها و حوض هایش”  می پردازد و زیبایی آن را چشمگیر تر از خیابان مشهور “پوپولو” در رم و خیابان های معروف شهر های بزرگ اروپایی  می داند. و سپس مفتون پل های  رودخانه زاینده رود شده ، می نویسد” روی این رودخانه پلی وجود دارد که تماما از آجر ساخته شده و عرض آن از تمام پل های رم بیشتر بیشتر و طول آن حداقل سه الی چهار برابر آن پل هاست…راهرو های زیر پل که تقریبا هم سطح آب قرار گرفته ، خنکی و زمزمه آب در طبقه زیرین پل به خصوص در تابستان های گرم بسیار مطبوع است بعلاوه در جهتی که آب جریان دارد  نزدیک پل دیواره کوچکی از سنگ قرار داده اند تا آب از روی آن سرازیر شود و صورت آبشار کوچکی بخود بگیرد و این منظره نیز بسیار زیباست”

“معماری اصفهان پرخاشگرانه نیست ، مسجدها ، درگاه ملوکانه و کل طرح میدان شاه نه از قدرت نظامی خام بلکه از فرهیختگی و پیراستگی مدنی ایرانی حکایت می کند ،آنجا هم که جنبه مذهبی دارد جنبه مدنی تعدیلش می کند .بدون طاق نصرت ، بنا ها ستیزنده و سهمگین نیستند با ظریف و مهذب اند ” بحران متی

*شاردن جهانگرد فرانسوی جمعیت این شهر در این زمان را ششصد هزار تن تحمین زده .همچنین گفته اند که   شهر اصفهان در روزگار اوج شکوه خود ۱۳۷ کاخ، ۱۶۲ مسجد، ۴۸ مدرسه، ۲۷۳ حمام و۱۲ گورستان داشت،

 قهوه خانه ها  و چایخانه ها

” برگرفته از “زندگانی شاه عباس اول” ج1 ص 178

 

باغ هزار جریب در انتهای خیابان چهار باغ

 

اصفهان حدود 1725 نقاشی

قهوه خانه های اصفهان بزرگ بود و دیوار های سفید پاکیزه داشت .در اطراف قهوه خانه طاق نما و شاه نشین ساخته بودند  با قالی و فرش …شب ها چراغ فراوانی از سقف فرو آویخته بود.و در میان قهوه خانه حوضی بزرگ بود که همیشه آب پاک از اطرافش فرو می ریخت .*” شاه خود  گاه با لباس مبدل به قهوه خانه میرفت و بسیار علاقمندی به گوش کردن پرده خوان های شاهنامه بود . گاهی نیز همراه سفرای کشور های خارجی به قهوه خانه های اطراف میدان نقش جهان میرفت  .ج1 ص 402 …تاورنیه  جهانگرد فرانسوی  می نویسد شاه عباس چون دریافت که مردم در قهوه خانه  ها گفتگو های سیاسی و دولتی می پردازند  دستور داد  که ملایی بد آنجا رود و مشتریان را با گفتن مسایل دینی و نقل تاریخ و شهر سرگرم نماید  ص 406

بر خلاف شیره کش خانه ها ،  فضای چایخانه ها متفاوت بود :” مردم محترم و نجیب جمع می شدند و در ضمن نوشیدن چای به بازی های نرد و شطرنج و امثال آن می پرداختند . یکی از سفیران اروپایی می نویسد که شطرنج بازان ایرانی غالبا از شطرنج بازان مسکوی نیز زبردست ترند، در صورتیکه شطرنج بازان روسیه در اروپا رقیب ندارند. ص 405 همانجا .و در توصیف چای  میگوید: چای را سوداگران تاتار و ازبک از ختا(چین)به ایران می آوردند و بدین سبب به چای ختایی معروف بود .

*از میان قهوه خانه های معروف اصفهان ، قهوه خانه طوفان به سبب وجود جوان خوبرویی که بدین در آن خدمت می کرد ، شهرت یافته بود .به کار گماشتن پسر بچگان خوبروی گرجی و چرکس و ارمنی  در قهوه خانه ها امری رایج بود. جمعی به خدمت مشتریان مشغول بودند.و جمعی با زلف های بلند و لباس های فریبنده به رقص ها و بازیهای گوناگون دیگر می پرداختند .به همین سبب قهوه خانه ها بیشتر میعادگاه صورت پرستان و شاعران دل  در کف و هوسبازان بود . زندگانی شاه عباس ج 1 ص 179

-روشنایی شهر از درآمد مالیاتی روسپیان فراهم می شد ،گفته بودند آتش نا پاکی این در آمد را از میان می برد.

-بسیاری از بنا های تاریخی اصفهان در دوره قاجاریه به فرمان ناصرالدین شاه و بدست ظل السلطان آسیب دید و یا  تخریب شد.

تهران

پیتر دلاواله در سفرنامه خود توصیفی از “تهران” دارد که  مربوط می شود به همراهی او در سفر شاه از مازندران به قزوین .می نویسد:”تهران شهر بزرگی است که از قزوین وسیع تر است ، ولی عده کمی در آن ساکن هستند. تمام این شهر از باغ های بسیار بزرگ پوشیده شده و همه رقم میوه در آنها یافت میشود…خیابان های آن از نهر های ی که تعداد آنها فوق العاده زیاد است سیراب می شود و همین نهرها برای آبیاری باغات هم استفاده می شود .خیابان ها پر از درخت چنار است که همه پر برگ و قطور و زیبا هستند و باید بگویم که در تمام عمر خود هیچ وقت تعداد به این زیادی چنار نموند زیبا ندیده ام .تنه این درختان به اندازهای قطور است که اگر دو مرد دست به دست یکدیگر بدهند ، باز هم نمی توانند یکی از آنان را در بغل بگیرند.”ص229  .

لازم به یادآوری است که در این سفر شاه عباس در کنار شهر اقامت کرد و وارد تهران نشد .چرا که در گذشته گفته بود “لعنت بر پدر کسی که وارد این شهر شود”!! حکایت از این قرار است که در سال های نخستین پادشاهی ، در هنگام یورش ازبک ها به خراسان ، سپاه به سرکردگی شاه به سوی خراسان در حرکت بود و در تهران متوقف شد. شاه به دلیل  افراط در خوردن میوه های عالی تهران مریض شد و  به مدت دوماه نتوانست در جنگ شرکت نماید و ازبک ها شهر مشهد را تسخیر نمودند.

کرج: پیترو در ادامه سفر  پس از یک شب راهپیمائی از تهران به محلی میرسد که چنین توصیفش می کند :” به رود بزرگی رسیدیم که بر روی آن پل بسته بودند. این آب کرحرود خوانده می شود (رودخانه کرج)و در کنار آن دهکده ای هم به این نام وجود دارد.

…………………………………….

پانویس

* جشن ها وآئین های ایرانی  تالیف ابوعثمان جاحظ ،ترجمه و تالیف افتخار زاده

** حکایت سفر به اصفهان و توصیف این شهر  از زبان صادق هدایت در کتاب “اصفهان نصف جهان ” خواندنی است، هر چند که در گاه بگاه نگرش ضد سامی او   نمایان می شود که آزار دهنده است . نویسنده دیگری که توصیف شعر گونه ای از اصفهان دارد، زنده یاد شاهرخ مسکوب است  در کتاب “خواب و خاموشی ؟”

منابع

 

سفر نامه دولاوله جهانگرد اتیالیایی، تمام هم او بر انگیختن شاه عباس در جنگ با عثمانی بود و کمک به مسیحیان به ویژه کاتولیک های ایران