سفر من به ارمنستان و گرجستان پایان یافت و نتوانستم به دیگر کشور ها و شهر هائی که آرزوی دیدنشان را داشتم و دارم بروم.پس در انتظار چنین سفری ،نکات مهمی که آموختم را یاداشت میکنم تا توشه راه سفر آینده باشد.

قفقاز

قفقاز از شمال به دشت های اورآسیا (جنوب روسیه) از غرب به دریای سیاه، از جنوب به ترکیه و ایران و از مشرق به دریای کاسپین محدود می شود. دو رشته کوهِ شرقی غربی، مخزن آب و سرچشمه رودهای فراوان و باروری خاک این سرزمین است.

زبان مردمان قفقاز : شمار باشندگان امروزی این سرزمین 23 میلیون نفر است که یک سوم آنها به زبان قفقازی( که ویژه این ناحیه است) ، یک سوم به زبان های هند و اروپائی و یک سوم به زبان ترکی سخن می گویند. با تسخیر قفقاز به دست روسیه تزاری زبان روسی هم در سه سده گذشته رواج یافته است./ص88 اطلس)گوناگونی

باشندگان قفقاز: از تبار بومیان اولیه باشندگان قفقاز آگاهی زیادی در دست نیست، نخستین مهاجران از مردمان میانرودان (به ویژه کلدانی) بودند که در اثر فشار اقوام ایران به سوی شمال کوچ نمودند، اقوام ایرانی (سکاها/سیت ها)* از شمال دریای کاسپین هم به این سرزمین وارد شدند که بازماندگان امروزی آنها مردم اوستیا هستند که همچنان زبانشان “ایرونی” خوانده می شود. در دوره پس از میلاد مهمترین مهاجرت از سوی هون ها (اجداد مغولها – از سده 4 تا 6) و سپس ترک های آسیای مرکزی (ترکمن ها از سده 10 تا 14) انجام گرفت. جابجایی جمعیتی مهم دیگر، از سوی روسیه تزاری و بلشویک ها با کوچ دادن اسلاو ها (از سرزمین های اوکراین،لهستان و، بالتیک و البته روسیه )به منظور “روسی کردن” این سرزمین صورت گرفت.

ادیان مردمان قفقاز: در دوره باستانی، امپراتوری های ایرانی که بر بخش بزرگی از جنوب قفقاز حکومت داشتند ، در پی تحمیل دین و زبان خود به مردم بومی نبودند. نخستین دین ابراهیمی که گام به این سرزمین گذاشت ، مسیحیت بود: در سده سوم به توسط برتلمی قدیس ارمنستان، و در سده بعد گرجستان به توسط جرجیس( جرج قدیس) و نینویِ قدیس. اینان پیروی کلیسای مشق زمین بودند ، که ایرانیان آن ها را نصارا(نصرانی) می خواندند . پس از ورود روس ها به منطقه در سده هجدهم ، در ابتدا کلیسای ارامنه و گرجی ها تابع کلیسای ارتدوکس روسیه شد که با مقاومت شدید مردم به شکست انجامید.

“بارتلمی قدیس “، جرجیس /جرج قدیس و نینو مقدس

در نخستین سده هجری(هفتم میلادی) اعراب مسلمان بخشهای جنوبی قفقاز را تسخیر کرده و نتوانستند اسلام را در پهنه گسترده ای ترویج کنند و به باج و خراج اکتفا کردند، اما با سرازیر شدن اقوام آسیای مرکزی، به ویژه از زمان سلجوقیان، مهاجرت شمار زیادی از ترکان به این سرزمین ها ، موجب ترویج اسلام گردید. گام بعدی در دوره عثمانی برداشته شد که نه تنها در جنوب بیکه در میان مردم شمال ، از جمله تاتار های کریمه، اسلام دین حاکم شد. اما در این میان ، خزر ها ( از تبار ترک های آسیای مرکزی و ساکن شمال دریای کاسپین/خزر) به دین یهود پیوستند و مدتها قلمرو گسترده ای در شمال قفقاز تا اوکراین را در دست داشتند.

سردار عرب و فاتح قفقاز ، مسجد عثمانی در تفلیس، خزر ها

فهرست

کشورهای منطقهِ قفقاز:

سه کشور بزرگ جنوب قفقاز از خاور به باختر شامل جمهوری آدربایجان، ارمنستان و گرجستان است. استان های دیگر قفقاز چون داغستان، اوستیا، چچنی،چرکیس و….برخی در قلمرو روسیه هستند و شماری نیمه جدا سر در وضعیتی ناروشن قرار دارند .

نا روشنی مرزها و کشمکش در قفقاز: مستعمره زدایی که از پایان سده نوزده آغاز شده و در پی دو جنگ جهانی ، روند آن شدت گرفته بود، با فروپاشی کمونیسم میرفت که به پایان خود نردیک شود. بنیاد “اتحاد ملل” و در پی آن “سازمان ملل مشترک” مرزهای کشور ها را به رسمیت شناخت و قرار بر آن شد که اختلافات مرزی از راه گفتگو و نظارت سازمان ملل حل و فصل گردد. اما شوربختانه هنوز جنگ های منطقه ای همچنان کشتار می کنند. قفقاز یکی از این مناطق است . جنگ میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان در پاییز 2023 تازه ترینِ این رویداد های خانمان برانداز بود: جدال بر سر ناحیه قره باغ در درون مرزهای جمهوری آذربایجان( شمار باشندگان ارمنی آن زیاد است /بود!) و منطقه نخجوان با شمار فراوان مردمان آذری تبار و جدا افتاده از جمهوری آذربایجان.

چنین به نظر می رسد که تغییر مرز ها ی موجود(هر چند نامشروع) در جهان امروز موجب اغتشاش در مناسبات بین المللی می شود و می بایست با راهکار های حقوقی در چارچوب سازمان ملل متحد و با داوری آن صورت بگیرد. هرچند داوری این سازمان را برخی از قدرت های منطقه ای و یا جهانی زیر پا میگذارند ، با این همه مصوبات سازمان ملل سند های حقوقی معتبری است که امید می رود با اتکا به مبارزه مدنی در نهایت به اجرا در آید و از جنگ های خانمان برانداز پرهیز شود).

در گرجستان هم چند استان با پشتیبانی مستقیم و غیرمستیم روسیه جدا شده است ( اوستیای جنوبی ،آبخازستان ). در ناحیه قفقاز شمالی هم خواستِ جدا سری چچن ها در سال 2008؟ با سرکوب شدید مسکو مواجه شد . استان های داغستان چچنی ، اوستیای شمالی و چرکیسی همچنان بخشی از خاک روسیه به شمار می آید. کریمه که در غرب این منطقه قرار دارد از سال 2014 به تسخیر مجدد روسیه در آمده است.

پیدایش “جمهوری آذربایجان”

برگرفته از اطلس مردمان مشرق زمین ص 167 تا 171

واژه آذربایجان ریشه در نامِ فرمانده پارسی “اردتپان” در دوره یورش اسکندر دارد. تا پیش ازسده دهم میلادی،باشندگان این سرزمین، از مرکز تا جنوب اقوام ایرانی، در غرب ارمنی ها و کرد ها و در شمال اقوام بومیانِ قفقازی را در بر می گرفت. این ناحیه از سده سوم میلادی به عنوان بخشی از امپراتوری ساسانی بشمار می رفت و در سال 605 میلادی بدست اعراب تسخیر شد، مهاجمان با دریافت خراج سالانه منطقه را ترک کردند و دیلمیان و کرد ها حاکمان این سرزمین شدند. با یورشِ سلجوقیان و سپس مغولان، اقوام صحرا گردِ ترکِ آسیای مرکزی و مغول ها به این سرزمین کوچ کردند. در سده چهاردهم قبایل ترکمن قراقویونلو و سپس آق قویونلو و در پی آنها صفویه بر این مناطق حاکم و همواره با عثمانی، بر سر این نواخی در کشاکش بودند.

از آغاز سده نوزدهم سپاهیان روس از کوه های قفقاز عبور کرده ابتدا گرجستان( 1801م) و سپس گنجه را در سال (1803م )را تسخیر کردند و پس از شکست سپاه قاجار در جنگ ، دو معاهده گلستان (1813 م) و (ترکمنچای1827) را بر عباس میرزا تحمیل نمود. البته روس ها پذیرفتند که از حاکمیت قاجار و جانشینی فرزندان عباس میرزا برای پادشاهی پشتیبانی نمایند!

تقسیم آذربایجان: در معاهده ترکمنچای(1204خورشیدی) حکومت قاجار تسخیر خانات ایروان( اران) و نخجوان را از سوی روسیه به رسمیت شناخت و رود ارس مرز میان دو حکومت شد ، بدین ترتیب برای همیشه، “اران” در شمال ارس از خاک ایران جدا شد و ارتش تزاری جانشین دستگاه اداری خانات در “اران” و طالش گردید. تغییر حکومت موجب دگرگشتی در نظام زمینداری بزرگ منطقه نشد.

با گذشت دو دهه، استخراج نفت از حوزه باکو آغاز شد و در سال 1871 نخستین لوله نفت از باکو به باتومی در شرق دریای سیاه راه اندازی شد .این میدان بزرگترین تولید کننده نفت پس از آمریکا ،در آن روزگار بود و شمار زیادی از نیروی کار منطقه از جمله از ایران را به خود جذب کرد. .تمرکز زیاد کارگران از کشور های مجاور در باکو ، این شهر را به مرکز تبلیغات سوسیال دموکراسی در آسیا بدل کرد( تاثیرات این جریانات در رخداد های آینده ایران در مقالات آنی خواهد آمد). در سال 1911، نخستین حزب ناسیونالیست با نام “مساوات” در باکو تاسیس شد با این حال حوزه نفتی باکو زیر نفوذ گسترده بلشویک ها بود.

استقلال زودگذر(1918-1920م) در پی انقلاب روسیه در سال 1917 ارتش عثمانی و انگلستان برای کنترل آذربایجان وارد کشمکش سختی شدند. حزب مساوات در ساماندهی جدید دولتی در ماورا قفقاز شرکت نمود. دولت جدید از پیوستن به بلشویک ها در مسکو پرهیز نمود و بدین ترتیب در ماه آوریل 1818 “جمهوری دموکراتیک فدرال ماورا قفقاز”شکل گرفت که عمر آن یک ماه بیشتر نیانجامید وبا خروج دولت گرجستان، فدراسیون ماورا قفقا از هم پاشید و دولت آذربایجان رسما مستقل شد و گنجه را پایتخت خود اعلام نمود. بر اثر این نابسامانی ها ،قوای انگلستان که در همدان مستقر بود به سمت شمال به حرکت در آمد، اما در همان زمان معاهده همکاری نظامی میان دولت جوان گنجه و دولت عثمانی امضا شد .در پی این رخداد ها بلشویک ها قوای خود را برای تسخیر گنجه فرستادند که در بیست ژوئن با ارتش عثمانی به فرماندهی نوری پاشا(برادر وزیر جنگ طلعت پاشا) روبرو شد . عثمانی ها در پی یک ضد حمله به دروازه های باکو رسیدند. فرمانده بلشویک ها از راه دریای فرار کرد و به شکل دهشتناکی در دریا جان سپرد. در ماه سپتامبر 1918/شهریور 1298 خ/ نیروی دریایی انگلیساز بندر انزلی به بندر باکو رسید و بیش از 30 هزار ارمنی و بریگاد قزاق ایرانی را نجات داد. اما 20 هزار ارمنی بجا مانده به هلاکت رسیدند. نوری پاشا یک حکومت آذربایجانی را در باکو مستقر نمود. اما چندی نگذشت که در 30 اکتبر1918، حکومت مرکزی عثمانی شکست خود را در جنگ جهانی پذیرفت و ارتش انگلستان وارد باکو شد.اما همچنان دولت آذربایجان در قدرت باقی ماند .در این فاصله با میانجیگری انگلستان خطوط مرزی بین دو دولت تازه بنیاد آذربایجان و ارمنستان تعیین شد. نخجوان به آذربایجان و قره باغ به ارمنستان تعلق گرفت.در نوامبر همان سال مرزهای دو کشور از سوی متفقین به رسمیت شناخته شد.

آذربایجان شوروی: بنا بر معا هده قارص(130اکتبر1921) میان روسیه شوروی و ترکیه مرزهای ماورا قفقاز تعیین گردید.در این پیمان نامه پیوستن ایالت نخجوان ،با حفظ خودگردانی، به قلمرو جمهوری شوروی آذربایجان به رسمیت شناخته شد و با اصرار دولت ترکیه و علیرغم قول های استالین به ارمنی ها ، حاکمیت قره باغ هم به جمهوری آذربایجان سپرده شد/ با حفظ خودگردانی/. دولت شورا ها در باکو به دست روسها و ارمنی ها اداره می شد، در حالی که در دیگر نقاط کشور همچنان سیستم سنتی پا برجا بود. در نیمه دوم دهه بیست اشتراکی کردن زمین های کشاورزی آغاز گشت که با سرکوب شدید دهقانان خرده پا ادامه یافت. بریا، رئیس پلیس سیاسی استالین، حاکم واقعی فدراسیون سوسیالیستی ماورا قفقاز ،از طریق دست نشانده خود باقراف منطقه را اداره می کرد. هر دو تن در 1956 به جرم خیانت به سوسیالیسم به جوخه اعدام سپرده شدند.

جمهوری آذربایجان در نیمه سده بیستم :

کاهش تولید میدان نفتی باکو (از 75% تولیدکل شوروی در سال 1949 به 2% در سال 1980) و حاکمیت بیچون چرای حزب کمونیست ، جایگاه جمهوری آذربایجان به عنوان نخستین جمهوری در میان کشور های مسلمان نشین را ، فرو کاست و به حاشیه برد. مسئله قره باغ و تنش میان آذری و ارمنی در دهه های پایانی حکومت شوروی شدت گرفت و روند رخداد های این منطقه را دگرگون ساخت: در فوریه 1988 ارمنی های قره باغ خواستار پیوستن به کشور ارمنستان شدند، تنش بالا گرفت و در 28 و29 ژوئن چند ده ارمنی در شمال باکو کشاه شدند و اموال آنها به تاراج رفت. مسکو جانب آذربایجان را گرفت ، اما ارمنی ها همچنان بر خواست خود پا می فشردند. از سوی دیگر ،یک “جبهه مردمی ناسیونالیست” آذری که مخالف حزب کمونیست هم بود پا به میدان سیاسی کشور گذاشت. در همان سال مسکو خواسار خودگرانی کامل برای ایالت قره باغ شد و در پی آن مجددا کشتار ارامنه در شمال باکو از سر گرفته شد اما این بار مسکو واکنش شدید نشان داد و نیروهای نظامی واردد شهر شده و بک گفته ناسیونالیست هاف بیش از 600 آذری کشته شد. در پی این سرگوب حزب کمونیست دوباره سر رشته امور را به دست گرفت

استقلال: پارلمان آذربایجان در 29 اوت 1991 مطلبوف را در به ریاست جمهوری برگزید ، اما پیآمد پیروزی ارامنه در 1992 در قره باغ علیا ، رئیس جمهور مجبور به کناره گیری شد. در سال آتی حیدر عل اوف از رهبران گذشته کمونیست پس از یک جنگ داحلی کوتاه رئیس جمهور شد. اما جنگ در ایالت قره باغ ادامه یافته و تابه آتش بستی در سال 1994 انجامید و از زمان گفته می شود که بیش از یک میلیون آذری مجبور به از قره باغ شدند. در سال 2002 به درخواست حیدر علی اوف قانونی از پارلمان گذاشت که پسر او امام علی اوف به جانشینی در شرکت ملی نفت برگزیده شد.

در دوره استقلال جمهوری آذربایجان پیوند هایش را با ترکیه افزایش داده است.*

پانویس:

منابع